کد خبر: 405127
|
۱۳۹۹/۰۲/۲۷ ۱۰:۳۶:۲۷
| |

«اصلاحِ اصلاحات» در گفت‌وگو با شهربانو امانی، عضو شورای شهر پایتخت

راه نجات اصلاحات نقد درون‌گفتمانی، بازآرایی سیاسی و همراهی با مردم

«حضور در قدرت به هر قیمت» یا «بازگشت به جامعه مدنی» دوگانه‌ایست که اصلاح‌طلبان را از همان روزهای آغازین دولت اصلاحات سرگرم خود کرده؛ هرچند تجربه بیش از 2 دهه سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبانه نشان داده که ازقضا این دوگانه، می‌تواند دو سوی یک استراتژی باشد و اولی جز با توسل به دومی محقق نشده و نمی‌شود.

راه نجات اصلاحات نقد درون‌گفتمانی، بازآرایی سیاسی و همراهی با مردم
کد خبر: 405127
|
۱۳۹۹/۰۲/۲۷ ۱۰:۳۶:۲۷

اعتمادآنلاین| «حضور در قدرت به هر قیمت» یا «بازگشت به جامعه مدنی» دوگانه‌ایست که اصلاح‌طلبان را از همان روزهای آغازین دولت اصلاحات سرگرم خود کرده؛ هرچند تجربه بیش از 2 دهه سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبانه نشان داده که ازقضا این دوگانه، می‌تواند دو سوی یک استراتژی باشد و اولی جز با توسل به دومی محقق نشده و نمی‌شود؛ همانطور که محمدرضا تاجیک، تحلیلگر اصلاح‌طلب که در جریان اظهارات مطبوعاتی هفته پیش خود، در نقدِ طیفی از اصلاح‌طلبان، معتقد است «کک قدرت به تن و جان‌شان افتاده اصلاح‌طلبان» و بر این پایه به‌نحوی بر لزوم ایجاد توازن میان این دو تاکید کرده، پیش و پس از او نیز بسیاری از تحلیلگران و ناظرانِ اصلاح‌طلب و غیراصلاح‌طلب با ادبیاتی متفاوت بر این مهم انگشت گذاشته‌اند که اصلاحات لزوما با حضور در قدرت -‌ آن‌هم به هر شکل و با پذیرش هر نوع ملاحظه و محدودیت- محقق نمی‌شود، و می‌شود بسیاری از پروژه‌های اصلاح‌طلبانه را حتی بدون حضور در قدرت، پیش برد. در همین راستا رییس دولت اصلاحات هم در آخرین سخنرانی‌اش که ابتدای هفته گذشته و در جریان برگزاری نشست سالیانه بنیاد باران ایراد شد، گفته «ذره‌ای دلم برای قدرت تنگ نشده است»! بماند که همه اصلاح‌طلبان همچون خاتمی نیستند، و هستند اصلاح‌طلبانی که حتی باور دارند بی‌حضور در قدرت، امکان پیشبرد آرمان اصلاحات میسر نبوده و نخواهد بود. جالب آنکه خاتمی در اظهارات اخیر، نه به این گروه، بلکه خطاب به طیفی که خواهان بازگشت به جامعه بوده و بر اصلاحات جامعه‌محور تاکید دارند، نهیب زده و در کلامی توام با کنایه گفته که «این جامعه و این شما؛ برنامه‌تان برای جامعه چیست؟!» بسیاری از ناظران و تحلیلگران اصلاح‌طلب اما معتقدند اکنون فصل، فصلِ «اصلاح‌طلبی غیررسمی و غیرحکومتی» است و باور دارند اصلاح‌طلبان هنوز هم می‌توانند «با ارایه‌ گفتمانی نو و ساختار و کارکردی متفاوت، به عنوان کنشگر موثر جامعه‌ خود باقی بمانند.» این گروه از ناظران و تحلیلگران معتقدند هیچ راهی جز «انحرافِ اصلاحات از مسیر انحرافی که رفته، وجود ندارد» و اصلاح‌طلبان باید از فرصت پیش‌رو و زمانی که خواسته یا ناخواسته در اختیار دارند تا بیرون از قدرت و نزدیک‌تر به جامعه، به بازسازی گفتمانی بپردازند، برای پیشبرد آرمان اصلاحات در سال‌های بعد بهره‌برداری کنند. هرچه هست، با وجود اصرار طیفی از اصلاح‌طلبان به حضور در قدرت، ظاهرا قدرت جایی برای آنها ندارد. چراکه دولتِ موردحمایت اصلاح‌طلبان ماه‌های پایانی عمرش را سپری می‌کند و ردصلاحیت‌های شورای نگهبان هم جایی برای اصلاح‌طلبان پارلمان باقی نگذاشته و با این حساب، آنها چاره‌ای ندارند، مگر صبر و تحمل تا افق 1400 و البته در این دوران، تلاش برای بازسازی گفتمانی و به‌اصطلاح «اصلاح اصلاحات». نکته‌ای که شهربانو امانی، عضو شورای شهر تماما اصلاح‌طلب پایتخت هم به آن تاکید دارد. آن‌چه با این مقدمه، درادامه می‌خوانید، مشروح گفت‌وگوی امانی است با «اعتماد»، درباره «اصلاح اصلاحات» و پیشنهادهای این کنشگر سیاسی اصلاح‌طلب، برای برون‌رفت از آن‌چه تاجیک «کسوفِ اصلاحات» خوانده است؛ اقدامات و اصلاحاتی در اندیشه و عمل اصلاح‌طلبی که شاید روزنه امیدی باشد برای طلوع دوباره خورشید اصلاحات.

*اصلاح‌طلبان در طول سال‌های گذشته فراز و فرودهای بسیاری داشته‌اند. شما به عنوان اصلاح‌طلبی که هم تجربه کنشگری بیرون دایره قدرت را داشته و هم در قدرت حضور داشته و دارید، عملکرد این جریان سیاسی را چگونه ارزیابی می‌کنید و پاسخ‌تان به انتقادهایی که به‌خصوص درباره عملکرد شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان می‌شود، چیست؟

ببینید، «اصلاحات و اصلاح‌طلبی» به‌معنای متعارف در ادبیات سیاسی امروز ایران، دورانی طولانی را طی کرده؛ گاهی به محاق رفته، گاهی فرصت پیدا کرده و توانسته با حضور در قدرت خود را احیا و بازسازی کند. طول تاریخ، دست‌کم در تاریخ سیاسی معاصر بیش از یکصد ساله اخیر ایران، ملت همواره به‌دنبال حاکمیت مردم بر مردم بوده‌اند و برهمین اساس هم 2 انقلاب مهم را به ثمر رسانده‌اند؛ یکی انقلاب مشروطه و دیگری انقلاب اسلامی. این میان هر زمان حاکمیت، قانون‌مداری و استیلای قانون را برتافته و اعمال‌نظر اکثریت مردم را تحمل کرده‌اند، اصلاح‌طلبان هم توانسته‌اند با حضور در ارکان قدرت، با استفاده از برگ‌هایی که در اختیار داشته و دارند که البته بسیار هم محدود است، بازی کرده و ایفای نقش کنند. کما اینکه این جریان از سال 88 تا 92 شرایط سختی را پشت سر گذاشت و سال 92 هم به‌خاطر منافع کشور و مصالح عمومی به میدان آمد. علاوه‌بر آن، سال 94 هم اصلاح‌طلبان درحالی که اکثریت کاندیداهای‌شان به جز کمی بیش از 30 گزینه، ردصلاحیت شدند، توانستند با همگرایی و راهبردی اصولی، کاندیداهای موردوثوق‌شان را راهی مجلس کنند. درباره عملکرد شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان هم باید بگویم واقعا عملکردی قابل‌قبول داشته که در نتیجه آن، معدودی از اصلاح‌طلبان باسابقه و گروهی از جوان‌ترها موفق به حضور در مجلس دهم شدند. سال 96 هم که در تهران و اکثر مراکز استان موفق عمل کرده و اصلاح‌طلبان راهی پارلمان‌های شهری و شوراهای شهر شدند.

*اما به جز توفیق‌های انتخاباتی، آیا اصلاح‌طلبان توانستند از فرصتی که در اختیارشان قرار گرفت، استفاده کنند و اعتماد مردم را جلب کنند؟

اصلاح‌طلبان همواره در چارچوب ظرفیت‌های قانون اساسی گام برداشته‌اند. در حال حاضر شرایط کشور به‌شکلی است که هزینه‌های سنگینی به مردم وارد می‌شود اما در عین حال اصلاح‌طلبان تلاش‌های بسیاری برای نهادینه کردن مطالبات و خواسته‌های شهروندان انجام داده و در همین راستا برای اجرای صحیح قانون اساسی هزینه‌های بسیاری پرداختند. اما نکته دیگری که نباید از آن غافل شد، این است که جریان رقیب، از قدرت رسمی و غیررسمی برخوردار است و منابع مالی بسیاری هم در اختیار دارد. دوره آقای احمدی‌نژاد هم دیدیم که چطور به قیمت از دست رفتن بسیاری از زیرساخت‌ها و منابع عمومی، فرصت‌هایی مغتنم برای رقبای اصلاح‌طلبان و به‌خصوص جبهه پایداری نوپا به وجود آمد و این جریان‌ها توانستند منابع مالی بسیاری کسب کنند. اصولگرایان هم با این تصور که این آتش به خرمن اصلاح‌طلبان افتاده، به‌راحتی از کنار این موضوع گذشتند و در قبال آن سکوت کردند.

*فرمایش‌تان درباره به حاشیه راندن اصلاح‌طلبان توسط نیروهای تازه‌وارد پایداری و جناح راست در دولت احمدی‌نژاد صحیح اما نزدیک به 7 سال از پایان کار دولت دهم گذشته و فکر نمی‌کنید شهروندان انتظار تغییراتی اساسی و نمودی روشن‌تر از حضور اصلاح‌طلبان درقدرت دارند؟

زمانی که آقای روحانی و دولت تدبیر و امید که با حمایت تمام‌قد اصلاح‌طلبان در سال 92 روی کار آمد، بسیاری از تحلیلگران معتقد بودند که اگر همه‌چیز هم در دنیا و هم درکشور به‌صورت عادی پیش برود، دست‌کم 16 سال زمان لازم است تا کشور به وضعیتی بازگردد که وقتی احمدی‌نژاد دولت را از خاتمی تحویل گرفت، حاکم بود. شاید به همین دلیل و نیز با توجه به شرایط خاص بین‌المللی و اقتصادی، تا حدودی اجازه دادند دولت یازدهم در چارچوب قانون ایفای نقش کند اما بعد از آن، باز در بر همان پاشنه چرخید و با توجه به اینکه بخش پنهان و در سایه که بسیار هم قدرتمند است، عرصه را بر دولت و حتی بر مجلس به‌شدت تنگ کرد، پیشبرد برنامه‌ها دشوار شد. هرچند نتیجه این فشارها این شده که امروز خودشان هم می‌گویند که مجلس ناکارآمد است؛ حال آنکه بنابر قانون اساسی مجلس منحصرا مسوول قانون‌گذاری است اما امور تقنینی در برخی دیگر از نهادها هم انجام می‌شود و درمجموع این دو نهاد و رکن مهم انتخابی که تاحدودی ناکارآمد بود، ناکارآمدتر هم جلوه می‌کند. اصلاح‌طلبان با رقیبی روبه‌رو هستند که تا بن دندان همه‌چیز را در اختیار دارد و اگر لازم باشد با پرونده‌سازی و سناریوهای ساختگی و در عین حال با قدرت رسانه و حتی بودجه عمومی، اهدافش را پیش می‌برد. ظاهرا دولت مسوول تنظیم بودجه است اما ببینید چند درصد بودجه در اختیار دولت است؟! امروز وضعیت به گونه‌ای است که حتی صدای اصولگرایان مجلس دهم درآمده است. بحث فقط نهادهای نظامی نیست. اگر آنها را کنار بگذاریم، می‌بینیم نهادهایی که به عنوان نهادهای فرهنگی-‌ اجتماعی از بودجه عمومی استفاده می‌کنند، بسیارند و به هیچ عنوان هم پاسخگو نیستند. ببینید چند درصد بودجه در اختیار آنهاست و چند درصد در اختیار دولتی است که باید بنابر قانون اساسی کشور را اداره کند؟ فراموش نمی‌کنیم چگونه برخی نهادها در 8 سال دولت آقای احمدی‌نژاد تا توانستند ردیف بودجه گرفتند.

*اما این مشکل امروز نیست و بسیاری تحلیلگران معتقدند مردم نمی‌پذیرند که همچنان با نگاه به عقب، گذشتگان را سرزنش کنیم. برنامه اصلاح‌طلبان به عنوان یک جریان که در مواقع حساس از پشتوانه مردمی برخوردار بوده، چیست؟

مردم، سرمایه بی‌پایان در همه کشورها بالاخص در ایران هستند. بر همین اساس هر زمان اصلاح‌طلبان درون‌نگری و آسیب‌شناسی کردند، توانسته‌اند رضایت عمومی را جلب کنند. اصلاح‌طلبان باتوجه به شرایط سیاسی کشور می‌توانند در عرصه رقابت حاضر شوند. آنها هیچگاه از آزادی کافی که بتوانند برای 4 سال بعدشان برنامه‌ریزی کنند، برخوردار نبوده‌اند و حتی همین امروز هم نمی‌دانند برای انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 کاندیدایی خواهند داشت یا خیر. در نتیجه اصلاح‌طلبان همواره باید با محدودیت، برای آینده برنامه‌ریزی سیاسی کنند.

*باتوجه به اینکه در انتخابات اخیر مجلس هم شاهد ردصلاحیت گسترده اصلاح‌طلبان بودیم، به نظر می‌رسد این جریان سیاسی میان دوگانه حضور در قدرت و بازگشت به جامعه مدنی، خواه‌ناخواه باید به‌سوی انتخاب دومی برود. نظر شما چیست؟

هدف اصلاح‌طلبان به‌طور کلی پیگیری مطالبات بر زمین مانده تاریخی مردم ایران است. اما مساله این است که میان اصلاح‌طلبان دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد؛ برخی حاضرند به هر قیمتی در قدرت باشند و فکر می‌کنند تا در قدرت نباشند، نمی‌توانند تاثیرگزار باشند و برخی معتقدند باید به جامعه نظر کرد. البته این موضوع در جهان هم پذیرفته شده و هر حزب و جریان سیاسی برنامه‌ریزی می‌کند تا با تصاحب قدرت، نسبت به عملیاتی کردن شعارها و برنامه‌هایی که به مردم وعده داده، اقدام کند و از این طریق بتواند از پایگاه و سبد رای خود صیانت کند. اما قواعد بازی سیاسی در کشور ما معمولا ازسوی همان قدرت‌های پنهان که همه‌چیز را در اختیار دارند، نادیده گرفته می‌شود. درنتیجه اصلاح‌طلبان همواره با توجه به شرایط سیاسی کشور و داشته‌ها و شرایط کوتاه‌مدت برنامه‌ریزی کرده‌اند. نظر شخصی من این است که اگر شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان، با توجه به شرایط سیاسی کشور و فرصتی که در اختیار داشت، راهبردهایی را تعریف می‌کرد، تا سال 96 می‌توانست به بسیاری از آن اهداف و راهبردها دست پیدا کند. در انتخابات مجلس دهم، دو گروه با حمایت اصلاح‌طلبان به مجلس راه‌ یافتند؛ یکی کاندیداهای اصلاح‌طلب و گروهی هم که عمدتا در مرحله دوم وارد مجلس شدند، حامیان و کاندیداهای منتسب به دولت تدبیر و امید که البته با لیست اصلاح‌طلبان راهی «بهارستان» شدند. من حساب این دو گروه را از هم جدا می‌کنم؛ چرا که قریب به اتفاق گروه دوم تنها برای راهیابی به مجلس در «لیست امید» قرار گرفتند. اصلاح‌طلبان شناسنامه‌دار با توجه به شرایط خاص مجلس نهم، سعی داشت از اقدامات افراطی جریان رقیب، پیش‌گیری کند. فراموش نکنیم که این جریان حتی به علی لاریجانی که اصولگرا بود هم رحم نکرد. اصلاح‌طلبان اخلاق سیاسی را رعایت کردند اما طیفی از اصولگرایان و مشخصا پایداری‌ها چنین نکردند.

*با این حساب انتقادها به اصلاح‌طلبان را قبول ندارید؟

یکی از موضوعاتی که درمورد اصلاح‌طلبان وجود دارد و نقدهایی هم به آن وارد است، این است که چه در شورای عالی سیاست‌گذاری و چه در جبهه هماهنگی اصلاح‌طلبان و چه سایر نهادهایی که بنابه اقتضای زمان ایجاد شدند، ناظر و مجری یکی بود. ناظر باید نظارت و حساب‌کشی کند اما متاسفانه بعد از انتخابات مجلس دهم شرایط شورای عالی به شکلی عمل کرد که ناظر و مجری یکی شد. چه‌بسا که اگر آقای عارف در مجلس حضور نداشت یا رییس شورای عالی سیاست‌گذاری نبود، عملکرد بهتری را شاهد بودیم. اما ایشان هم رییس فراکسیون امید بود و هم رییس شورای عالی اصلاح‌طلبان. فکر می‌کنم مشکل اساسی همین فقدان نظارت بر افرادی بود که از آنها حمایت شد.

*و پیشنهاد شما برای آینده چیست؟

اصلاح‌طلبان باید پوست‌اندازی کنند. اصلاح‌طلبان تا به این زمان به عهد و پیمانی که با مردم بسته‌اند، وفادار بوده‌اند. آنها باید بازآرایی سیاسی و همچنین آسیب‌شناسی و نقد از درون داشته باشند و بدون رودربایستی برای درازمدت برنامه‌ریزی کنند. آنها همچنین باید نیم‌نگاهی به انتخابات 1400 داشته باشند. هر زمانی که اصلاح‌طلبان وارد گفت‌وگو با بدنه جامعه شده و اشتباهات خود را پذیرفتند، با بزرگواری و هوشمندی و درایت مردم ایران مواجه شده‌اند. مردم ایران می‌بخشند اما فراموش نمی‌کنند و هرجا اصلاح‌طلبان توانستند در شرایط نسبتا مساعد وارد گفت‌وگو با مردم شوند و کنارشان قرار گرفتند، توانستند آنها را قانع کنند. اصلاح‌طلبان باید نهادهای مدنی را گسترش دهند و با وجود اینکه تحزب در کشور ما مشکلات خاص خود را دارد، باید احزاب‌شان را تقویت کنند. اصلاح‌طلبان هرجا لازم باشد، ائتلاف می‌کنند. یک زمان با ائتلاف پیروز شدند و زمانی هم با رقابت درون سیاسی خودشان شکست خوردند. اما همانطور که تا امروز هم چنین بوده، هیچگاه نباید به مردم و خواسته‌های‌شان پشت کنند. چرا که عبور از اصلاح‌طلبان به نوعی پایگاه براندازان و مخالفان یکپارچگی ایران را تقویت می‌کند.

منبع: روزنامه اعتماد

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها