کد خبر: 267805
|
۱۳۹۷/۱۱/۱۵ ۱۴:۵۷:۰۰
| |

محسن رفیق‌دوست، فرمانده سابق سپاه پاسداران:

قذافی 10 موشک داد، به این شرط که یکی از آن‌ها را به سمت عربستان شلیک کنیم

فرمانده سابق سپاه گفت: من به همراه صفوی به دیدار قذافی رفتم که او در این دیدار 10 موشک به ما داد و گفت که من یک شرط دارم و این شرط نیز آن است که یکی از این 10 موشک را به سمت عربستان سعودی شلیک کنید که من در آن زمان نیز این شرط را پذیرفتم.

قذافی 10 موشک داد، به این شرط که یکی از آن‌ها را به سمت عربستان شلیک کنیم
کد خبر: 267805
|
۱۳۹۷/۱۱/۱۵ ۱۴:۵۷:۰۰

اعتمادآنلاین| محسن رفیق‌دوست فرمانده سابق سپاه گفت که من به همراه صفوی به دیدار قذافی رفتم که او در این دیدار 10 موشک به ما داد و گفت که من یک شرط دارم و این شرط نیز آن است که یکی از این 10 موشک را به سمت عربستان سعودی شلیک کنید که من در آن زمان نیز این شرط را پذیرفتم. بعد از آن دیدار من دو مرتبه دیگر به لیبی رفتم و در هر سری 10 موشک از آنها به رایگان می‌گرفتم و در هر مرتبه نیز قول می‌دادم شرط‌شان را اجرا خواهم کرد. این در حالی بود که ما با عربستان سعودی جنگی نداشتیم و دلیلی نداشت که بی‌خودی به سمت عربستان سعودی موشکی شلیک کنیم. بعد از آن نیز از کره شمالی موشک‌های مورد نیاز خود را خریداری کردیم و سپس خودمان موشک ساختیم.

محسن رفیق‌دوست معتقد است که نظام جمهوری اسلامی ایران در کمال عزت و پیشرفت به 40 سالگی رسیده است و «آزادی در انتخابات‌ها» یکی از ارمغان‌های این نظام است؛ او بیان اعتراض را حقی برای مردم می‌داند که دولت‌ها باید در برابر آنها پاسخگو باشند و می‌گوید که در مقاطعی از 40 سال گذشته، نارضایتی‌هایی در میان مردم وجود داشته است؛ رفیق‌دوست اما اعتراضاتی را که در سال‌های 78 و 88 انجام شد، مردمی نمی‌داند، بلکه موج سواری خارجی‌ها روی موج اعتراضات مردم عنوان می‌کند و تغییر رفتار مردم در اعتراضات سال 96 را نتیجه‌ی درس گرفتن از اتفاقات این سال‌ها می‌داند.

در ادامه مهمترین محورهای اظهارات او را می‌خوانید:

*درباره جمهوری اسلامی ایران با توجه به نوع شعار و زمان وقوع می‌توان مطالب بسیاری مطرح کرد؛ ما معتقدیم که انقلاب‌مان طبیعی‌ترین و واقعی‌ترین انقلاب در قرن‌های اخیر بود و قابل مقایسه با انقلاب‌های شوروی، فرانسه، مصر و لیبی و حتی انقلاب الجزایر نیز نبود، بلکه انقلابی ریشه‌ای و پایه‌ای بود که منجر به تغییر حکومت به صورت کامل شد، بنابراین این انقلاب آن‌قدر مستحکم بوده که با وجود همه دشمنی‌ها، مخالفت‌ها و دشواری‌هایی که در مسیر آن ایجاد کردند، در کمال عزت و پیشرفت به 40 سالگی رسیده است.

*امروز از سه شعار «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» که در ابتدای انقلاب داشتیم، دو شعار استقلال و آزادی تحقق یافته است، اما جمهوری اسلامی که همان حکومت مردم‌سالار دینی است، باید برای مردم کارهای بسیاری انجام می‌داد که با وجود آنکه اقدامات ارزشمند بسیاری تا کنون انجام شده، اما بسیاری از آنچه که حکومت اسلامی باید برای مردم خود انجام دهد، همچنان باقی مانده است.

*در گذشته ایران کشوری بود که به عنوان جزئی از اقمار آمریکا، حیات خلوت آمریکا و او در منطقه معرفی می‌شد و در سال 1320 همزمان با جنگ جهانی دوم رئیس سه دولت آمریکا، شوروی و انگلیس بدون اجازه از دولت وقت در سفری به تهران، در سعدآباد ایران را تقسیم و سپس کشور را ترک کردند، اما امروز پنج قدرت شورای امنیت به علاوه آلمان در مقابل چند جوان ایرانی پشت میز مذاکره می‌نشینند که این نشان از عظمت سیاسی ایران است.

*از نظر نظامی ایران کشوری بود که حتی فشنگ‌های مورد نیاز نیروهای مسلح خود را نیز باید از کشورهای خارجی تأمین می‌کرد و اصلاً به صنایع پیشرفته نظامی فکر نمی‌شد، اما امروز در صنایع دفاعی حتی در مواد اولیه 100 درصد خودکفا هستیم. امروز صنایع تولید موشک، پهپاد و سایر صنایع پیشرفته ایران هم‌تراز با قدرت‌های بزرگ قرار گرفته است و ما موشک‌های پیشرفته خود را در سوریه و جاهای دیگر آزمایش کرده‌ایم و در حال تلاش برای ارتقای توان نقطه‌زنی آنها هستیم.

*زمانی که در سال 1361 وزیر سپاه شدم برای آنکه در جریان امور کشور قرار بگیرم به سازمان برنامه و بودجه مراجعه کردم و در آنجا در بررسی برنامه‌ریزی انجام شده از سال 50 تا 57 مشاهده کردم که شاه اصلاً برای روستاها هیچ برنامه‌ای نداشت و به آنها بی توجه بود؛ او تنها برای 14 میلیون نفر برنامه‌ریزی کره بود و برای 20 میلیون نفر دیگر هیچ برنامه‌ای نداشت؛ زمانی هم که حزب رستاخیز را تأسیس کرد، پس از مواجهه با عدم استقبال از این حزب، عصبانی شد و گفت که اگر سه میلیون در حزب رستاخیز ثبت‌نام کنند، برای من کافی است، سایرین می‌توانند پاسپورت بگیرند و از کشور خارج شوند.

*فردوست در کتاب خاطراتش نوشته است که در برگزاری انتخابات نمایشی برای یکی از دوره‌های مجلس شورای ملی که نمایندگان با توافق شاه وارد مجلس می‌شدند، نماینده وزارت خارجه انگلستان که به ایران آمده بود، درباره گزینه نمایندگی بندرعباس با شاه دچار اختلاف می‌شود، اما در نهایت روی فردی توافق می‌کنند که مورد نظر نماینده انگلستان بود. در آن زمان من این نوع انتخابات‌ها را دیده بودم و هیچکدام از ما در انتخابات شرکت نمی‌کردیم، اما امروز مردم در انتخابات آزاد هستند تا هر کسی را که می‌خواهند انتخاب کنند. امروز مردم احساس می‌کنند که طی 40 سال گذشته در انتخابات‌ها نظرات‌شان به کرسی نشسته است و به همین دلیل است که حکومت در این سال‌ها به صورت مداوم از سلیقه‌ای به سلیقه‌ای دیگر می‌رسد.

*مردم توقع داشتند که در بخش عدالت اجتماعی و زندگی روزمره‌شان و همچنین اشتغال‌زایی مقداری بیشتر از آنچه که انجام شده، کار شود. البته بخشی از علت عدم تحقق این انتظارات را در ابتدای انقلاب و تحمیل هشت سال جنگ در کشور می‌دانیم؛ این هشت سال ما را از 10 سال سازندگی عقب گذاشت. با این وجود اگر طی سال‌های بعد از انقلاب اعتراضی از سوی مردم مطرح شده، حق آنها بوده و دولت‌ها همواره در مقابل این اعتراضات نیز گوش شنوایی داشتند و تلاش کردند تا عقب‌افتادگی‌ها را جبران کنند.

*اعتراضات مردمی همواره وجود داشته، اما روی برخی از اعتراضات که در مقاطع تاریخی به خصوصی اتفاق افتادند، نمی‌توان عنوان مردمی بودن گذاشت. ما تا 10 سال بعد از طاغوت یعنی در زمان امام خمینی (ره) هیچ اعتراضی نداشتیم و اولین مرتبه‌ای که اعتراضات نسبتاً سروصدا داری انجام شد در سال 78 بود. دومین اعتراضات نیز مربوط به سال 88 است که در هر دوی این‌ها خارجی‌هایی می‌خواستند با ادامه دشمنی‌های قبلی خود، نارضایتی‌های مدنی در کشور ایجاد کنند، اما با هوشیاری ملت مواجه شدند؛ مردم اعتراضات 18 تیر سال 78 را در 23 تیر همان سال و 25 خردادماه 88 را نیز در 9 دی‌ماه همان سال پاسخ دادند؛ گرچه در سال 88 فاصله میان آغاز اعتراضات تا پایان آن توسط مردم مقداری زمان برد، اما 9 دی 88 روزی بود که حکومت و دولت نقشی در آن نداشتند.

*در سال 88 من به دلیل انجام عمل قلب باز حال مساعدی نداشتم، اما هم در راهپیمایی‌های طرفداران انقلاب حضور یافتم و هم در راهپیمایی‌های آنهایی که مخالف بودند به عنوان تماشاچی حضور داشتم و مطالعه اجتماعی انجام دادم؛ 9 دی به میدان انقلاب رفتم و برخلاف جهت حرکت جمعیت راه رفتم تا چهره‌های افراد حاضر را مشاهده کنم؛ خیلی از آنهایی که در راهپیمایی 25 خردادماه سبزها بودند، در این راهپیمایی حضور داشتند.

*بعد از پایان انتخابات 88 توسط رابطی که با مهندس موسوی داشتیم، برای ایشان پیغامی فرستادم و گفتم که «همه‌ی این 13 میلیون رأیی که به تو داده شده، برای تو نیست، بلکه 11 میلیون رأی از این میزان، رأی «نه» به طرف مقابل توست؛ آن‌ها می‌خواستند اگر تو انتخاب شوی، تغییری در زندگی‌شان ایجاد شود، لذا این تعداد آرا را به خودت نگیر». در همین زمینه نیز در مراسم راهپیمایی 9 دی 88 زمانی که از کسانی که می‌دانستم در راهپیمایی 25 خردادماه حضور داشتند، علت حضورشان را جویا شدم، گفتند که ما با اصل نظام که مشکلی نداریم، بلکه می‌خواستیم تغییری در دولت اتفاق بیفتد، نه آن‌که عاشورای ما و همه شعارهای انقلاب را زیر سوال ببرند. به جز این دو مورد سایر اعتراضاتی که بعضاً از خواسته‌های صنفی و اقتصادی است، حق مردم است و دولت باید در برابر آنها پاسخگو باشد.

*مردم وقتی ناراحتی دارند در صورت فراهم شدن شرایط برای بیان اعتراضات، اعتراضات خود را بیان می‌کنند، اما خارجی‌ها روی این موج اعتراضات سوار می‌شوند؛ کما این‌که در اعتراضات سال 96 به محض آن‌که چند جا اعتراضاتی به دلیل گرانی برگزار شد، عده‌ای سعی در به انحراف کشاندن اعتراضات داشتند، اما مردم اجازه ندادند که این اعتراضات به اغتشاش کشیده شود و فوراً صف خود را از اغتشاش‌گران جدا کردند. مردم این درس را از سال‌های 78 و 88 گرفته بودند؛ بنابراین اعتراضاتی که مردمی بود، به اغتشاش منجر نشد و جایی شکسته و به آتش کشیده نشد، اما زمانی که دیدیم پرچم ایران را به آتش کشاندند و فرد مجرم را دستگیر کردند، او گفت که تحت تأثیر قرار گرفته و با دریافت مبلغی پول اقدام به این کار کرده است.

*من اطلاع داشتم که در جریان اعتراضات دی‌ماه سال 96 گروهی را در اطراف تهران دستگیر کردند که این افراد در اعتراضات 4 شهر از جمله رودهن، بومهن و پردیس حضور داشتند؛ این افراد که اکثراً دارای سنین کمتر از 27 سال بودند، گوش به فرمان فضای مجازی در اعتراضات همه‌ی شهرها حضور و سعی در به انحراف کشاندن این اعتراضات داشتند.

*سال 78 مشاهده کردیم که برخورد حاکمیت با اعتراضات این سال حتی به محاکمه مسئول پلیس تهران با این اتهام که چرا وارد کوی دانشگاه شدند، منتهی شد؛ در سال 88 نظام میان کسانی که می‌خواستند دولت را تغییر دهند با آنهایی که می‌خواستند نظام را تغییر دهند یک خط کشید و گروه دوم را محاکمه و زندان کرد.

*این دو نفر (موسوی و کروبی) محاکمه نشدند، اما در حصر خانگی قرار گرفتند و نهایت محبت شامل حال آنها شد.

*پارسال برخورد زیادی با اعتراضات نشد و فقط با آنهایی که قصد اغتشاش داشتند، برخورد شد؛ در فیلم‌های اعتراضات 96 مشاهده شد که چه کسانی به اموال مردم و بیت‌المال خسارت وارد کردند، این افراد دستگیر و محاکمه شدند، اما با کسانی که شعار دادند برخوردی نشد. در این اعتراضات برخوردی طبیعی و عقلایی از سوی حکومت با معترضین انجام شد.

*اصولاً من اصلاح‌طلبان را دو دسته می‌دانم؛ یکی اصلاح‌طلبان ولایتی مانند آقایان عارف، زنگنه و جهانگیری و اکثر اعضای دولت آقای روحانی و دسته‌ای دیگر را اصلاح‌طلب برانداز می‌دانم مانند کسانی که در جریان اعتراضات سال 88 دستگیر شدند و پنج شش سال محکومیت داشتند؛ نظام با این افراد بر اساس دلایلی که به دست آورد، برخورد کرد و کار خود را پیش برد.

*من هم مانند مرحوم آقای عسگراولادی معتقدم که این دو نفر از اطرافیان‌شان رو دست خوردند؛ یعنی کسی که قبل از شروع شمارش آرا به آقای مهندس موسوی گفت که تو پیروز انتخابات هستی، بعد خودش اعلام کرد که من این سخن را به دروغ گفتم؛ نوار این موضوع نیز موجود است.

*مصطفی تاج‌زاده در آن زمان در وزارت کشور بود. در کشور ما با وجود همه اختلاف‌نظرهای سیاسی، دین نهادینه است و نماد مشخص آن نیز عاشورا است؛ مشاهده می‌کنید که هر ساله در روز عاشورا همه مردم حضور دارند و حتی ارمنی‌ها نیز در این مراسم هستند؛ حال این‌که عده‌ای در روز عاشورا رقاصی کردند و همین آقایان آن‌ها را مردم خداجو معرفی کردند، توهین به شعور مردم است. همچنین شعار «نه غزه، نه لبنان؛ ایران برای ایران» شعار مردم ایران نیست و این موضوع نیز از مدافعان حرم ما پیداست که حتی یک نفر با زور به جبهه مقاومت اعزام نشد، بلکه همه داوطلبانه به این جبهه رفتند. اشخاص متعددی سراغ آقایان موسوی و کروبی رفتند و به آنها گفتند که شما به ملت و نظام بد کردید و باعث شدید عده‌ای شهید شوند؛ بیایید و از ملت عذرخواهی کنید، اما این افراد عذرخواهی نکردند، لذا مصلحت بر آن شد که این افراد در حصر بمانند.

*عسگراولادی کمی قبل از رحلت، پیش آقای مهندس موسوی رفت و اتفاقاً شاید من یکی از اولین افرادی بودم که بعد از این ملاقات با آقای عسگراولادی گفت‌وگو کردم؛ من در دفتر ایشان منتظر بودم تا بیایند و وقتی آمد، گفت «او (موسوی) من را ناامید کرد و نصیحت‌هایی را که کردم، از من نپذیرفت». آقای عسگراولادی پدر سیاسی و معنوی من بودند؛ من نیز دوست دارم موضوع حصر حل شود، اما خودم را صاحب حق نمی‌دانم که در این موضوع دخالت کنم.

*من به دلیل آنکه در یک مؤسسه خیریه فعالیت می‌کنم و با طبقات نیازمند جامعه هر روز سروکار دارم، می‌گویم که سفره مردم به خاطر گرانی خیلی کمرنگ شده است و دولت نیز همه چیز را به دلار موکول می‌کند و مکرراً وعده می‌دهد.

*این دولت است که ارز در اختیار دارد؛ البته کسانی که زندگی مردم دست‌شان است، از جمله گران‌فروشان و کم‌فروشان مانند دولت مسئولیت دارند، اما اگر دولت وظایف خود را به خوبی انجام می‌داد، این توانایی را داشت که اجازه ندهد قیمت ارز از یک رقمی بالاتر برود.

*وقتی که ثابت شد امارات و عربستان ریال تهیه کردند و به عوامل خود دادند تا ارز داخل کشور را با قیمت بالا بخرند، دست خارجی مشاهده شد، اما دولت با این وجود می‌توانست با این عوامل مبارزه کند، مگر آنکه بگوییم دولت بدش نمی‌آمد قیمت ارز تا یک رقمی افزایش یابد، اما از بعد از آن کنترل این قیمت از دست‌شان در رفت.

*امروز گروهک‌هایی که وجود دارند حتی اگر 100 برابر تعدادشان بیشتر شود نیز خطری از سوی آنها به ملت ایران وارد نخواهد شد، چراکه سمبل ملت ما روز 22 بهمن‌ماه است و در آن روز مشاهده می‌کنیم که همه مردم با هر عقیده، تفکر و ظاهری حضور دارند، همگی نظام جمهوری اسلامی را قبول دارند و معتقدند که گروه‌های مخالف خارج‌نشین هیچ کاری نمی‌توانند بکنند.

*آقای هاشمی رفسنجانی (ره) پدر خیلی چیزها از جمله متروی تهران بودند؛ وقتی ایشان رئیس مجلس شورای اسلامی بود، دستگاه حفاری مترو که مربوط به زمان طاغوت بود، چندین سال در گمرک قرار داشت، ایشان به عنوان رئیس مجلس به من به عنوان وزیر سپاه مأموریت داد تا آن دستگاه را به تهران بیاورم و از آن زمان نیز پروژه متروی تهران را کلید زد و همواره پیگیر آن بود. در صنایع نظامی نیز ایشان هم‌پای مقام معظم رهبری دائماً از صنایع ما بازدید می‌کردند و ما را تشویق می‌کردند. من نمی‌دانم مأخذ حرف‌های اخیر آقای روحانی چیست، اما آقای رفسنجانی خیلی به دنبال توسعه و گسترش صنعت موشکی کشور بودند.

*ما این موشک‌ها را نخریدیم بلکه از کشور لیبی به رایگان و به عنوان هدیه دریافت کردیم؛ من سه مرتبه به لیبی رفتم و در هر مرتبه نیز 10 عدد موشک اسکاد B از شخص قذافی هدیه گرفتم. داستان این ماجرا آن است که من بعد از انقلاب هر ساله چند مرتبه به کشورهای لیبی، سوریه و کره شمالی می‌رفتم تا از آنها اسلحه و مهمات بگیرم یا از طریق آنها از کشورهای دیگر سلاح خریداری کنیم. البته خرید اسلحه از طریق سوریه و لیبی با واسطه بود و از کره‌ای‌ها هر آنچه داشتند که آن هم در حد پایین بود را خرید می‌کردم. بعد از آنکه وزیر سپاه شدم یکسال به این کشورها نرفتم و در سال 1362 که خواستم سفر را انجام دهم، نزد آقای هاشمی رفسنجانی رفتم و ایشان گفتند که «حاج محسن ما نزد مردم شرمنده هستیم؛ عراقی‌ها تهران را با موشک می‌زنند و ما موشکی در اختیار نداریم؛ در سفر به لیبی و سوریه تلاش کن تا موشک از آنها بگیری». من همچنین خدمت مقام معظم رهبری رسیدم و ایشان نیز ابراز امیدواری کردند که از این دو کشور موشک مورد نیاز خود را دریافت کنیم.

*در سفر به لیبی که 11 نفر از جمله رحیم صفوی و حسن باقری حضور داشتیم، در ملاقات با عبدالسلام جلود نخست وزیر لیبی، او گفت که در میان کشورهای عربی تنها حامی جمهوری اسلامی ایران، لیبی است؛ او در حال صحبت در این باره بود که محکم روی میز زدم و گفتم شما دروغ می‌گوئید؛ شما می‌گوئید تهران ام‌القرای جهان اسلام است، اما عراق، تهران را موشک‌باران می‌کند و شما که موشک دارید، به ما نمی‌دهید که او گفت تصمیم‌گیری در این باره بر عهده برادر سرهنگ (معمر محمد قذافی رهبر وقت لیبی) است. من به همراه آقای صفوی به دیدار قذافی رفتم که او در این دیدار 10 موشک به ما داد و به ما گفت که من یک شرط دارم و این شرط نیز آن است که یکی از این 10 موشک را به سمت عربستان سعودی شلیک کنید که من در آن زمان نیز این شرط را پذیرفتم. بعد از آن دیدار من دو مرتبه دیگر به لیبی رفتم و در هر سری 10 موشک از آنها به رایگان می‌گرفتم و در هر مرتبه نیز قول می‌دادم شرط‌شان را اجرا خواهم کرد. این در حالی بود که ما با عربستان سعودی جنگی نداشتیم و دلیلی نداشت که بی‌خودی به سمت عربستان سعودی موشکی شلیک کنیم. بعد از آن نیز از کره شمالی موشک‌های مورد نیاز خود را خریداری کردیم و سپس خودمان موشک ساختیم.

*در روزهای پایانی جنگ تحمیلی آقای محسن رضایی به عنوان فرمانده سپاه طی نامه‌ای که به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به عنوان جانشین فرماندهی کل قوا نوشت، برنامه‌ی پنج ساله توسعه سازمان رزمی نیروهای مسلح را اعلام و بخش‌هایی از نیازهای نیروهای مسلح برای ادامه جنگ را عنوان کرد که در آن زمان مباحث بسیاری را در پی داشت. به نظر جنابعالی به‌عنوان وزیر سپاه دوران جنگ، اولاً که علت نگارش آن نامه چه بود و در ثانی آیا امکان تأمین آن نیازها فراهم بود؟

*آقای هاشمی رفسنجانی می‌خواست جنگ را تمام کند و به همین دلیل در ابتدا من را از لجستیک جنگ کنار گذاشت. ایشان حدود چهار پنج ماه قبل از پایان جنگ من را صدا کرد و گفت جنگ‌افروز اصلی تو هستی؛ تو کنار برو تا دولت کار خود را انجام دهد. ایشان سپس ستاد جنگ را در دولت تشکیل داد و مهندس موسوی را رئیس، آقای بهزاد نبوی را معاون لجستیک و آقای مسعود روغنی زنجانی را معاون مالی و آقای خاتمی را معاون تبلیغات این ستاد قرار داد؛ این ستاد از آقای رضایی درباره زمان پایان جنگ سوال می‌کند و نتیجه این پرسش نیز نامه‌ای می‌شود که آقای رضایی می‌نویسند. موارد ذکر شده در آن نامه در سه چهار سال قابل تهیه بود و اگر می‌خواستیم که آنها را تهیه کنیم جنگ به دهه 70 هم کشیده می‌شد، اما ما می‌توانستیم پیروز جنگ باشیم، با این وجود بنا بر این بود که جنگ را تمام کنند و جنگ نیز در خوب موقعی تمام شد.

*معتقد بودم که باید تا پیروزی، بجنگیم. زمانی که خرمشهر را باز پس گرفتیم، من از کسانی بودم که معتقد بودم اتفاق خاصی نیفتاده و چنانچه که جنگ را در آن زمان قطع کنیم صدام شش ماه بعد به تهران خواهد رسید. ما معتقد بودیم که نقاط سرکوب از نظر ارتفاعات هنوز در اختیار دشمن بود و از سوی دیگر ما چیزی برای دفاع از خود نداشتیم. این در حالی است که در پایان جنگ یک قدرت بودیم و در جنگ موشک 110 کیلومتری تولید داخل را استفاده کردیم.

*قرار بود جنگ تمام شود و در موقعیت خوبی این اتفاق افتاد و امام خمینی (ره) شعار جنگ جنگ تا پیروزی را به جنگ جنگ تا رفع فتنه را تغییر دادند
عده‌ای می‌گویند زمانی که ما آتش‌بس را پذیرفتیم، ضعیف شده بودیم این در حالی است که آنچه اتفاق افتاد، خلاف آن را ثابت می‌کند؛ چند روز بعد از پذیرش آتش بس، منافقین طی عملیات فروغ جاویدان که بعدها به عملیات مرصاد نام‌گذاری شد، با کمک ارتش و تجهیزات صدام از غرب حمله کردند که در آنجا همه منافقین از بین رفتند. در آن زمان همچنین 15 لشگر عراق به جنوب کشور حمله کردند که سپاه و ارتش با یکدیگر در آنجا آنها را تار و مار کردند و به خاک عراق ریختند. ما ضعیف نشده بودیم، بلکه قرار بود جنگ تمام شود و در موقعیت خوبی این اتفاق افتاد و امام خمینی (ره) شعار جنگ جنگ تا پیروزی را به جنگ جنگ تا رفع فتنه تغییر دادند؛ برداشت من به عنوان یک تأمین کننده لجستیکی آن بود که باید آنقدر قوی شویم که چشم فتنه را کور کنیم و امروز ما تهدید نظامی نمی‌شویم.

*عملیات کربلای 4 یکی از عملیات‌های اصلی بود که برای آن 260 هزار نفر نیرو به جبهه‌ها اعزام کردیم. کربلای 4 اولین عملیاتی بود که در آن با مهمات 100 درصد ساخت داخل می‌جنگیدیم و امکانات فراوانی برای آن برده بودیم، اما این عملیات واقعاً لو رفت و در سه‌راهی روبه‌روی «جزیره ام‌الخصیب» گیر کردیم؛ در این وضعیت که زمان کل عملیات پنج شش ساعت بیشتر به طول نینجامید، بیش از 60 هزار نفر نیرو وارد جنگ شدند که حدود پنج الی شش هزار نفر از آن‌ها شهید و تعداد بیشتری نیز مجروح شدند؛ در این شرایط دستور عقب‌نشینی صادر شد. وقتی عملیات آغاز شد من مانند همیشه که برای نیازسنجی به خط مقدم می‌رفتم، به خط مقدم رفتم و دیدم که هر قایقی که از رودخانه عبور می‌کرد مورد هجوم دشمن قرار می‌گرفت و به این نتیجه رسیدم که دشمن با آمادگی کامل در آن سمت قرار دارد، لذا در همانجا با قرارگاه تماس گرفتم که عملیات را متوقف کنند.

*پس از این اتفاق کار خوبی که انجام دادیم این بود که به لشکرها اعلام کردیم به پادگان‌های خود بازگردند و دیگر در منطقه نماندند؛ در این زمان عراق خیال کرد که ما دیگر عملیاتی نخواهیم انجام داد و به لشکرش مرخصی داد، این در حالی بود که من به عنوان مسئول لجستیک جنگ و وزیر سپاه مأمور شدم تا در 15 روز 3 هزار قایق بسازم و موتور 150 نفربر آبی- خاکی خشایار را تعویض کنم. بعد از 15 روز عملیات کربلای 4 که به قول امام خمینی (ره) در آن عدم‌الفتح داشتیم، تبدیل به فریب بزرگی برای عملیات کربلای 5 شد و عملیات کربلای 5 اوج پیروزی ما در جنگ بود.

منبع: انتخاب

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها