چرا اصلاحطلبان برای شرکت در انتخابات بیانگیزه بودند؟
یک فعال سیاسی اصلاحطلب گفت: دلیل اینکه اصلاحطلبان انگیزه کافی برای شرکت در انتخابات گذشته نداشتند، به رویکرد نهادهای نظارتی در بررسی صلاحیتها برمیگشت.
اعتمادآنلاین| محمد سلامتی وزیر اسبق کشاورزی معتقد است: «هنگامی که درباره جریان اصلاحات صحبت میکنیم به معنای این است که این جریان نماینده طیف وسیعی از اقشار مختلف جامعه است. اصولگرایان نماینده طبقه متوسط و ضعیف جامعه نیستند و چنین ادعایی نیز ندارند. این یک مزیت برای جریان اصلاحات به شمار میرود و وجهه این جریان را در جامعه بالاتر میبرد. با این وجود اگر طبقه متوسط انگیزه حضور در انتخابات را از دست داده بهصورت موقتی است و دائمی نخواهد بود. در شرایط کنونی بخشهایی از جریان اصولگرایی ناگزیر شدهاند از رویکردها و شعارهای اصلاحطلبی استفاده کنند تا بتوانند بخشی از آرای طبقه متوسط را به دست بیاورند. به همین دلیل نیز روز به روز به اصلاحطلبان نزدیکتر میشوند. اینکه در سالهای اخیر طیف وسیعی از اصولگرایان به اعتدال گرایش پیدا کردهاند به همین دلیل بوده است. با این وجود این اتفاق سبب میشود که پتانسیل واگرایی و تفرقه در جریان اصولگرایی بیشتر از گذشته شود». در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
آیا جریان اصلاحات از دوم خرداد تاکنون دارای رهبر بوده است؟ این رهبری دارای چه ویژگیهایی بوده است؟ دیدگاههایی مبنی بر اینکه جریان اصلاحات رهبر نداشته را به چه میزان واقعی و دقیق میدانید؟
رئیس دولت اصلاحات با حمایت احزاب اصلاحطلب یا به تعبیر آن زمان احزاب خط امامی و کارگزاران به ریاست جمهوری رسید. در دوران ریاست جمهوری نیز ایشان با وارستگی و بینش اجتماعی و سیاسی که داشت موفق شد پایگاه اجتماعی گستردهای برای خود ایجاد کند. در شرایط کنونی نیز ایشان به یک ظرفیت مهم و بزرگ برای جریان اصلاحات تبدیل شده که بیاعتنایی به این ظرفیت غیرمنطقی بهنظر میرسد. این ظرفیت همچنان در جریان اصلاحات مطرح و تاثیرگذار است. بهصورت طبیعی احزاب برای فعالیت خود از بیرون رهبر انتخاب نمیکنند و دبیرکل با توجه به اختیاراتی که دارد اهداف حزب یا تشکیلات را پیگیری میکند. رئیس دولت اصلاحات مورد قبول اکثریت احزاب اصلاحطلب قرار دارند، اما این به معنای رهبری جریان اصلاحات نیست و ایشان نیز هیچگاه خود را رهبر اصلاحات معرفی نکرده، در انتخابات مختلف از ظرفیت و پایگاه اجتماعی ایشان در بین مردم استفاده شده و بهعنوان شخصیت محوری در جریان اصلاحات مطرح بوده و هست. البته برخی از گروههای اصلاحطلب ایشان را شخصیت محوری جریان اصلاحات قلمداد نمیکنند، بلکه ایشان را رهبر اصلاحات معرفی میکنند. رهبری اصلاحات به معنای اینکه ایشان به احزاب و تشکلهای اصلاحطلب دستور بدهد و بقیه ملزم به اطاعت باشد نبوده و نیست. ایشان هیچگاه چنین مسالهای را مطرح نکرده و احزاب نیز از چنین رویکردی پیروی نمیکردهاند. در نتیجه رئیس دولت اصلاحات بهعنوان شخصیت محوری جریان اصلاحات که مورد احترام احزاب اصلاحطلب و مردم هستند در مناسبات سیاسی و اجتماعی کشور نقشآفرینی میکنند. بدون شک بیاعتنایی به چنین ظرفیت بالایی غیرمنطقی خواهد بود.
ماهیت جریان اصلاحات بهعنوان یک جریان تفکرساز و نخبهساز که براساس آزادی اندیشه و آزادی سیاسی بنا شده با سازوکار دستوری منافات دارد. از سخنان برخی چهرههای اصلاحطلب به خصوص دبیرکل حزب کارگزاران چنین بر میآید که جریان اصلاحات باید دارای چنین سازوکاری باشد و یا به چنین سمتی حرکت کند. آیا بیان این دیدگاهها در راستای اهداف اصلاحطلبی است؟
حزب کارگزاران سازندگی از ابتدا تاکنون با جریان اصلاحات هماهنگ و همسو بوده و به شکلی رفتار نکرده که با کلیت جریان اصلاحات ناهماهنگ باشد. گاهی در درون یک حزب چه اصلاحطلب و چه اصولگرا بحثهایی مطرح میشود که به مرور زمان جدی میشود و عمق پیدا میکند. با این وجود شرایط به شکلی نیست که این بحثها قابل حل نباشد و به مرحله تنش، تشتت و تفرقه منجر شود. بنده با توجه به تجربهای که در جریان اصلاحات و قبل از آن در جبهه خط امام داشتهام معتقدم، بگومگوها و بحثهای درونگروهی و بینگروهی همواره وجود داشته و در آینده نیز وجود خواهد داشت. این اختلاف سلیقهها غیرقابل اجتناب است. مهم این است که گفتوگوها در نهایت جنبه سازندگی و بهبود به خود بگیرد و وجه تخریبی بر آن غلبه پیدا نکند. در یک جریان فکری و سیاسی مانند اصلاحات دیدگاههای مختلفی وجود دارد، اما جمعبندی این دیدگاهها بهعنوان مسیر آینده در نظر گرفته میشود و اعضا و تشکلها تلاش میکنند در این مسیر که مبتنی بر خرد جمعی بوده، حرکت کنند. در شرایط کنونی نیز مواضع حزب کارگزاران به شکلی نبوده که منجر به تشتت و اختلاف عمیق در جریان اصلاحات شده باشد. اختلاف دیدگاهها در جریان اصلاحات همواره در یک محدوده کنترل شده است. این وضعیت بین گروههای اصلاحطلب نیز وجود داشته است. قبل از دوم خرداد هفتاد و شش نیز بحثهای زیاد و گاهی عمیقی بین گروههای هفتگانه خط امامی صورت میگرفت، اما هیچگاه به تفرقه و تنش نمیانجامید. این بحثها بیشتر شبیه بحث طلبگی بود و باید وجود داشته باشد. حزب کارگزاران از دوم خرداد تاکنون اقدامات موثری در جریان اصلاحات انجام داده و این رویکرد در ادامه هم وجود خواهد داشت.
در شرایط کنونی اغلب طیفهای اصلاحطلب روی بازسازی و طراحی سازوکاری جدید برای مدیریت جریان اصلاحات اتفاق نظر دارد. بهنظر شما نقش رئیس دولت اصلاحات در این سازوکار جدید چه خواهد بود؟
نقش رئیس دولت اصلاحات در تصمیمگیری و تصمیمسازی جریان اصلاحات کما فیالسابق ادامه خواهد داشت. در انتخابات گذشته احزاب و تشکلهای اصلاحطلب به یک تصمیم جمعی میرسیدند و این تصمیم را با رئیس دولت اصلاحات مطرح میکردند. ایشان نیز این تصمیم جمعی را بهعنوان مسیر راه جریان اصلاحات اعلام میکردند. این رویکرد در آینده نیز ادامه خواهد داشت. بنده معتقدم نه تنها طیفهای مختلف اصلاحطلب باید از ظرفیت رئیس دولت اصلاحات استفاده کنند، بلکه کل نظام سیاسی نیز باید از این ظرفیت استفاده کند. رئیس دولت اصلاحات پشتوانه مردمی داشته و در سطح بینالملل نیز شناخته شده است. این ظرفیت به تنهایی شکل نگرفته و جامعه برای این ظرفیت هزینه داده و از این رو برای حل کردن بسیاری از چالشهای اجتماعی و سیاسی میتوان از این ظرفیت کمک گرفت. در نتیجه هر سازوکاری که گروههای مختلف اصلاحطلب برای آینده در نظر بگیرند در کنار ظرفیت رئیس دولت اصلاحات خواهد بود و همچنان تلاش خواهد شد از این ظرفیت به سود جریان اصلاحات و کشور استفاده شود. عدم استفاده از این ظرفیت جفا به جامعه و مردم است. وضعیت جریان اصلاحات به این شکل نبوده که رئیس دولت اصلاحات در رأس باشند و احزاب و گروههای اصلاحطلب از ایشان دستور بگیرند. بدون شک در آینده نیز چنین سازوکاری وجود نخواهد داشت.
در حالی که بخش مهمی از جریان اصلاحات با توجه به ردصلاحیتهای گسترده چهرههای اصلاحطلب به حضور فعال در انتخابات مجلس یازدهم باور نداشتند و در عمل نیز این باور تحقق یافت بهتازگی برخی از چهرههای برجسته جریان اصلاحات با مردود شمردن این تصمیم تحریم انتخابات را اشتباه قلمداد کردهاند. بهنظر شما آیا رویکردی که جریان اصلاحات در مقابل انتخابات مجلس در پیش گرفت در نهایت به سود این جریان تمام خواهد شد؟
یکی از دلایل اصلی که اصلاحطلبان انگیزه کافی برای شرکت در انتخابات گذشته نداشتند، به رویکرد نهادهای نظارتی در بررسی صلاحیتها برمیگشت. در شرایطی که اغلب احزاب اصلاحطلب نسبت به نتیجه نهایی بررسیها انتقادات جدی داشتند و امکان رقابت را فراهم نمیدیدند، شورای عالی سیاستگذاری جریان اصلاحات تصمیم گرفت به نام این شورا لیست انتخاباتی ارائه نشود. با این وجود برخی از احزاب اصلاحطلب تمایل داشتند با چنین شرایطی نیز در انتخابات حضور پیدا کنند. در چنین شرایطی شورای عالی سیاستگذاری جریان اصلاحات مانعی برای این رویکرد ایجاد نکرد و به همین دلیل این احزاب لیست انتخاباتی ارائه کردند. این اتفاق نیز افتاد و برخی از احزاب نه به نام لیست جریان اصلاحات و بلکه بهعنوان لیست ائتلاف احزاب اصلاحطلب در انتخابات مشارکت کردند. با این وجود بهدلیل اینکه پایگاه اجتماعی جریان اصلاحات در انتخابات شرکت نکرد، لیست ارائه شده توسط احزاب اصلاحطلب رأی نیاورد. حامیان جریان اصلاحات بجز اینکه نسبت به عدم تایید صلاحیتها انتقاد داشتند، از دولت برآمده از جریان اصلاحات نیز انتظار داشتند در تحقق وعدههایی که به مردم و اصلاحطلبان داده جدیتر عمل کند. مردم از اصلاحطلبان انتظار داشتند که حتی با وجود در دست نداشتن اکثریت مجلس دهم، عملکرد بهتری از خود نشان داده و نسبت به مطالبات مردم جدیت بیشتری نشان دهند و وقتی این مطالبات برآورده نشد، در انتخابات مجلس یازدهم فعالانه مشارکت نکردند. اصلاحطلبان نماینده طبقه متوسط جامعه است. در شرایط کنونی نیز طبقه متوسط اکثریت جامعه را تشکیل میدهد و نمایندهای به جز اصلاحطلبان ندارند. از سوی دیگر جریان اصلاحات بسیاری از مطالبات طبقه ضعیف و کارگران جامعه را نیز نمایندگی میکند. این در حالی است که جریان اصولگرایی دارای چنین وضعیتی نیست. در نتیجه هنگامی که درباره جریان اصلاحات صحبت میکنیم به معنای این است که این جریان نماینده طیف وسیعی از اقشار مختلف جامعه است. اصولگرایان نماینده طبقه متوسط و ضعیف جامعه نیستند و چنین ادعایی نیز ندارند. این یک مزیت برای جریان اصلاحات به شمار میرود و وجهه این جریان را در جامعه بالاتر میبرد. با این وجود اگر طبقه متوسط انگیزه حضور در انتخابات را از دست داده بهصورت موقتی است و دائمی نخواهد بود. در شرایط کنونی بخشهایی از جریان اصولگرایی ناگزیر شدهاند از رویکردها و شعارهای اصلاحطلبی استفاده کنند تا بتوانند بخشی از آرای طبقه متوسط را به دست بیاورند. تاکنون نیز به این مهم دست پیدا نکردهاند. به همین دلیل تلاش بیشتری میکنند تا در راستای مطالبات طبقه متوسط جامعه حرکت کنند. به همین دلیل نیز روز به روز به اصلاحطلبان نزدیکتر میشوند. اینکه در سالهای اخیر طیف وسیعی از اصولگرایان به اعتدال گرایش پیدا کردهاند به همین دلیل بوده است. با این وجود این اتفاق سبب میشود که پتانسیل واگرایی و تفرقه در جریان اصولگرایی بیشتر از گذشته شود. در جریان اصلاحات همه تلاش میکنند در راستای مطالبات طبقه متوسط حرکت کنند. در نتیجه دلیلی برای تفرقه وجود ندارد. مهمترین مطالبات طبقه متوسط در ایران آزادی سیاسی، آزادی بیان، تقویت احزاب و تشکلهای مدنی است. تشکلهای مدنی نیز بهدنبال تقویت بنیه اقتصادی طبقه متوسط است. در چنین شرایطی احزاب و گروههای اصلاحطلب هیچگاه منزوی نخواهند شد. این گروهها و احزاب ممکن است دارای افت و خیز شوند اما هیچگاه منزوی نخواهند شد و از بین نخواهند رفت.
چرا وقتی برای طیفهای مختلف جریان اصلاحات تقریبا روشن بود که حضور مردم در انتخابات مانند گذشته نخواهد بود، لیست انتخاباتی ارائه کردند؟
احزابی که لیست انتخاباتی ارائه کردند گمان نمیکردند میزان مشارکت تا به این اندازه پایین باشد و چنین اتفاقاتی رقم بخورد. البته تاحدودی شرایط را پیشبینی میکردند اما نه آنچه که در نهایت در نتیجه انتخابات مشاهده شد. در برخی انتخابات گذشته نتایج غیرمنتظره رخ داده، بهعنوان مثال در انتخابات دوم خرداد سال هفتاد و شش فکر نمیکردیم رئیس دولت اصلاحات به پیروزی برسد. خود ایشان هم چنین تصوری نداشت. از سوی دیگر در انتخابات سال94 کسی فکر نمیکرد لیست اصلاحطلبان بهصورت صددرصد در انتخابات پیروز شود. در نتیجه وضعیت برخی انتخابات قابل پیشبینی دقیق نیست. یعنی احزاب سیاسی تلاش میکنند در انتخابات به پیروزی برسند، اما شرایط و مناسبات اجتماعی به شکلی رقم میخورد که مورد انتظار احزاب سیاسی نیست و نتایج با پیشبینیها تفاوت دارد.
منبع: دیدبان ایران
دیدگاه تان را بنویسید