آینده مبهم شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان
ناکامی در یازدهمین دوره انتخابات مجلس برای اصلاحطلبان با وجود ردصلاحیت نامزدها، عدم ارائه برنامهای مشخص، عملکرد نه چندان قابل قبول فراکسیون امید و در نهایت عدم مشارکت کافی مردم در این انتخابات، سرآغاز تغییرات گسترده بود که تاکنون هم ادامه یافته است.
اعتمادآنلاین| اصلاح ساختار یا انتخاب رییس، دو راهی اصلاحطلبان درباره آینده شورای عالی سیاستگذاری (شعسا) است. شماری از آنها در پی پاسخ به این پرسش هستند که آیا سازوکار کنونی شورا باید ادامه یابد و گروه دیگر هم با سوال چه کسی باید رییس باشد، درباره آینده این شورا اظهارنظر میکنند.
ناکامی در یازدهمین دوره انتخابات مجلس برای اصلاحطلبان با وجود ردصلاحیت نامزدها، عدم ارائه برنامهای مشخص، عملکرد نه چندان قابل قبول فراکسیون امید و در نهایت عدم مشارکت کافی مردم در این انتخابات، سرآغاز تغییرات گسترده بود که تاکنون هم ادامه یافته است. براساس خبرهای منتشرشده «محمدرضا عارف» رییس شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان از همان روزهای پس از انتخابات در اسفند 98 استعفا داده و نایبرییس شورا یعنی حجتالاسلام «عبدالواحد موسوی لاری» هم اوایل اردیبهشت ماه سال جاری از سمت خود در این شورا کنارهگیری کرده بود. به این ترتیب آینده شعسا به عنوان مهمترین نهاد تصمیمگیر در اردوگاه اصلاحطلبان با ابهامات بی شماری مواجه شد که این روزها با طرح نامهایی از اصلاحطلبان به عنوان رییس تازه این شورا از یک سو و اما و اگر درباره آینده آن، بر این ابهامات افزوده شده است.
چه کسی رییس شود؟
طرح استعفای عارف از ریاست شعسا حتی اگر همچنان مبهم و مرموز دنبال شود باز هم موضوع جانشینی وی را در رسانهها و گعدههای سیاسی به سوژه ای مهم برای تحلیل و پیشنهاد تبدیل کرده است. نامهای مختلفی این میان مطرح میشود و هدف از طرح هرکدام هم کارویژهای است که مطرح کنندگان برای ادامه حیات شورای عالی سیاستگذاری در نظر دارند. «بهزاد نبوی» و «عبدالله نوری» دو نامی هستند که بیش از سایرین در اظهارات شخصیتهای شاخص اصلاحطلب تکرار میشوند و با وجود آنکه تاکنون هیچیک از آن دو درباره این مهم سخنی نگفته اند اما طرفداران هر دو در توضیح و توجیه حمایت خود دلایلی دارند. «حسین مرعشی» سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی نبوی را گزینه ایدهآل برای ریاست شورای عالی سیاستگذاری دانسته است. مرعشی ابتدا سه ویژگی برای رییس شورا تعریف کرده است؛ شخص مورد نظر را باید طیفهای مختلف اصلاحطلب قبول داشته باشند، بن بست شکن بوده و به نقش جبهه اصلاحات و انتخابات آینده باور داشته باشد و در نهایت پیام انتخاب وی ترمیم شکافهای موجود در عرصه قدرت باشد.
موضوع تغییر در ریاست شورا با توجه به انتقاداتی که از عملکرد آن وجود داشت، موضوع تازهای نیست «غلامحسین کرباسچی» سال گذشته زمانی که موضوع انتخابات و استراتژی اصلاحطلبان مطرح بود ضمن وارد دانستن انتقاداتی به عارف گزینه پیشنهادی خود را عبدالله نوری دانسته و گفته بود: «عبدالله نوری شخصیتی قابل احترام، توانا در حل مسائل سیاسی، صالح و با سوابق مثبت است که میتواند گزینه مناسبی برای جایگزینی عارف باشد.» «جواد امام» عضو بنیاد باران هم نظر مثبتی درباره نوری داشته و گفته است: «بهنظر من عبدالله نوری جایگزین مناسبی برای اجماعسازی و تقویت شورای عالی است و حتی احزابی که به شورای عالی نقد دارند، پذیرای وی هستند.»
در کنار نوری و نبوی نامهایی چون محسنهاشمی و مجید انصاری هم در برخی رسانهها مطرح شده است بی آنکه واکنش یا ابراز تمایلی از سوی هریک از آنها در پی داشته باشد. عبدالله نوری نامی پیوند خورده با جریان اصلاحات است، وزیر کشور دولت اصلاحات، نماینده دورههای پنجم و ششم مجلس و مدیرمسوول روزنامه خرداد، مردی که دستکم طی یک دهه گذشته چندان فعالیت سیاسی نداشته اما رقبای اصلاحطلبان از برنامهریزیها و جلسات وی شایعهها و حاشیههای بسیاری ساخته بودند. این روزها هم با وجود آنکه نام او از سوی برخی به عنوان گزینه ریاست شعسا مطرح میشود اما نوع خاص سیاستورزی او طی سالهای گذشته احتمال حضورش را در سازوکاری چون شورای عالی سیاستگذاری کاهش میدهد. ضمن اینکه طیف دیگری از اصلاحطلبان او را تندرو دانسته و از حضور او در راس نهاد تصمیم گیر چندان استقبال نخواهند کرد.
بهزاد نبوی هم گزینه مهم دیگری است که تمام قد از مشارکت فعال در انتخابات با هر کیفیتی از تایید صلاحیت اصلاحطلبان دفاع کرده است و شاید به همین دلیل است که احزابی چون کارگزاران که با وی هم عقیده هستند؛ او را گزینه معتدلتر و بهتری برای ریاست بر شعسا بدانند. اینکه اما نبوی 78 ساله تا چه اندازه این پیشنهاد را جدی بگیرد چندان روشن نیست.
کانون مشکل شورای عالی است؟
در حالی که رسانهها و برخی طیفهای اصلاحطلب در پی جایگزینی برای عارف هستند برخی دیگر درباره اساس وجود و ساختار شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان ابهاماتی مطرح کرده و موضوع انتخاب جانشین برای عارف را حاشیه ای در متن اصلی می دانند. «آذر منصوری» دبیر شعسا گفته است: «اینکه چه فردی جایگزین دیگری شود جز ایجاد شکاف میان اصلاحطلبان نتیجهای ندارد موضوع ریاست شورای عالی سیاست گذاری اصلاحطلبان مبحثی فرعی است که موجب اختلاف، شبهه و غافل شدن از مساله اصلی اصلاحطلبان است.»
در بخش دیگری از سخنان منصوری موضوعی مورد اشاره قرار گرفته که به نظر میرسد فراتر و مهمتر از انتخاب رییس برای شورای عالی سیاستگذاری باشد. قائم مقام حزب اتحاد ملت گفته است: «مهم است بدانیم به جای شورای فعلی چه ساختارهای جایگزینی مناسبتر است و این ساختار جدید قرار است چگونه و به کدام مشکل سیاستورزی ما کمک کنند؟» واقعیت آن است که در شرایط کنونی کشور سیاست ورزی روز به روز برای جریانهای فکری با بدنه اجتماعی دشوارتر میشود و اصل اساسی در چنین شرایطی دیگر قالبهایی چون شورای عالی یا پارلمان اصلاحات نیست بلکه نیازها به سمت و سوی ارائه محتواهایی پیش رفته است که بتواند هم بدنه اجتماعی و هم عرصه قدرت را توامان برای اصلاحطلبان ایجاد و حفاظت کند.
شورایعالی سیاستگذاری از همان بدو تاسیس نهادی انتخاباتی بود که با موفقیت در هر دوره ای از این فرایند ادامه کار آن تمدید می شد؛ اکنون اما ناکامی انتخابات مجلس یازدهم و افزایش انتقادات و اختلافات بر سر ادامه حیات، این پرسش را مطرح میکند که آیا چنین نهادی پاسخگوی شرایط است؟ آیا مشکل اصلی و کنونی اصلاحطلبان انتخاب رییس شعساست؟ یا ادامه حضور این جریان در سیاست، وابسته به موضوعاتی عمیق تر چون تعریف اصلاحطلبی، اصلاحطلب و خطوط قرمز این جریان فکری است.
انتخاباتی در پیش و اختلافاتی در پس
اختلاف نظرجریانهای مختلف فکری اصلاحطلب از همان ابتدای سال 97 البته به شکل تقریبا رسمی و رسانه ای آغاز شد و در ابتدای سال 99 با استعفا رییس و نایب رییس شعسا، عمیقتر از گذشته شده است. مهمترین موضوع مناقشه میان این طیفها هم میزان و هزینه حضور در قدرت است. گروهی این حضور را به هر نحوی نزدیک به سیاست و در راستای منافع مردم ارزیابی میکنند و گروه دیگری ترجیح می دهند بدنه اجتماعی این جریان را بیشتر مورد رصد و اهمیت قرار دهند. این اختلاف نظرها در سالی که منتهی به انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم خواهد شد؛ چندان برای اصلاحطلبان خوشایند نیست اما برای کاستن از آن هم تلاش و تقلایی مشاهده نمیشود. ارگانهای مطبوعاتی نزدیک به هر یک از این گروههای فکری یکدیگر را متهم به رادیکالیزم و محافظه کاری می کنند بی آنکه در پی رسیدن به مرضی الطرفینی برای حفظ وحدت باشند. واقعیت آن است که آینده شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان همان میزان مبهم است که آینده دیگر اجزای منظومه اصلاحطلبی. اصلاحطلب محافظه کار، اصلاحطلب پیشرو، اصلاحطلب معتدل، هسته نرم و سخت اصلاحات، جامعه مدنی و تکلیف نامشخص اصلاحات با آن، رهبری بلاتکلیف، نسبت نامشخص با قدرت، آلترناتیو نامشخص، نسل تازه تربیت نشده و دهها مفهوم از این دست، باید تعریف و مشخص و تعیین تکلیف شوند تا به مقولات فرعی چون شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان و انتخاب رییس آن پرداخته شود.
انتخابات سیزدهم ریاست جمهوری در راه است و برخی از اصلاحطلبان مانند «عبدالله ناصری» عضو بنیاد باران معتقدند اگر اصلاحطلبان تصمیم بهحضور جدی در انتخابات بگیرند، بهتر است با نامزد اصلی و کاملا شناختهشده خود مثل مصطفی معین، محسن صفاییفراهانی، محمد رضا خاتمی و امثال اینها بیایند.
«علی صوفی» دبیرکل حزب پیشروی اصلاحات درباره سخت بودن کار در انتخابات آینده برای اصلاحطلبان گفته است: «در انتخابات ریاست جمهوری 1400 گزینه اصلاحطلبان، یک فرد غیراصلاحطلب نخواهد بود.»
تا بدین جا بخشی از اصلاحطلبان به این قطعیت رسیده اند که نامزد باید اصلاحطلب اصیل باشد اما گروهی دیگر مانند حسین مرعشی معتقدند که الزامی به وابستگی نامزد به دو جریان نیست. این اختلاف سلیقه و عقیده در صورت رفع نشدن می تواند 1400 را به ناکامی دیگری برای اصلاحات تبدیل کند.
منبع: ایرنا
دیدگاه تان را بنویسید