تقیزاده در مجله کاوه چه نوشت؟
در چنین روزی فرمان مشروطیت از سوی مظفرالدینشاه قاجار امضا شد تا نهضت مشروطه فصل جدیدی از رخدادها و تغییرات سیاسی را در ایران ایجاد کند. بیتردید سیدحسن تقیزاده فارغ از استدلالهای مخالفان و موافقانش یکی از مهمترین شخصیتهای تأثیرگذار در انقلاب مشروطه ایران است. به همین مناسبت در سالروز فرمان مشروطیت اینبار به جای بررسی دستاوردهای انقلاب مشروطه در ایران به بازخوانی حیات سیاسی این شخصیت سیاسی میپردازیم.
اعتمادآنلاین| در نخستین مجلس شورای ملی، تقیزاده جوان نماینده مردم تبریز بود. نطقهای هیجانی او در دفاع از آرمانهای مشروطه و مخالفت تندوتیز با دشمنان حکومت قانون و تجددخواهی او را به یکی از رهبران برجسته انقلاب تبدیل کرده بود. او در مجلس شاخصترین نماینده جناح اقلیت تندرو محسوب میشد که طرفدار تغییرات و اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بود و انتقادهای تندی از نظام استبدادی به عمل میآورد. تقیزاده در این دوره در کنار رجالی مانند سعدالدوله و میرزا حسنخان مشیرالدوله عضو هیئتی شد که از طرف مجلس مأمور تدوین متمم قانون اساسی مشروطه شد که در آن حکومت مشروطه و فصل حقوق ملت تعریف شده و در مذاکرات آن بحثهای جدی درباره عرف و شرع درگرفت. در اولین دوره مجلس، کار محمدعلی شاه با نمایندگان به آشتی نرسید و اگرچه گفتوگوها و تلاشهای فراوانی برای توافق شاه با مجلسیان شد؛ اما سرانجام کار به بمباران مجلس با توپهای روسی انجامید. مجلس به توپ بسته شد و تقیزاده به سفارت انگلستان گریخت و با وساطت این سفارت، شاه به تبعید او از ایران رضایت داد. تقیزاده ابتدا به پاریس و سپس لندن رفت. او در دوران تبعید در انگلستان با همکاری ادوارد براون تلاش فراوانی کرد تا اوضاع ایران در دوره استبداد صغیر را در افکار عمومی مطرح کند.
دعوای مشروطه و مشروعه
سرفصل برنامههای حزب تقیزاده در مجلس دوم عبارت بود از انفکاک کامل قوه سیاسی از قوه روحانی، ایجاد نظام اجباری، تعلیم اجباری مجانی، ترجیح مالیات مستقیم بر غیرمستقیم، تقسیم املاک میان رعایا، آزادی تجمع و تحزب و برابری در مقابل قانون صرفنظر از نژاد و قومیت و مذهب. مجلس دوم به دو دسته تقسیم شد؛ دموکراتها و اعتدالیون که هرکدام روش خاصی را برای پیشبرد آرمانهای مشروطه میپسندیدند. دعوای میان دو گروه سرانجام بر سر مرز میان عرف و شرع و تفکیک دین از سیاست بالا گرفت، علمای نجف حکم به خلاف اسلام بودن مسلک سیاسی تقیزاده دادند. در این فتوا آمده بود: «...چون ضدیت مسلک سیدحسن تقیزاده که جدا تعقیب نموده است با اسلامیت مملکت و قوانین شریعت مقدسه بر خود داعیان ثابت و از مکنونات فاسدهاش علنا پرده برداشته است، لذا از عضویت مجلس مقدس ملی و قابلیت امانت نوعیه لازمه آن مقام منیع بالکلیه خارج و قانونا و شرعا منعزل است... بهجای او امین دینپرست وطنپرور و ملتخواه صحیحالمسلک انتخاب فرموده، او را مفسد و فاسد مملکت شناسند و به ملت غیور آذربایجان و سایر انجمنهای ایالتی و ولایتی هم این حکم الهی عز اسمه را اخطار فرمایند و هر
کس از او همراهی کند در همین حکم است» (ایرج افشار، اوراق تازهیاب مشروطیت، صفحه 207).
طبق روایت تقیزاده، بهبهانی پیشنهاد کرد که تقیزاده نسبت به حکم علمای نجف تواضع کند و سپس به دیدارشان برود و اضافه کرد که «ما هم ترتیب میدهیم خیلی با احترام شما را بپذیرند... و خیلی با احترام برمیگردید». تقیزاده میگوید: «من هم خیلی تند بودم. گفتم آقا شما چه عقیدهای دارید؟ شما عقیده دارید رویه من برخلاف اسلام است؟ گفت نخیر. گفتم پس بردار تلگراف کن... من التماس نمیکنم».
تقیزاده مجبور به ترک مجلس شد؛ اما وقتی سیدعبدالله بهبهانی ترور شد، انگشت اتهام بار دیگر به سوی دموکراتها، حیدر بمبی (حیدرخان عمواوغلی) و البته سیدحسن تقیزاده نشانه گرفته شد. تقیزاده تا آنجا به دستداشتن در این ترور متهم بود که وقتی تابوت بهبهانی را میبردند جمعیت شعار میداد: «فقیهی که اسلام را بود پشت/ تقیزاده گفت و شقیزاده کشت». وقتی یکی از نزدیکانش به خونخواهی سیدعبدالله ترور شد، تقیزاده از بیم جان به تبریز رفت و سپس ایران را به قصد استانبول ترک کرد. این دومین تبعید او از ایران بود که البته 14 سال طول کشید.
اتحاد با آلمان علیه روسیه و انگلستان
تقیزاده با آغاز جنگ جهانی اول، نزدیکی با دولت آلمان را راهی برای رهایی ایران از چنگال روس و انگلیس دید و بههمیندلیل به برلین رفت و کمیته ملیون متشکل از شخصیتهای سیاسی-فرهنگی ایرانی را تشکیل داد تا با فعالیت علیه روسیه و انگلیس از طریق آلمان راهی برای نجات ایران که در کشمکشهای پس از انقلاب مشروطه در اوج نابسامانی بود، بیابد که با شکست آلمان در جنگ راه به جایی نبرد. او ازجمله سیاستمدارانی بود که به نزدیکی به دولتهای بزرگ جهان برای ایستادن در برابر فشار روسها و انگلیسها اعتقاد داشت، ازجمله معتقد بود باید به دولت ایالات متحده نزدیک شد. او در نامهای به محمود افشار در سال 1300 و پس از شکست آلمانها در جنگ نوشت: «اگر مطلب عمده که به عقیده اینجانب کشیدن آمریکاییها به ایران و دستدادن آنها در ادارات است سر بگیرد، عنقریب کارها به جاده اصلاح میافتد. باید آنچه ممکن است کوشش کرد که آمریکا را به ایران کشید. امتیازات داد. مستشارهای مالی و فواید عامه و زراعت و تجارت و طرق و شوارع و تلگراف از آنها آورد، مدارس آمریکایی را تقویت کامل نمود...».
تقیزاده و مسئله تجددخواهی
در همین سالها تقیزاده در نشریه کاوه به بیان راه علاجش برای تجددخواهی در ایران میپردازد. دیدگاه او مبنیبر اینکه «ایرانی باید ظاهرا و باطنا، جسما و روحا فرنگیمآب شود و بس» نقل قولی است که جدلهای فراوانی را در ایران حتی تا امروز برانگیخته است. اما تقیزاده در نشریه کاوه دقیقا چه نوشته بود؟
تقیزاده در سرمقاله شماره اول دوره دوم کاوه چنین نوشت: «قصد مجله کاوه بیشتر از هر چیز ترویج تمدن اروپایی است در ایران، جهاد ضد تعصب، خدمت به حفظ ملیت و وحدت ملی ایران، مجاهدت در پاکیزگی و حفظ زبان و ادبیات فارسی... . امروز چیزی که به حد اعلا برای ایران لازم است و همه وطندوستان ایران با تمام قوا باید در راه آن بکوشند، سه چیز است که هرچه درباره شدت لزوم آنها مبالغه شود، کمتر از حقیقت گفته شده؛ نخست قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا (جز از زبان) و کنارگذاشتن هر نوع خودپسندی و ایرادات بیمعنی که از معنی غلط وطنپرستی ناشی میشود و آن را وطنپرستی کاذب توان خواند. دوم اهتمام بلیغ در حفظ زبان و ادبیات فارسی و ترقی و توسعه و تعمیم آن، سوم نشر علوم فرنگ و اقبال عمومی به تأسیس مدارس... این است عقیده نگارنده این سطور در خط خدمت به ایران و همچنین برای آنان که به واسطه تجارت علمی و سیاسی زیاد با نویسنده همعقیدهاند که ایران باید ظاهرا و باطنا و جسما و روحا فرنگیمآب شود و بس» (مجله کاوه، شماره
یک، ژانویه 1921).
اگرچه تقیزاده سالها بعد گفتارش را قدری افراطی دانست و تلاش کرد تا در سالهای پایانی عمر آن را تعدیل کند. او در خطابه معروف باشگاه معلمان میگوید: «اینجانب در تحریض و تشویق به اخذ تمدن غربی در ایران پیشقدم بودهام و چنانکه اغلب میدانند، اولین نارنجک تسلیم به تمدن فرنگی را چهل سال قبل بیپروا انداختم که با مقتضیات و اوضاع آن زمان شاید تندروی شمرده میشد و بهجای تعبیر اخذ تمدن غربی پوستکنده، فرنگیمآبشدن مطلق ظاهری و باطنی و جسمانی و روحانی را واجب شمردم و چون این عقیده که قدری افراطی دانسته شد در تاریخ زندگی من مانده. اگر تفسیر و تصحیحی لازم داشته باشد؛ البته بهتر آن است که خودم قبل از خاتمه حیات نتیجه تفکر و تجربه بعدی این مدت را روزی بیان و توضیح کنم. تا حدی توضیح یا عذر آن نوع افراط و تشویق بیحدود به اخذ تمدن غربی در اوایل بیداری و نهضت ملل مشرق آن است که چون این ملتها بیاندازه نسبت به ملل مغربی در علم و تمدن عقب مانده و فاصله بین آنها بیتناسب زیاد شده بود وقتی تکانی خورده و این بُعد مسافت را درک کردند و چشمشان در مقابل درخشندگی آن تمدن خیره گردید، گاهی پیشروان جوان آنها یکباره بدون تأمل
زیاد و تمییز و تشخیص بین ضروریات درجه اول تمدن و عوارض ظاهری آن اخذ همه اوصاف و اصول و ظواهر آن را چشمبسته و صددرصد و درواقع تسلیم مطلق و بیقید به آن تمدن غربی را لازم شمرده و دل به دریا زدند و آن را تشویق کردند و خواستند به یک جهش آن فاصله را طی نموده خود را به کانون تمدن جدید که در هزاران سال تکامل یافته بود، بیندازند...».
تقیزاده در دوران رضاشاه
تقیزاده در حکومت رضاشاه پهلوی پستهای مهمی دریافت کرد. او در سال 1312 ریاست هیئت نمایندگی ایران برای مذاکره با شرکت نفت برای تعدیل امتیازنامه استعماری دارسی را برعهده داشت. تقیزاده با تمدید قرارداد دارسی مخالف بود و در کنار علیاکبرخان داور تلاش داشت تا از تمدید آن جلوگیری کند؛ اما ورود رضاشاه به صحنه تصمیمگیری او را به ابزاری برای امضای قرارداد الحاقی مبدل کرد. تقیزاده خود میگوید که شاه هم در ابتدا با تمدید قرارداد مخالف بود، اما با فشار انگلیسیها مجبور به قبول شد. او در جریان مذاکرات مربوط به ملیشدن نفت در نطق مفصلی در مجلس به توضیح این ماجرا پرداخت. نقل قول معروف او مبنیبر اینکه تنها ابزار موجود برای امضای قرارداد بوده است، در جریان دفاعیات ایران در مجامع مختلف بینالمللی درباره دعوای نفت میان شرکت نفت ایران-انگلیس و دولت ایران بارها مورد استناد دکتر محمد مصدق بود. تقیزاده در سال 1328 بهعنوان سناتور مردم تبریز در مجلس سنا انتخاب شد. او در دوران نخستوزیری دکتر مصدق برخوردی محتاطانه با جنبش ملیشدن نفت داشت و اگرچه روابط خوبی با مصدق نداشت، اما هیچگاه به مخالفت با او برنخاست. سیدحسن تقیزاده
در اواخر عمر روی صندلی چرخدار نشست و به دلیل کهولت سن از کارهای سیاسی کناره گرفت و سرانجام در 92سالگی در تهران درگذشت.
فعالیتهای علمی و فرهنگی
فعالیتهای علمی- فرهنگی تقیزاده طیف گسترده و متنوعی را در بر میگیرد: تحقیق، تألیف، روزنامهنگاری، تدریس، کتابشناسی، ایراد خطابه و سخنرانی، پشتیبانی از فعالیتهای علمی-فرهنگی به لحاظ مقام و موقعیت سیاسی، مشارکت در تأسیس و سازماندهی نهادهای علمی و فرهنگی و مشاوره و رایزنی در این زمینهها. صورت تفکیکی از آثار او در یادنامه تقیزاده آمده است. بخش عمدهای از نوشتهها و یادداشتهای تقیزاده، اعم از نوشتههای فارسی و خارجی به کوشش ایرج افشار به چاپ رسیده و مجتبی مینوی که از دوستداران تقیزاده بود، در مقاله مفصلی کتابهای عمده، سلسله خطابهها و مقالات مهم او را معرفی و بررسی کرده است. از آثار تحقیقی تقیزاده، پژوهش درباره گاهشماری و تاریخ تقویم و نجوم در ایران، تاریخ برخی مذاهب کهن در ایران و ازجمله آیین مانی، تاریخ عرب جاهلی مقارن با ظهور اسلام و تتبعات درباره فردوسی و ناصرخسرو اهمیت بیشتری دارد و با توجه صاحبنظران روبهرو است. از نظر خاورشناسان غربی که به ارزش و اهمیت تحقیقات دانشمندان ایرانی با شکاکیت و احتیاط توجه داشتهاند، محمد قزوینی و سیدحسن تقیزاده جایگاه علمی متمایزی دارند. تقیزاده در دانشگاه
کمبریج انگلستان، مدت کوتاهی در دانشگاه کلمبیای آمریکا و مدت نسبتا مدیدی در دانشکده معقول و منقول (الهیات کنونی) دانشگاه تهران به تدریس واحدهای درسی زبان فارسی، تاریخ و فرهنگ ایران، تاریخ عرب در اوایل ظهور اسلام، تاریخ ادیان ملل قدیم و تاریخ علوم اسلامی اشتغال داشت. متن خطابههای درسی او ضمن آثار او منتشر شده است.
منبع: شرق
دیدگاه تان را بنویسید