کد خبر: 413362
|
۱۳۹۹/۰۳/۳۱ ۱۱:۳۳:۱۵
| |

آیا اصلاح‌طلبان در رقابت‌ انتخاباتی سال 98 شکست خوردند؟

عضو مجمع روحانیون مبارز گفت: این را نباید از یاد برد که متأسفانه نصاب مشارکت عمومی بخصوص در تهران بسیار کمتر از دوره‌های قبل بود. در تهران مشارکت حدود 20 درصد بود. از دید من، نه اصولگرایان باید از این بابت خوشحال باشند و نه اصلاح‌طلبان دلیل شکست خود را به گردن دیگری بیندازند.

آیا اصلاح‌طلبان در رقابت‌ انتخاباتی سال 98 شکست خوردند؟
کد خبر: 413362
|
۱۳۹۹/۰۳/۳۱ ۱۱:۳۳:۱۵

اعتمادآنلاین| مجید انصاری از اعضای ارشد مجمع روحانیون مبارز آب پاکی را روی دست برخی جریان‌ها یا چهره‌هایی که حکم به مردن اصلاحات می‌دهند و به‌دنبال تدفین آن هستند ریخته و گفته که جریان اصلاحات حذف شدنی نیست.


بخشهایی از مصاحبه را می خوانید:

این روزها بحث‌های مختلفی درباره عملکرد اصلاح‌طلبان و چگونگی ورود آنها به انتخابات 1400 از سوی خود اصلاح‌طلبان مطرح می‌شود و ذیل آن اختلاف نظری بین دو حزب سیاسی در همین باره بروز پیدا کرده است. اگر بگوییم اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس یازدهم شکست خوردند شما دلایل این اتفاق را چه می‌دانید؟ عمدتاً به عوامل بیرونی مثل بررسی صلاحیت‌ها بیشتر تأکید دارید یا عوامل درونی جبهه اصلاحات؟


تحلیل انتخابات اسفند 98 فرصت و مجال بیشتری می‌طلبد. با این حال باید دید آیا تعبیر شکست برای اصلاح‌طلبان، تعبیر رسایی هست یا نیست؟ زمانی می‌شود گفت یک جریان سیاسی از رقیب انتخاباتی شکست خورده که همه شرایط برای هر دو طرف برابر بوده و میزان مشارکت یک حد نصاب قابل قبول مانند گذشته، داشته باشد. در ادوار قبل، گاهی اقبال به اصلاح‌طلبان خیلی خوب بوده، مثل دور سوم مجلس که البته آن زمان عنوان اصلاح‌طلب وجود نداشت. اکثریت آن مجلس در دست جریان خط امام یا به تعبیر امروزی، اصلاح‌طلبان قرار داشت. در دوره‌ای هم به عکس شد؛ مانند مجلس چهارم. در مجلس ششم باز هم ورق به نفع اصلاحات برگشت. پس از پایان آن مجلس، شرایط به‌طور کلی تغییر کرد. به گونه‌ای که ما هیچگاه از مجلس ششم به بعد در شرایط برابری از حیث تأیید صلاحیت یا در اختیار داشتن رسانه و امکانات نبودیم.


با وجود همه این مسائل، در دوره یازدهم مجلس عوامل دیگری هم مؤثر بود. از جمله این عوامل، ارزیابی ای بود که مردم از موفقیت دولت داشتند. من نمی‌خواهم در اینجا عملکرد دولت را ارزیابی کنم. باید خود دولتمردان گزارشی را از آنچه تحویل گرفته و تحویل داده‌اند ارائه کنند.


البته نمی‌توان گفت که همه ماجرا به همین یک علت ختم می‌شود. از سوی دیگر دولت آقای روحانی بخصوص در دوره دوم با فشارهای زیاد خارجی و داخلی همراه بود. از یکسو تحریم‌ها و از سوی دیگر اتفاقاتی همچون سیل و زلزله و... در عملکرد آن تأثیرگذاشته و چه بسا مانع از آن شده که دولت بتواند برنامه‌های خود را کامل اجرایی کند. اخیراً هم که موضوع کرونا و هزینه‌های مترتب بر مدیریت و مهار آن مزید بر علت شده است.


در کنار این موضوع، این را هم نباید از یاد برد که متأسفانه نصاب مشارکت عمومی بخصوص در تهران بسیار کمتر از دوره‌های قبل بود. در تهران مشارکت حدود 20 درصد بود. از دید من، نه اصولگرایان باید از این بابت خوشحال باشند و نه اصلاح‌طلبان دلیل شکست خود را به گردن دیگری بیندازند.


از مسئولان گرفته تا جریان‌های سیاسی و کارشناسان سیاسی باید بنشینند و ببینند چه شده که بخش قابل توجهی از جامعه به صندوق رأی بی‌اعتماد شده یا انگیزه خود را برای مشارکت از دست داده است.


برخی چهره‌های سیاسی رقیب پیش از این مدعی شده بودند که اصلاحات مرده است. حالا با این نتیجه آنها احتمالاً این پیام یا ادعای خود را رساتر اعلام خواهند کرد. شما چه پاسخی به این مواضع دارید؟


اصلاح‌طلبی، جریانی نیست که قابل حذف شدن باشد یا به تعبیر برخی رقبا مرده باشد. همین که مدام در حال کوبیدن آن هستند، نشان از زنده بودنش دارد. آدم مرده را که دیگر چوب نمی‌زنند! در کنار حمله‌ها و هجمه‌های داخلی به اصلاحات، در دو سه ساله اخیر شاهد تشدید حملات جریان‌های برانداز خارج نشین علیه اصلاحات هم هستیم که این موضوع در آستانه انتخابات بیشتر هم شد. اینها بیش از آنکه به طور سنتی متوجه اصولگرایان باشند حملات خود را روی اصلاح‌طلبان و شخصیت‌های بزرگی مانند آقای خاتمی متمرکز کرده بودند که امروز هم ادامه دارد. چون احساس می‌کنند اصلاح‌طلبی همچنان حرفی برای گفتن دارد و تنها آلترناتیو موجود برای اصلاح است. پس شمشیر دو لبه تندروهای داخل و خارج علیه اصلاح‌طلبی همچنان مشغول به کار بوده است. با همه اینها اصلاحات همچنان جریان زنده‌ای است. ما می‌گوییم امور کشور برای رفع نارسایی‌ها باید اصلاح شود. در حوزه اقتصاد، فرهنگ، معیشت مردم و روابط خارجی بالاخره باید واقعیت‌ها را دید و از آن فرار نکرد. ما در همه عرصه‌ها ظرفیت خیلی بهتری داشتیم و همچنان می‌توانیم داشته باشیم. حرف اصلاحات هم این است که حکمرانی باید اصلاح شود. ما معتقد هستیم عواملی که کشور را به این وضعیت رسانده عجیب و غریب و مخفی نیست و می‌شود نشانه‌های آن را در رفتار و عملکرد برخی نهادها، مداخلات دستگاه‌ها در کار یکدیگر، برخی موازی کاری‌های نادرست، تخریب و تضعیف نهادهای مدنی و احزاب، بروکراسی ناکارآمد و... دید. ما اصلاح‌طلبان می‌گوییم می‌شود این موانع را بر طرف کرد و به شیوه بهتری برای اداره کشور رسید که هم نظام کارآمدتر شود و هم منافع مردم بهتر و بیشتر تأمین شود. جریانی که چنین ادعایی داشته باشد هیچ وقت نمی‌میرد.


کارنامه دولت اصلاحات به رهبری آقای خاتمی هم گواه این ادعاست. دولت اصلاحات به تعبیر خود هر 9 روز یک بحران داشتند و بخصوص بعد از سال 88 مدام زیر ضربه‌های سهمگین تهمت و افترا و تخریب بودند؛ هم از سوی دشمنان خارجی و هم متأسفانه از سوی برخی رسانه‌ها و جریانات داخلی. ولی مطمئن باشید که وجدان عمومی جامعه نجابت و صداقت ایشان را همچنان قبول دارد. شاخص‌ها همه نشان می‌دهد که دوران مدیریت اصلاحات نسبت به دولت های بعد و قبل خود بخصوص در حوزه اقتصادی بهتر بوده است. البته صحبت من به این معنا نیست که هیچ نقصی وارد نبوده و نیست اما جناب خاتمی بحق در این میدان، صداقت و دلسوزی خود را نشان دادند. امروز هم دنبال اصلاح امور کشور هستند و هیچ ادعایی نه خودشان و نه دوستان‌شان ندارند. البته که این تخریب‌ها علیه سرمایه‌های ملی همچنان ادامه دارد کما اینکه اخیراً اظهارات تخریب گونه‌ای علیه مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به زبان آورده شد آنهم از سوی کسانی که انتظار نمی‌رفت چرا که این فرد همه داشته‌های خود را مدیون مرحوم هاشمی است ولی متأسفانه با زیر پا گذاشتن اخلاق سیاسی تخریب هاشمی را همچنان ادامه می‌دهند.


البته انتقاداتی که در هفته‌های اخیر از سوی برخی چهره‌های اصلاح‌طلب نسبت به رئیس دولت اصلاحات شده ناظر بر عملکرد ایشان در دوران ریاست جمهوری نیست. بحث‌شان این است که ایشان در قامت رهبر یک جریان سیاسی آن برنامه‌ریزی معطوف به نتیجه را نداشته است.


خب باید دید منظور این دوستان چیست و خودشان ناظر به همین مسأله چه طرح و برنامه‌هایی داشته‌اند یا دارند؟ اگر طرحی دارند ارائه بدهند. مضاف بر اینکه این دوستان خوب است ارزیابی داشته باشندکه چه میزان در اداره تشکل خود موفق بوده‌اند. عرض کردم که از واقعیات نمی‌شود فرار کرد.


دوستان حزبی خودشان به موانع فعالیت‌های سیاسی و حزبی واقف هستند. حال چطور انتظار دارند که ایشان اصلاحات را به سمتی رهبری کنند که مثلاً در همه انتخابات پیروز شود. اصلاح‌طلبان باید در فضای دوستانه و دلسوزانه نه در فضای رسانه‌ای و مشاجره و مقابله، اقدام به آسیب شناسی کنند، ببینند مشکلاتشان چیست. چه بخشی از مشکلات می‌تواند از سوی اصلاح‌طلبان حل شود و برای آن راهکار ارائه بدهند.


در مورد آن بخشی هم که مربوط به اصلاحات نبوده و تحمیلی از بیرون است، باز باید دید که چه مقداری از آن را می‌شود در تعامل با سایر احزاب و گروه‌ها و نهادهای حاکمیتی اصلاح کرد. اصلاحات نباید عقبگرد داشته باشد یا یک جریان ایستا باشد. باید رو به جلو حرکت کند. برای جلو رفتن هم احتیاج به آسیب شناسی و ارائه راه حل‌های روشن دارد. اگر این باشد من فکر می‌کنم که موفق خواهیم شد. البته که باید مراقب بود. ممکن است افرادی مایل باشند اختلاف افکنی و ایجاد شکاف و نفاق را بین اصلاح‌طلبان دامن بزنند. ما نباید در دامن اینها بیفتیم و پازل دیگران را تکمیل کنیم.


راه حل این است که در فضای شفاف و دوستانه و آسیب شناسانه واقعی صحبت کنیم. سرمایه‌های ملی و بزرگ، ارزان به دست نیامدند که آنها را ارزان از دست بدهیم. من این مسأله را حتی برای جریان اصولگرا هم صادق می‌دانم. این اخلاق که چوب حراج برداشتند و هرکسی را به یک نوعی حذف کنند، آسیب زاست. آقای ناطق نوری به یک شکلی حذف می‌شود و دیگران هم جور دیگری.


اینکه سرمایه‌های ملی را در کنار سرمایه‌های اجتماعی نابود کنیم به یک جامعه بی‌پشتوانه و بی‌هویت خواهیم رسید و این برای کشور خطرناک است. سرمایه‌های ملی باید حفظ شود و قاعده بازی سیاسی هم رعایت شود.


در این شرایط که به نظر می‌رسد کار برای اصلاح‌طلبان سخت می‌شود شما فکر می‌کنید که قرار است اصلاح‌طلبان کنار گود بنشینند و عرصه را خالی کنند یا برای انتخابات 1400 می‌توانند امیدوار باشند؟


هنوز خیلی زود است در مورد انتخابات 1400 داوری کنیم. اما به نظر من اصلاح‌طلبان حتماً باید بیایند و آسیب شناسی کنند که چرا مردم نسبت به انتخابات بی‌توجه شدند. این مشکل را باید علاج کرد. ظرفیت پایگاه اصولگرایی هم حتی بیش از آنچیزی بود که در انتخابات قبلی رقم خورد. خیلی تفاوت می‌کرد که اگر در تهران به جای 20 درصد، 45 درصد از مردم پای صندوق می‌آمدند، حتماً در نتایج آرا هم تأثیر می‌گذاشت. ما هیچ خوشحال نمی‌شویم که بگوییم رقبای ما با رأی کم به مجلس رفتند. ای کاش اصولگرایان با کل ظرفیت به مجلس راه پیدا می‌کردند. خطر قهر با صندوق رأی را باید همه جریانات جدی بگیرند. علل و عوامل را دریابند و برای رفع آن برنامه‌های علمی و عملی ارائه کنند. مشکلات را به گردن یکدیگر نیندازند و فرافکنی نکنند. آن بخشی هم که سهم اصلاح‌طلبان بوده باید آسیب شناسی داخلی شود. بازنگری کنند و اصلاح کنند و اگر در جایی اشتباه بود از مردم عذرخواهی کنند. اگر در جایی شفاف نبود، روشن کنند و اگر در جایی خودخواهی‌ها و تکروی‌هایی صورت گرفته برطرف شود.


اصلاح‌طلبان واقعاً متعهدانه رفتار کردند. در همین جریان انتخابات، احزاب و گروه های اصلاح‌طلب، با بی‌مهری‌هایی که در رد صلاحیت‌ها به آنها شده بود نیامدند که انتخابات را تحریم کنند. خود تشکیلات هم نسبتاً خوب عمل کرد. امیدوارم جریان اصلاحات با سرمایه‌های بزرگی که دارند دچار یأس و دلزدگی نشوند و خودزنی نکنند و در سناریوی دیگری‌ساخته مشغول بازی نشوند.


شما بر اساس چه برآوردها و ارزیابی‌هایی نامزد انتخابات مجلس شدید و آیا همچنان از این اقدامتان دفاع می‌کنید؟


خود بنده براساس تصمیم تشکیلاتی شورای عالی سیاستگذاری، که توصیه کردند کسانی که در خود توان کار در مجلس را می‌بینند کاندیدا شوند، ثبت‌نام کردم. در حالی که نتیجه برای ما روشن بود. ما افقی روبه روی خود نمی‌دیدیم. ولی این تصمیم اولاً برای انقلاب بود. ما نمی‌توانیم از انقلاب جدا شویم. ثانیا به توصیه بزرگان اصلاحات اسم نوشتیم. در اواسط کار هم که کاملاً روشن شد اوضاع به‌خاطر مسائل مختلف مطلوب نیست، هرگز عافیت طلبی نکردیم.


می‌توانستیم با یک انصراف جا خالی بدهیم اما عرصه سیاسی و معنای تعهد سیاسی که این نیست. باید تا آخر در صحنه ماند. امروز باید تحلیل و آسیب شناسی کنیم. شخصاً احساس می‌کنم در اقدامی که کردم در واقع به وظیفه انقلابی و تشکیلاتی خودم، بخوبی عمل کردم.

منبع: روزنامه ایران

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها