مصطفی درایتی:
توجه به آخرین رویکرد هاشمی ضرورت امروز کشور است
یک فعال سیاسی اصلاحطلب نوشت: به نظر من آنچه (آن آخرین رویکردهای ایشان) که به زمان فوت آقای هاشمی نزدیک بود و آن زمینهها و ضرورتهایی که ایشان در مرحله آخر از عمرشان مدنظر داشتهاند شاید از مهمترین مولفههایی باشد که ما امروز به آن نیازمندیم.
اعتمادآنلاین| مصطفی درایتی در یادداشتی نوشت: طول زندگی آقای هاشمی را شاید بتوان به چهار بخش تقسیم کرد.
هاشمی رفسنجانی قبل از انقلاب اسلامی
بخشی از زندگی آقای هاشمی به قبل از انقلاب باز میگردد که طبیعتا شاید خیلی از افراد اطلاع چندانی جز صحبتهایی که نقل شده از آن وضعیت و دوران ندارند. آنچه که میتوان از آقای هاشمی در آن دوران گفت این است که شاید ایستادگی، مقاومت و مبارزه با ظلم مشخصه اصلی دوران قبل از انقلاب اوست که از همین منظر هم امام عنایت ویژهای به ایشان داشت. علاوه بر اینکه نوعی از هوشیاری و تیزبینی هم در مبارزات ایشان دیده میشد. آنهایی که خیلی به مبارزه نزدیک بودند احساس میکردند که آقای هاشمی پشتوانهای برای مبارزه هستند که وقتی ورود میکنند میتوانند به طور جدی روی ایشان حساب باز کنند. این یک بخشی از زندگی ایشان است که میشود به آن توجه کرد.
هاشمی رفسنجانی تا زمان حیات امام خمینی (ره)
بخش دوم زندگی آقای هاشمی به دوران پس از انقلاب و تا زمانی که حضرت امام زنده بودند باز میگردد در این دوران وقتی انسان با دقت و جدیت رصد میکند احساس میشود «مدیریت بحران» شاخصه مهم آیتالله هاشمی در این دوران است. در نوسانات شدید انقلاب و بعد از آن همچون مساله جنگ و حوادث سنگینی که در کشور به وجود میآمد میتوان گفت آقای هاشمی ظرفیت کلیدی و قابل اتکاء حضرت امام بود. یکی از دوستان میگفت وقتی مسائل اینچنینی پیش میآمد اولین کسی که به ذهن حضرت امام میرسید آقای هاشمی بود و پیدا بود که ایشان نشان داده بود که در مدیریت بحران کردن توانمندی جدی دارد که امام اینقدر روی ایشان عنایت ویژهای دارند. بنده دوران جنگ را هم با همین محوریت میبینم که شاید حضرت امام بعد از اینکه احساس کردند جنگ نیازمند این است که از بحران خارج شود و ( نیاز بود ) فرد مورد اعتماد بیشتری پیدا کند مسئولیت جنگ را به عهده آقای هاشمی گذاشتند و همچنان این کار را مدیریت کرد تا زمانی که جنگ خاتمه پیدا کرد.
هاشمی رفسنجانی پس از رحلت امام خمینی (ره) تا پایان دوران ریاست جمهوری
بخش سوم زندگی ایشان بعد از رحلت حضرت امام (ره) و آن هشت سالی است که ایشان ریاست جمهوری را بر عهده داشتند. آنچه که من میتوانم به عنوان مشخصه شفاف دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی ببینم این است که او عاشق توسعه ایران بود. او همه تلاش خود را به کار میبرد که این خرابیها جبران شود و زیرساختها ساخته شود. شاید هم به خاطر این عشقی که به ساختن کشور داشت هیچ کس یعنی هیچ دوست و دشمنی نمیتواند نسبت به این امر تردید کند. ممکن است به روش آقای هاشمی در این چندسال انتقاداتی وارد باشد ولی اینکه عاشق ساختن ایران بود هیچ کس نمیتواند این را منکر شود. شاید آن تعجیل و عشقی که ایشان به این توسعه ایران داشت صدماتی هم به آقای هاشمی وارد کرد، از آن جهت که ایشان شتاب زیادی در سازندگی کشور ایجاد کرد اختلالاتی را در بخشهای دیگر جامعه به وجود آورد ولی نکته مشخصه آقای هاشمی در این قضیه این بود که نشان داد که چقدر برای ساختن و توسعه کشور هم توانمند است و هم چقدر مورد علاقه ذاتیاش است. بنده این را مشخصه دوران سوم آقای هاشمی میدانم.
هاشمی رفسنجانی پس از پایان دوران ریاست جمهوری
مرحله چهارم زندگی ایشان بعد از خارج شدن از مقام ریاست جمهوری است یعنی دوران اصلاحات و دوران ریاست جمهوری آقای احمدینژاد و بعد از آن. در این دوره هم آنچه انسان به عنوان یک مشخصه روشن میبیند این است که آقای هاشمی صبوری و شکیبایی و اعتدال را به نمایش گذاشت. ایشان در این مرحله احساس کرد که هیچ کس نباید از قطار انقلاب پیاده شود؛ با سختیهای زیادی هم که در مسیرش بود سعی کرد از حد اعتدال خارج نشود چراکه در چنین وضعیتهایی انسان احساس میکند که فشارهای اینچنینی شاید باعث شود انسان جور دیگری حرکت کند ولی آقای هاشمی سعی کرد با اینکه تحمل آن وضعیت بسیار هم مشکل بود آن مرز را همچنان حفظ کند.
آقای هاشمی در دوره چهارم احساس کرد باید توجهش را به مردم بیشتر کند چراکه احساس کرد نظام تثبیت شده و ارکان نظام همه مستقر شدند اما توان تاثیر گذاری و نظارت مردم کاهش پیدا کرده است. هاشمی در این دوره چهارم احساس کرد که کاهش قدرت مردم ممکن است به آینده انقلاب صدمه بزند. احساس کرد که این بخش نادیده گرفته شده و من به عینه میدیدم که شروع به ورود پیدا کردن در این مسیر کرد. درنتیجه سعی کرد از طریق ارتباط را با جامعه افزایش دادن و از طریق نهادهای مدنی و احزاب، اعتدالی بین قدرت مستقر و قدرت مردم که قدرت نرم است ایجاد شود تا این تعادل در آینده بتواند نظام را تثبیت کند و از خطرات احتمالی محفوظ کند.
البته آقای هاشمی در این قضیه هم صدماتی را دید ولی شکوه تشییع جنازه او تبلور این نگاه و رویکرد جدید ایشان بود. شاید تا زمان اصلاحات هم رویکرد مردم به آقای هاشمی به آن شدتی که در اواخر عمر ایشان پیش آمده بود نبود. طبیعتا مردم هم نگاه آقای هاشمی نسبت به اینکه این بخش تضعیف شده و باید تقویت شود تا بتوان تعادلی بین قدرت مستقر و قدرت مردم برقرار کرد را لمس کردند و این نگاه را در تشییع جنازه ایشان به عنوان قدردانی از این نگاه جدید به نمایش گذاشتند. من معتقدم که این چهار مرحله هر کدام ویژگیهای مشخصی را از ایشان ظاهر کرد که هر کدام از اینها قابل اعتنا و مهم است شخصیتهایی که ایفای نقش میکنند ابعادی در زندگیشان وجود دارد که ممکن است قابل نقد هم باشد و ضعف و نقصی هم داشته باشد ولی برجستگیهایی هم هست که اینها میتواند به تجربیات افرادی که در داخل نظام و انقلاب هستند کمک کنند که ما راه را در آینده با چالش کمتری دنبال کنیم.
توجه به آخرین رویکرد هاشمی ضرورت امروز کشور است
به نظر من آنچه (آن آخرین رویکردهای ایشان) که به زمان فوت آقای هاشمی نزدیک بود و آن زمینهها و ضرورتهایی که ایشان در مرحله آخر از عمرشان مدنظر داشتهاند شاید از مهمترین مولفههایی باشد که ما امروز به آن نیازمندیم. امروز صحبت میشود که ما از طرف دشمن خارجی به شدت تحت فشار هستیم و اینکه چه چیزی میتواند به ما کمک کند تا بتوانیم بحرانهای این چنینی را از کشور دور کرده و مدیریت کنیم تا به مردم صدمه چندانی وارد نشود فقط و فقط گفتوگوی ملی و آشتی ملی برای همه افرادی است که در داخل نظام برای ماندگاری نظام و توسعه کشور دارند تلاش میکنند؛ اینها را غریبه ندانیم. به طوری که اینها بتوانند در کشور ایفای نقش کنند.
با به کارگیری همه این ظرفیتها است که این امکان برای ما فراهم میشود تا بتوانیم در برابر بحرانها بایستیم که در این میان باز گرداندن اعتماد مردم با ایجاد یک گفتوگوی ملی، وحدت و آشتی ملی از نظر سیاسی است که میتواند این مهم را میسر کند. باید اعتماد این مردم را جلب کرد که همه هم و غم نظام و همه ظرفیت خود را به کار بگیرد تا این بحرانها صدمه غیرقابل تحملی به جامعه و مردم نزند. من معتقدم که این رویکرد آخر آقای هاشمی ضرورت امروز کشور است و هر چه بیشتر به آن اهتمام بورزیم از صدمات احتمالی در آینده و امروز بیشتر میتواند ما را حفظ کند و هر چقدر که نادیده بگیریم به تفرقه و شکاف به این و آن پیاده کردن و ظرفیتها را نادیده گرفتن بگذرانیم طبیعتا مشکلاتی که برای کشور در آینده پیش خواهد آمد به مراتب سنگینتر خواهد بود.
برخی بهجای اینکه روش خود را تبلیغ کنند دیگران را تخریب میکنند
به نظر من حدود پانزده سال است که جریانی در کشور وجود دارد که احساس میکند اگر بخواهد تفکرش را در کشور پیش ببرد باید اندیشههای دیگر را به انزوا بکشاند. روش آنها این است که با تحقیر کردن و تندروی کردن عمل کنند چرا که احساس میکنند با بودن اندیشهها و روشهای دیگر جا به جد برایش تنگ خواهند بود. این نگاه بلاخره در کشور دیده میشود و جاهای متعددی هم حضور اینها حس میشود لذا هر روز به جای اینکه روش خودشان را تبلیغ کنند دیگران را تخریب میکنند. طبیعتا آنچه درزمان آقای هاشمی مشاهده میشد و بعد از آقای هاشمی ادامه آن را احساس میکنیم به این دلیل است که فکر میکنم اگر چه خود هاشمی نیست اما روشش هنوز از بین نرفته است.
باید بدانند با از میدان به در کردن دیگران جایی برایشان دست و پا نخواهد شد بلکه چیزهایی جایگزین خواهد شد که تصورش هم نمیکردند و در مخیلهشان نمیگنجد. متاسفانه این نگاه در کشور ما هست که روششان این است که شخصیتهای این چنینی که با کولهباری از تجربه راهنمایی میکنند و بعضا به بعضی از تندرویها و نگاههای احساسی و غیرتعقلی در عرصه سیاست انتقاد میکنند را تحریم کنند. فکر میکنند در جامعه به اینها پریدن و این اعمال غیرفرهنگی باعث میشود جایی برای تفکرشان باز شود اینها نگاه سخیفی است و اینها اگر سیاست را درست بفهمند نباید سعی کند که این گونه روشها را برای جا باز کردن خودشان در نظر بگیرد.این گونه روشها در هیچ جای دنیا ماندگاری ندارد در کشور ما که مسلما ماندگاری نخواهد داشت. باید عمق دهند و تلاش کنند و باید واقعا مردم را اقناع کنند چرا که با تخریب کردن چیزی عایدشان نخواهد شد. شخصیتهای بزرگی که در انقلاب بودند هیچ کدام از اینها مطلق نیستند اگر تلقی کنیم فردی عیب و نقص و کاستی در زندگی یا فعالیت سیاسیاش نداشته جز درباره معصومین درباره هیچ کس نمیشود این را گفت. ما اگر بخواهیم از تجربیات استفاده کنیم باید نقد منصفانه انجام دهیم.
منبع: ایلنا
دیدگاه تان را بنویسید