هادی غفاری، نماینده مجلس اول:
در مجلس اول نه کمونیست داشتیم نه مزدور/ یک نماینده به من گفت نهجالبلاغه حجت شرعی نیست/ با حزباللهیها بیشتر از ملیگراها مشکل داشتیم
هادی غفاری گفت: پس از سال 1332 نهادهای مختلف حزبی و چهرههای حزبی و سیاسی با وجود فشار شدید محمدرضاشاه و ساواک همچنان فعالیت میکردند، اندیشه و اندیشمند و ایدئولوگ داشتند و دست از فعالیت و کنشگری سیاسی نکشیدند. افرادی که از آن زمان تا زمان مجلس اول فعالیت داشتند، کاملا سیاسی بودند.
اعتمادآنلاین| هادی غفاری، نماینده مجلس اول در گفت و گویی تاکید کرد: مجلس اول اینگونه نبود که به خاطر نان و نام سیاسی و سیاستمدار باشند بلکه کسانی بودند که به ایران نجاتیافته میاندیشیدند البته با رگههای مختلف صددرصد اسلامی، نیمه اسلامی، نیمه ملی و کاملا ملی. این مجموعه یک ویژگی مهم داشت. وقتی جمعی تشکیل شود که نگاهها و اندیشههای متفاوتی در آن حضور داشته باشد افراد در جریان تضارب آرا و افکار قرار گرفته و رشد و نمو پیدا میکنند. از گوش دادنها به اختلافات است که بهترین راه پیدا میشود. مجلس اول، مجلسی بود که آرای مختلف و متعددی در آن حضور داشت از ملیها، مذهبیها، ملی- مذهبیها تا کسانی که تیپ روشنفکری داشتند و فقط به کشورشان و نجات مردم کشورشان و حکومت دموکراتیک فکر میکردند. در این جمع طبیعی بود که تفکرات تندرو و افراطی هم بود. مجموعه این تفکرات مجلس اول را تشکیل داد که از آن نخستوزیر و سپس رییسجمهوری چون محمدعلی رجایی بیرون آمد.
اهم اظهارات هادی غفاری به شرح زیر است:
* (درباره خروجی مجلس اول در قانونگذاری): بهترین طرحها و لوایح متعلق به مجلس اول است. مجلس اول بسیار پرکار و پر از اندیشه بود. نمیخواهم بگویم مجلس امروز مجلس خوبی نیست اما اصلا قابل قیاس با مجلس اول نیست. مجلس اول بنا بر اقتضای زمانه به دنبال این بود که قوانین گذشته را اصلاح کند. اصلاح قوانین از دو بعد بود. بخشی از قوانین از ریشه خراب بود و باید آن را دور میانداختیم و به جای آن قانونگذاری میکردند. بخش دیگر قوانینی بود که دارای ابهام بود و باید ابهام آن برطرف میشد. برای مثال قانون سربازی قانون خوبی بود اما نیاز به اصلاحاتی داشت که همان زمان انجام شد اما معافیتهای سربازی تغییر چندانی نداشت چون تقریبا اصول بینالمللی و جهانی در مورد آن وجود داشت. همچنین مسائلی چون انواع مالیات یا مالکیت زمین قوانینی بود که برخی مختص انقلاب و برخی اصلاح قوانین گذشته بود.
* یکی از مهمترین خروجیهای مجلس اول نخستوزیری رجایی و سپس ریاستجمهوری آن بود. کابینه رجایی از مجلس اول رای بالایی گرفت و چنین فرد اندیشمندی به این مقام رسید. در مجلس اول ائتلافی نانوشته شکل گرفته بود، ائتلافی که میخواست ملت و کشور ایران مستقل، آباد و آزاد باشد، نه امریکایی باشد نه شوروی و چین. در واقع همه گروههای سیاسی که در مجلس اول حضور داشتند روی مسالهای به نام «ایران» ائتلاف داشتند. البته گروههای خالصتر و نابتر به دنبال ایران اسلامی بودند اما آنهایی که به دنبال ایران اسلامی هم نبودند، ضد ایرانی نبودند و همهشان به دنبال عزت ایران بودند. حتی بعضا کسانی که نتوانستند پا به پای انقلاب بیایند، کسانی بودند که به دنبال ایران مستقل و آباد و آزاد بودند. همه میخواستند گفتوگو و تضارب آرا و فعالیتهای حزبی و تشکیلاتی آزاد باشد و خبری از خفقان نباشد. همچنین وزرا و دولت پاسخگو باشند.
* در مجلس اول و دوم و سوم نمایندگان جرات کردند و به امام نامه نوشتند و این از افتخارات مجلس اول و دوم و سوم است. بعد از آن کسی جرات نکرد نامهای بنویسد و از فلان کار فراقانونی بگوید. تعدادی از نمایندگان نزدیک به 40 تا 45 نماینده به امام نامه نوشتند و نزدیک به 6 یا 7 اقدام امام را نمایندگان نه غیرقانونی بلکه فراقانونی میدانستند. در همین راستا هم به امام نامه نوشتند. مثلا یکی از این اقدامات دادن بودجه بیشتر به وزارت اطلاعات یا کمیته امداد بود؛ نهادهایی که مجلس نمیخواست بودجه بیشتری برای آنها در نظر بگیرد چون هم پول نداشتیم و هم معتقد نبودیم که باید پول بیشتری در نظر گرفته شود. بنابراین نمایندگان در نامهای به امام نوشتند که این اقدام شما برخلاف قوانین است. برخی میگفتند این کار را نکنید و ممکن است امام ناراحت شوند اما من معتقد بودم امام آنقدر دموکرات و آزادیخواه هستند که از این موضوع ناراحت نشوند. اتفاقا تیتر نامه هم تند بود. امام پاسخ دادند که «بسمالله الرحمن الرحیم. خدمت برادران و خواهرانم سلام عرض میکنم آنکه انجام شد، ضرورت جنگ بود. متعهدم تکرار نخواهد شد.» امام مثل یک سرباز در مقابل یک فرمانده صحبت میکرد چون خود را سرباز و مردم را فرمانده میدانست.
* قوانین آیه قرآن و وحی منزل نیستند. همان قانونی که در مجلس وضع میشود را میتوان با طی فرآیندی تغییر داد حتی قانون اساسی وحی منزل نیست. منظور این نیست که ما حق داریم بر خلاف قانون اساسی عمل کنیم اما میتوانیم به صورت جمعی و با صدایی ملی اصلاح قانون اساسی را مطالبه و رفراندوم برگزار کنیم. وقتی ملتی یک تفکر را نمیخواهند یا تفکر و قوانینی وجود دارد که دهان نماینده مجلس را میبندد، چرا نباید برای تغییر آن تلاش کرد. چندی پیش یکی از نمایندگان مجلس گفت چون در دور بعدی نماینده نمیشوم و ترسی از رد صلاحیت ندارم، صحبت میکنم. این برای نظام اسلامی عیب و عار است که یک نماینده بخواهد ولو مخالف جو موجود حرفی بزند اما ترس از رد صلاحیت داشته باشد. آن هم در حالی که قوانین به او حق اظهارنظر داده است.
* قانون را ما نوشتیم و میتوانیم خودمان اصلاحش کنیم. کما اینکه قوانین قبلی که وجود داشت و در حکومت دیگری نوشته شده بود را اصلاح کردیم. عدهای هم میتوانند قوانینی که ما 40 سال قبل نوشتهایم را اصلاح کنند. اصلاح قوانین در هیچ جامعهای عیب و زشت نیست. امام یک بار در یک مصاحبهای فرمودند گیرم شاه خوب بود. این جور بود و آن جور بود اما ملت این شاه خوب را نمیخواهند.
* ما در مجلس اول اصلا کمونیست یا مارکسیست نداشتیم. این تهمت را کسانی که امروز به شدت به نظارت استصوابی معتقدند در مورد مجلس اول مطرح کردند. شاید لیبرالهایی به تعبیر امروزی حضور داشتند یا ملیگرا بودند اما همگی درد ملت و کشور را داشتند و اینگونه نبود که آنها دلشان کمتر از من برای این کشور و مردم میسوخت. منتها به لحاظ تاکتیکی با هم تفاوت داشتیم. ما در مجلس اول و دوم و سوم مزدور نداشتیم. برخی بودند که کم فکر میکردند و زیاد حرف میزدند، یا به تعبیری تندرویهایی صورت میگرفت.
* در مجلس اول جریانی به نام حزبالله داشتیم که این جریان بعدها علیه جریان اصلاحات شد. در واقع ما شدیم چپ و آنها شدند راست. راستیها مسائلی را مطرح میکردند که ما به آنها اعتقاد نداشتیم. برای نمونه آقایانی که امروز به جناح راست معروف هستند، معتقد بودند اگر کسی در خانه چاه نفت پیدا کرد، چاه نفت برای خودش است. نمایندگان چندینبار در زمینه مالکیت به امام نامه نوشتیم و امام هم استدلالی همه را پاسخ دادند. ما با ریشههای همین دوستانی که امروز خود را اصولگرا مینامند، در مجلس اول بیشترین مشکل را داشتیم حتی بیش از ملی-مذهبیها یا ملیگراها، تفکراتشان ارتجاعی بود.
* اسم نمیبرم اما یکبار در همین مجلس اول با یکی از نمایندگان که انسان وارسته و مبارزی بود، وارد بحث شدم. از نهجالبلاغه استدلال آوردم و ایشان گفت که نهجالبلاغه حجت شرعی نیست. من هم به شوخی گفتم من از اعلیحضرت همایون شاهنشاه پهلوی عذر میخواهم که ما با همین نهجالبلاغه محمدرضا پهلوی را از مملکت بیرون کردیم. او هم حرف تندی به من زد و گفت بخشی از شما روحانیون هر جا منافعتان تهدید شود قرآن هم برای شما حجت شرعی نیست.
* در واقع این اختلافنظرها وجود داشت و ما در مجلس اول مشکل جدی در زمینه نوع درک از اسلام هم داشتیم اما همه آزاد بودند و حرف میزدند البته تندرویهایی هم وجود داشت که در همه جریانها گاهی وجود داشت. البته همین تعدد نگاهها و تضارب آرا و افکار و شنیده شدن همه نظرات سبب میشد که گویی همه تفکرات در دیگ جوشانی بجوشند و آنکه سالمتر بود، جان میگرفت. اتفاقا این تضارب آرا افراطیها و تفریطیها و میانهروها همدیگر را تعدیل میکردند و به نقطه مشترکی میرسیدند.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید