اختلافسلیقه اصلاحطلبان برای انتخابات پیشرو به چه دلیل است؟
چنانکه کارگزارانیها برای ریاست شورای عالی بهزاد نبوی که در سالهای اخیر تحت هرشرایطی از دولت و سیاست ائتلافی حمایت کرده است را پیشنهاد دادهاند و دیگر نیروهای اصلاحطلب از عبدالله نوری حمایت کردهاند یا درباره نامزد ریاستجمهوری اصلاحطلبان فردی مانند عبدالله ناصری میگوید که اکنون افرادی، چون سیدمحدرضا خاتمی یا محسن صفایی فراهانی باید نامزد اصلاحطلبان بشوند و حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران به سرعت در گفتوگویی میگوید که صفایی فراهانی تأیید صلاحیت نمیشود.
اعتمادآنلاین| حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی اخیرا گفته است که محسن صفایی فراهانی از سوی شورای نگهبان برای ریاست جمهوری تأیید نمیشود. او همچنین بازهم به محمدرضا عارف تاخته و گفته است: «من معتقدم پس از انتخابات مجلس دوره شورا تمام شده بود و باید بر روی بودن یا نبودن شورا بحث میشد و استعفای آقای محمدرضا عارف به معنی عدم آمادگی برای ادامه کار بود». او همچنین از ادامه سیاستورزی اصلاحطلبان سخن گفته که تحت هر شرایطی نیروهای اصلاحطلب باید به ارائه راهکار بپردازند: «در کل مردم ناراحت هستند، ولی این یک احساس است و باید دید راهحل چیست ما که نمیتوانیم به مردم راهحل ندهیم. چه مردم از راهحلهای ما استقبال بکنند چه نکنند ما باید راهحل بدهیم. یکی از راههای خروج از این بنبست شکل گرفتن انتخاباتی پر شور و رقابتی است».
این گزاره دقیقا همان نقطهای است که اصلاحطلبان را در مقطع کنونی به دو شقه تبدیل کرده است؛ آنهایی که باور دارند باید از سیاست کنار کشید و دیگر امیدی به فعالیت رسمی نداشت و آنهایی که همچنان میگویند میتوان فعالیت رسمی داشت. شاید منشأ این اختلاف از سال 96 و چندماهی پس از روی کار آمدن دولت دوم حسن روحانی دانست؛ هنگامی که اعتراضهایی به اوضاع اقتصادی در کشور به وجود آمد و معترضان دولت را مقصر اصلی به وجود آمدن مشکلات اقتصادی میدانستند. در آن مقطع بود که عدهای از اصلاحطلبان از حمایت بیدریغ خود از روحانی ابراز پشیمانی کردند و گفتند که عملکرد دولت به حساب اصلاحطلبان نوشته میشود و شاید واقعیت هم همین بود، زیرا دولت روحانی در پی حمایت گسترده اصلاحطلبان روی کار آمد و با پیروزی روحانی اصلاحطلبان پیروزی او را یکفتح بزرگ برای خود میدانستند. اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری سال 92 و در ادامهاش در انتخابات مجلس در سال 94 در یک ائتلاف با برخی نیروهای اصولگرا توانستند اکثریت آراء را ازآنِ خود کنند و همین سیاست باعث شد که نام آنها به دولت روحانی و فراکسیون ائتلافی امید در مجلس گره بخورد. علاوه بر اینها
عملکرد ضعیف خود اصلاحطلبان در مجلس هم بر ریزش سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان دامن زد؛ چنانکه انتقادهای گسترده از رویکرد سرشار از سکوت محمدرضا عارف شاهد مثالی بر این مدعاست.
برخی اصلاحطلبان که با انتقادهای وسیع مردم، جایگاه جریان اصلاحات را معرض خطر میدیدند سعی کردند که با انتقادها از دولت روحانی حساب خود را از دولت جدا کنند و برای مثال سعید حجاریان روزگاری میگفت: «ما تلاش داریم که کمک کنیم تا دولت روحانی زمین نخورد. زمینخوردن دولت روحانی برای ما بد میشود کما اینکه ممکن است افرادی بر سر کار بیایند که کاملا برضد ما عمل کنند، بهدیل هست، اما نمیگذارند جز روحانی بیاید، برخی نمیگذارند که بهدیلی در کار بیاید، لذا بدیل موجود ما آقای روحانی است، بهترین گزینه ما آقای روحانی است و باید از او دفاع کنیم، منتها دفاعی نرم. من اگر دفاع کنم، چون آنها به ما فتنه میگویند، خواهند گفت که چه خبر شده که فتنه گرها دارند از او دفاع میکنند، روحانی چه کار کرده و چه خدمتی به آنها کرده که فتنهگرها از او دفاع میکنند». البته موضع حجاریان ثابت نمایند و بعد از چندی به تندی علیه دولت تاخت و دولت روحانی را گیج و کرخت معرفی کرد.
یا مصطفی تاجزاده که روزگاری میگفت باید از دولت حمایت تمامقد کرد، به یکی از تندترین منتقدان دولت تبدیل شد و حتی محمد خاتمی که شاید بخشی از رأیآوری روحانی مرهون «تَکرار» کردنهای او بود، در انتخابات اخیر مجلس دیگر از هیچ کس حمایت نکرد و به قول معروف دیگر تَکرار نکرد.
اصلاحطلبانی که منتقد دولت شدند از پیش از انتخابات اخیر مجلس بر گزاره انتخابات مشروط تأکید میکردند و میگفتند که اگر شورای نگهبان حتی تعدادی از اصلاحطلب را ردصلاحیت کرد، باید «عطای انتخابات را به لقایش بخشید». بسیاری چنین سخنانی را موضع برخی اصلاحطلبان مبنی بر تحریم انتخابات دانستند که البته پیشتر و خاصه در انتخابات مجلس هفتم یا شورای دوم چنین رویکردی را از آنها سراغ داریم. آنها در ادامه چنین سیاستی از کلیدواژه بازگشت به جامعه هم سخن میگفتند و البته منظور آنها از طرح چنین مفهومی صرفا بازگشت به جامعه نبود، بلکه معنای دوم این گزاره ترک عالم سیاست رسمی بود. آنها اصلاحطلبانی مانند کارگزارانیها که میگفتند باید در سیاست ماند، متهم به قدرتطلبی میکردند و حتی محمدرضا تاجیک در وصف آنها از واژه «استمرارطلب» استفاده کرد.
اما کارگزارانیها باور داشتند که نباید سیاست را ترک کرد؛ البته آنها هم تصور میکردند که بدون همجناحیهایشان میتوانند فاتح مجلس باشند و شاید اگر لیست آنها در انتخابات مجلس رأی میآورد شاهد جدایی کامل آنها از بدنه اصلی اصلاحطلبان میشدیم که نهتنها چنین نشد بلکه لیست کارگزاران در انتخابات سال 98 با یکی از بدترین شکستهای تاریخ انتخابات در ایران مواجه شد و وگرچه مجید انصاری، یکی از شخصیتهای سرشناس اصلاحطلب سرلیست کارگزاران بود، اما او هم نتوانست رأی قابل توجهی بیاورد و با حداقل رأی ممکن بازنده انتخابات شد. با وجود اینکه کارگزاران در انتخابات شکست سختی را تجربه کرد، اما نیروهای این حزب از موضع پیشین خود کوتاه نیامدند؛ چنانکه غلامحسین کرباسچی، دبیر کل این حزب در واکنش به کسانی که بحث رجوع به جامعه و کنارهگیری از قدرت را مطرح میکنند، به کنایه نوشت: «من به دوستان اصلاحطلب خودمان میگویم، شما که مدام میگویید باید جامعهمحور باشیم و روی به جامعه بیاوریم و فقط به فکر این نباشیم که در قدرت باشیم، خب این الان جامعه! آقایان و خانمهای اصلاحطلب، چه طرح و چه همبستگیای برای خدمت به این مردم و رفع مشکلات آنها در مسئله کرونا ارائه دادید؟». یا حسین مرعشی، سخنگوی این حزب، گفته بود: «احیای سرمایه اجتماعی و حضور در قدرت هیچ منافاتی با یکدیگر ندارند و نمیتوان اصلاحطلبان را در دوراهی انتخاب یکی از اینها قرار داد. چون اصلاحطلبان قدرت را برای خودشان نمیخواهند، بلکه قدرت را برای اصلاح امور کشور و حل مشکلات مردم میخواهند. البته قدرت مثل همه خوبیهای دیگر دنیا میتواند شر هم باشد. خیروشربودن قدرت به این بستگی دارد که شما با چه هدفی دنبال کسب قدرت باشید».
حتی اختلاف این دو طیف اصلاحطلب تا جایی پیش رفت که سید محمد خاتمی هم به چالش کشیده شد و کرباسچی گفت که خاتمی رهبر اصلاحات نیست و وظایفش را به درستی انجام نمیدهد و طیف مقابل و به نوعی مشارکتیهای سابق هم به او تاختند که چرا چنین سخنی را بر زبان میراند. اینگونه نزاعهای سیاسی نشان میدهد که پایگاه اصلاحطلبی با انشقاقی گسترده روبهرو است بهنحوی که نیروهای این جبهه از یک سو حتی در راهبرد انتخاباتی و ادامه مسیر سیاسی دچار اختلافند و از سوی دیگر بر شخص اولشان یعنی سید محمد خاتمی اتفاق نظر ندارند.
شاید همین اختلافهاست که اکنون در موضوع ریاست شورای عالی سیاستگذاری و نامزد ریاستجمهوری عمق شکاف آنها را نمایان میکند؛ چنانکه کارگزارانیها برای ریاست شورای عالی بهزاد نبوی که در سالهای اخیر تحت هرشرایطی از دولت و سیاست ائتلافی حمایت کرده است را پیشنهاد دادهاند و دیگر نیروهای اصلاحطلب از عبدالله نوری حمایت کردهاند یا درباره نامزد ریاستجمهوری اصلاحطلبان فردی مانند عبدالله ناصری میگوید که اکنون افرادی، چون سیدمحدرضا خاتمی یا محسن صفایی فراهانی باید نامزد اصلاحطلبان بشوند و حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران به سرعت در گفتوگویی میگوید که صفایی فراهانی تأیید صلاحیت نمیشود.
منبع: نامهنیوز
دیدگاه تان را بنویسید