کد خبر: 318834
|
۱۳۹۸/۰۴/۳۱ ۱۰:۱۰:۰۰
| |

آذر منصوری، قائم‌مقام حزب اتحاد ملت، در گفت‌وگو با «اعتمادآنلاین»:

شرایط پیچیده است/ اصلاح‌طلبان باید مراقب تصمیمات‌شان باشند/ تلاش برای برگزاری انتخابات آزاد باید از مراجع رسمی اعلام شود/ لیست حداقلی نمی‌تواند مطالبات حداکثری را برآورده کند/ باید یک لیست مطلوب به مردم معرفی کنیم

آذر منصوری گفت: صحبت‌هایی با برخی از اشخاص شده است مبنی بر اینکه در این دوره از انتخابات نسبت به انتخابات آینده فضا بازتر خواهد بود. اما این به هیچ وجه قابل اتکا و اعتماد نیست. به دلیل اینکه چنانچه چنین اراده‌ای داشته باشیم، باید رسماً توسط مراجع رسمی اعلام شود.

شرایط پیچیده است/ اصلاح‌طلبان باید مراقب تصمیمات‌شان باشند/ تلاش برای برگزاری انتخابات آزاد باید از مراجع رسمی اعلام شود/ لیست حداقلی نمی‌تواند مطالبات حداکثری را برآورده کند/ باید یک لیست مطلوب به مردم معرفی کنیم
کد خبر: 318834
|
۱۳۹۸/۰۴/۳۱ ۱۰:۱۰:۰۰

اعتمادآنلاین| سعید شمس- اصلاحات و اصلاح‌طلبان در حالی ماه‌ها را برای رسیدن اسفندماه و هشتمین روز آخرین ماه سال می‌شمارند که وضعیت‌شان نسبت به انتخابات چند سال گذشته، که اتفاقاً برایشان توأم با توفیق و خروج از حاشیه‌نشینی بود، فرق دارد.

اصلاح‌طلبان از یک سو نگران کاهش رای‌ها تحت‌ تاثیر نارضایتی‌ها هستند و از سوی دیگر نگران تکرار نظارت استصوابی. شاید همین نگرانی‌ها باعث شده این روزها چهره‌هایی مانند سید مصطفی تاجزاده از احتمال حضور مشروط اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس یلازدهم سخن بگویند. هر چه هست به نظر می‌رسد کار اصلاح‌طلبان، در این دوره از انتخابات، کار راحتی نیست.

آذر منصوری، قائم‌مقام حزب اتحاد ملت، در گفت‌وگویی تفصیلی با اعتمادآنلاین ، با تاکید بر اینکه «نظرسنجی‌ها مشارکت زیر 30 درصد در انتخابات را نشان می‌دهد»، می‌گوید: اصلاح‌طلبان شرایط خطیری دارند و باید مراقب اوضاع و تصمیم‌هایشان باشند.

مشروح گفت‌وگوی اعتمادآنلاین با این فعال سیاسی اصلاح‌طلب به شرح زیر است:

اصلاح‌طلبان به‌ لحاظ انسجام در مقایسه با سال 84 به بلوغ بیشتری رسیده‌اند

*جریان اصلاحات شرایط عجیبی را تجربه می‌کند. در حالی که دهه 80‌ برایشان دهه‌ای توأم با تحدید، فشار و البته حاشیه‌نشینی بود، در دهه 90 با واقع‌بینی و عقل‌گرایی توفیق‌های پی‌درپی و تا حدودی غیرمنتظره‌‌ای به دست آوردند. اما در سال‌ جاری، که اتفاقاً سال انتخابات است، اوضاع کمی یا شاید هم به طور جدی نگران‌کننده است. این‌طور نیست؟

مشخصاً در سال‌های 81 و 84 در انتخابات شورا‌های دوم- در حالی که با یکی از آزادترین انتخابات مواجه بودیم- و در انتخابات نهمین دوره ریاست‌جمهوری که اشتباه‌های زیادی مرتکب شدیم، شکست‌های سختی خوردیم.

در واقع سال 84 در حالی رقابت را باختیم که در دور اول سبد رای کاندیداهای اصلاح‌طلب‌ از اصولگراها بیشتر بود و قابل پیش‌بینی بود که هر کسی در آن شرایط با آقای هاشمی رقابت ‌کند برنده خواهد شد. چون چهره‌ای که طی آن سال‌ها از ایشان ساخته شده بود، افکار عمومی را تحت‌تاثیر خود درآورده بود.

همچنین در رقابت یک روحانی برابر یک لباس شخصی، طبیعتاً معلوم بود آقای هاشمی نمی‌تواند برنده شوند. البته من می‌گویم باید شرایط سال‌های 80 و 90 را در مقطع و زمینه تاریخی‌اش و سال‌های 1390 تا 1400 را هم در زمینه خود بررسی کنیم.

به دلیل اینکه اقتضائات و محدودیت‌ها و شرایط امروز اصلاح‌طلبان، اساساً قابل مقایسه با آن چیزی نیست که سال‌های 80 تا 90 با آن مواجه بودند. بنابراین ممکن است به تعبیر شما شرایط امروز اصلاح‌طلبان شباهت‌هایی به سال‌های 81 و 84 داشته باشد، اما به نظر من به شدت متفاوت است.

*بدتر است یا بهتر؟

به نظر من اصلاح‌طلبان به ‌لحاظ انسجام سیاسی و تشکیلاتی در مقایسه با سال 84 به‌ مراتب به بلوغ بیشتری رسیده‌اند. امروز در این شرایط، که پیش‌بینی‌ها نسبت به انتخابات آینده خیلی تیره و تار است، دست‌کم می‌توان گفت اصلاح‌طلبان با توجه به تجربه شکست سال 84، نهایت تلاش‌شان را می‌کنند تا این انسجام بین خودشان حفظ شود.

در سال 92، همان‌طور که می‌دانید، ایران در مقطعی گرفتار شده بود که پرونده کشور به شورای امنیت رفته و 6 قطعنامه علیه ایران صادر شده بود.

همچنین رشد اقتصادی به پایین‌ترین رقم و تورم به بالاترین رقم خود رسیده و مجموعه‌ای از اتفاقات در طول هشت سال استقرار دولت آقای احمدی‌نژاد در کشور رخ داده بود که شاید بتوان گفت بهترین موقعیت برای دولت پنهان فراهم شده بود تا خود را در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی تا آنجا که ممکن است توسعه دهد و دست خود را به همه حوزه‌ها برساند.

به هر حال در چنین شرایطی اصلاح‌طلبان آمدند و در انتخابات 92 با هدف دور کردن کشور از تهدیدها، فارغ از اینکه پیروز انتخابات باشند یا نباشند، مشارکت جدی‌ای داشتند.

در آن برهه تاکید اصلاح‌طلبان برای نامزدی در انتخابات بر آقای خاتمی بود که البته ایشان تمایلی نداشتند و اساساً تحلیل‌شان نسبت به شرایط کشور به‌ گونه‌ای بود که آمدن‌شان را مناسب نمی‌دیدند. نفر بعدی آقای هاشمی بود که ایشان هم در کمال ناباوری رد صلاحیت شد تا اصلاح‌طلبان به کاندیدایی برسند که در واقع کاندیدای مطلوب‌شان نبود و در آن شرایط کاندیدای مقدور و ممکن بود.

این یعنی اصلاح‌طلبان واقعیت‌ها را دیدند و تصور و تلقی‌شان این بود که چنانچه دولتی سر کار بیاید و رویکردش حداقل در سیاست خارجی با دولت مستقر متفاوت باشد، می‌تواند ایران را از این مهلکه نجات دهد.

انتخابات‌ با حداقل قواعد دموکراسی، حداکثری برگزار می‌شود

*در شرایطی که حتی آقای محسن رضایی گفته بود کشور به لبه پرتگاه رسیده است؟

دقیقاً. 6 قطعنامه صادر شده بود و ما می‌دانستیم که عراق با 10 قطعنامه کارش به جایی رسید که جنگ‌طلبان آمریکا دریافتند فضا فراهم است برای اینکه بیایند و حکومت را تغییر دهند و همچنین مردم عراق هم آماده استقبال از این نوع تغییر بودند.

مثل مواجهه‌ داگلاس نورث و عجم اوغلو با فوکویاما؛ فوکویاما از ایده توسعه آمرانه همچنان دفاع می‌کند و این دست اقتصاددانان به توسعه نهادمند معتقدند. یعنی در کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» دقیقاً می‌گوید ملت‌هایی پیروز هستند که دولت-ملت در کانتکست مدرن آنها و نهادهایی که در ساختار قدرت و در بطن جامعه مستقرند تعریف شود.

این نهادها هم دوام کافی دارند هم ثبات کافی، و هم به‌گونه‌ای عمل می‌کنند که نتیجه عملکردشان موجب رضایت‌مندی آحاد جامعه می‌شود، نه فقط رضایت یک طبقه و یک رانت خاص! بالاخره ما 40 سال پیش انقلابی کردیم و در بستر این انقلاب حق انتخاب مردم به رسمیت شناخته شد. خیلی از حقوق دیگر مردم به رسمیت شناخته شد. یکی از این حقوق، حق انتخاب بود.

با وجود این، ما می‌دانیم که انتخابات‌مان با حداقل قواعد دموکراسی حداکثری برگزار می‌شود. چون انتخابات در ایران به دلیل نظارت استصوابی انتخاباتی مستقیم مردم نیست؛ یعنی منتخبان یک مرحله قبل از مردم انتخاب می‌شوند.

طبیعتاً تفکری که به دنبال توسعه نهادمند است سعی می‌کند همین نهادهای موجود را تقویت کند و به سمت کارآمدی بیشتر ببرد. روندها و رویکردهای نامطلوب‌شان را به سمت اصلاح‌ شدن پیش ببرد و از فرصت انتخابات استفاده کند تا نهادسازی را به بطن جامعه بیاورند؛ یعنی نگاه‌شان فقط به ساختار قدرت نیست.

احزاب، نهادهای مدنی و تشکل‌های صنفی را تقویت می‌کنند، رسانه‌ها را متشکل می‌کنند و برای جریان گردش آزاد اطلاعات تلاش می‌کنند. چنین تفکری هیچ‌ وقت دست روی دست نمی‌گذارد برای اینکه معجزه و انقلابی اتفاق بیفتد و فرد دیگری بیاید و برایش توسعه به ارمغان آورد.

همه اینها قاعدتاً ذیل حکمرانی خوب (Good Government) قابل تعریف و تحلیل است. در این شرایط جریان اصلاحات در چند انتخابات با رویکرد حداقلی به عرصه آمد. در حالی که ما به هیچ وجه نمی‌توانیم بگوییم در انتخابات 92 و 94 و 96، منهای شوراها که نسبتاً انتخابات بازتر و آزادتری برگزار شد، فضایی مطلوب داشتیم.

به طوری که بعد از انتخابات دیدیم در خصوص انتخاب شهردار چه مشکلاتی پیش آمد یا مثلاً منتخب مردم شیراز اکنون با چه سرنوشتی مواجه شده یا در شورای‌ شهر یزد آقای سپنتا نیکنام چه شرایطی داشت، همچنین در اصفهان شاهد بودیم که به آقای مقدری 6 ماه حکم دادند و اجازه ندارد در جلسات شوراها شرکت کند.

می‌خواهم بگویم تفاوت پدیدآمده این است که نهادهای انتخابی در طول هشت سال کارآمدی‌ای را که در دوره آقای خاتمی و طی سال‌های 76 تا 84 یا حتی تا 88 داشتند، از دست داده‌اند.

اما در عین ‌حال همین حداقل ظرفیت‌ها باعث شد پرونده ایران از شورای امنیت بیرون بیاید و اکنون ما توافقی به اسم برجام داریم که عامل اتکای کشور برای مواجهه با آدمی مثل ترامپ است که زمین و زمان را به ‌هم می‌دوزد تا حکومت ایران را تغییر دهد.

نهایت هدفش هم این است که خیال خود را بابت این کشور در خاورمیانه راحت کند، حالا به هر شکلی، یا جنگ یا تصمیم به آن روشی که او دنبال می‌کند. ما در آن سه انتخابات آمدیم و با شعار مطالبات حداقلی توانستیم زمینه مشارکت حداکثری مردم را در انتخابات فراهم کنیم.

فارغ از اینکه مثلاً یکی از مصادیقی که برای منِ نوعی در انتخابات 94 به عنوان تبلیغ علیه نظام- در پرونده‌ای که الان در جریان است- مشخص کردند این است که گفتم «تلاش می‌کنیم مشارکت حداکثری مردم تحقق پیدا کند». این مصداق تبلیغ علیه نظام شده است علیه من. در دادگاه گفتم این تبلیغ برای نظام است، تبلیع علیه نظام نیست. مگر نظام دنبال مشارکت حداکثری نیست؟ مگر رهبری نگفتند حتی افرادی هم که نظام را قبول ندارند بیایند و در انتخابات شرکت کنند؟ کجای دنیا وقتی یک جریان سیاسی در انتخابات شرکت می‌کند باید روی کاندیداهای حداقلی مانور دهد؟

احزاب سیاسی در دنیا کار می‌کنند، یک نیرو را پرورش می‌دهند، رشد می‌دهند، به جامعه معرفی می‌کنند، فرصت را برای پرزنت ‌کردنش در جامعه فراهم می‌کنند و در نهایت در انتخابات از آن فرد حمایت می‌کنند یا از آن تیمی که پرورش داده‌اند حمایت می‌کنند! نه اینکه یک حزب نهایت تلاشش را انجام بدهد و نیروهایش را شناسایی ‌کند، تبدیل به چهره کند، بعد در انتخابات آنها را کنار بگذارد و مجبور شود فراخوان بدهد و آدم پیدا کند تا لیست بدهد و بتواند در انتخابات شرکت کند.

اما با همه اینها ما در انتخابات شرکت کردیم و به‌ هر حال یک مجلس تقریباً منطقی شکل گرفت. چون مطالبه ما تصویب مجلسی بود با تعداد تندروهای کمتر که تحقق پیدا کرد. چون معلوم است که لیست حداقلی نمی‌تواند مطالبه‌هایی چون رفع حصر یا مسائلی را که با مطالبات ریزتر مردم ارتباط پیدا می‌کرد و پیوند می‌خورد، برآورده کند.

در واقع نمی‌شود از لیست حداقلی انتظار حداکثری داشته باشیم! اما اتفاقِ رخ‌داده این است که فضای جامعه به دلایل مختلف- که باید راجع ‌به این دلایل صحبت کنیم- در ایران امروز پس از چند انتخابات 92، 94، 96 به‌ گونه‌ای شده که به نظر می‌آید در انتخابات آتی مشکل اصلی نظام و اصلاح‌طلبان، میزان مشارکت مردم باشد.

یعنی خیلی به نظرسنجی نیاز نداریم برای اینکه شما متوجه شوید الان چند درصد مردم در انتخابات شرکت می‌کنند! به هیچ وجه نمی‌توانیم فضای مشارکت سیاسی امروز را با انتخابات 94 مقایسه کنیم و بگوییم این فضا آن فضای قبلی است. قطعاً میل به مشارکت پایین آمده است.

لیست حداقلی نمی‌تواند مطالبه حداکثری را برآورده کند

*چقدر پایین آمده است؟

طبق نظرسنجی‌هایی که شنیدم، جسته‌گریخته درصد مشارکت پایین است. در واقع میل به مشارکت پایین آمده، اما مساله‌ کنونی این است که مردم به نقطه و باوری رسیده‌اند که فکر می‌کنند اگر بار دیگر در انتخابات شرکت کنند، باز شرایط‌‌‌‌شان فرقی نخواهد کرد؛ مثلاً می‌بینند وضعیت قوه قضاییه تغییری نکرده است.

در سیاست خارجی و اقتصاد همچنان مشکلاتی داریم، همچنان با یکسری بگیر و بنندها مواجه هستیم. همچنان سر مسائل مرتبط با سبک زندگی مردم و حق انتخاب‌شان در مورد سبک زندگی، با مشکل روبه‌رو هستیم.

یک روز رفتن زنان به استادیوم مساله اصلی کشور می‌شود، روز دیگر عادل فردوسی‌پور مساله اصلی می‌شود، روز بعد دوچرخه‌سواری زنان و... می‌توان لیستی از اتفاقاتی تهیه کرد که به نوعی نشان می‌دهد دولت و نهادهای انتخابی هیچ نقشی در وقوع این اتفاقات ندارند که هیچ، حتی نمی‌توانند با این اتفاقات مقابله کنند تا رضایت مردم را تامین کنند. حالا مباحث اقتصادی، سفره‌های کوچک‌ترشده مردم، وضعیت تورم و... به کنار.

هرچند فکر می‌کنم وقتی اتفاقی کلیت ایران را تهدید می‌کند، خودبه‌خود این انسجام اجتماعی در داخل اتفاق می‌افتد. مثل بلایای طبیعی که وقتی در گوشه‌ای از ایران اتفاق می‌افتد، این همبستگی شکل می‌گیرد؛ یعنی مسائلی وجود دارد که مردم را همچنان به هم پیوند می‌دهد، اما بحث ما پیوند مردم با صندوق رای است که این پیوند اکنون از بین رفته است.

*مشارکت حداکثری با توجه به فضای بین‌المللی لازم است؟

قطعاً همین‌طور است. تلقی ما این است که مشارکت حداکثری به خصوص در ایرانِ فعلی یک ضرورت است.

به دلیل اینکه انتخابات و به طور مشخص میزان مشارکت نماد همبستگی و اعتماد مردم- و به نوعی به نظام- است. همچنین مردم از ظرفیت‌های موجود این‌طور برداشت می‌کنند که می‌توانند مطالبات خود از نظام را مطرح کنند که خب، این نشانگر چسب بین حاکمیت و مردم است.

هرچند متاسفانه برخی از انتخابات‌ها به سمتی می‌رود که رای مردم نماد اعتراض ‌شود. اعتراض به یک فرد، اعتراض به یک جریان، اعتراض به یک رفتار خاص. اما به هر حال در فرایند کلی وقتی کسی رای می‌دهد، یعنی نظم مستقر، نظام مستقر، این ظرفیت را دارد که بتواند حتی اعتراض خود را پیگیری کند.

به نظر من این یک نقطه قوت است. در انتخابات آینده قاعدتاً دو مساله جدی وجود دارد. فارغ از اینکه ما انتخابات را ببریم یا ببازیم، بالاخره رقابت انتخابات یک طرفش برد و یک طرفش باخت است و اتفاقاً پایان یک جریان سیاسی یا درجا زدن یک جریان سیاسی این است که هیچ حرفی برای انتخابات نداشته باشد. اصلاً در دنیا حیات جریان‌های سیاسی و احزاب به حضورشان در انتخابات بسته است.

اما آنها مثل ما این مراحل چندگانه را برای دریافت مجوز ندارند. در این انتخابات اگر اصلاح‌طلب‌ها نتوانند راجع‌ به مشکل امروزشان، بعد از سه انتخابات، صریح با مردم حرف بزنند و بدون مقدمه لیست را به مردم بدهند و بگویند بیایید به این لیست رای دهید، حداقل پیش‌بینی‌ محتمل این است که این اتفاق نمی‌افتد.

به نظر من به دلیل دو مشکل اصلی در کشور، انتخاب مردم به نوعی بی‌اثر یا کم‌اثر شده است. اولاً ما باید اتفاقاً جاهایی را که مجلس دهم توانسته تصمیم‌های موثری بگیرد به مردم بازگو کنیم.

بالاخره از دل همین مجلس زنگنه وزیر نفت شده و از دل این مجلس ظریف وزیر امور خارجه شده که امروز نماد دیپلماسی است. همچنین باید در نظر بگیریمFATF و CFT در همین مجلس تصویب شده است.

ظریف امروز در مواجهه با قدرت‌های بزرگ دنیا با بازی دیپلماسی حرف اول را می‌زند و این خیلی اهمیت دارد. وقتی آمریکا این نماد را تحریم می‌کند، یعنی اتفاقاً مشکلش با دیپلماسی است و اساساً اگر دنبال مذاکره بود، از برجام خارج نمی‌شد.

این ظرفیت دیپلماتیک و دیپلماسی ایران که نماد آن ظریف است، از همین مجلس بیرون آمده. قطعاً اگر مجلس، مجلسی بود که اکثریت آن را تندروها تشکیل می‌دادند، نه زنگنه رای می‌آورد و نه ظریف. مجموعه وزرا با اینکه معدل‌ قابل ‌قبولی ندارند، اما همین تغییرات در فضای سیاسی کشور و مقاومتی که دولت در برابر مطالبات مردم نشان می‌دهد، حداقل تغییراتی است که اتفاق افتاده است.

ما قبل از این، دولت دیگری را هم تجربه کرده‌ایم. در چنین حالتی نباید اصلاح‌طلبان به خودزنی بیفتند و راجع‌ به عملکردهای موفق با مردم صحبت نکنند. این یعنی نداشتن اعتمادبه‌نفس! البته من به آن طیف باریک از اصلاح‌طلبان که به این جریان بعد از 2 سه انتخابات سنجاق شده‌اند و دنبال فرصت‌طلبی و رانت و مسائل خودش است کاری ندارم.

این موضوع باید در جای خود آسیب‌شناسی شود که آن هم اتفاقاً مولود همین ویژه‌گزینی‌ها و نظارت استصوابی و مشکلاتی است که شایستگان در کشور به کار گرفته نمی‌شوند. فکر کنید چطور این وضعیت به وجود می‌آید. ما با دو مساله مهم مواجه هستیم: نظارت استصوابی و دولت موازی. این دو عامل بر کم‌اثر کردن نهادهای انتخابی بیشترین تاثیر را گذاشته‌اند.

اینکه نماینده مجلس وقتی قرار است در مورد یک لایحه رای دهد، آن‌قدر تهدید می‌شود که ترجیح می‌دهد رای مخفی باشد و علنی نباشد یعنی دولت پنهان. اینکه نهاد مربوطه- که وزارت ارشاد است- مجوز برگزاری کنسرت را می‌دهد ولی یک نهاد دیگر می‌آید و کنسرت را به‌ هم می‌زند، یعنی دولت موازی.

اینکه مثلاً شورای تامین (به عنوان نهاد قانونی و متولی برنامه‌های رسمی و نهادی که نگاه می‌کند ببیند حزبی که برنامه برگزار می‌کند قانونی است یا نه) به من نوعی مجوز می‌دهد و می‌گوید برگزار کنید، اما گروهی دیگر می‌آیند- به قول آقای شکوری‌راد- به اسم «سهپاد» برنامه را به هم می‌زنند، این یعنی دولت پنهان. که در این‌باره هم با مردم و هم با حاکمیت باید صحبت کنیم. در واقع اگر مشارکت حداکثری یک ضرورت است، باید الزامات مشارکت حداکثری از جانب حاکمیت رعایت شود.

باید یک لیست مطلوب به مردم معرفی کنیم

*بر فرض اگر شرایط مطلوب نباشد و شرکت نکنید، تکلیف سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان چه می‌شود؟ آنهایی که ریزش می‌کنند به سمت اصولگرایان می‌روند یا به سمت اپوزیسیون یا منافقین خواهند رفت؟

حداقل شرایط موجود ایران و وضعیت اپوزیسیون در خارج از کشور به ‌گونه‌ای نیست که مردم خیلی به این اپوزیسیون امید داشته باشند. نتیجه این وضعیت سرخوردگی و قهر مردم است.

*دچار یأس می‌شوند؟

دقیقاً دچار یأس می‌شوند. دچار بی‌تفاوتی نسبت به شرایط موجود می‌شوند. حداکثر حرکتی که خیلی غیرمحتمل به نظر می‌رسد اینکه صدای اعتراض‌شان بلند می‌شود. اما نه مثل دی‌ماه 96. چون به نظر من اعتراضات 96 از طرف رقبای آقای روحانی کاملاً سازماندهی شده بود. خودشان شروع کردند ولی در نهایت نتوانستند جمع کنند و از دست‌شان خارج شد.

به بحث انتخابات برگردیم. ملاحظه جدی ما در این انتخابات این است که سرمایه اجتماعی‌مان را حفظ کنیم و به همین دلیل شاید یکی از گزینه‌های محتمل این باشد که ما در ابتدا یک لیست مطلوب به مردم معرفی کنیم. البته باید گفت، این اقتضای فعالیت حزبی و سیاست قبل از انتخابات است؛ همان‌طور که در آمریکا یک سال و چهار پنج ماه به انتخابات مانده، از الان یکی‌یکی کاندیداها آمده‌اند و خودشان را معرفی می‌کنند و در واقع رسماً فعالیت‌های‌ انتخاباتی‌شان را شروع کرده‌اند.

الان هم که کارمندان دولت می‌خواهند کاندیدا شوند... بگذریم. این لیست یا تایید می‌شود یا تایید نمی‌شود، این را به مردم معرفی می‌کنیم و آن زمان اگر ما از لیستی غیر از این حمایت کردیم، شعارمان همان شعار مطالبه حداقلی از لیست می‌شود.

*نظر آقای خاتمی در این‌باره چیست؟

قاعدتاً، با توجه به موضع آقای خاتمی در دیدار با نمایندگان فراکسیون امید، گویا این نظر محتمل نظر آقای خاتمی هم باشد.

به هر ترتیب مهم‌ترین سرمایه ما سرمایه اجتماعی‌مان است و مهم‌ترین تکیه‌گاه قدرت اصلاح‌طلبان همین سرمایه اجتماعی‌شان. اگر این را از دست بدهند هیچ چیز دیگری ندارند. در شرایطی که اتکای اصلاح‌طلبان دولت پنهان نیست که بخواهند از طریق آن برنامه‌های خود را اجرایی کنند و اتفاقاً دولت پنهان مشکل‌شان است، این گزینه می‌تواند مهم‌ترین و بهترین گزینه باشد.

*سوال آخر؛ چقدر احتمال دارد حاکمیت به نتیجه برسد که برای انتخابات حداکثری باید در تایید صلاحیت‌ها تجدید نظر شود؟

ما تاکنون راجع‌ به گسست‌هایی که در حال حاضر ایران را تهدید می‌کند بارها صحبت کرده‌ایم و یکی از دلایل این گسست‌ها را همین اعمال نظارت استصوابی قلمداد کرده‌ایم.

یعنی حق انتخابات آزادانه را از مردم سلب ‌کردن، در جامعه ما باعث تقویت این گسست شده است. فارغ از صحبت‌های درگوشیِ آقای کدخدایی با برخی از اشخاص، اگر قرار است گفت‌وگویی صورت بگیرد، باید کاملاً رسمی و روشن باشد. تلاش برای انتخابات آزاد باید از مراجع رسمی اعلام شود.

تلاش برای برگزاری انتخابات آزاد باید از مراجع رسمی اعلام شود

*گفت‌وگویی صورت گرفته است؟

ظاهراً صحبت‌هایی با برخی از اشخاص شده است مبنی بر اینکه در این دوره از انتخابات نسبت به انتخابات آینده فضا بازتر خواهد بود. اما این به هیچ وجه قابل اتکا و اعتماد نیست، به دلیل اینکه چنانچه چنین اراده‌ای داشته باشیم، باید رسماً توسط مراجع رسمی اعلام شود.

*به چه صورت اعلام شود؟

باید معلوم شود مشارکت حداکثری دغدغه امروز نظام است یا نه. البته نه اینکه مثلاً منِ نوعی را بخواهند و با من گفت‌وگو کنند و بگویند شما برای مشارکت حداکثری تلاش کنید، چون چنین کاری سبب خارج ‌شدن شورای نگهبان از جایگاه قانونی خود شود.

طبق قانون اساسی، شورای نگهبان وظیفه دارد بنا بر قانون، صلاحیت‌ها را بررسی کند. در بررسی صلاحیت‌ها نباید نگاه سیاسی داشته باشد. نباید نگاه حذفی به یک جریان سیاسی داشته باشد و طبق همان چیزی که در قانون اساسی بر عهده شورای نگهبان گذاشته شده عمل کند.

البته اصل نظارت قانونی در همه دنیا برای بررسی کاندیداهایی که قرار است بیایند و نهادهای انتخابی را در دست بگیرند، ممکن است کم‌وبیش وجود داشته باشد. اما رویکرد نظارت استصوابی در کشور ما به رویکرد حذفی تبدیل شده است، آن هم حذف یک جریان سیاسی.

این مساله‌ای است که به نظر من شاید به نوعی نیاز به تاکید بزرگان نظام داشته باشد که حق انتخاب آزادانه مردم در کنار حق‌الناس‌ بودن رای مردم باید به رسمیت شناخته شود. رای مردم فقط حق‌الناس نیست. رای مردم در سایه انتخابات آزاد است که اتفاقاً باید حق‌الناس قلمداد شود. نه فقط در انتخاب‌ کردن بلکه در انتخاب‌ شدن هم باید این آزادی به رسمیت شناخته شود.

*ممنون؛ حرفی باقی مانده است؟

اصلاح‌طلبان شرایط خطیری دارند. پس باید مراقب اوضاع و همه تصمیم‌هایشان باشند. باید ضمن اینکه با مردم صادق باشیم راهی نرویم یا اینکه حرفی نزنیم که انتهای آن بن‌بست یا سرخوردگی و یأس باشد.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها