کد خبر: 419519
|
۱۳۹۹/۰۴/۲۶ ۰۹:۰۹:۴۵
| |

توضیح داوری اردکانی درباره گفت‌و‌گوی منتشر شده‌اش با یک روزنامه

رضا داوری‌اردکانی استاد فلسفه در توضیح مصاحبه پیشین خود نوشت: به جای اینکه به این مطلب ساده اما مهم توجه کنند، نوشته‌اند: «وظیفه روزنامه‌نگار در مواجهه با کسانی که قدرت سیاسی یا اجتماعی دارند طرح سوال انتقادی است». حرف درستی زده‌اند، الا اینکه روزنامه‌نگار گرامی خبر ندارد که طرف صحبت ایشان صاحب قدرت سیاسی و اجتماعی نیست و روزنامه‌نگاری که نداند قدرت اجتماعی و سیاسی کجاست در کار خویش توفیقی به دست نمی‌آورد.

توضیح داوری اردکانی درباره گفت‌و‌گوی منتشر شده‌اش با یک روزنامه
کد خبر: 419519
|
۱۳۹۹/۰۴/۲۶ ۰۹:۰۹:۴۵

اعتمادآنلاین| روز چهارشنبه 25 تیرماه روزنامه گرامی اعتماد متن مصاحبه خبرنگارش با من را چاپ کرده است. این مصاحبه در حدود دو ماه پیش به نحو غیرمنتظره و پیش‌بینی نشده صورت گرفت. دیدار من و مدیران و نویسندگان روزنامه اعتماد دیداری خصوصی بود. آنها به مناسبت نزدیک شدن سالروز تولد این ناچیز می‌آمدند که مورد تفقد قرارش دهند. متاسفانه، آقای حضرتی عزیز نتوانسته بودند که تشریف بیاورند.

نشسته بودیم و از هر دری سخن می‌گفتیم که ناگهان یکی از مهمانان گفت مصاحبه را شروع کنیم. ایشان مطالبی درباره فرهنگستان و رییس فرهنگستان گفت و حرف‌هایی پیش آورد که صورت آرایش شده‌اش در پرسش‌های مصاحبه پیداست. روزنامه‌نگار محترم اسم این حرف‌ها و دعوی‌ها را پرسش انتقادی گذاشته‌اند. من که مدعی دانشجویی فلسفه‌ام و همه عمر به شغل شریف معلمی مشغول بوده‌ام ‌باید تذکر بدهم که نقد را با دعوی و مخالفت اشتباه نکنند و بدانند که بدون علم، نقادی نمی‌توان کرد.

به جای اینکه به این مطلب ساده اما مهم توجه کنند، نوشته‌اند: «وظیفه روزنامه‌نگار در مواجهه با کسانی که قدرت سیاسی یا اجتماعی دارند طرح سوال انتقادی است». حرف درستی زده‌اند، الا اینکه روزنامه‌نگار گرامی خبر ندارد که طرف صحبت ایشان صاحب قدرت سیاسی و اجتماعی نیست و روزنامه‌نگاری که نداند قدرت اجتماعی و سیاسی کجاست در کار خویش توفیقی به دست نمی‌آورد.

نکته دیگر، به اشتباه میان سوال انتقادی با دعوی و مخالفت شخصی بازمی‌گردد. در این مصاحبه، من هر چه در سوال‌ها تامل کردم، نشانی از روح انتقاد ندیدم. سوال‌ها یکسره دعوی و داعیه و در بهترین صورت اظهار نارضایتی است. بگذریم. چند روز پس از مصاحبه، متن گزینش شده‌ای از آن را برایم فرستادند که ویرایش کنم. آن را با قدری تاخیر ویرایش کردم و برای دوست عزیزم آقای میرفتاح فرستادم و چون بیمارم و از بیرون کمتر خبر دارم، نمی‌دانستم که ایشان از سردبیری روزنامه استعفا داده‌اند. تردید داشتم که آن را برای چاپ بفرستم یا نفرستم. اما بالاخره به احترام روزنامه اعتماد و مدیر و سردبیر و نویسندگانش مطلب را ویرایش کردم و فرستادم که اگر می‌دانستم آقای میرفتاح استعفا کرده‌اند آن را نمی‌فرستادم.

اینکه گفته‌اند من مطلب گزینش شده روزنامه‌نگار محترم را «مورد بازبینی، ویرایش و اضافات مکتوب» قرار داده‌ام، به کلی نادرست نیست، اما طوری حرف زده‌اند که گویی قرار بوده است که ایشان از بین گفته‌های من هر چه را که می‌خواهند برای انتشار انتخاب کنند و من حق نداشته باشم که در این انتخاب دخالتی بکنم و بگویم کدام سخنم چاپ شود و کدام نشود. راستی! آنها که همه حق را برای خود می‌خواهند، چه بد هواخواهانی برای آزادی و حقوق بشر هستند. از جناب آقای حضرتی سپاسگزارم که دستور داده‌اند نوشته من بی‌کم و کاست چاپ شود.

رضا داوری‌اردکانی

(25/04/1399)

منبع: روزنامه اعتماد

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها