دبیرکل حزب پیشروی اصلاحات:
کاهش محبوبیت اصلاحطلبان بین مردم / چهره بعدی اصلاحطلبان برای انتخابات 1400 باید شناسنامهدار باشد
دبیرکل حزب پیشروی اصلاحات معتقد است اصلاحطلبان آن مقبولیت سابق را در میان مردم ندارند و لازم است اگر به این جمعبندی رسیدیم که در انتخابات آتی از کاندیدایی حمایت کنیم، این شخص یک چهره اصلاحطلب شناسنامهدار و توانمند باشد.
اعتمادآنلاین| در شرایطی که کمتر از یک سال به انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 زمان باقی مانده، انتظار این است که جریانها و گروههای سیاسی رفته رفته فعالیت های انتخاباتی خود را کلید بزنند و ایدهها و راهبردهای خود برای مقابله با چالشهای کشور در صورت پیروزی در انتخابات را تشریح کنند.
از سوی دیگر، شرایط ویژه کرونایی در کنار چالشهای اقتصادی دست به دست هم داده تا گروه های سیاسی شور و اشتیاق دورههای قبلی انتخابات ریاست جمهوری را حداقل در ظاهر نداشته باشند.
علی صوفی دبیرکل حزب پیشرو اصلاحات و عضو شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان که سابقه چند دوره استانداری در دولت میرحسین موسوی و هاشمی رفسنجانی را دارد و در دولت خاتمی وزیر تعاون بود، در گفت وگوی پیشِ رو به تشریح چالش های فعلی کشور، نقش عملکرد اقتصادی دولت در بی انگیزگی مردم برای شرکت در انتخابات و گزینههای بالقوه اصلاح طلبان برای انتخابات 1400 سخن گفته است.
در شرایطی که کمتر از 10 ماه دیگر انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم را در پیش داریم، مهمترین چالش های کشور را چه میدانید؟
اولین چالش کشور کرونا است که نه تنها ایران بلکه بیشتر کشورهای دنیا امروز با آن درگیر هستند اما در کشور ما یک چالش قبلی وجود داشته که آن چالش بین المللی و سیاست خارجی و تحریم ها بود. تحریم ها به هر حال به شکل مقطعی در برجام کنار رفت اما با خروج آمریکا از این توافقنامه مجددا تحریم ها برپا شد و هنوز هم آنها دست از این حربه برنداشتند و قصد دارند تحریم تسلیحاتی را که بر اساس برجام ماه های پایانی خود را سپری میکند نیز دوباره برقرار کنند که البته تلاش آنها در شورای امنیت رای نیاورد و شکست مفتضحانهای برای آمریکایی ها به همراه داشت ولی در عین حال این روزها آمریکاییها در پی فعال کردن مکانیسم ماشه هستند که این تلاش آنها نیز با توجه به تاکید کشورهای عضو برجام مبنی بر محق نبودن آمریکا به موجب خروج از برجام، به نظر نمیرسد آوردهای برای این کشور داشته باشد.
البته چالش سیاست خارجی برای ما تبعات داخلی نیز داشته و موجب شده تا فشار سنگینی بر زندگی و معیشت مردم وارد شود که به هر حال با سیاستهای غیرشفاف دولت این فشارها بر مردم بیشتر سنگینی میکند. متاسفانه مردم نظاره گر این هستند که دولت در عمل قصدی برای برداشتن باری از دوش آنها ندارد و واضح است که دولت هر کجا دچار کسری بودجه و محدودیت های درآمدی می شود با دست کردن در جیب مردم و افزایش سرسام آور قیمت اجناس، به نوعی کشور را مدیریت میکند.
در این تصمیم گیری ها متاسفانه دولت نه دغدغهای برای اقناع مردم دارد و نه دغدغهای دارد که فشار را از دوش مردم کم کند بلکه خیلی سخاوتمندانه و به سرعت با دست کردن در جیب مردم، قیمت اجناس را 10 برابر گران میکند.
بنده دیروز بعد از مدتها که به فروشگاه نرفته بودم، سری به یک فروشگاه لوازم خانگی زدم و وقتی قیمت ها را دیدم به واقع ابتدا باور نکردم و از فروشنده پرسیدم که قیمت روی کالاهای شما به ریال است یا به تومان؟! یعنی دقیقا یک صفر به قیمت کالاها اضافه شده است یعنی مثلا یک کالایی که بنده چند ماه پیش دیده بودم قیمت آن 52 هزار تومان بود دیروز که جویای قیمت آن شدم، دیدم که قیمت آن 520 هزار تومان شده است. به واقع دیروز حال و روز اصحاب کهف را داشتم و احساس میکردم که بعد از مدتی از غار بیرون آمدهام. بنابراین مشکل اقتصادی و معیشتی که مردم ما امروز درگیر آن هستند، چالش بسیاری بزرگی است.
البته مقامات دولتی وعدههایی برای گشایش اقتصادی می دهند ولی در عمل نه تنها وضعیت بهتر نشده بلکه روز به روز قیمت اجناس بالاتر میرود. در سال 96 که قیمت ارز به یک باره از سوی دولت رهاسازی شد، رئیس جمهور با فرافکنی کردن میگفت که علت افزایش قیمت ارز اعتراضات 96 و انتظارات روانی مردم بوده است، در حالی که این سخن رئیس جمهور خلاف واقع بود، چراکه قیمت ارز نیز همانند دیگر کالاها در کنترل دولت است و در سال 96 نیز این مسئولان دولتی بودند که اقدام به رهاسازی قیمت ارز کردند.
تصمیمات مقامات دولتی از سال 96 به بعد به وضوح نشان داد که دولت آقای روحانی به دنبال پیاده سازی سیاست های تعدیلی است که در زمان آقای هاشمی رفسنجانی به اجرا درآمده بود و در سال 74 موجب افزایش شدید نرخ دلار و متعاقب آن افزایش شدید تورم شد و فشار سنگین معیشتی را به مردم وارد کرد.
در سال 96 سیاست اقتصادی دولت این بود که با رهاسازی قیمت ارز ابتدا با به هم خوردن نظام عرضه و تقاضا برای مدتی نرخ ارز با افزایش همراه میشود ولی پس از برقراری آرامش در باراز عرضه و تقاضا قیمت دلار نیز به ثبات خواهد رسید ولی پیش بینی های دولتمردان درست نبود و شاهد بودیم که نرخ ارز به یکباره با رشد چند برابری مواجه شد. به طوری که حتی بدبین ترین افراد که معتقد بودند قیمت دلار به 5 هزار تومان خواهد رسید به یک باره با قیمت عجیب 15 هزار تومان مواجه شدند. بنابراین این مسئله نشان داد که افزایش قیمت دلار یک تصمیم کاملا دولتی بود و اظهارات رئیس جمهور خلاف واقع بوده است.
دولت روحانی از سال 96 نشان داد به دنبال پیاده سازی سیاستهای تعدیلی دولت هاشمی است
البته آقای روحانی بعدها در یک سخنرانی جزئیاتی از تصمیم دولت برای افزایش نرخ ارز را بیان کرد و گفت که کارشناسانی که به دولت پیشنهاد رهاسازی قیمت ارز را داده بودند فکر می کردند که نرخ دلار نهایتا به 6 هزار تومان برسد ولی متاسفانه در عمل شاهد افزایش افسارگسیخته نرخ دلار بودیم که اثر منفی شدیدی بر زندگی و معیشت مردم گذاشت. بنابراین تصمیمات مقامات دولتی از سال 96 به بعد به وضوح نشان داد که دولت آقای روحانی به دنبال پیاده سازی سیاست های تعدیلی است که در زمان آقای هاشمی رفسنجانی به اجرا درآمده بود و در سال 74 موجب افزایش شدید نرخ دلار و متعاقب آن افزایش شدید تورم شد و فشار سنگین معیشتی را به مردم وارد کرد.
البته بنده سال گذشته در یک برنامه تلویزیونی تاکید کردم که روند افزایش نرخ دلار محدود به سال 96 نخواهد شد و باید در ماه های آتی نیز منتظر افزایش شدید قیمت ارز باشیم. چرا که افزایش پلکانی قیمت ارز سیاستی دولتی بود و دولتمردان به دنبال این بودند که در مرحله اول قیمت دلار را به تا 15 هزار تومان بالا ببرند و پس از مدتی با کلی تبلیغات نرخ ارز را در کانال 10 هزار تومان تثبیت کنند و پس از مدتی بار دیگر با افزایش شدید نرخ ارز، در نهایت قیمت آن را در کانالی بالاتر تثبیت کنند.
آقای مهندس شما در پاسخ به سوال اول درباره مهمترین چالش های امروز کشور به سه مسئله کرونا، سیاست خارجی، سیاست داخلی و مشخصاً نحوه مدیریت اقتصاد از سوی دولت اشاره کردید. به عنوان سوال دوم بفرمایید که چه عوامل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می تواند در کیفیت حضور مردم در انتخابات 1400 نقش داشته باشد؟
مهمترین عامل در شرایط فعلی یاس و ناامیدی است که در مردم وجود دارد و این یأس است که مردم را از آینده و بهبود وضعیت آینده مایوس کرده است. به هر حال این باور در جامعه شکل گرفته است که تنها راهی که مردم میتوانند در تعیین سرنوشتشان اعمال حاکمیت کنند، صندوقهای رای است و پس از آنکه آنها یک گروه یا یک شخص را برای حضور در مناصب حاکمیتی انتخاب کردند، روند زندگی آنها به شرایط قبل از رقابتهای انتخاباتی باز میگردد. البته مردم در درجه اول از منتخبان انتظار دارند و در درجه دوم از کلیت حاکمیت انتظار دارند که برای بهبود شرایط زندگی آنها اقدامات سازنده انجام دهند.
بنابراین در شرایط فعلی مردم انگیزهای برای شرکت در انتخابات ندارند که دلیل اصلی این بی انگیزگی نیز وضعیت بد معیشتی است که بر اساس سیاستهای دولت بر مردم تحمیل شده است. از طرفی مردم انتظار دارند که در جریان انتخابات، کاندیداهایی حضور پیدا کنند که به مردم امکان انتخاب اصلح را بدهد نه اینکه مردم ناچار باشند از بین بد و بدتر، بد را انتخاب کنند.
متاسفانه بنظر من از انتخابات سال 92 به این سو مردم سعی کردند بین بد و بدتر، بد را انتخاب کنند. بنابراین مردم در شرایط فعلی احساس میکنند که تفاوتی نمیکند که از بین بد و بدتر انتخابی داشته باشند و شرایط زندگی آنها روز به روز بدتر میشود. به همین دلیل لازم است که تجدید نظری در بررسی صلاحیت کاندیداهای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری صورت گیرد تا مردم از انگیزه بیشتری بیشتری برای حضور در انتخابات داشته باشند. البته باز هم تاکید میکنم که علت اصلی بی انگیزگی مردم برای حضور در انتخابات شرایط بد اقتصادی است که دولت برای مردم رقم زده است.
با توجه به شرایط سیاسی کشور چه کاندیداها و گزینه هایی در جریان اصلاحات مطرح هستند؟
فعلا همه چیز در حد گمانه زنی است و هیچ کدام از این افرادی که مطرح می شوند پشتوانه جناحی یا جریانی ندارند. ممکن است در این روزها شخصی توسط یکی از احزاب به عنوان گزینه ای مطلوب و بالقوه برای ریاست جمهوری مطرح باشد و یا حتی شخصی مستقلاً اعلام کند که قصد شرکت در رقابت های انتخاباتی را دارد ولی همانطور که عرض کردم در شرایط فعلی نمی توان گزینه های کاندیداتوری را اعلام کرد.
مضاف بر اینکه هنوز موج انتخاباتی که معمولا باید پیش از انتخابات ها به وجود بیاید، به چشم نمی خورد که علت آن می تواند سردی فضای انتخاباتی مجلس یازدهم باشد که همچنان در جامعه برقرار است و از سوی دیگر یاس و ناامیدی و عدم میل به مشارکت مردم در انتخابات که طبیعتاً بر فعالیت سیاسی احزاب و نخبگان سیاسی نیز سایه افکنده است، به طوری که غالب فعالان سیاسی در یک وضعیت بلاتکلیفی به سر می برند و اساساً نمی دانند که به چه میزان امکان تاثیرگذاری در انتخابات را دارند.
با توجه به اینکه رسانه های عموماً اصلاح طلب در هفته های اخیر بر روی نام چهره هایی چون اسحاق جهانگیری، محمدرضا عارف و جواد ظریف به عنوان گزینه های بالقوه جریان اصلاحات برای انتخابات 1400 گمانه زنی هایی را مطرح کردهاند، از نظر شما این چهرهها تا چه میزان قابلیت این را دارند که به عنوان گزینه نهایی جریان اصلاحات برای انتخابات آتی ریاست جمهوری معرفی شوند؟
آقایان عارف و جهانگیری به دلیل پیشینه حضور در انتخابات ریاست جمهوری تا نزدیکی روز انتخابات و بعد کنار کشیدن از رقابتها، همچنان در افکار عمومی به عنوان چهرههای بالقوه برای ریاست جمهوری جای دارند. فارغ از آسیبهایی که در این سالها به وجهه سیاسی آنها وارد شده و فارغ از شرایطی که امروز نسبت به این دوستان حاکم است و نسبت به آن روزهایی که کاندیدا شده بودند متفاوت است ولی به هر حال آقای عارف و جهانگیری در افکار عمومی مطرح هستند و جسته و گریخته نیز در فضای مجازی کامنتها و اعلام نظرهایی وجود دارد و به هر حال شانس تایید صلاحیت از سوی شورای نگهبان را نیز دارند.
باب ورود چهره های غیراصلاح طلب به لیست انتخاباتی اصلاح طلبان بسته است
اما آقای ظریف و چهرههای دیگری که برای اولین بار قصد ورود به رقابت های انتخاباتی را دارند، آمدنشان در حد گمانه زنی است. چرا که ابتداً نهاد تصمیم گیر در رابطه با انتخابات و تعیین کاندیدا که تا پیش از انتخابات دوم اسفند شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان بوده، باید تشکیل جلسه بدهد و درباره راهبرد اصلاح طلبان برای انتخابات ریاست جمهوری نظر بدهد. در حالی که این شورا بعد از انتخابات مجلس یازدهم فعالیت جدیدی نداشته و امروز هم که تقریبا 8 ماهی از انتخابات مجلس گذشته همچنان خبری از جلسات انتخاباتی شورای سیاست گذاری نیست. بنابراین تاکنون فعالیت جدی از سوی اصلاح طلبان برای انتخابات ریاست جمهوری انجام نشده و مشخص نیست که راهبرد اصلاح طلبان برای انتخابات آتی دقیقا چگونه خواهد بود.
اصلاح طلبان دیگر حاضر نیستند که بدون قید و شرط در انتخابات شرکت کنند و کاندیدا داشته باشند و دیگر قرار نیست که اصل را بر شرکت در انتخابات بگذارند و نتیجه برای آنها فرع باشد. ضمن این که واقعیت این است که دیگر اصلاح طلبان آن مقبولیت سابق را در میان مردم ندارند.
به طور مثال اگر اصلاحطلبان بر همان راهبرد انتخابات اسفند 98 پافشاری کنند، طبعاً باب ورود چهره های غیراصلاح طلب به لیست انتخاباتی اصلاحطلبان بسته است یعنی تنها چهره های شاخص اصلاحطلب هستند که مورد حمایت بدنه جریان قرار میگیرند. بنابراین با توجه به اینکه تاکنون احزاب اصلاح طلب جلسهای با دستور کار انتخابات ریاست جمهوری نداشتهاند، نمیتوان درباره راهبرد آنها برای این انتخابات سخنی دقیقی گفت و تا آنجا که بنده اطلاع دارم قرار نیست به این زودیها جلسهای مشترک برای انتخابات ریاست جمهوری و معرفی کاندیداها برگزار شود.
با توجه به اینکه انتخابات مجلس با انتخابات ریاست جمهوری تفاوت هایی دارد و معمولا جریان های سیاسی یک سال قبل از انتخابات راهبرد خود برای حضور در انتخابات را تعیین میکنند، آیا فکر نمیکنید که کمی دیر شده است؟
قطعاً همین طور است. برای فعال شدن در انتخابات ریاست جمهوری حتی دیر هم شده ولی عرض کردم شرایط کشور و سیاستهای انتخاباتی حاکمیت مشخص نیست. از سوی دیگر اصلاح طلبان دیگر حاضر نیستند که بدون قید و شرط در انتخابات شرکت کنند و کاندیدا داشته باشند و دیگر قرار نیست که اصل بر شرکت در انتخابات باشد و نتیجه برای اصلاحطلبان فرع باشد. ضمن این که واقعیت این است که دیگر اصلاحطلبان آن مقبولیت سابق را در میان مردم ندارند. بنابراین لازم است در صورتی که جریان اصلاحات به این جمع بندی رسید که در انتخابات آتی از کاندیدایی اعلام حمایت کند، این شخص یک چهره اصلاح طلب شناسنامه دار و توانمند باشند. چرا که دیگر آن زمان گذشت مردم با استناد به وعده اصلاح طلبان و حمایت آنها از یک شخص پای صندوق ها حاضر شوند و به آن شخص رای بدهند. بنابراین هم مردم و هم اصلاح طلبان از راهبرد شرکت در انتخابات تحت هر شرایطی عبور کرده اند.
یک احتمال وجود دارد و آن این است که همانند انتخابات اسفند ماه که شورای سیاست گذاری رسما اعلام کرد به دلیل عدم حضور کاندیداهای اصلاح طلب امکان دادن لیست را ندارد ولی برخی احزاب یا گروه ها اقدام به لیست دادن کردند، بار دیگر چنین شرایط اتفاق بیفتد که نتیجه آن نیز همانند انتخابات مجلس این می شود که شاخص ترین چهره لیست اصلاح طلبان بیش از 60 هزار رای در تهران نمی آورد
با این اوصاف گمانه زنی هایی که درباره احتمال حمایت اصلاح طلبان از آقای لاریجانی می شود، رد می کنید
بنده به طور قاطع میگویم که مسلماً اجماعی بر روی حمایت از آقای لاریجانی برای انتخابات 1400 شکل نخواهد گرفت.
آیا این نظر شما در شرایط فعلی صدق می کند و ممکن است در ماه های آینده اتفاقات دیگری بیفتد یا اینکه اصلاح طلبان به طور کلی برنامهای برای حمایت از آقای لاریجانی ندارند؟
همانطور که عرض کردم واقعیت جامعه این اجازه را به اصلاح طلبان نمی دهد که بر روی کاندیدای غیر اصلاحطلب سرمایه گذاری کنند، حتی اگر آن چهره سیاسی مواضع بینابینی هم داشته باشد و اینطور نیست که اصلاح طلبان مجال این را داشته باشند تا بار دیگر شخصی چون روحانی را به مردم معرفی کنند و این باب بسته شده است.
البته یک احتمال وجود دارد و آن این است که همانند انتخابات اسفند ماه که شورای سیاستگذاری رسما اعلام کرد به دلیل عدم حضور کاندیداهای اصلاحطلب امکان دادن لیست را ندارد ولی برخی احزاب یا گروهها اقدام به لیست دادن کردند، بار دیگر چنین شرایط اتفاق بیفتد که نتیجه آن نیز همانند انتخابات مجلس این می شود که شاخصترین چهره لیست اصلاح طلبان بیش از 60 هزار رای در تهران نمیآورد. بنابراین ممکن است اقدامی ناصحیح و غیرواقع بینانه از سوی برخی احزاب و گروه های اصلاحطلب انجام شود ولی قطعا این اقدامات با اجماع کلیت جریان اصلاحات همراه نخواهد شد.
اصلاحطلبان تنها در صورتی شانس پیروزی در انتخابات را دارند که مشارکت حداکثری در انتخابات میسر شود. در غیر اینصورت همانطور که مردم امروز علاقهای به آقای روحانی ندارند اگر یک شبه روحانی نیز از سوی اصلاحطلبان معرفی شود، نمیتوان امیدوار بود که مردم رغبتی به او نشان دهند و دیگر افکار عمومی چنین ریسکی را نخواهند کرد.
منبع: فارس
دیدگاه تان را بنویسید