یادداشتی از ابوالفضل سروش نماینده تهران
چرا نمایندگان برچسب بیعرضگی و نابلدی میخورند؟
ریشه بروز و ظهور ماجرای نماینده سراوان و ماجرای های پرتکرار مشابه آن را باید بسیار عمیقتر از ظرف فعلی آنکه در شبکههای اجتماعی بازتاب داده میشود دید، تا سازوکاری برای چارچوب مندی وظایف نمایندگان و انتظارات مردم از نمایندگانشان تعریف نشود تکرار ماجراهایی از این دست غیرقابلاجتناب است.
اعتمادآنلاین| ابوالفضل سروش نماینده تهران در یادداشتی که در اختیار «اعتمادآنلاین» گذاشته است، نوشت: ابوالفضل سروش نماینده تهران و عضو فراکسیون امید- در پی ماجرایی که برای محمد باسط درازهی، نماینده سراوان در گمرک اتفاق افتاد، بحث مجلس، شأن نمایندگی و بایدها و شایدهای آن تیررس نقد رسانهها و افکار عمومی و حتی دیگر مسئولان قرارگرفته است.
گذشته از درست یا نادرست بودن رفتار و برخورد نماینده سراوان با کارمند گمرک و ادامه آن ماجرا که همگان بر آن آگاه هستند، (که شخصاً به آن انتقادات جدی دارم و چنین رویهای را امری ناپسند و بهدوراز شأن وکیل مردم و منتخب مردمی میدانم) موضوع مهم دیگر جایگاه نمایندگی و جایگاه مجلس شورای اسلامی است.
در واکاوی نقش نمایندگی و مجلس شورای اسلامی واژههایی چون خانه ملت، وکیل مردم بیشتر از هر عنوان دیگری معرفی جایگاه مجلس و نمایندگی است. نماینده مردم، واژهای عیان و روشن است که ترکیب یا تعریف صریحتری برای آن نمیتوان یافت، نمایندگی مردم را بر عهده گرفتن یعنی صدای مردم بودن برای طرح و پیگیری مطالباتشان و موکلشان بودن در امر تقنین و قانونگذاری. تعریفی مشخص و صریح که در دایره بزرگ نظارت و قانونگذاری بر دوش نمایندگان مجلس شورای اسلامی گذاشتهشده است.
وظیفهای دشوار و حساس که بهواسطه رأی مستقیم مردم بر دوش تکبهتک 290 نماینده مجلس شورای اسلامی گذاشته میشود، 290 نمایندهای که از 207 حوزه انتخابیه و اقلیتهای مذهبی سراسر کشور راهی ساختمان بهارستان شدهاند و وقتی زیر سقف صحن بهارستان قرار میگیرند همگی هم سوگند میشوند، وکیل همه مردم کشور هستند و نباید مسائل حوزهای و بخشی را بر مسائل ملی ترجیح دهند.
رأی مردم و برگزیده شدن از سوی مردم اعتبار و شأن مجلس است و چنان پراهمیت که بارها و بارها در سخنان بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبر معظم انقلاب با تعابیر و تعاریف مختلف مورد تأکید قرارگرفته است و با تعبیر معروف «مجلس در رأس امور است» عیانترین آنهاست.
من بر این باورم که «مجلس در رأس امور است»؛ چون برخاسته از «نگاه» و «رأی» مردم است، مجلس در رأس امور است و باید باشد چون میزان «رأی ملت» است و مجلس تشکلی است که نمایندگان بیواسطه مردم به آن هویت میدهند.
بهرغم اهمیت جایگاه مجلس و نمایندگی و صراحت قانون اساسی در دیده شدن این اهمیت، اما چند صباحی است که خود نمایندگان مجلس شورای اسلامی گلایهمندند که مجلس بهعنوان عصاره فضایل ملت در رأس امور نیست، در رأس امور نبودن مجلس حقیقت تلخی است که واکاوی دلایل آن در شرح بیان چرایی رخ دادن ماجرای نماینده سراوان و امثالهم - علت بروز درگیری شخص یا اشخاصی با نماینده مردم - اگر عین حقیقت نباشد بیراهه هم نخواهد بود.
«مجلس در رأس امور است»؛ چون در سیل انبوه وظایفی که از سوی قانون اساسی و بعدازآن مطالبات مردمی بر دوش نمایندگان گذاشتهشده، نماینده سرگردان مانده و برچسب ناکارآمدی خورده است، دلیل برچسب ناکارآمدی خوردن بر پیشانی نمایندگان این است که نمایندگان برخلاف انتظار مردم که توصیه یا امضای نمایندگان را ذیل درخواستهای شأن میخواهند قدرت اجرایی ندارند، به همین دلیل انبوه نامههای ناکارآمد و بینتیجه نماینده که روی دستان مراجعین مردمیشان میماند، در اولین قدم جایگاه نمایندگان را نزد همان مردمی که به آنها رأی دادهاند مخدوش میکند، بهاینترتیب نمایندگان مردمی در پی برگشت نامههایش به ادارات دولتی و بانکها برای گرهگشایی از مسائل اداری و اقتصادی مردم به نمایندگانی ناکارآمد بدل میشود و از سوی مردم برچسب نابلدی میخورد.
«مجلس در رأس امور است»؛ چون مردمی که نمایندگان را روانه خانه ملت کردهاند از آنها انتظار قانونگذاری، موافقت با طرحها یا لوایح مشخصی را ندارند، مردمی کاری ندارند که نمایندگان در امر قانونگذاری به چه سمتوسویی تعلق دارند، آنها از نمایندهایشان انتظار دارند با سرکشی به حوزههای انتخابیه محروم و مهجور مانده پیگیر آسفالت کشی، لولهکشی و حتی رنگآمیزی جداول کنارگذر خیابان را داشته باشد، مردم از نماینده نمیپرسند که چرا فلان وزیر را به دلیل ناکارآمدی احضار نکردی و یا ذیل فلان طرح را امضا نکردی؟! دغدغه مردم در حل امور روزمره، استخدام فرزندانشان و حل مشکلات معیشتیشان چنان است که فرصتی برای توجه به وظایف اصلی نمایندهشان ندارند و از او میخواهند در امور دیگر دستشان را بگیرند.
«مجلس در رأس امور است»؛ چون سایه درخواستها و مطالبات کوچک و بزرگ مردمی نمایندگان را به سمت لابی و رایزنیها با مسئولان اجرایی و سازمانهایی سوق میدهد که امور حوزه انتخابیهاش را پیش ببرد، همین لابی و رایزنیها استقلال رأی نماینده را در بزنگاه نظارت و حتی قانونگذاری از او می گیردو...
برای در رأس امور نبودن مجلس دلایل گفته و ناگفته بسیاری میتوان برشمرد که حوصلهاش در این فرصت اجمالی نمیگنجد، ماجرای نماینده سراوان و افشای دیگر اتفاقات مشابه آن از سوی برخی دیگر از نمایندگان روح جامعه را خدشهدار کرده این در حالی است که نماینده منتخب مردم است و منتخب میبایست محبوب مردم باشد اما دستبسته نمایندگان در مقابل مطالبات درست و نادرست مردمی آنها را به منتخبان ناکارآمد بدل کرده است.
مردم و نماینده در مقام شاکی و متشاکی قرار میگیرند عیان است جنس برخورد و سطح برخورد شاکی و متشاکی به کدام سمتوسو خواهد رفت، همانطور که در ماجرای درگیری نماینده سراوان با کارمند گمرک و یک اربابرجوع دیده شد و جو اجتماعی را در محکومیت برخورد نماینده مذکور سوق داد.
من بر این باورم ریشه بروز و ظهور ماجرای نماینده سراوان و ماجرای های پرتکرار مشابه آن را باید بسیار عمیقتر از ظرف فعلی آنکه در شبکههای اجتماعی بازتاب داده میشود دید، تا سازوکاری برای چارچوب مندی وظایف نمایندگان و انتظارات مردم از نمایندگانشان تعریف نشود تکرار ماجراهایی از این دست غیرقابلاجتناب است.
دیدگاه تان را بنویسید