کد خبر: 411334
|
۱۳۹۹/۰۳/۲۲ ۱۵:۱۰:۵۲
| |

محمدجواد غلامرضا کاشی در یادداشتی مطرح کرد:

بازتعریف گفتار دموکراسی

محمدجواد غلامرضا کاشی در یادداشتی نوشت: زمان بازتعریف گفتار دموکراسی در ایران فرا رسیده است. تا کنون دموکراسی را صرفاً تجدید قرارداد سیاسی می‌فهمیدیم. اینک زمان آن رسیده است که تجدید پیمان اجتماعی را پیش‌شرط تجدید عقد قرار داد سیاسی بدانیم.

بازتعریف گفتار دموکراسی
کد خبر: 411334
|
۱۳۹۹/۰۳/۲۲ ۱۵:۱۰:۵۲

اعتمادآنلاین| زمان بازتعریف گفتار دموکراسی در ایران فرا رسیده است. تا کنون دموکراسی را صرفاً تجدید قرارداد سیاسی می‌فهمیدیم. اینک زمان آن رسیده است که تجدید پیمان اجتماعی را پیش شرط تجدید عقد قرار داد سیاسی بدانیم. اگر از دقایق اندیشه توماس هابز و جان لاک صرف نظر کنیم، می‌توانیم با تسامح بسیار دو مدل از گفتار دموکراسی بسازیم یکی به نام هابز دیگری به نام لاک و اعلام کنیم اینک نوبت ترک روایت هابزی و پناه آوردن به روایت جان لاکی از دموکراسی خواهی است.

توماس هابز و جان لاک را در زمره بنیادگذاران فکر دولت مدرن قلمداد می‌کنند. هابز به یک قرار داد اعتقاد داشت. تصور می‌کرد افراد در وضع طبیعی، یک قرارداد می‌بندند و با همان یک قرارداد از توحش وضع طبیعی به مدنیت وابسته به حکومت واصل می‌شوند. جان لاک اما به دو قرارداد اعتقاد داشت. افراد ابتدا برای تشکیل جامعه هم پیمان می‌شوند پس از آن یا همزمان با آن اقدام به عقد قرارداد سیاسی برای تشکیل حکومت می‌نمایند.

با اینکه هابز به دموکراسی اعتقادی نداشت. گفتار دمکراسی می‌تواند از سنخ هابزی باشد صرفاَ از این حیث که تنها به تشکیل یا انحلال حکومت می‌اندیشد و برای جامعه حیثیتی قائل نیست. گفتار دمکراسی در ایران بر دو گانه استبداد و دمکراسی متکی بوده است. حکومت اگر دمکراتیک است باید از آن پشتیبانی کرد و اگر استبدادی است باید علیه آن قیام و شورش و انقلاب و حتی توطئه کرد. باید مقاومت کرد تا ساقط شود و زمینه برای عقد یک قرار داد تازه جمعی و استقرار دمکراسی فراهم شود. در این منظومه گفتاری، همه چیز معطوف به ساختار حکومت است و گفتار دمکراسی حاوی مولفه‌های زیر است:

• تجدید اقتدار ملت با تسلیم یا ساقط کردن حکومتی که خودسرانه عمل می‌کند.

• تجدید سازمان حاکمیت نظیر انتخابات آزاد، استقلال قوای سه گانه از یکدیگر، استقرار قانون و ...

• نظارت مستمر بر کارکردهای حکومت از طریق مطبوعات و نقد اجتماعی و حق شورش و اعتراض

این سنخ از گفتار دمکراسی به چند و چون جامعه اصولاً کم توجه است. به چیزی تحت عنوان تجدید پیمان جامعه و بازپیکربندی دمکراتیک آن نمی‌اندیشد. نه تنها به جامعه نمی‌اندیشد به آن یورش هم می‌برد. ارزش هر چیز را به واسطه قدرتی که در انتخابات تولید کرده می‌سنجد، هیچ رنج و مشکلی را در جامعه جدی نمی‌گیرد مگر آن که بتواند امکانی برای بسیج تولید کند. مناسبات سرکوبگرایانه جامعه را نادیده می‌گیرد حتی گاه آن را تشدید و تقویت هم می‌کند.

استراتژی بازپیکر بندی حکومت بی اعتنا به جامعه، به تدریج بر همه اثبات می‌کند دمکراسی دردی از دردهای عینی و ملموس و روزمره را از میان بر نخواهد داشت. حکومت می‌تواند دمکراتیک شود اما فقر، تبعیض، طرد و سرکوب برقرار بماند و حتی تشدید شود. آنگاه آنچه را به نحو استعاری و تسامح گفتار دمکراسی هابزی دانستیم می‌تواند واقعاً به خلق لویاتان هابزی کمک کند. چرا که ساز و برگ پر سر و صدا و هزینه دمکراسی به یک نمایش مسخره تبدیل می‌شود و همه می‌پذیرند انگار الگوی متمرکز و لویاتانی جامعه سیاسی پذیرفتنی‌تر است. حداقل از این حیث که تکلیف همه روشن است و امور به نام دمکراسی و به کام استبداد پیش نمی‌رود.

اینک زمان آن فرارسیده که به بازتعریف گفتار دمکراسی اما از سنخ جان لاکی‌‌اش بیاندیشیم. گفتار دمکراسی جان لاکی، همراه با گفتگو از ساختار حکومت، به جامعه هم می‌اندیشد و از تجدید پیمان اجتماعی بیشتر از بازتعریف نظم سیاسی دمکراتیک سخن می‌گوید. روایت جان لاکی پیچیده‌تر و دشوارتر از سنخ هابزی آن است. در این سنخ از گفتار، به سه بعد ناسازگار همزمان باید اندیشید: به فرد و حق تکینگی و خاص بودگی او، نقد جامعه و کارکردهای غیراخلاقی و سرکوبگر آن، و همزمان به جامعه به مثابه یک کلیت بسامان که امکان‌های زیست انسانی را تدارک می‌کند.

روایت هابزی به هیچ کدام از این سویه‌ها اعتقاد نداشت. مهم متقاعد کردن مردم برای شرکت در انتخابات بود. مهم نبود که رای دهندگان فردند یاگله‌های هم آوا. در متن جامعه چه می‌گذرد و به کلیت اجتماعی هم اعتقادی نداشت. مساله پیشبرد پیروزمندانه یک رقابت سیاسی بود. هر چه پیش می‌رفت بیشتر به بازی فوتبال تبدیل می‌شد که همیشه یک پیروز شاد داشت و یک شکست خورده پر از نفرت. سایش مستمر میان جناح پیروز و شکست خورده تداوم داشت تا موعد بعدی.

روایت جان لاکی از گفتار دمکراسی نسبت به تبعیض و طرد و بهره‌کشی و نادیده انگاری حریم فردی حساسیت نشان می‌دهد و منتقد اخلاق جمعی است. به جای مردم دوستی فریب‌کارانه، مناسبات آنها را موضوع نقد مدام قرار می‌دهد و در همان حال، بسترهای ترغیب همگان به عقد پیمان‌های مشترک گروهی، صنفی، قومی، جنسیتی، و سرانجام ملی را فراهم می‌کند. از نمادها و مواریث فرهنگی تا جایی که به این همگرایی‌های جمعی کمک می‌کنند مدد می‌گیرد تا کلیت‌های اخلاقی هر روز به نحو تازه‌ای متولد شوند.

همزمان با تلاش برای تجدید پیمان اجتماعی، به ضرورت تجدید قرارداد دمکراتیک سیاسی نیز می‌اندیشد، اما امید به موفقیت در حوزه سیاست را به میزان موفقیت خود در حوزه تجدید پیمان اجتماعی موکول می‌کند. به جای آنکه بازسازی جامعه و رفع تبعیض و طرد را به یک پیروزی انتخاباتی موکول کند، ارزش یک پیروزی انتخاباتی را با میزان توفیق در اصلاح جامعه و بسترسازی برای تجدید پیمان اخلاقی جامعه می‌سنجد. گفتار دمکراسی جان لاکی حاوی مولفه‌های زیر است:

• بستر گشایی برای بیشینه کردن امکان فرد در تحقق تکینگی خود

• بازسازی دمکراتیک نهادهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی

• بازسازی تصویر کلی از جامعه به مثابه کلیتی اخلاقی، دوست داشتنی، و اطمینان بخش


تردیدی نیست که دو قلمرو جامعه و حکومت به شدت به هم وابسته‌اند. کجی‌های هیچ یک را نباید جدا از کجی‌های دیگری تحلیل کرد، اما مساله نقطه ثقل سخن است و اینکه اصلاح در کدام یک، بیشتر در اصلاح پایدار در دیگری منشاء اثر می‌افتد. کدامیک کمتر در معرض افتادن در گرداب مردم فریبی است و کدامیک بیشتر می‌تواند تحت تاثیر نوسانات هر روزه عرصه سیاست قرار گیرد.

نکته‌ای که در این زمینه نباید از نظر دور داشته شود دین است. در ایران، هر دو الگوی هابزی و جان لاکی از خواست دمکراسی، با دین نسبت وثیقی دارند. روایت هابزی از دین به منزله ابزاری برای بیشترین حد ممکن بسیج سیاسی و بازتولید مشروعیت نظم سیاسی بهره برداری می‌کند. مهم نیست اسلام را موافق یا مخالف دمکراسی فهم کنید. مهم این است که اسلام حیثیتی ندارد الا نسبتی که با نظم سیاسی برقرار کرده است. یا مقاومت برمی‌انگیزد، یا جلب حمایت می‌کند. فضایی مشابه حسینیه‌ها را به ذهن متبادر می‌کند، جمعیت انبوهی هم شکل و رنگ، که گاه به این سو و گاه به آنسو ایستاده‌اند و شادی یا عزاداری می‌کنند. اما نقش دین در روایت جان لاکی، چیزی مشابه فضای مساجد آنهم مساجد قدیمی است. سقف دربرگیرنده‌ای دارد و در عین حال، پر از کنج‌های تنهایی است. پر از پیچ‌های تاریک و رویت ناپذیر. قرار است فرد را در پرتو باور به خداوند خالق و روز قیامت تثبیت کند و از انحلال کلی در جامعه حراست کند، و در همان حال سقفی از اعتماد و امنیت برای همگان فراهم آورد.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها