عبدالله رمضانزاده، سخنگوی دولت اصلاحات:
فقیه صریح و بیپیرایه
سخنگوی دولت اصلاحات نوشت: برای ما که جوان بودیم و سری پر شور داشتیم، از ابتدای انقلاب نام صانعی به عنوان یک فقیه جوان مطرح بود. نظریاتش را صریح و بیپیرایه میگفت و اهل تعارف نبود اما صراحت او را در چهار جلسه که شخصا به حضور او رسیدم بیشتر یافتم.
اعتمادآنلاین| عبدالله رمضانزاده، سخنگوی دولت اصلاحات در یادداشتی با اشاره به درگذشت آیتالله صانعی نوشت: برای ما که جوان بودیم و سری پر شور داشتیم، از ابتدای انقلاب نام صانعی به عنوان یک فقیه جوان مطرح بود. نظریاتش را صریح و بیپیرایه میگفت و اهل تعارف نبود اما صراحت او را در چهار جلسه که شخصا به حضور او رسیدم بیشتر یافتم. اواخر دولت آقای خاتمی به همراه آقای حجتی و آقای ستاریفر خدمت ایشان رسیدیم. همان اول خطاب به آقای ستاریفر گفت: «چرا مسوولیت خودتان و دولتتان را نادیده گرفتهاید و پول مردم را به صدا و سیما میدهید تا علیه مردم سخن بگویند» و این جمله را تکرارکرد که «ولله، بالله مسوولید و نزد خداوند باید پاسخگو باشید. خطاب به من هم گفت: «برای شما دعا میکنم ولی صریحتر حرف بزنید.»
بار دوم هنگامی بود که آقای هادی قابل در قم بازداشت شده بودند. از طرف جبهه مشارکت ماموریت یافتم خدمت مراجع محترم قم برسم و استمداد بطلبم. محضر مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی، مرحوم آیتالله صانعی و مرحوم آیتالله منتظری و... رسیدم. آیتالله صانعی بسیار برآشفته شدند و با فریاد گفتند والله ظلم است در حق این دو برادر (آقایان هادی و مرحوم احمد قابل)، میگویید چه خاکی بر سرم کنم؟ فردا در کلاس درس فریاد میکشم و... به قول خود وفا نمود. بار سوم هنگامی که سال 88 از زندان به مرخصی آمدم برای تشکر از لطفی که در حق خانواده زندانیان روا داشته بودند به همراه یکی از دوستان همفکر خدمت ایشان رسیدم، اظهار لطفی کردند و گفتند یک تسبیح هدیه برایم آوردهاند. نگاه داشته بودم به یکی که ..... بدهم، آن را به شما میدهم و کلماتی را درباره ضرورت ایستادگی برای حق مردم بیان کردند و گفتند از زندان نترسید، از قبر که تنگتر و تنهاتر نمیشوید، بر مدار حق بچرخید. بار چهارم پس از زندان بود به قم رفته بودم، اگر درست به یاد بیاورم شب شهادت حضرت امام موسی کاظم بود. به همراه دوست عزیزم آقای دکتر محمد جواد نجفی به مجلس ایشان رفتیم. نماز مغرب و عشا
را اقتدا کردیم. بعد از نماز به اشاره یکی از دوستان خدمت ایشان رسیدم و بعد به گوشهای رفتم و نشستم. هنگامی که مراسم شروع شد بلندگو را خواستند و بعد از نگاهی به این سو و آن سوی مجلس مرا یافتند و با اشاره گفتند:
«آقای دکتر شما زندان رفتهاید، نباید در گوشهای بنشینید، بیایید اینجا تا مردم ببینند که زندان ترس ندارد و یاد بگیرند که تسلیم زور نشوند.» منش و روش او صراحت بود و ایستادگی خدایش رحمت کند.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید