آیتالله صانعی:
امروز اهل را نااهل و نااهل را اهل میگویند/ این نظارت استصوابی که امروز هست را من قبول ندارم/ حصر کردن از اشتباهاتی است که تحقق پیدا کرده است
آیتالله صانعی گفت: زندگی شهید مطهری که حاصل عمر امام بود، یا مرحوم شیخ فضل الله محلاتی، آقای رجایی، شهید بهشتی و دیگران را با ترور خاتمه دادند؛ عده دیگری هم از دنیا رفته اند و کمتر کسی که امام را خوب درک کرده باشد مانده است. ترور و حصر کردن از اشتباهاتی است که تحقق پیدا کرده است.
اعتمادآنلاین| مشروح گفت و گو با آیت الله یوسف صانعی را می خوانید:
از حضرتعالی به عنوان یکی از السابقون یاران امام تقاضا داریم بفرمایید که چه عواملی ضامن بقا و استمرار انقلاب بر مبنای اسلام ناب است و چه موانعی بر سر راه وجود دارد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. «تِلْکَعَشَرَهٌکَامِلَهٌ». سخنم را با قرآن آغاز کنم. شما مطلبی را اشاره کردید که سبب شد به این آیه از قرآن بپردازم و آغاز کنم. دهمین سال رسانه جماران تفأل به نیک است. جماران از رسانه هایی است که معتقد هستم خبر را درست نقل می کند، یعنی وظیفه نقل خبر این است که متن خبر را بگوید بدون دخل و تصرفی.
اوایل انقلاب به مرکز اسناد ساواک رفتیم. دیدم که در اسناد آنجا خبر را مطابق آنچه بوده نقل و بعد تحلیل می کردند و این طور نبوده که تحلیل یا مصلحت اندیشی را قاطی خبر کنند. اسناد ساواک سابق راجع به خود من، مرحوم شهید بهشتی و آقای منتظری را دیدم و جالب است بدانید که آنجا فیش های شماره داری برای اسناد دارد. اولین فیش متعلق به کسی است که در میدان شوش مقداری آب خورده و گفته «خدایا لعنت تو بر ظالمین دیروز و امروز». او را بازداشت کرده اند که این جمله یعنی چه؟
البته من به بعضی از خبرها خیلی گوش نمی دهم. اما مقداری که گوش می دهم، متأسفانه گاهی می بینم که مصلحت اندیشی، قطع، وصل، کم و یا اضافه می کنند. به نظر من این از نظر خبر و از نظر بیان واقعیت ها خیلی مطلوب نیست؛ و شاید بعضی از جاهای آن خلاف شرع باشد. برای اینکه گوینده صاحب حرف های خودش است. «الناس مسلطون علی اموالهم» صرفا به معنای مال مادی نیست؛ آنچه که به انسان مربوط است بر آنها سلطنت دارد. حتی در باب دفن میت گفته اند که اگر میت وصیت کرد مرا فلان مکان دفن کنید و یا فلان کس مرا غسل دهد، احتیاط این است که مراعات شود؛ یعنی او نسبت به بعد از خودش هم نسبت به خودش سلطنت دارد.
مثلا رادیو قبل از اخبار ساعت دو بعد از ظهر جملاتی را از امام نقل می کند. این جمله صدر و ذیل دارد؛ اگر صدر و ذیل آن باشد آدم جمله را یک طور می فهمد و اگر نباشد طور دیگری می فهمد. گاهی جمله ای را برای مذمت بعضی افراد می گویند، در حالی که جای مذمت نیست؛ یا برای بعضی ها در این زمان گفته می شود و منطبق بر آدم هایی می شود که اینها ارتباطی با امام نداشته اند. در صحیفه امام هم فقط سخنان امام عینا نوشته شده است. اما شرح اینکه امام در کجا این حرف را زد و با چه کسانی این حرف را زد در صحیفه امام هم نیست؛ اگر بود خیلی بهتر بود.
«وسایل الشیعه» که امروز کتاب روایی در دست همه حوزه های علمیه است و واقعا روایات را جمع کرده و صاحبش جزو محامد ثلاثه دوم است، «محمدبن حسن حرّ عاملی» روایات را تقطیع کرده است. آقای بروجردی می فرمود با این تقطیع روایات آدم در فهم احکام مشکل پیدا می کند. لذا تصمیم گرفت «جامع احادیث شیعه» را بنویسد و روایات را به طور کامل آورده اند. البته بعد از فوتش چاپ شد. این هم یکی از مشکلاتی است که با آن روبرو هستیم و سبب می شود که مقداری چهره انقلاب مخدوش شود.
حصر کردن از اشتباهاتی است که تحقق پیدا کرده
اما راجع به انقلاب، چهل سالگی سن کمال است و پیامبر(ص) در چهل سالگی به نبوت رسید. به نظر من اولین عامل مشکلات انقلاب ترور، شهادت و یا فوت کسانی بود که از نظر فکری و تعلیم فلسفه و فقه با امام بودند که اکثر آنها فوت کرده اند و یا شهید شده اند. زندگی شهید مطهری که حاصل عمر امام بود، یا مرحوم شیخ فضل الله محلاتی، آقای رجایی، شهید بهشتی و دیگران را با ترور خاتمه دادند؛ عده دیگری هم از دنیا رفته اند و کمتر کسی که امام را خوب درک کرده باشد مانده است. ترور و حصر کردن از اشتباهاتی است که تحقق پیدا کرده است.
امام باید صد سال دیگر به دنیا می آمد
من هم امام را درک نکردم، اما این مقدار درک کرده ام که امام برای امروز هنوز زود بود. امام باید 100 سال دیگر به دنیا می آمد که رشد فکری بشریت بالا رفته بود و پذیرش در جامعه برای امام بود.
امروز ولو اینکه مردم بر حسب فطرت انسانی و اسلامی و ایرانی بودن نسبت به امام کم نگذاشتند، اما هنوز آن طور نیست که امام را شناخته باشیم. خود من با اینکه از سال 1331 تا سال 42 -که امام به ترکیه بعد نجف تبعید شد- خدمت ایشان بوده ام فکر می کنم هنوز چیزی از مبانی و افکار بلند امام را بلد نیستم. من وقتی به کتاب هایی که به قلم خود امام است مراجعه می کنم می بینم که غوغایی است.
دروغ های روشنی در زندگی و مبانی به امام نسبت داده می شود
عامل دومی که مسائلی را برای انقلاب به وجود آورد که من، شما و هیچ کدام از علاقمندان امام نمی خواهیم، این است که به امام نسبت های دروغ داده می شود. دروغ های روشنی در زندگی و مبانی به امام نسبت داده می شود.
امروز اهل را نااهل می گویند
عامل دیگر این است که به وصیت امام عمل نشده است. البته منظورم آن چند صفحه وصیتنامه نیست. امام می فرمود نااهلان را بر سر کار نیاورید. اهل را امروز می گویند نااهل است و امام هم فرموده امروز را ببینید. این تعبیر امام که در فرمان هشت ماده ای فرمودند«میزان، حال فعلی اشخاص است»مربوط به گنهکاران است؛ اما هرکس را می خواهند ترور شخصیت کنند می گویند جزو نااهلان است و متأسفانه نااهلان در بعضی از امور قرار گرفته اند که کار را مشکل می کند. نااهل قصوری و تقصیری داریم. یک وقت آدم نااهل است چون نمی فهمد و یک وقت نااهل است چون می فهمد که نمی فهمد ولی می خواهد دشمنی کند.
خاطره ای از مهندس موسوی و امام
من بعد از آنکه از دادستانی کنار رفتم نامه ای به امام دادم که این پول ها را گرفته ام و این طور خرج شده است. گفتم مقداری را به جناب آقای مهندس موسوی قرض داده ام و یک مقدار هم به آقای دیگری داده ام؛ قرض خواسته و به او داده ام. امام در جواب نامه نوشت آنچه را که عمل کرده ای درست بوده است؛ اما پولی که به فلانی داده اید را از او بگیرید. پولی که به جناب آقای مهندس داده شده بود تقریبا پنج برابر آن پول بود. اما نسبت به مهندس موسوی نوشت آنچه عمل کرده اید درست است.نامه آن الآن پیش آقای کروبی احتمالا موجود می باشد.
نااهلان در بعضی از مصادر امور هستند
حالا این طور آدم ها در تصمیم گیری ها هستند و کاری نمی شود کرد. من نمی توانم اسم ببرم و نمی خواهم اسم ببرم؛ اما نااهلان هستند. نااهلانی که سربازان جنگی، فرزندان انقلاب، که به جبهه می رفتند را وقتی بر می گشتند می گفتند تحت تأثیر شیطان قرار گرفته اید و کسانی که اصلا بویی از انقلاب به مشامشان نخورده است حالا در بعضی از امور هستند. این عامل بدبختی است.
کاری کرده اند که هیچ کس از کسانی که واقعا امام را می شناختند و واقعا طرفدار امام بوده اند را باقی نگذاشته اند که بتواند کوچکترین خدمتی داشته باشد؛ یعنی ترور شخصیت شده و نااهل حسابش کردند و نااهلان را اهل حساب کردند. نتیجه همین شده است که الآن داریم می بینیم چه بلایی سر این مملکت درآمد. بر خانواده های شهدا و جوانان این مملکت چه گذشت؟ همین طور حرف می زنند و بعد توجیه می کنند. حرف را اول باید فکر کنی و بعد بزنی؛ نه اینکه بعد از حرف زدن توجیه کنی.
وحدتی که امام می فرمود الآن نیست
اما وحدتی که امام می فرمود الآن نیست. امام می خواست عملا هم وحدت باشد. ما زبانی می گوییم «همه با هم» متحد شده ایم. با کسی که با وحدت مخالفت می کند چطور باید با او متحد شوم؟ من می خواهم با فلان آقا متحد باشم و آن آقا حاضر نیست جواب سلام من را هم بدهد. آیا متحد می شویم؟ من سلام می کنم اقلا جواب سلامم را بدهند. اتحاد مورد نظر امام این بود که عملا با هم متحد شویم. شیعه و سنی عملا با هم کنار بیایند، نه اینکه فقط اسمش را ببریم ولی در مقام عمل خلافش را اجرا کنیم. من نمی خواهم این را باز کنم. چون زمینه باز کردن آن نیست. ان شاء الله روز قیامت، چون غیر آن معلوم نیست چه زمانی باشد؛ مگر زمان ولی عصر(عج). شاید آن وقت بتوانیم چیزی بگوییم؛ ولی الآن نمی توانیم.
مرحوم آقای بروجردی وقتی می خواست «جامع احادیث شیعه» را بنویسد، از یکی از کسانی که دست اندرکار نوشتن این کتاب بود و آدم با تقوایی هم بود نقل شده آقای بروجردی فرموده بود در جمع کردن احادیث، احادیث برادران اهل سنت را هم از کتاب صحاح آنها مثل احادیث خودمان بیاورید. یعنی جامع احادیث مسلمین باشد؛ نه جامع احادیث شیعه. کتاب الطهاره را این طور عمل کردند. او می گفت حسن آقا (فرزند بزرگ آقای بروجردی) آمد و گفت آقا فرموده اند آن روایات اهل سنت را ننویسید؛ برای من خطرناک است. یعنی این قدر به آقای بروجردی، با همه عظمتی که داشت، فشار آمده بود. این معنای اتحاد است؟ اما آقای بروجردی توانش را نداشت. آقای بروجردی مذهب جعفری را در دانشگاه الأزهر مصر رسمیت بخشید. ما این طور هستیم؟! خیلی از ما این طور نیستیم.
چطور متحد شویم؟ اتحاد به این است که شما هم به حرف من گوش دهید. شما هم یک ذره به من آزادی بدهید و بگذارید حرفم را بزنم. اما حرفم را می زنم و بعدش چطور شود نمی دانم. اتحادی که امام می فرمود این نیست. اتحادی که امام می فرمود این است که هرکسی در حد خودش باشد. اباعبدالله(ع) داستانی دارد که می گوید مردی آمد و چیزی از اباعبدالله(ع) خواست؛ گفت من دیه کامل بدهکارم و ندارم بدهم. حضرت فرمود من سه سؤال از تو می پرسم؛ اگر هر سه را جواب دادی تمام دیه، اگر یکی از جواب دادی یک سوم و اگر دو سؤال را جواب دادی دو سوم دیه را به تو می دهم. این مرد گفت من نمی توانم به سؤالات پسر پیامبر جواب بدهم. بزرگترین حرف در زندگی این است که امام حسین(ع) فرمود «المعروف بقدر المعرفه». احترام گذاشتن و خیرخواهی به قدر شناخت و آگاهی است.
امام(س)، سیدنا الأستاد، همین طور بود. در تمام تعابیر امام یک کلمه هم نمی بینید زیادتر از چیزی که وجود داشته نسبت به افراد بفرماید. هرچه بوده است راگفته و از کسی تعریف اضافه نکرده است. حالا کار ما به کجا رسیده است را نمی توانم بگویم و شما را ناراحت کنم. ولی در عین حال بدانید که ان شاء الله فرج نزدیک است؛ «سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا خداوندبهزودیبعدازسختیهاآسانیقرارمیدهد».
در صداقت و خیرخواهی مهندس موسوی هیچ شکی نیست
راه کمک به حاکمیت و دولت این است که از افکار دیگران هم استفاده کند. دولتی که می خواهد مملکت را اداره کند، باید از همه افکار بتواند استفاده کند از افکار و نظریات افرادی مثل مهندس موسوی که هشت سال جنگ را اداره کرده می توان استفاده کرد چرا که در صداقت و خیرخواهی او برای اسلام و ملت هیچ شکی نیست.آقای کروبی از 14 سالگی در انقلاب بوده است. کسی که این طور است چرا از او استفاده نشود؟ چرا افراد را نفرستید از تجربیات او استفاده کنند؟
امثال صانعی مطرود شما هستند؛ اما حرف های فقهی اش را بگیرید و به نام خودتان بزنید؛ بنده بسیاری از احکام حقوقی که جزء چالشهای امروزه قانونگذاری است را حدود 20 سال جلوتر بحث کرده ام و بر طبق مبانی راهکارهای فقهی مستند به فقه جواهری ارائه داده ام، بنده هیچ توقعی ندارم که به اسم بنده ثبت شود بلکه هدف بنده این بوده که بتوانم در قوانین حقوقی کشور برای قوانین چالش برانگیز و غیرقابل اجرا راهکارهایی ارائه دهم تا نگویند احکام اسلام قابل پیاده شدن نیست؛ برخی دوستان گفتند یک آقایی گفته یکی از افراد از نظریات منحصر به فردش برابری دیه زن و مرد است، گفتم آقای محترمی به سبب این فتوا بیانیه برعلیه من داد و گفت بدعت است و صانعی بدعت گذار، اما حالا چطور اگر آقای دیگری بگوید چون قدرت دارد بدعت نیست؟! ولی خوشحالم که بتوان از اسلام به هر طریقی دفاع شود. نه اینکه مدام به این جمله امام تمسک کنید که «ملاک حال فعلی افراد است.» من از مسائل اقتصادی دولت سر در نمی آورم ولی این را سر در می آورم که باید از تجربه دیگران استفاده کرد و «شاورهم فی الأمر». این متن قرآن است. در مورد رسول الله(ص) هم دارد که مشورت کن «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّه».
کسانی که در دوران انقلاب و جنگ مسئولیت داشتند صاحب نظر و فکر هستند. چه شده که در هشت سال جنگ و قبل از جنگ دزدی و اختلاس و رشوه نبوده و حالا پرونده روی پرونده هست؟ یک وقت من گفتم که چیزی از بودجه مملکتی مصرف نکرده ام و زندگیم از کمک های مردمی و وجوهات بریه مردم بوده است. الان هم می گویمبنده نه تنها حقوقی دریافت نکرده ام بلکه مخارج ماشین حفاظت و نهار و شام محافظین را از پول شخصی پرداخت می کردم که الان بسیاری از آن محافظان هنوز به بنده لطف دارند و آن خاطرات را یادآدوری می کنند.
باید از اندیشمندان مخالف و موافق استفاده کنیم
بنابر این اگر بخواهیم کار را به پیش ببریم باید از اندیشمندان مخالف و موافق، چه مطرود ما باشند و چه محبوب ما باشند، باید استفاده کنیم؛ والا همین است که می بینید و فردا بدتر می شود.
زمینه از بین رفتن اعتماد عمومی، عملکردهاست
مسأله ای که اخیرا یکی از رسانه های بیگانه مطرح کرد و شاید فرصت نشده که درست تبیین شود، ادعای «بهتان برای حفظ نظام» بود و بعضی از رفتارهایی که سال های بعد شده را مستمسک قرار دادند؛ اما فرمایشی از امام را متعلق به قبل از انقلاب پخش کردند. شما در این مورد نظری دارید؟
اصل کلی این است که زمینه اش را ما در داخل فراهم کردیم. یعنی وقتی ما به خودی ها فشار می آوریم و اگر یکی از آنها بخواهد از خارج بیاید هنوز به فرودگاه نرسیده در زندان است، آن فرد می خواهد بیاید و خواهر و مادرش را ببیند ولی جرأت نمی کند. من از بعضی های آنها اطلاع دارم؛ دلشان پر می زند و آنجا خسته شده اند.
و آنها که از داخل این حرف ها را می زنند مطالعه کم می کنند و فشار روی آنها آمده و خیال می کنند اینها را بگویند به نفع اسلام و انقلاب است. دشمنان هم زمینه اقتصادی ما را می بینند و زمینه سیاسی و اختلافات ما را هم می بینند؛ من نمی خواهم بگویم بودجه چطور تقسیم می شود. اینها را می بینند و زمینه پیدا می کند. تنها آن نیست و خیلی حرف ها که امروزه مورد پذیرش اجتماع قرار می گیرد به خاطر همین عوامل است زمینه از بین رفتن اعتماد عمومی عملکردهاست نه تبلیغات به تنهایی.
حدود سه سال قبل گفتم تضعیف امام شروع شده است
همین کسانی که از خارج علیه ما تبلیغ می کنند زمان امام هم بودند؛ اما امام طوری مملکت را رهنمود می داد و اداره می کرد که اگر کسی آن حرف ها را می زد باور نمی کردند؛ یا اینکه اصلا به خودشان اجازه نمی دادند چنین حرفی را بزنند. اگر می گفتند امام یک جواب کلی می داد و جوابش هم مورد پذیرش بود. مسئولین هم عملکردشان مطابق با خواست مردم بود اما الآن این طور نیست. کسانی در خارج این طور حرف می زنند و خارجی ها هم که زمینه را این طور می بینند آن را گسترش می دهند این اصل کلی است. حدود سه سال قبل به حاج حسن آقا گفتم که تضعیف امام شروع شده است؛ مواظب باشید.
امام مسأله «بهتان» را نسبت به آخوندهایی گفته که مردم را به اسلام بدبین می کنند
آن وقت ها در نجف رادیو حرام بود و طلبه سیدی بود که هر روز مسائل ایران را برای طلاب بیان می کرد و وقتی از او می پرسیدند می گفت از رادیو همسایه شنیده ام. حالا، من هم از ماهواره همسایه دیده ام. (با خنده و لبخند) ماهواره همسایه می گفت امام اولین باری که این حرف را زده در نجف بوده و نکته دوم این است که نسبت به آخوندها گفته است. امام گفته کاری کنید آبروی آخوندهایی که مردم را به اسلام بدبین می کنند و برای نابودی و از بین بردن اسلام قد علم کرده اند، تضییع شود؛ فرموده در حدیث هم داریم و من نمی دانم نظرش به همین حدیث معروف بوده و یا به چیز دیگری بوده است. اما بعضی ها که قصور دارند و خارجی هایی که تقصیر دارند آن را به روایت صحیحه «باهتوهم» کشاندند و تا آخر حرف هایی زدند که هیچ کدام ربطی به امام نداشت؛ اما ریشه را به امام نسبت دادند.
«فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ » یعنی با استدلال آنها را گیج کنید
اگر می خواستند با انصاف حرف بزند می گفتند شهید مطهری، که حاصل عمر امام بود به تبع علامه مجلسی، می گوید «باهتوهم» یعنی آنقدر دلیل برای آنها بیاورید که گیج شوند. «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ » یعنی با استدلال آنها را گیج کنید؛ نه اینکه بهتان بزنید. افتراء به قصد توهین، حدّ دارد. امام در مورد آخوندهای درباری گفته که هرچیزی را عوض می کردند؛ چه ربطی به زندانی و مردم دیگر دارد؟! چه ربطی به جامعه و اداره جامعه دارد؟!
اخوی ( آیت الله حسن صانعی از اعضای دفتر حضرت امام) گفت یک روز خدمت امام رفتم و گفتم فلان آقا از اوقاف پول می گیرد. ایشان گفت، آقای صانعی چهره مرجعیت را به این حرف ها مخدوش نکنید. گفت یک وقت رفتم راجع به یک روحانی ساده دیگر حرف بزنم، امام گفت آقای صانعی احترام افراد را حفظ کنید. این شیوه امام بود. خود من بارها گفته ام، داشتیم از کوچه باریکی که الآن دفتر آقای شهرستانی در آن است می رفتیم و به امام گفتم اجازه ای به پدر من بدهید. زمان آقا سید محمدباقر اجازه داشته و چون ایشان فوت کرده شما اجازه دهید. اجازه شفاهی در مورد امور صغار می خواستم. امام فرمود اگر ثقه است مجاز است. یعنی تا این حد مسائل شرعی را رعایت می کردند و صراحت داشتند در تقید به مسائل شرعی.
امتیاز امام این بود که احترام همه را حفظ می کرد
امتیاز امام این بود که احترام همه را حفظ می کرد و شخصیت همه را نگه می داشت؛ هیچ گاه حاضر نبود شخصیت کسی بی جهت ترور شود. البته انسان معصوم نیست. ولی ریشه حرف ها این است که سیاست داخلی و خارجی و وحدت ما خیلی قوی نیست. ایرانی ها در فشار هستند و غیر ایرانی ها هم از شیطان می خواهند که چنین روزی را داشته باشند و همه چیز را نسبت به امام می گویند. یکی دو تا نیست و این رسانه های همسایه که من نگاه می کنم از این حرف ها پر است؛ ولی به جایی نمی رسد و ان شاء الله زود تمام می شود. یعنی ملت می فهمند که او چطور بود؛ اما خیلی توان می خواهد. همین حرفی که آنها زده اند را یک نفر باید بگوید که امام برای آخوندها گفته و چه ربطی به مردم و دیگران دارد؟! چه ربطی به افتراء و تهمتی دارد که موجب حدّ و تعزیر می شود؟! این ربطی به آن ندارد.
شما سال 64 از دادستانی کل کشور استعفا داده اید. در صحیفه امام آمده که شما چهار دلیل برای استعفا داشته اید که یکی از آنها ضعف جسمانی بوده و موارد بعدی عدم پذیرش و تحمل نظارت بر حُسن اجرای قانون از ناحیه گروه ها و باندها، داشتن افکار و مبانی در فقه اسلامی که به نظر برخی از آقایان آراء شاذ محسوب می شود و مقاومت می شود و مورد آخر کم لطفی برخی مقامات و جامعه در مورد پشتیبانی از دادستانی بوده است. بر اساس همان تأکیدیکه داشتید صحیفه را باید تشریح کرد. این را برای ما تشریح می کنید؟
من الآن یادم نیست و بعضی از آنها خط قرمز است و من نمی دانم چه چیزی بگویم. همین مبانی که من الآن دارم و به آنها حمله می شود و حالا کمتر شده است.
در یک جایی نقشه کشیده شده بود و برای من پیغام رسید که اینها می خواهند شما را بردارند و دارند افراد را پایین و بالا می کنند و یک نفر قبول می کند و یک نفر قبول نمی کند. من دیدم که نمی توانم با آنها در بیفتم و مجبور شدم که استعفا دهم. سه ماه می رفتم و می آمدم و اخوی گفت تو داری لجاجت می کنی و این خیلی درست نیست. گفتم لجاجت نیست؛ من درخواستم را تا وقتی که موافقت شود تکرار می کنم.
گروه ها و باندهایی که در متن استعفای شما به آنها اشاره شده چه کسانی بودند؟
نمی توانم بگویم.
می توانید بفرمایید که تاب اجرای کدام قوانین را نداشتند؟
یادم نیست.
حضرت امام با استعفای شما مخالفت کردند؟
بله؛ من سه ماه رفت و آمد داشتم و آخر، زیارت عاشورا به دادم رسید.
یعنی امام در نهایت هم نظرشان این نبود؟
بعد از اصرار من امام استعفای من را پذیرفت.
به نظر حضرتعالی در چهلمین سال انقلاب برای حفظ نظام و بهتر شدن زندگی مردم باید چه کاری انجام دهیم؟
باید به همدیگر آگاهی دهیم تا ان شاء الله اصلاح شود.
در نظرسنجی ها مردم بحث «پرداختن به معیشت و اشتغال» را به عنوان اولویت اول انتخاب کرده اند. نظر شما در این مورد چیست؟
درست می گویند. و این دیگر از مسلمات است و دستورات دینی و حکم عقل بر تنظیم معاش مردم از طرف حکومت است و احتیاج به بررسی و سوال و جواب ندارد.
در بخش «توجه به معیشت مردم» توصیه ای به مسئولین دارید؟
مسئولین که حرف ما را نمی خواهند؛ پس بیان نظر که خودشان به جهت حضور در مصادر امور بهتر از بنده بلد هستند بی فایده است.
راهکاری که در این زمینه به نظر شما می آید چیست؟
اگر بخواهند خودشان بلد هستند. استفاده از افکار همه کسانی که دغدغه اسلام و معیشت و عزت مردم را دارند ولو با روشهای ما در حکومت کردن مخالف باشند.
منظور شما یاران اولیه نهضت امام و انقلاب است؟
بله. آنها و هر کس که در مشورت صداقت دارد و منافع شخصی خود را محور قرار ندهد.
ژ
بحث شورای نگهبان را مطرح فرمودید. ما سال بعد انتخابات مجلس را داریم.درباره تأیید صلاحیت ها نظر حضرتعالی چیست؟
این نظارت استصوابی که الان هست را من قبول ندارم. یعنی کار متعلق به وزارت کشور است و با این کار خرابش کردند. وکیل جرأت نمی کند در مجلس حرف بزند و از فردای خود می ترسد. نظارت استصوابی اصلا با شورای نگهبان همخوانی ندارد.
وقتی ما شورای نگهبان بودیم یک نفر دفتردار و یک نفر هم آبدارچی کل تشکیلات را اداره می کرد بود.
سال گذشته شورای نگهبان چندین میلیارد تومان بودجه داشت و می گفت کم است؛ اعتراض کردند و زیاد شد.
به این دلیل کم است که در هر جایی می خواهند چند نفر را استخدام کنند که مثلا بگویند این آقا نماز می خواند یا نمی خواند؟ نماز جمعه می رود یا نمی رود ؟ یک مملکت دو وزارت کشور می خواهد؟!
در گزارش خبرگان اولیه هم هست. حالا کل اختیار دست آن است.
زمانی که ما بودیم، تعیین اینکه کسی برای حضور در خبرگان صلاحیت دارد یا ندارد به عهده مجتهدینی بود که در قم مدرس هستند. برای بسیاری از خبرگان اول امضاهای من بوده است. چند شب قبل به فرزندانم می گفتم که اگر می شود به وزارت کشور بگویید اینها را به من بدهند. آقایی در خبرگان اول از من خواست که او را توثیق کنم. گفتم اشکالی ندارد؛ می نویسم. گفت شما به شورای نگهبان بگویید من را به عنوان مجتهد معروف بپذیرد. گفتم این کار را نمی کنند. گفت اگر نمی کنند من هم نمی خواهم این کار را بکنم.
آن وقت این طوری بود و بعد آیین نامه را عوض کردند و گفتند باید در قم باشد و دو نفر از مدرسین تأیید کنند؛ آن هم مدرسینی که خودشان انتخاب می کردند؛ مثلا حسن آقا را چند نفر تایید کردند البته فقط در مورد ایشان نیست؛ بلکه این مشکل برای بسیاری از افراد وارسته پیش آمد که باید به خدا پناه برد.
تا صد سال دیگر هم کسی مثل امام پیدا نمی شود
امام در عین حال شیرین و لطیف بود و سرعت انتقال داشت؛ حالا دیگر اصلا کسی مثل ایشان نیست و تا 100 سال دیگر هم پیدا نمی شود. آقایی به نام سید محمدباقر حسنی بود که با هم مباحثه می کردیم، ایشان به من گفت برو از امام اجازه ای برای من بگیر. خدمت امام رفتم و گفتم آقا سید محمدباقر حسنی اجازه ای از شما می خواهد و من توثیقش(ضمانت) می کنم. امام لبخندی زد و گفت برو به خودش بگو بیاید توثیقت کند تا توثیقش را بنویسم. به سید محمدباقر گفتم امام از کجا شما را می شناسد؟ گفت آن وقت که در فیضیه زکات می گفت ما پنج شش نفر بودیم که درس خارج زکات امام می رفتیم و از آن وقت ایشان یادش بوده است.
یک وقت آقایی مدتی به من اصرار داشت که شما من را توثیق کن. من چون نمی شناختم گفتم توثیقت نمی کنم. یکی از فامیل می گفت که رفیق ما است و توثیقش کن؛ گفتم من توثیق نمی کنم. یک وقت آمد و از آقای بزرگواری توثیق داشت. باز آن فامیل ما گفت این آقا برای او نوشته و شما هم، ولو کمرنگ تر، برایش بنویس تا خدمت امام ببرد. او خیلی پررنگ نوشته بود و من کمرنگ نوشتم. مطلب را به آقای حاج سیدهاشم رسولی داده بود که خدمت امام بدهد. امام نگاهی کرده بود و به اخوی گفته بود به اخوی بگویید که این چه چیزی است نوشته ای؟ اخوی گفته بود آن آقا نوشته است. امام گفته بود من او را کار ندارم؛ من با اخوی شما عنایت دارم؛ به او بگویید صریح باشد. اگر مطلب این آقا صحیح بود چرا از امام جمعه شهرشان اجازه نگرفته است؟ بعد ما فهمیدیم که این آقا با امام جمعه مشکل دارد. امام این طور سرعت انتقال داشت.
یک روز دختر بزرگ امام (خانواده مرحوم اشراقی) به دفتر ما تلفن کرده بود. من فکر کردم راجع به زمین های قم می خواهد بگوید؛ چون اشراقی ها در قم زمین داشتند. بعد از احوال پرسی گفت دیروز خدمت امام رفته بودم و مسأله مسافرت را مطرح کردم. گفتم که می گویند آقای صانعی مسائل را روشن بیان می کند؛ اجازه می دهید من از او بپرسم؟ امام ساکت شد و لبخندی زد و من فهمیدم که باید از شما بپرسم. امام و دفتر امام دخالتی در امور نمی کردند. مملکت این طوری اداره می شد و خوب هم اداره می شد.
منبع: جماران
دیدگاه تان را بنویسید