محسن رهامی، عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان:
فعلا نباید خرج اصلاحطلبان را از اعتدالیون جدا کنیم/ با مشاوران رهبری ارتباط داریم/ فراکسیون امید اهل مشورت نیست
محسن رهامی، عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان گفت: نباید اشخاص حقیقی رأی و وزنی یکسان با دبیران کل احزاب در این شورا داشته باشند. او از دیدارها با رهبری، برخی اصولگرایان و شورای نگهبان برای تسهیل حضور اصلاح طلبان در انتخابات هم روایت کرد.
اعتمادآنلاین| محسن رهامی، از اعضای شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان از دیدارهایش با رهبری هم گفت و رایزنی هایی که با شورای نگهبان بخاطر آشنایی و رفاقت قدیمی با برخی اعضای شورا داشته است. مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید؛
*آقای رهامی! مدتی قبل اسم شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان به «جبهه اصلاحطلبان ایران اسلامی» تغییر پیدا کرد، شما چقدر در جریان این تغییرات هستید؟ آیا قرار است در راستای این تغییر اسم، سازوکار قبلی که شما از منتقدان آن هستید هم تغییر پیدا میکند؟
از نظر وزارت کشور فعالیت سیاسی احزاب یا تشکلات سیاسی یا باید در قالب حزب و یا در قالب جبهه باشد. جبهه، طبق تعریفی که در قانون نحوه فعالیت احزاب مصوب سال 1392 مجلس آمده، باید متشکل از احزاب باشد. شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان ترکیبی از اشخاص حقوق، یعنی احزاب و اشخاص حقیقی است، بنابراین دوستان تلاش میکنند با درخواست تعدادی از احزاب مجوز رسمی بگیرند که اگر قرار بر فعالیت جبههای باشد در قالب مجمع احزاب اصلاح طلب فعالیت کنند. در این صورت باید ترکیب تغییر پیدا کند و اشخاص حقیقی را دعوت نکنند. قبلا هم چنین تقاضایی شده بود. ما در گذشته فقط در قالب شورای هماهنگی جبهه اصلاحات فعالیت میکردیم که ترکیبی از احزاب بود. بنابراین حالا اگر در قالب شورای هماهنگی جبهه اصلاحات نباشد و در قالب جبهه اصلاحات هم باشد آن وقت باید فقط احزاب عضو باشند. به هر حال از نظر قانون نحوه فعالیت احزاب، جبهه سیاسی با ترکیبی از احزاب و اشخاص حقیقی پذیرفته نیست، و دوستان تلاش میکنند این مشکل قانونی را حل کنند وگرنه فعلا ترکیب شورایعالی و نام آن عوض نشده است.
قرار بود شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان فقط سیاستگذار باشد نه اجرا کننده
* این اختلافاتی که بر سر حضور اعضای حقیقی در فعالیتهای جبههای بود به کجا رسید؟ عزمی برای حل آن وجود دارد؟
شورای هماهنگی جبهه اصلاحات مجموعهای از احزاب دارای پروانه رسمی است که قبل از قضایای دوم خرداد 76 با عنوان «شورای هماهنگی نیروهای خط امام» فعالیت داشت. البته آن موقع تعداد احزاب تشکلهای عضو کمتر بود. انجمن اسلامی معلمان، انجمن اسلامی مدرسین، سازمان مجاهدین انقلاب، خانه کارگر و بعضی تشکلهای قدیمی بود. بعدها مجمع روحانیون مبارز اضافه شد. بعد از قضایای دوم خرداد بحث شد که اسم جدیدی برای این مجموعه انتخاب شود و نهایتا عنوان «شورای هماهنگی جبهه اصلاحات» انتخاب شد. شورای هماهنگی جبهه اصلاحات الان هم فعال است ولی فقط شامل اشخاص حقوقی است، یعنی دبیران کل احزاب عضو ان هستند و اشخاص حقیقی در آن عضویت ندارند.
در سالهای اخیر، برای استفاده کردن از ظرفیت اشخاص حقیقی، و یا در واقع برای بالا بردن قدرت مانور بعضی از احزاب متنفذ، تعدای هم اشخاص حقیقی به مجموعه دبیران کل احزاب اضافه شد، و این ترکیب و مولود جدید «شورای عالی سیاستگذاری انتخاباتی اصلاح طلبان» نامیده شد، و قرار بود فقط نهاد سیاستگذار برای امور انتخاباتی اصلاحطلبان باشد، ولی بخلاف اهداف و نامگذاری اولیه، که قرار بود این شورای جدید، فقط سیاستگذاری کند و کار اجرایی همانند سالهای گذشته، بر عهده «شورای هماهنگی جبهه اصلاحات» باشد، عملا لیست نهایی انتخاباتی مجلس دهم و شورای شهر پنجم را در تهران، در همین «شورای عالی سیاستگذاری انتخاباتی اصلاح طلبان» تهیه شد، و علاوه بر تهران، برای اکثر حوزههای انتخاباتی کشور هم، در مجلس دهم، لیست ارائه کرد، و حدود 160 نفر مجموعا، از تهران و شهرستانها، از طریق همین لیست، که عنوان «لیست امید» پیدا کرد، وارد مجلس شدند. در حال حاضر، چون اضافه شدن اشخاص حقیقی، به مجموعه دبیران کل احزاب، محل ایراد وزارت کشور است، دوستان میخواهند با گرفتن مجوز، با عنوان «مجمع اصلاح طلبان»، این ایراد را برطرف کنند. ولی به هرحال «شورای هماهنگی جبهه اصلاحات» که یک نهاد شناخته شده و با سابقهتر است، کماکان فعالیت دارد، و اگر مجوزی برای «مجمع اصلاح طلبان» صادر شود، به موازات «شورای هماهنگی جبهه اصلاحات» فعالیت خواهد.
تهیه لیست انتخاباتی باید بر دوش احزاب گذاشته شود
* من دقیق جواب سوالم را نگرفتم، انتقاد شما و برخی دوستان تان این است که احزاب مهم هستند و باید محور باشند نه اشخاص حقیقی.با این تغییراتی که افتاده یا قرار است در شورای سیاستگذاری اصلاح طلبان بیفتد این مشکل رفع می شود؟
ما از اول هم نظرمان این بود که احزاب باید عهده دار اصلی فعالیت انتخاباتی باشند و تهیه لیست انتخاباتی، که مهمترین کار حزبی است، باید بر عهده خود احزاب باشد، مسئولیت آن هم، از هر حیث با احزاب باشد. در عین حال، جهت حفظ وحدت، با شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان هم همکاری کردهام و تلاشمان این بود که نگذاریم کار به اختلاف بکشد، اما نظرمان این بود که شورایعالی سیاستگذاری به تعیین سیاستهای کلی بپردازد، و بعد از انتخابات مجلس دهم، دیگر در تهیه لیستها دخالت نکند و این کار به عهده احزاب باشد، علاوه بر آن، احزاب باید مسئولیت عملکرد کاندیداهای شان را هم قبول کنند.
چرا اشخاص حقیقی باید به اندازه دبیران کل احزاب حق دخالت در لیست انتخابات را داشته باشند؟
اشخاص حقیقی، یا عضو یکی از احزاب هستند، که دبیرکل آن احزاب در شورا حضور دارند، پس دیگر چه معنی دارد آنها هم کنار دبیران کل، با حق رأی بنشینند، و در تهیه لیست دخالت کنند، اگر آنها در قالب احزاب فعالیت نمیکنند بروند حزب تشکیل دهند و هزینه سیاسی و اجتماعی و مالی عضویت در حزب و اداره کردن آن را بپردازند، تا از امتیازات و ثمرات فعالیت حزبی برخوردار باشند، و این امر که کسانی به هیچوجه زیر بار مسئولیت فعالیت حزبی نروند، و یا اصلا فعالیت حزبی را قبول نداشته باشند، و بعد در موقع انتخابات بیایند کنار دبیران کل احزاب بنشینند، و هم سطح آنان، حق دخالت و رأی دادن در تهیه لیستهای انتخاباتی داشته باشند، اصلا با هیچ منطق فعالیت سیاسی و دموکراسی مرسوم، سازگاری ندارد.
در هیچ کشوری هم که در آن، روال مرسوم فعالیت احزاب و دموکراسی رایج است، مطابقت ندارد. نشاندن اشخاص حقیقی با حق رأی، در کنار دبیران کل احزاب، در موقع بستن لیست انتخاباتی، به جز بالا بردن وزن بعضی از اشخاص و احزاب متنفذ و تقلیل نقش احزاب قانونی، و تضعیف اصول و موازین دموکراسی و توسعه سیاسی، ثمره دیگری ندارد.
به همین جهت باید به این سمت برویم که در قالب احزاب کار کنیم. اگر دوستان قبول کنند که در قالب احزاب کار کنیم، اسمش هرچه باشد با آن مشکلی نداریم خواه شورای هماهنگی اصلاحات باشد یا هرچیز دیگری. بحث اساسی ما این است که یک شخص حقیقی نمیتواند، با حق رأی مساوی، کنار دبیر کل حزبی قرار گیرد که مثلا، در 30 استان شعبه دارد - و طی سالها فعالیت حزبی، تجربه و توانایی لازم برای تهیه لیست انتخاباتی و قبول مسئولیت چنین امر خطیری را پیدا کرده است. این خلاف رویه دموکراسی بوده و مانع توسعه سیاسی پایدار در کشور ما خواهد بود.
*این توجیه هم مطرح است که برخی از این اشخاص حقیقی برای ادامه کار حزبی یک مقدار محذوریتهایی دارند به همین دلیل، آقای خاتمی افراد حقیقی را به این شورا اضافه میکنند.
اولا چنین محذوریتی در حال حاضر برای فعالیت سیاسی احزاب قانونی وجود ندارد. ثانیا اگر چنین محدودیتی هم برای کسی وجود داشته باشد، با حضور در شورای مذکور، آن محدودیت برطرف نخواهد شد.
به هر حال وقتی یک شخص حقیقی کنار دبیرکل یک حزب، با رأی مساوی، مینشیند، به معنای لوث شدن فعالیت حزبی و تشکیلاتی و نقش بی بدیل احزاب خواهد بود. به نظر من سمت و سوی کلی ما باید در جهتی باشد که مجموعه از احزاب همسو، به عنوان اشخاص حقوقی، یک جبهه تشکیل دهند. همان چیزی که قبل از انقلاب هم، در دورههایی وجود داشت. مثلا جبهه ملی یک جبهه سیاسی با ترکیبی از هفت، هشت حزب همسو بود و در همین قالب هم فعالیت میکرد. درهمه دنیا هم تشکیل جبهه به این شکل مرسوم است. یعنی تعدادی از احزاب با هم هماهنگ میشوند و ائتلاف میکنند تا یک جبهه سیاسی تشکیل دهند. اما اینکه مجموعهای از احزاب بیایند در یک مجموعه و بعد مثلا 20-30 نفر شخص حقیقی هم در کنارشان بنشینند، هریک با رای و وزن مساوی وزن یک حزب، این کار غیرمرسوم است و به لحاظ قانونی هم با قانون نحوه فعالیت احزاب مصوب 1392سازگاری ندارد.
اصلا جبهه به این خاطر تشکیل میشود که این احزاب خودشان به تنهایی نمیتوانند یا نمیخواهند یک لیست سراسری دهند و نیاز به ائتلاف و همکاری دارند. وگرنه احزابی مانند حزب دموکرات یا جمهوریخواه در آمریکا نیازی به چنین ائتلاف ندارند. ما چون فعلا احزاب فراگیر و قدرتمندی مشابه حزب دموکرات یا حزب جمهوریخواه را در ایران نداریم، باید جبهه واحدی از احزاب همسو تشکیل دهیم.
فرصت برای تشکیل پارلمان اصلاحات تا انتخابات مجلس کم است
* با توجه به انتقاداتی که به عملکرد شورای سیاستگذاری و سازوکار آن وجود دارد، فکر می کنید در نهایت اصلاح طلبان انتخابات پیش رو را با سازوکاری جدید ورود کنند یا با همان سازوکار وارد میدان شوند؟ از این جهت می پرسم که هنوز زمزمه های حرکت در چارچوب پارلمان اصلاحات گاه و بیگاه شنیده می شود؟
الان به نظرم برای پاسخ به این سوال قدری زود است. ما الان هم شورای هماهنگی جبهه اصلاحات را داریم که منحصرا متشکل از احزاب اصلاح طلب است، و طبق روال سابق فعالیت میکند و هم شورای سیاستگذاری را داریم، که متشکل از دبیران کل احزاب عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات بعلاوه حدود 20 شخص حقیقی است. تعدادی از احزاب هم به دنبال پارلمان اصلاحات یا همان مجمع عمومی اصلاحطلبان هستند، که فکر میکنم چون فرصت کم است، تا انتخابات مجلس، اگر به پارلمان اصلاحات نرسیم باید یک چیز بینابینی، مانند شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، جبهه اصلاحطلبان را سروسامان دهیم. البته این مسئله بیشتر به تهران و بعضی از کلانشهرهاو شهرهای بزرگ مربوط میشود، که اصلاح طلبان، با سایر جریانهای سیاسی با لیست متمرکز در انتخابات ورود پیدا میکنند. ولی در خیلی از شهرستان ها انتخابات جنبه قومی و قبیلهای و منطقهای دارد. در این حوزه ها، اینکه نامزدها از کدام حزب یا جبهه باشند، نوعا چندان تاثیری ندارد.
منظورم این است که برعکس انتخابات ریاست جمهوری، که کاملا جنبه ملی دارد، بخش عمده انتخابات مجلس جنبه محلی و قومی و طایفهای دارد، بنابراین خیلی از کاندیداها منتظر تعیین تکلیف شورای عالی اصلاحطلبان یا پارلمان اصلاحات نیستند و ماههاست که مستقیم و علنی، یا به صورت غیرمستقیم، فعالیتهای تبلیغاتی و انتخاباتی خودرا شروع کردهاند. نمایندگان فعلی مجلس هم، اخیرا علاوه بر تعطیلات تابستانی، جلسات هفتگی مجلس را تا ظهر سهشنبه ها محدود کردهاند، تا فرصت کافی برای سفر به حوزههای انتخابیه و حضور در مجالس و محافل را داشته باشند.
* پارلمان اصلاحات به کجا رسید؟
فعلا در مرحله تصویب آئیننامه است. در جلسات شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، کمیته سیاسی یک مصوبهای را تصویب و به خود شورای هماهنگی ارائه کرده است. شورای هماهنگی هم دارد سازوکار اینکه با چه ترکیبی پارلمان تشکیل شود را بررسی میکند. این که آیا همه احزاب به تعداد مساوی در ان حضور پیداکنند یا به تناسب وزنشان؟ و به طور کلی ترکیب واختیارات پارلمان که درواقع مجمع عمومی احزاب میتواند باشد ،تقریبا در محل پایانی تصویب آئین نامه است.
*آقای رهامی! باوجود انتقاداتی که به شورای عالی سیاستگذاری دارید اما بهرحال خود شما عضو این شورا هستید و در بستن آن لیست امید نقش داشتید، لیستی که فراکسیون امید را تشکیل داد و عملکرد قابل قبولی را هم شاهد نبودیم، فکر نمی کنید این انتقادات از عملکرد شورایی که خودتان عضو آن بودید نوعی فرار رو به جلو باشد و ...
من خودم در شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان برای انتخابات مجلس حضور داشتم و مسئول کمیته ائتلاف و رایزنی شورا و عضو هیات رئیسه بودم، بنابراین هم در تنظیم لیست نهایی مجلس دهم و هم در جهت تأیید صلاحیت نامزدها، با توجه به ارتباطاتی که با برخی اعضای محترم شورای نگهبان و برخی مسئولین داشتم، همکاری جدی داشتم، بعلاوه مواردی هم به عنوان حکم، به حل اختلافات کمک میکردم.
نباید کاری کرد که مردم احساس کنند حضورشان پای صندوق رأی بی تاثیر است
یکی از موارد نقد من همان چیزی بود که قبلا توضیح دادم، یعنی اشکال حضور اشخاص حقیقی در کنار دبیران کل احزاب، با رأی و وزن مساوی با دبیران کل، و اشکال دیگر، ترجیح بعضی کاندیداهای بدون سابقه سیاسی و اجرایی بر کاندیداهای با تجربه و تخصص بالا، بدلیل بعضی وابستگی ها و ارتباطات حزبی و غیره بود، که عملا موجب شد ما از وجود بسیاری از نیروهای با سابقه و توانمند محروم شویم، البته این نوع اختلاف نظرها، در داخل یک مجموعه و جریان وسیع و بزرگی مانند جنبش اصلاحات، امری طبیعی است و در مسائل سیاسی، این تضارب آراست که به رشد بک جریان کمک میکند، ولی در نهایت ما همگی از تصمیم جمعی و لیست شورای سیاستگذاری اصلاحات حمایت کردیم.
به هر حال در اموری مثل تهیه لیست انتخاباتی، باید منافع ملی و کلان کشور بر منافع حزبی و گروهی مرجح باشد. بهرحال این نگرانی وجود دارد که منتخبان از عهده حل مشکلات کشور، یا کلانشهری مثل تهران برنیایند، آن گاه مردم به خاطر مجموعه مشکلات و اوضاع اقتصادی و اجتماعی و برآورده نشدن بسیاری از وعده و برنامه ها، احساس کنند که حضورشان تاثیر چندانی در حل مشکلاتشان از طریق صندوقهای رأی نداشته است. اگر مردم به این احساسی برسند طبیعی است که حضور مردم کمرنگ شده، و نه تنها اصلاحات، بلکه کل نظام از حمایت ملی و عمومی، محروم میشود.
مثلا اگر نگاهی به آمار شرکت کنندگان در انتخابات شورای شهر دوم، سوم و چهارم تهران داشته باشیم و با شورای پنجم مقایسه کنیم، آقای چمران با حدود 400 هزار رای رئیس شورای شهر تهران و آرای بقیه اعضاء به همین نسبت کمتر میشود، اما در شورای پنجم آقای چمران، با تمامی حمایت اصولگرایان، حدود 500 هزار رای میآورد، اما این بار شرکتکنندگان قریب سه میلیون نفر هستند و رئیس شورای تهران، با بیش از دو میلیون رای انتخاب میشود. بحث این است که اگر فضا در تهران یا شهرهای بزرگ مساعد باشد و مردم به موثر بودن رأیشان امیدوار باشند، آن وقت مشارکت به جای 500 هزار نفر به سه میلیون نفر میرسند. این جمعیت دو یا سه میلیونی، که در دورههای قبل پای صندوقهای رأی نیامدهاند، ولی در انتخابات اخیر حضور پیدا کردهاند، تنها به خاطر وحدت نظر اصلاحطلبان رای نمیدهند، بلکه به خاطر فضای عمومی کشور و امیدی که به مؤثر بودن آرای خود دارند، پای صندوقهای رأی حضور یافتهاند.
حال آیا ما میتوانیم فضای عمومی کشور را طوری فراهم کنیم که مثلا در تهران سه میلیون و 500 هزار تا چهار میلیون نفر در انتخابات مجلس یازدهم شرکت کنند؟ تحقق این امر تنها به دست اصلاحطلبان نیست و به بسیاری مسائل دیگر و موفقیت خود دولت، راضی بودن مردم از مجلس و شورای شهرفعلی و این احساس که شورا و مجلس فعلی توانستهاند چند مورد از مشکلات کلان تهران و شهرهای بزرگ را حل کنند بستگی دارد. عوامل مهم دیگری هم هست که خیلی در اختیار اصلاحات و یا نهادهای انتخابی نیست و به رضایتمندی جامعه از سایر ارکان عمده کشور و کلیت نظام مربوط میشود.
جریان اصلاحات از انتخابات کنار نخواهد رفت
* چندی پیش آقای نعیمی پور صحبتهایی داشتند، مبنی بر این که اختلافات در جریان اصلاحات به قدری زیاد است که ممکن است آقای خاتمی به عنوان رهبری اصلاحات هم از این قضیه خسته شوند. چنین فضایی را متصور هستید؟
نه، من فعلا چنین فضایی را نمیبینم و به حل اختلاف نظرها امیدوارترم. به هر حال مجموعه جریان اصلاحات از انتخابات کنار نمیروند و تلاش شان این است که در کنار مردم و در پای صندوقهای رای باشند و از صندوقهای رای حمایت کنند. اصلا اصلاحات راهی غیر از این نمیشناسد. استراتژی اصلاحطلبان حمایت از انتخابات در چهارچوب قانون اساسی و حضور در پای صندوقهای رای است.
اصلاح طلبان به لیست مشترک و واحد می رسند؟
اما اینکه آیا میتوانیم لیست واحد و مشترک بدهیم یا نه و آیا در همه استانها، اصلاحطلبان میتوانند لیست مشترک بدهند، یا فقط تهران لیست میدهیم؟ اینها امور اقتضائی است و باید بگذاریم قضایا یک مقدار جلوتر برود و ببینیم فضای کشور به کجا خواهد رسید. هنوز پاسخ دادن درباره چگونگی شرکت و تاکتیک ائتلاف و امثال آن زود است.
جریان اصلاحات هیچ موقع با صندوق های رأی قهر نکرده است
* بخشی از بدنه اصلاحطلبان می گویند اگر فضای چهار سال گذشته تکرار شود و لیستی مشابه آن لیست معرفی شود، دیگر انتخابات شرکت نمیکنیم و رای نمیدهیم.
جریان اصلاحات هیچ موقع با صندوقهای رأی قهر نکرده است، بله، ممکن است به دلیل عدم امکان شرایط ارائه لیست انتخاباتی، نتوانسته باشدلیست ارائه کند ولی...
رأی دادن خاتمی در دماوند یعنی ما با صندوق رأی قهر نیستیم
* البته این اتفاق در انتخابات مجلس نهم به نوعی افتاد.
ما در انتخابات مجلس نهم قهر نکردیم؛ بلکه به علت رد صلاحیت گسترده نامزدهای اصلاحطلبان توسط هیأتهای اجرایی و هیأتهای نظارت بر انتخابات، نتوانستیم لیست ارائه دهیم. لیست ندادن با قهر کردن فرق میکند. ممکن است ببینیم نمیتوانیم لیست قابل قبولی به مردم عرضه کنیم، خوب طبیعی است که لیست دادن یک شرایط و اقتضائاتی دارد. اگر در تهران یا سایر حوزه ها، تعداد قابل قبولی از کاندیداهایمان تأیید صلاحیت نشده باشند، طبیعتا نمیتوانیم در آن حوزه لیست ارائه کنیم، ولی شرکت کردن و رأی دادن موضوع دیگری است، ممکن است تشویق به شرکت در انتخابات هم بکنیم خودمان هم حضورپیدا کنیم. مثلا آقای خاتمی در انتخابات مجلس نهم رفتند در دماوند رای دادند، سایرین هم به طور انفرادی رأی دادند، میخواستیم نشان دهیم که ما با صندوقهای رأی قهر نیستیم، اما لیست دادن یک کار تشکیلاتی و حزبی است و ملزومات و اقتضائات خاص خودش را دارد، که در انتخابات مجلس دهم و شورای پنجم تا حدی فراهم شد.
علی رغم این که بخش عمدهای از نخبگان و افراد باتجربه و تخصص ما، در مجلس دهم، توسط هیأتهای نظارت رد صلاحیت شدند، بدون این که به لحاظ قانونی، سابقه محکومیت داشته باشند و یا عامل دیگری برای محرومیت از کاندیداتوری انتخابات مجلس در سابقه شان وجود داشته باشد، ولی با همه اینها، با همان تعداد باقیمانده از کاندیداهایمان، وقتی لیست ائتلافی واحدی را ارائه کردیم، شما حضور کم نظیر مردم را پای صندوقهای رأی و استقبال عظیم و ملیونی از لیست اصلاحات را ملاحظه کردید.
میانه روی و تلاش مجلس دهم بهتر و قابل قبول تر از مجالس هشتم و نهم است
* فکرمی کنید به خاطر نارضایتی که از فراکسیون امید و شورای شهر در این چند سال شکل گرفته باز هم آن حضور گسترده تکرار شود یا مشارکت پایین بدنه رای جریان اصلاحات رقم خواهد خورد؟
نارضایتیها نسبی است و یک مقدار هم شاید خودمان دامن میزنیم. به هر حال شورا دارد کارش را میکند و مجلس هم مجلس معتدلی است و اعضای آن نسبت به مجلس گذشته آدمهای موثر و معتدلی هستند و در تحقق حقوق مردم خیلی تلاش کردند. مجلس باید مرتبا گزارش کار به مردم بدهد. گاهی خودمان هم درواقع این فضا را دامن میزنیم. البته نارضایتی وجود دارد اما مردم به هر حال در نهایت به انتخاب اصلح خواهند پرداخت. اگر یک جریانی خیلی قویتر باشد و لیست بهتری از ما عرضه کند، طبیعی است که مردم آن سمت خواهند رفت. ولی فعلا فضای عمومی این طوری نیست که بگوییم مردم پای صندوقهای رای نمیآیند یا از لیست ما استقبال نمیکنند، ولی انتقادات جدی وجود دارد.
اصولگرایان هم در مجلسهای هشتم و نهم که اکثریت بیشتری داشتند موفقتر از مجلس دهم نبودند. مجموعا میانهروی و تلاش مجلس دهم در مقایسه با مجلس هشتم و نهم، بهتر و فابل قبولتر است.
فضای فعلی کشور تحت تاثیر نگرانی ها از وقوع جنگ است
ما هم باید عملکرد نمایندگان را به مردم توضیح دهیم. فکر میکنم به تدریج که جلوتر برویم فضای کشور، سیاسیتر و انتخاباتیتر میشود. نمایندگان هم مرتب به حوزههای انتخابیه میروند و به مردم گزارش کار میدهند. الان فضا قدری سرد است و هنوز خیلی انتخاباتی نشده است؛ از طرف دیگر، تا حدی فضای عمومی کشور تحت تأثیر مسأله بازگشت تحریمهای آمریکا و نگرانی از وقوع درگیری نظامی بین ایران و آمریکا، بحران گرانی و بیکاری، افت ارزش پول ملی و امثال این مسائل قرار گرفته و رسانههای داخلی و خارجی، و سیاست ورزان، هم هریک به نوبه خود، بیشتر به این مسائل میپردازند، این فضای پر ابهام و غبارآلود، بر فضای انتخابات فعلا سایه افکنده است، اگر این فضا سنگینتر شود، طبیعی است که انتخابات را تحت الشعاع قرار میدهد.
مردم شب می خوابند و صبح بیدار می شوند می بینند ارزش پول ملی نصف شده است
این مسائل برای مردم خیلی مهم است، مردم ایران شب میخوابند و صبح بلند میشوند میبینند ارزش پول ملی کشور و ارزش حقوق دریافتی آنها نصف شده است! اگر این فضا خدای ناکرده حادتر شود، و مشکلات درگیری نظامی و امثال آن پیش بیاید، در فضای امنیتی و ملتهب، طبیعی است که حضور مردم کمرنگتر خواهد شد، اما اگر جمهوری اسلامی بتواند فضارا آرام نگه دارد و حداقل بخشی از مشکلات عدیده مردم را که اجمالا اشاره کردم، حل کند، و فضای جنگ و تهدید و تحریم را از کشور دور کند، طبیعتا حضور مردم در انتخابات پررنگتر شده، و صحنههای حضور و استقبال کم نظیر مردم از انتخابات مجلس دهم و شورای شهر پنجم تکرار میشود. بنابراین فاکتورها و عوامل مؤثرتری داریم که لزوما به عملکرد مجلس دهم و شورای پنجم برنمی گردد.
به اعضای فراکسیون امید گفتیم زود است خرج مان را از اعتدالیون جدا کنیم اما...
* بخشی از کلیتی که میفرمایید محصول عملکرد کسانی است که مردم به عنوان اصلاح طلب به آنها رای دادند. افرادی که با رای بدنه اصلاحات رفتند و بعد دو دسته شدند و حتی آنهایی که در قالب لیست امید باقی ماندند هم عملکرد قابل قبولی نداشتند. مثلا آخرین نمونه آن تصمیم اشتباه در انتخابات هیات رئیسه مجلس و حذف آقای علی مطهری از نایب رئیسی مجلس.
دوستان یک مقدار در مشورت با عقبه خود کم توجهی میکنند ما خودمان تا یکی دو روز مانده به انتخابات هیات رئیسه با تعدادی از اعضای فراکسیون امید جلسه داشتیم و مورد به مورد، دیدگاههایمان را منتقل کردیم، مبنی بر این که به نظر ما الان زود است که خرجمان را از جریان اعتدال و حامیان دولت جدا کنیم. بسیاری از دوستان نظرشان این بود.
اعضای فراکسیون امید چندان اهل مشورت گرفتن نیستند
*این جلسات سازمانی و تشکیلاتی بود؟
جریان اصلاحات که حزب واحد ندارد، این نظر جمع مؤثری از عقبه فراکسیون امید بود، افرادی که در انتخاب دوستان مجلس فعال و خیلی مؤثر بودند و از لیست حمایت شایسته و تأثیر گذار کردند. اما همان طور که گفتم فراکسیون امید و نمایندگان ما در مجلس یا شورای شهر، با عقبه اجتماعی و مردمی رأی خودشان چندان ارتباط ندارند و مشورت نمیکنند.
درواقع در این خصوص مشخصا دو نظر عمده وجود داشت؛ یک نظر که به جریان داخل مجلس مربوط میشد، مبنی بر این که فراکسیون امید باید یک لیست موازی و مستقل، برای هر 12 پست هیأت رئیسه بدهد. یک نظر هم مربوط به حامیان بیرون از مجلس لیست امید، که دوستان و همفکران و امثال بنده بودند، ما معتقدیم که از سال 92 از دولت آقای روحانی حمایت میکنیم. این همکاری باید در دولت و مجلس کماکان ادامه پیدا کند. جدا کردن خرجمان از جریان اعتدال و حامیان دولت، فعلا مصلحت نیست، البته این همکاری باید طرفینی و شامل همه حوزه ها باشد.
اگر ائتلاف می شد مطهری در کرسی نایب رئیسی حفظ می شد
به نظر ما اگر با جریان اعتدال و حامیان دولت ائتلاف میکردیم، امکان حفظ آقای مطهری در سمت نایب رئیسی وجود داشت، علاوه بر ایشان، متأسفانه ریاست سه کمیسیون آموزش و تحقیقات، امنیت ملی و فرهنگی مجلس را، که کمیسیونهای مهمی بودند، از دست دادیم، البته ریاست دو کمیسیون اقتصادی و اجتماعی (مربوط به بهداشت و درمان و بهزیستی و ...) را متقابلا بدست آوردیم.
به هر حال دوستان مجلس نظرشان این بود که ما در سال آخر باید کاملا ماهیت مستقلمان را نشان دهیم تا مردم بدانند که ما اکثریت مطلق نداریم، بنابراین امیدهایی که از مجلس انتظار دارند، ما به دلیل اقلیت، نمیتوانیم این انتظارات را برآورده کنیم. بالاخره این تحلیلی بود و ما به جمع بندی دوستان فراکسیون امید احترام میگذاریم، درحالی که نقد خودرا هم داریم. ولی با وجود همه این مسائل، ما به سمت انتخابات مجلس میرویم، و تلاشمان این است که آیا این جریان میتواند چهرههای قویتر و جدیدتری وارد مجلس کند، چهرههایی که حرفهای جدیدتری برای مردم داشته باشند و آیا شورای نگهبان این چهرههای جدیدتر را تأیید میکند؟
نیروهای قوی اصلاح طلب ردصلاحیت شدند
* منظورتان از چهرههای جدیدتر چیست؟
چهرههایی که در مجلس فعلی نیستند. ببینید! ما بیش از 50، 60 نفر نیروی خیلی قوی داشتیم که در همین انتخابات مجلس دهم در حوزه تهران، رد صلاحیت شدند و من به عنوان مسئول کمیته ائتلاف و رایزنی خیلی پیگیری میکردم که تائیدیه اینها را بگیرم. ما در بین چهرههای سیاسی خود، نیروهای بسیار قویتر و با تجربه تری داریم که در تهران رای هم دارند. نظر ما این است که در تهران و شهرستان ها به دنبال نیروهایی بگردیم که در قد و قواره و طراز مجلس باشند، یعنی وقتی یک وزیر نزد او میآید احساس کند که این نماینده یک سر و گردن از او بالاتر است.
تلاش کردیم از طریق جهانگیری و روحانی با رهبری و شورای نگهبان رایزنی کنیم
ما اصلا دنبال این بودیم و فکر میکردیم باید پختهترین و زبده ترین و متخصص ترین نیروها را به مجلس بفرستیم. از اول هم نظرمان این بود. ولی بخش اعظم کاندیداهای این چنینی ما رد صلاحیت شدند، ما در کمیته ائتلاف و رایزنی لیستی از این افراد تهیه کرده بودیم و نزد بعضی از اعضای شورای نگهبان، و آقای جهانگیری بردم تا در فرصت باقیمانده، آقای روحانی با مقام رهبری و شورای نگهبان رایزنی کنند، بلکه بخشی از اینها تأیید شوند. اما به جز معدودی از آن لیست، از وجود اکثرشان در مجلس بی بهره شدیم. مجالس قانونگذاری، در تمامی کشورهای پیشرفته، محل حضور و تمرکز عقلای قوم است، کسانی که بتوانند برای معضلات کلان ملت راه چاره قانونی و قابل اجرا وضع کنند، متأسفانه با شرایط فعلی، از نخبگان و صاحبنظران و نیروهای کیفی و باتجربه کشور، کمتر کسی حاضر میشود خود را در معرض بررسی صلاحیتهای این چنینی و رقابتهای آنچنانی تبلیغات انتخابات قرار
ما الان با قحطالرجال مواجه نیستیم، درواقع با موانعی مواجه هستیم که موانع نمیگذارد افرادی که در طراز مجلس تقنینی نظام اسلامی ما میباشند، به مجلس راه پیدا کنند، یعنی نظام شایستهسالاری عملی نمیشود.
با مشاوران رهبری دیدار و ارتباط داریم
*پیشتر عنوان کرده بودید خدمت رهبری هم رفته بودید. باز هم جلساتی با ایشان داشتید یا ...؟
بله ملاقات بسیار مفیدی داشتیم، بعد از آن فعلا با خودشان نه ولی ارتباطمان را با مشاوران ایشان داریم، پیگیر دیدار و جلسه مجدد هم هستیم.
* محور آن دیدار با رهبری انتخاباتی بود یا مباحث دیگری هم مطرح شد.
رهبری از هر حرکتی که تشویق مردم به حضور در انتخابات باشد استقبال کردند
محتوایش خیلی رسانهای نشده، و علی القاعده اگر لازم باشد، مسئولین ملاقاتهای رهبری اعلام میکنند، ولی بعضی محورها در گذشته اجمالا در رسانه ها آمده است. استقبال رهبری از این دیدار خیلی خوب بود و وعده جلسه بعدی را هم دادند. بطور کلی ایشان از این نوع حرکت ها، که در جهت همدلی و همراهی با انقلاب و اساس نظام اسلامی، حمایت از مجلس و دولت و تشویق مردم برای حضور در پای صندوقهای رأی است، خیلی استقبال کردند. منتها تفصیل ملاقاتهایشان را دفتر خودشان منتشر میکنند.
دیدارها با شورای نگهبان تشکیلاتی است یا شخصی؟
* در آن جلسات خودتان حضور داشتید یا افرادی دیگر از جریان اصلاحات هم بودند؟
شخص من با مقام رهبری ملاقاتهای متعددی، حسب مورد داشته ام، ولی ملاقات سال 96 همراه با آقای منتجبنیا بود. در گذشته جلسهای به همراه شورای دانشگاه تهران و قبل از آن هم، به عنوان حاکم شرع امور اراضی استان زنجان با جمعی از حکام شرع امور اراضی استانها، ملاقاتی با رهبری داشتیم، جلسه ملاقاتی هم در گذشته به همراه شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها با ایشان داشتیم. در خصوص دیدارها و جلسات با بعضی از مشاورین رهبری و اعضای بیت ایشان، یا جلسات با بعضی از اعضای شورای نگهبان یا مراجع محترم تقلید یا اعضای جامعه مدرسین قم و امثال آنها، حسب مورد بعضا همراه دوستان است و بعضا انفرادی است.
* دقیقا متوجه نشدم که این دیدارها ماموریت تشکیلاتی است یا فردی؟ یعنی این وظیفه را شورای عالی سیاستگذاری یا شورای هماهنگی به شما واگذار کردند یا بنا به تشخیص خودتان انجام می شود؟
عرض کردم حسب مورد، نوع جلسات متفاوت، بخشی از آنها در دوره انتخابات مجلس، کاملا در جهت پیگیری موضوعات مربوط به کمیته ائتلاف و رایزنی شورای مذکور بوده است، یا در انتخابات شورای چهارم، که من مسئول کمیته انتخابات شورای هماهنگی جبهه اصلاحات بودم، در همان راستا بعضی ملاقاتها انجام میشد، ولی همه جلسات از این سنخ نیست، بلکه نوعا به عنوان یکی از گفتمانهای عمده داخل در مجموعه جریان اصلاحات، و به عنوان کسی که از بدو پیروزی انقلاب در نهادهای انقلابی و مجلس اول و دوم حضور داشته، و از ابتدای تشکیل شورای هماهنگی نیروهای خط امام، که بعدا به شورای هماهنگی جبهه اصلاحات تغییر نام داد، حضور فعال داشتهام و هم به عنوان یک چهره دانشگاهی و حوزوی این ملاقاتها صورت میگیرد.
جزئیات دیدار با شورای نگهبان و امام جمعه تهران
*با شورای نگهبان هم رایزنی دارید؟
بله جلساتی داشتهایم.
* اخیرا به جلسات و دیدارهای برخی اصلاح طلبان با آقای ابوترابی فرد امام جمعه تهران اشاره ای کرده بودید، این دیدارها و جلسات در چه مسیری دنبال می شود؟
جلسات مستمر یک هفته در میان در دفتر ایشان برگزار می شود، که به نوعی گفتمان بین جناحین و نشستهای هم اندیشی است. از جریان اصولگرا هم چند نفر میآیند. نشستهای خیلی خوبی است. هدفمان در این جلسات، کاهش اختلافات بین جناحهای سیاسی، پیداکردن مشترکات و تکیه بر آنها، ایجاد فضای گفتمان ملی و همفکری برای بالا بردن کارآمدی نظام است. جلسات مشابهی با آقای قمی از اعضای بیت رهبری و عضو مجلس خبرگان، یا برخی افراد دیگر مثل آقای ناطق نوری برگزار میکنیم. جلسات جداگانهای با آقای باهنر و آقای رفیقدوست داشتیم. سعی میکنیم با اکثر این جریانات گفتمان داشته باشیم. ما دو جریان غریبه نسبت بهم در این کشور نیستیم. همه ما صاحبخانه هستیم و عضو یک خانواده ایم و منافع مشترک فراونی داریم، طبیعی است که تمامی اعضای یک خانواده، در همه مسائل نظر واحد ندارند، باید تلاش کنیم دیدگاه هایمان را به هم نزدیکتر کنیم و با تکیه بر مشترکات فراوانی که داریم، باهم برای حل معضلات و مشکلات کشور و اعتلای نظام اسلامی، و رفع گرفتاریهای مردمی که ازجان خود و عزیزانشان برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور مایه گذاشتهاند، همکاری کنیم.
* از این بابت پرسیدم جلساتی که برگزار می کنید ماموریت تشکیلاتی است یا فردی که برخی دوستان اصلاح طلب شما منتقد تحرکات انفرادی و غیرتشکیلاتی هستند؟ مثلا همین نشست با اصولگرایان.
جریان اصلاحات مانند یک حزب واحد نیست که یک دبیرکل و تشکیلات سازمانی حزبی داشته باشد. در داخل مجموعه اصلاحات، گفتمانهای متفاوتی وجود دارد، که بعضی از این گفتمانها و جریانهای داخل اصلاحات معتدل و به اصطلاح میانهرو بوده و بعضا افراطی و تندرو هستند، و هر نوع همکاری مسئولان عالی نظام و یا ایجاد تفاهم و هماندیشی با جریان اصولگرا را حمل بر محافظهکاری میکنند. ما هم نه تنها این نوع هم اندیشی و جلسات را صحیح و منطبق بر اصول و مبانی اصلاحات میدانیم، بلکه این نوع ملاقاتها و جلسات خودرا که قبلا به بخشی از آنها اشاره کردم، مخصوصا اعلان هم میکنیم، تا هم این نوع رفتارها، به یک رویه اصلاحطلبی و یک فرهنگ تبدیل گردد و با جریان افراطیگری و تندروی در داخل جریان اصلاحات مقابله شود، و هم این شبه پیش نیاید که دور از چشم اصلاحطلبان این نوع ملاقاتها انجام میشود، و الا چه ضرورتی دارد که این قبیل جلسات و دیدارها در مصاحبه ها اعلام شود.
چون شورای نگهبان و مراجع تقلید به برخی اصلاح طلبان وقت ملاقات ندادند نباید ما را متهم کنند
اما دوستان بعضا کم لطفی میکنند، دوستانی داریم که مثلا تقاضای دیدار با رهبری داشتند که به هر دلیلی میسر نشده، یا از بعضی مراجع تقلید یا مثلا از بعضی از فقهای شورای نگهبان تقاضای ملاقات داشتهاند، ولی به هر علت، اجابت نشده است، در این صورت نباید بقیه را متهم کنند که چرا به شما وقت ملاقات میدهند و حاضر به جلسه گذاشتن با شما میشوند و به ما وقت نمیدهند.
خانه من و آیت الله یزدی در یک کوچه جنب مجلس بود
آشنایی بنده با بسیاری از مسئولین به اوایل پیروزی انقلاب و یا حتی به قبل از انقلاب مربوط میشود، و ارتباطی به شورای عالی سیاستگذاری اصلاحات و امثال آن اصلا ندارد، و این سوابق، در ایجاد فضای همدلی و مفاهمه ثأثیر بسزایی دارد، مثلا در مدت هشت سال دوره اول و دوم مجلس، از سال 1359 تا 1367، بنده با آیتالله یزدی و آیتالله بیات زنجانی در مجلس بودیم و آیتالله یزدی در آن مدت رئیس کمیسیون امور قضایی و حقوقی مجلس بود و بنده و آیتالله بیات زنجانی هم با ایشان هم کمیسیون بودیم و علاوه بر جلسات مجلس و کمیسیونها، بخشی از جلسات ما در منزل ایشان یا منزل آیتالله بیات و یا در منزل ما، که هر سه در کوچه جنب مجلس شورای اسلامی سابق ساکن بودیم، بر گزار میشد، همچنین در همان دوره مرحوم آیتالله مؤمن عضو شورای نگهبان بودند و آیتالله صانعی دادستان کل کشور و عضو شورای عالی قضایی بودند، و جلسات مشترک فراونی، اعضای کمیسیون قضایی مجلس با اعضای شورای نگهبان و یا اعضای شورای عالی قضایی داشتیم، در حال حاضر تعدادی از اعضای سابق کمیسیون قضایی مجلس و هم دوره ما، یا از اعضای شورای نگهبان یا شورای عالی قضایی سابق، در قم جایگاه مرجعیت دارند و ما کماکان ارتباطات خودرا حفظ کردهایم.
همین نوع سابقه آشنایی و همکاری با خود مقام محترم رهبری هم وجود دارد، ارتباط کاری بنده با ایشان به مجلس اول برمیگردد، که ایشان هم نماینده مردم تهران در مجلس بودند، قبل از آن هم در حزب جمهوری اسلامی همکاری داشتم، پس از انتخاب ایشان به عنوان ریاست جمهوری در آن هشت سال همکاری بنده به عنوان نماینده مجلس با ایشان ادامه داشته و جلسات متعدد کاری در خدمتشان داشتیم. همچنین از زمان امام خمینی(ره) من به عنوان حاکم شرع و نماینده ولی فقیه در امور هیأتهای هفت نفره واگذاری اراضی استان زنجان، همزمان با نمایندگی مجلس، فعالیت داشتم که پس از رحلت امام، و انتخاب آیتالله خامنهای به سمت رهبری، با تنفیذ احکام قبلی حکام شرع امور اراضی، که جنبه نمایندگی ولی فقیه را داشتند، توسط ایشان، سالیان زیادی این همکاری با حمایت و تأیید ایشان، ادامه پیدا کرد. منظورم این است که این نوع سابق آشنایی و همکاری در ایجاد ارتباطات و برگزاری جلسات و دیدارها، بسیار مؤثر است.
اصلاح طلبان تندرو حتی تحمل و مدارای خاتمی را هم قبول نداشتند
از طرف دیگر، برخی دوستان اصلاح طلب، نظرشان این است که ما به هیچ وجه نباید انعطاف داشته باشیم؛ صفر یا صد می بینند. خب این یک نظر است و من نمیخواهم آن را الان محکوم کنم ولی این نظر را قبول ندارم، بعضی از دوستان تندرو اصلاحات، حتی در اواخر دولت آقای خاتمی، مواضع اعتدالی و تحمل و مدارای رئیس دولت اصلاحات را هم برنتافتند و بحث عبور از خاتمی را در محافل و مجالس مطرح کرده و آن را به تریبونهای عمومی هم کشاندند. نگاه بعضی دوستان به جریان رقیب طوری است که انگار ما دو جریان متخاصم از دو کشور بیگانه هستیم، که به هیچ وجه نمیتوانیم کنار هم بنشینیم و هم اندیشی کنیم.
یکی از اصولگرایان به من گفت مگر شماها هم به زیارت امام رضا می آیید؟!
البته عینا همین نگاه در بین بخشی از اصولگرایان نسبت به اصلاحطلبان وجود دارد، آنها بعضا فکر میکنند اسلام و دیانت فقط به اسم آنها سند خورده و ثبت شده است.در یکی از سفرهایی که من به مشهد مقدس و آستان امام هشتم (ع) مشرف شده بودم، در فرودگاه مشهد یکی از دبیران کل احزاب اصولگرا، که حالا مرحوم شده، وقتی بنده را دید، با تعجب و تاحدی کنایه، پرسید مگر شما ها هم به زیارت امام رضا(ع) میآیید؟!
ما اصلا جریان رقیب را جریان متخاصم نمیدانیم، ما همگی هموطنان هم و اعضای یک خانواده هستیم که در تمامی سختیهای انقلاب و نظام باهم کار کردهایم، در جبههها جنگی تحمیلی کنار همدیگر، از کشور دفاع کردهایم. مردم در طول این 40 سال، دورههایی به سمت اصلاحطلبان رفتهاند و ما را به مجلس فرستادهاند و دورههایی هم به اصولگرایان اقبال نشان دادهاند. هر دو جریان هم در داخل نظام بودهاند. بنابر این از نظر من، همفکری و همکاری در جهت حل معضلات کشور با جریان اصولگرا و سایر جریانهای داخل نظام و وفادار به قانون اساسی و وفادار به تمامیت ارضی و استقلال کشور، نه تنها خلاف معیارها و موازین اصلاحطلبی نیست، بلکه بر عکس با تعاریف موازین و اصول اصلاحطلبی در کشور ما یا جنبشهای اصلاحطلبی در سایر کشورها، کاملا سازگاری دارد.
منبع: خبرآنلاین
دیدگاه تان را بنویسید