«شیخ نور» چه سرنوشتی خواهد داشت
ناطقنوری، هاشمی دوم خواهد بود؟
برخی تا همین چند هفته پیش تولیت آستان قدس رضوی را مقصد بعدی ناطق نوری عنوان میکردند ولی زمزمههای رد این موضوع به مراتب جدیتر است. تشکیل یک جریان سوم سیاسی و میدانداری آن تحت هدایت او و دیگر چهرههای اعتدالی است.
اعتمادآنلاین| فرشاد اعظمی- علیاکبر ناطق نوری میتوانست یک رییسجمهور باشد، اگر در خرداد 76 اصلاحاتی در کار نبود. او حتی تا همین چند هفته پیش جزو گزینههای تولیت آستان قدس بود، ولی بعد از مدتی این ماجرا هم با سکوت مواجه شد تا چنین تصور شود که شانس او برای رسیدن به این جایگاه رنگ باخته است؛ آن هم برای مردی که تا سال 96 ریاست بازرسی دفتر مقام معظم رهبری را عهدهدار بود و به سبب همین جایگاه بسیاری فکر میکردند «شیخ نور» میتواند در میدان سیاست نقش بیشتری داشته باشد، اما استعفای او از این جایگاه موضوع را متفاوت کرد.
خودش درباره دلیل استعفایش اعتقاد دارد که این موضوع به سبب حمایت از حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری 96 رخ داده ولی در این میان نیز برخی اعتقاد دارند ناطق نوری در ادامه تشدید برخی اختلافات نتوانست در جایگاه خودش باقی بماند. هر چه هست، او امروز جایگاهی رسمی به شکل گذشته ندارد.
اما برای او این پایان راه نیست. ناطق نوری به همراه مرحوم آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی و سیدحسن خمینی از جمله چهرههای کلیدی و مهمی بودند که در ادوار انخاباتی 92 و 96 یک حلقه مشورتی تشکیل دادند و همین حلقه رفته رفته سبب شد تا معادلات و موازنههای جناحی و جریانی شکل بگیرد. بنابراین ناطق نوری همچنان قدرت و جایگاه سیاسی خود را ولو فارغ از جایگاهها و مقامات رسمی حفظ کرده است.
همه اینها در حالی است که ناطق نوری طی این سالها یک سیر و سلوک متفاوت را در عرصه سیاست پیموده است. از مواضع تند و صریحش درباره انتخابات دوره دوم مجلس شورای اسلامی و رد صلاحیت یکی از نامزدهای انتخاباتی زاهدان گرفته تا بعدتر که او در رسیدن محمود احمدینژاد به شهرداری تهران نقشآفرینی کرد، همگی حکایت از آن داشت که او یک چهره تمامعیار برای اصولگرایان و نقطه اتکا محافظهکاران تندرو باشد.
شکست در انتخابات ریاستجمهوری در مقابل سیدمحمد خاتمی نیز بهانه بهتری بود تا اصولگرایان فاصله و اختلاف بین او و اصلاحطلبان را از زمین تا آسمان بسنجند ولی نه این فاصله آسمانی برقرار ماند و نه ناطق نوری به یاران سابق دلخوش کرد.
ظهور دوباره طیفهای تندرو در اردوگاه محافظهکاران و البته سیطره آنان بر قوه تصمیم و عمل اصولگرایان به مرور یک تحول و انقلاب درونی در این جریان ایجاد کرد و مهمترین آثار آن ریزش بخش مهمی از نیروهای این جریان بود که ناطق نوری یکی از همین ریزشیها بود. خروج ناطق نوری، علی لاریجانی، حسن روحانی و... از این جریان رفته رفته طیف سومی را در این جریان پدید آورد؛ اعتدالیون!
ناطق نوری اعتدالی شد و بعدا همین جریان اعتدالی به اصلاحطلبان نزدیک شد تا در نهایت امروز ناطق در زمره چهرههای نزدیک به اصلاحات تعریف شود؛ قرابتی که حالا او را از خیلی چیزها دور کرده است. اما با این وضعیت او چه جایگاهی میتواند در آینده داشته باشد؟
برخی تا همین چند هفته پیش تولیت آستان قدس رضوی را مقصد بعدی ناطق نوری عنوان کردند ولی زمزمههای رد این موضوع به مراتب جدیتر است؛ تشکیل یک جریان سوم سیاسی و میدانداری آن تحت هدایت او و دیگر چهرههای اعتدالی، فرضیهای که البته بعید به نظر میرسد ولی همواره جز گزینهها مطرح بوده است و تا حدودی نیز در سایه و به صورت غیررسمی عملیاتی شده است.
سابقه ادوار انتخاباتی اخیر نیز نشان از همین ماجرا دارد. دعوت چهرههای مختلف سیاسی از ناطق نوری و حمایت او از حسن روحانی در انتخابات 96 باعث شد این چهره در روزهایی که حسن روحانی حامی اصلی خود یعنی هاشمی رفسنجانی را نداشت، نقش مهمی را ایفا کند.
البته سابقه میدانداری و تاثیرگذاری ناطق نوری به سالهای دور از این ماجرا مربوط میشود؛ جایی میان ماجرای داغ 99 نفر! ناطق نوری آن زمان وزارت کشور در دولت جنگ را برعهده داشت. آن روزها شرایط چنین بود که شرایط برای ماندن او در دولت بعدی مهیا نبود و در میان تردید رییسجمهوری وقت- حضرت آیتالله خامنهای- و امام(ره) باعث شد که انتخاب مجدد میرحسین موسوی به عنوان نخستوزیر در هالهای از ابهام قرار گیرد. ناطق نوری آن زمان جزو همان هیأت چهارنفرهای بود که نزد امام(ره) رفتند و در نهایت این روایت را از ایشان نقل کردند که نظر نهایی بر انتخاب مجدد میرحسین موسوی است.
سومین اتفاق ویژه ماجرای برجام و مذاکرات با آمریکا بود. مواضع ناطق نوری برخلاف بسیاری از یاران سابق اصولگرایش بررسی روشها و رویکردهای مختلف در رویارویی و مذاکره با آمریکا بود؛ پیشنهادی که شبیه به آن را قبلا مرحوم هاشمی رفسنجانی نیز بیان کرده بود و ناطق نوری حتی این پیشنهاد را در دوران ریاست جمهوری چهرهای چون دونالد ترامپ طرح کرده بود. بر همین اساس شاید پر بیراه نباشد اگر راه او را شبیه به هاشمی بدانیم.
دیدگاه تان را بنویسید