شجاعی کیاسری، قائم مقام سابق وزیر کشور در امور بینالملل:
واگذاری برگزاری انتخابات شوراهای شهر به شورای نگهبان با قانون اساسی سازگاری ندارد
قائممقام سابق وزیر کشور در امور بینالملل درباره قانون شوراها معتقد است: واگذاری برگزاری انتخابات شوراهای شهر به شورای نگهبان با قانون اساسی سازگاری ندارد.
اعتمادآنلاین| به نظرم باید به این نتیجه برسیم که بعد از 40 سال املای نوشتهمان را تصحیح کنیم، باید قانون اساسیمان را اصلاح کرده و اختیارات را متناسب با فعالیتها و نظارتها تعریف کنیم. مقام معظم رهبری بارها اشاره کردند که من فقط رئیس صداوسیما، رئیس بنیاد مستضعفان، رئیس آستان قدس را انتخاب میکنم.
اصلاح قانون انتخابات شوراها و ریاست جمهوری بهانه خوبی است که با سید رمضان شجاعی کیاسری گفتوگو کنیم از حضور او در صداوسیما تا دو دوره مجلس هشتم و نهم و بالاخره قائم مقامی وزیر کشور در امور بینالملل سابقهای است که نشان میدهد او میتواند در خصوص تصمیمات مجلس یازدهم، انتخابات و آینده انتخابات ریاست جمهوری صحبت کند.
قائم مقام سابق وزیر کشور در امور بینالملل درباره قانون شوراها معتقد است: واگذاری برگزاری انتخابات شوراهای شهر به شورای نگهبان با قانون اساسی سازگاری ندارد.
مشروح گفتوگو با دکتر سید رمضان شجاعی کیاسری را در ذیل بخوانید:
* ظاهرا مجلس یازدهم قانونی را تحت عنوان طرح انتخابات ریاست جمهوری پیشنهاددادن نظرتان روبیان بفرمایید:این طرحی که اشاره کردید، اشکالات فراوان شکلی و محتوایی دارد به طور کل طرح مجلس یازدهم در خصوص انتخابات ریاست جمهوری با اصول قانون اساسی در تضاد است و از جهت محتوایی هم پیداکردن چنین مصداقی و اجرایی و عملیاتیکردن درچنین قانونی اصلا شدنی نیست.
به نظرم باید به این نتیجه برسیم که بعد از 40 سال املای نوشتهمان را تصحیح کنیم، باید قانون اساسیمان را اصلاح کرده و اختیارات را متناسب با فعالیتها و نظارتها تعریف کنیم. مقام معظم رهبری بارها اشاره کردند که من فقط رئیس صداوسیما، رئیس بنیاد مستضعفان، رئیس آستان قدس را انتخاب میکنم.
ولی اینها ازجهت اقتصادی، بنگاههای اقتصادی بزرگی هستند که اراده کنند، میتوانند مسیر اقتصاد جامعه را تغییر دهند، برخلاف دولت که وزیر اقتصاد، صمت و کشاورزی که مرتب عوض شدند بر این نهادها نظارتی صورت نمی گیرد.
نظارت مجلس مخصوصا با اختلاف سیاسی که دولت و مجلس دارند، کار را بر ماموریتهای دولت سخت میکنند. بنابراین دولتها هم که آمدند و رفتند، ما از هیچ کدامشان هم طبیعتا راضی نیستیم. این نشان میدهد که به هر حال اینکه هیچ کدام از دولتها موفق نبودند و هیچ کدام از دولتها نتوانستند در پیشبرد اهداف انقلاب و نظام موفق باشند، البته کارهایی صورت گرفت، اما همچنان میزان ناکارآمدی و اختلاف میان دستگاهها بالاست. اینها نشان میدهد که ضرورت اصلاحات قانون اساسی ماحتمی است و یک بخشی از اصلاح قانون اساسی ما هم مربوط به انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات مجلس و حتی انتخابات شورای شهرها و انتخابات خبرگان رهبری است. هر چهار موضوع به نظر میرسد که باید یک قانون انتخابات جامع که صحبتش هم هست و حرفش هم زده میشود، مجلسهای گذشته هم به آن ورود پیدا کردند، ولی موفق نشدند، باید این اجماع به وجود بیاید و انتخابات ریاست جمهوری هم همین است.
به نظرم باید بحث پارلمانی که مقام معظم رهبری هم یک زمانی مطرح کردند را باید جدیتر گرفت و تا این هزینههای سنگین، این تایید و عدم تاییدی که در عین حال مشکلاتی را برای گروههای سیاسی ایجاد میکند. لازم است نظام پارلمانی احیاء شود و حتی ضرورت این است که بر روی نظام پارلمانی کار شود.
* نیازمند رفراندوم است؟
بله.
*به نظرتان حاکمیت به سمت رفراندوم حرکت میکند؟
من دو تا نکته را باید عرض کنم، یکی اینکه اقبال مردم در رفراندوم اگر اقبال قابل قبول نباشد، خود عدم اقبال یک نوع نه گفتن به حاکمیت و نظام تلقی میشود. بالاخره باید نظرات مردم در رفراندومی که قرار است ایجاد شود تامین شود، مردم بیایند و به نظرات خودشان رأی دهند. اگر نظرات مردم تامین شود، استقبال صورت میگیرد.
*غیر از مواردی که ذکر کردید، آیا نظام پارلمانی یا احیای نخستوزیری باعث نمیشود که کشور یکدست شود، یعنی یک طیف بر کشور حکومت کنند؟
البته این از جهتی خوب است و از جهتی هم اشکال دارد. خوببودنش این است که دولت و مجلس مکمل هم هستند، هر زمان مجلس اداره کرد، میتواند دولت را برکنار کند و دولت تازهنفس و جدیدتری را بیاورد. آن هم باز برمیگردد به آن زیرساختهای قانون اساسی ما. باید زمینهها را به گونهای فراهم کنیم که همه جریانات سیاسی بتوانند در انتخابات حضور داشته باشند و شرکت کنند و نظرات و دیدگاههای آنها در بین مردم و جامعه به رأی گذاشته شده باشد.
آن هم اگر مدیریت، برای یک گروه خاصی باشد، و مملکت یکدست شود، حتما دچار مشکل و تعارض و تضاد میشود، حتما دچار سرخوردگی میشود، حتما دچار عقبماندگی میشود، بالاخره این زودپز هم که شما میبینید وقتی در آن گوشت یا آبگوشت بار میگذارید، یک محفظهایی میگذارید که این تخلیه شود. که این درش بسته شود، منفجر میشود. بالاخره باید یک کسانی، یک دیدگاهی، یک حزبی مقامی باشد که این فشار را تخلیه کند، آزاد کند، مسائل را مطرح کند که جامعه به یکسونگری حرکت نکند و فعالیتهای سیاسی، فعالیتهای معناداری باشد و ضرورتش هم احزاب است. راهحلش حتما تشکیل دو، سه تا حزب گردنکلفت قوی و بامبنایی باشد، وگرنه با آدمها نمیشود برنامهریزی کرد. به هر حال مثلا آقای روحانی آمد، دور بعد ممکن است یکی از وزرایش بیاید. دوباره همین است، یعنی همین نگاه حاکم است. آقای احمدینژاد آمد، ممکن است یکی از وزرایش بیاید رئیس جمهور شود که همان است، اما احزاب وقتی باشند در جامعه و در بین مردم، احزاب عملکردشان بررسی میشود و مردم به کارکردها رأی میدهند.
ما در نظام پارلمانی حتماً باید حزب داشته باشیم و منتخبان حتما باید از مجرای احزاب عبور کنند بالاخره بعد از 40 سال تمام روسای جمهور ما به نوعی یا اپوزیسیون شدند یا عده ای از آنها از حاکمیت خارج شدند.
* یعنی در احیای نظام پارلمانی ما باید احزاب و در کنارش حزب داشته باشیم؟
بله؛ احیای نظام پارلمانی، بدون داشتن احزاب قدر وبا قدرت وقوی، معنا دارد نه این حزبهایی که همراه ریاست جمهوری آمدند و رفتند.
* در قانون باید جایگاه احزاب مشخص شود؟
الان نداریم. الان اسمش هست حزب داریم. اما فقط اسمش هست که چند تا حزب داریم، ولی اصلا کارکرد موثر و مثبتی ندارند. باید حزب به معنی واقعی باشد که همه جامعه را در بر بگیرد که بتوانند حرفها و نظرات و دیدگاه بخشی از مردم در آن حزب تعریف شود.
* اما ما یکی از مباحثی که معمولا مخالفتهایی را ایجاد میکنند درخصوص ایجاد نظام پارلمانی در ایران، وجود شورای نگهبان و تفکرات حاکم بر شورای نگهبان است. افزایش اختیارات شورای نگهبان آیا باعث نمیشود که به اعتماد عمومی لطمه وارد شود؟
من هم شنیدم که خود آقای کدخدایی هم واکنش نشان داده و گفته ما موافق افزایش اختیارات شورای نگهبان نیستیم. اینکه شورای نگهبان وظیفه نظارتی دارد و نظارتش هم از نوع استصوابی است، بحثهایی که شده، طبیعتا نگاه شورای نگهبان هم اگر مبتنی بر همین نگاههایی باشد که به گونهای زمینهسازی شود که همه نظرها در انتخابات کاندیدای موردنظر خودشان را داشته باشند، حتما مشارکت افزایش پیدا می کند اگر ما دایره انتخاب را محدو کنیم، یک عده شرکت نمیکنند.
شرکت نکردنها معنیاش این است که حقوق مدنی آنها، حقوق اجتماعی آنها، حقوق سیاسی آنها نادیده گرفته شده و جامعهای که حقوق اساسی مردم و مدنی مردم را به رسمیت نشناسد، سرخورده میشود و یواش یواش به سمت دیگری سوق پیدا میکند که آن حتما مطلوب جامعه ایدهآل نیست.
* یک طرحی مشابه همین طرح مجلس خود مجلسیها آوردهاند راجع به انتخابات شورای شهر. اینکه ما نظارت شورای شهر را بدهیم در اختیار شورای نگهبان، آیا قانونی است؟ یعنی تضادی با قانون اساسی ندارد؟ هدف از این طرح چیست؟
همین الان هم که شوراها دارند به کارشان ادامه میدهند، اشکال قانونی وجود دارد که ما در مجلس آن را بحث کردیم، در کمیسیون شوراها بحث کردیم. اصلا علت تصویب و دیدن شوراها در قانون، واگذاری امور به خود مردم است و این دلیلش این بود که نه فقط در شورا تشکیل بشود،
تلاش قانون این بود که در همه امور فرهنگی شهر، عمرانی شهر، زیرساختهای شهر، سازمان آب، آنها تصمیمگیریهایشان یکجا در اختیار شورای شهر قرار بگیرد اما این اتفاق رخ نداده است.
الان شورای شهر شورای شهرداریها است. دومین مشکلی که وجود دارد، این است که در زمان ریاست آیتاللههاشمی شاهرودی در قوه قضاییه که ایشان هم به این اشکال اشاره کرده بودند و موضعگیری کرده بودند، گفتند اگر قرار است شورای شهر تصمیم بگیرد، چرا باید تطبیقش را فرماندار انجام دهد؟ فرمانداری همان دولت است.
شورای شهر یعنی مردم تصمیم میگیرند، اما در نهایت باز دولت باید بگوید این مصوبات شما اجرا شود یا نشود. اصلا معنا ندارد.یکی از دلایل ضعف شوراهای شهر، به خاطر این است که تعریف صحیح و درستی از کارکردها و وظایف آنها نشده، ضمن اینکه شورای شهر علت موجده وجود و پدیدآمدنش این است که کار از طریق مردم، در دست مردم و با انتخاب مردم و با نظارت مردم، از اول تا آخرش انجام شود.
ورود و حضور شورای نگهبان به انتخابات شورا و تایید شورای نگهبان به نظرم خلاف اصل قانون اساسی است و خلاف حکمت و فلسفه تشکیل شوراهاست و اگر اینطوری باشد که شورای شهر در واقع بخشی باز از حاکمیت میشود، بخشی از دولت میشود و نمیتواند به ماموریتهای محوله خودش را انجام دهد.
* چرا مجلسیها اختیارات خودشان را دارند کاهش میدهند؟
بله متاسفانه بخشی از نمایندگان مجلس می خواهند اختیارات خود را در خصوص انتخابات شوراها به شورای نگهبان واگذار نمایند.
از سوی دیگر وقتی فرماندار در خصوص مصوبات نظر می دهد، معنیاش این است که دوباره دولت است که تصمیم میگیرد.
در واقع شورای شهر یک مجلس کوچک محلی است، شورا جایگاه تصمیم گیری وشأن نظارت دارند اما شأن اجرایی ندارند. اجرا را باید بسپارند به شهردار، به مدیران دستگاههای اجرایی که دارند کار میکنند، ولی فعلاَ این اتفاق نیفتاده است. واگذاری برگزاری انتخابات شوراهایاسلامی شهر و روستا به شورای نگهبان با قانون اساسی سازگاری ندارد. این موضوع هم با شأن و فلسفه تشکیل شورا مغایرت دارد.
* شما سابقه حضور در مجلس را دارید. مجلس یازدهم را چطوری میبینید؟
مجلس یازدهم دو، سه تا فاکتور مثبت دارد، شش، هفت تا هم فاکتور منفی دارد. مثبتش این است که ادعای انقلابی گری دارند. دوم اینکه مدعی هستند که مشکلاتی که در این دولت وجود دارد مثل برجام، مثل fatf، CFT، مذاکره و... را می تواند حل کند.
بنابراین می توانند. خودشان بنشینند و تصمیمگیری کنند و یک راهحلی برای برونرفت از این وضعیت فعلی پیدا کنند. اینها شعار حل مشکلات را دادند، انشاءالله بتوانند این کار را عملی کنند.
سومین خصوصیت این است که این مجلس، مجلس یکدستی است که از یک جهت خیلی خوب است. به هر حال آراء و مصوبات با رأی بالایی تصویب میشود و با رأی بالا حتما پشتوانه قوی است برای اجراییشدن.
اما یکی از اشکالات مجلس یازدهم کم تجربه بودن آنها است.اکثریت نمایندگان مجلس یازدهم افراد کمتجربهای هستند و اکثر نمایندگان نسبت به مسائل بینالمللی و داخلی و معضلات و مشکلات اقتصادی کشور اطلاعات کافی ندارند و اکثر نمایندگان، سابقه مدیریتهای میانی و سطح عالی در شهرستانها نداشته اند، حتی استان را شاید نشناسند، مسائل کشور را حتما نمیشناسند بنابراین نمی توانند به در خصوص مسائل کلی به راحتی تصمیم بگیرند.
از سوی دیگر به دلیل نداشتن تجربه سیاسی مسائل جهانی بینالمللی را هم نمیتوانند تحلیل کنند، مستلزم این است که دیگران به آنها بگویند، دیگران مسائل و موضوعات اقتصادی، سیاسی، بینالمللی و جهانی را با مشکلات تحریمها را، ابعاد و اضلاعش را برای اینها روشن کنند.
من معتقدم اکثریت مجلسی که خودشان نمیتوانند با نظر و تصمیم خودشان رأی دهند و تصمیم بگیرند،حتما باید یک اتاق فکر و پشت صحنهای وجود دارد. ممکن است این اتاق فکر و تصمیم گیر یا داخل و یا خارج مجلس وجود داشته باشد. به هر حال این مجلس، مجلس مطلعی نسبت به مسائل و مشکلات کشور نیست. پخت و پز را در پشت صحنه انجام میدهند، به مجلس میفرستند .
اشکال دیگر مجلس یازدهم هم این است که در نگاه کلان مجلس، همین مدت کوتاهی که گذشته، نهتنها مشکلات کاهش پیدا نکرده، امید برای حل مسائل و مشکلات بیشتر نشده، اجناس سه برابر شده، فشارهای اقتصادی مردم بیشتر شده، در واقع زندگی معیشت مردم به نوعی دارد تهدید میشود. این مجلس مسئولیت دارد، ماموریت دارد، بیاید کنار دولت در عین حال در جمع مردم و ببیند راهحلهایی که میتواند پیدا کند، چیست. صرف شعار دادن فایده ندارد. باید انقلابی عمل کند؛ انقلابی یعنی درجا یک راهحلی برایش پیدا کند که مردم از این معضل نجات پیدا کنند.
مردم در اثر فعالیتهای مجلس و تقابل روز افزون آنها با دولت نهتنها نجات پیدا نکردند، بلکه دچار مشکلات بیشتر شدند.
الان زندگی طبقه متوسط جامعه هم دارد تهدید میشود. حالا اشکالاتی که دولت دارد سر جای خودش، اما فضایی که مجلس جدید دارد ایجاب میکند امیدبخش باشد، این امید هنوز ایجاد نشده است.
* آقای قالیباف بهعنوان رئیس مجلس و طیف اطراف ایشان یک کاری را انجام دهند مثل نظارت میدانی؛ شهرستان به شهرستان مثلا میخواهند بروند و نظارت میدانی انجام دهند. این کار مجلس چقدر موثر است؟ یک نماینده از تهران بیاید مازندران و نظارت میدانی کند، چقدر تاثیر دارد؟
چنین نظارتی تعریفش اصلا معنا و مفهومی ندارد. نظارت میدانی به شکل که توسط نمایندگان مجلس اجرا می شود مفهومی نداشته و موثر نیست.
مجلس می تواند از طریق ابزارهای نظارتی خود این کار را انجام دهد؛ ابزارهای نظارتی مجلس دیوان محاسبات، تحقیق و تفحص، سوال، تذکر و استیضاح است.
مجلس می تواند بر عملکرد بودجه ای و عملکردهای سالانه دستگاههای اجرایی نظارت کند.شما اگر در وزارتخانهای نظارت کنید، کافی است و نیازی به شهرستان نیست. شهرستانها مجری اوامر و دستورات وزارتخانه خودشان هستند. اصلا دیوان محاسبات شأناش همین شأن نظارتی است و اصلا معنی ندارد شما شهر به شهر و روستا به روستا به دنبال مشکلات بگردید.
نظارت یک بالی است که در اختیار مجلس است، هم میتوانند در نشستهای کمیسیونها این را استیفاء کنند وظیفهعملیاتی شدن آن برعهده دیوان محاسبات کشور است. اینکه ما بگردیم در شهرها و روستاها و خیلی ریزشدن در کار انرژی مصرفکردن است. این کار مدیران شهرستانی را قفل می کند، کار را برای مردم سخت می کند. به هر حال وقتی شما یک مشکلی داری، وزارتخانهای وجود دارد، آب را از سرچشمه ببندید، راحت میتوانید چنین کاری انجام دهیدحالا آنها شاید شأن تبلیغاتی انتخاباتی باشد.
* به نظرتان آقای قالیباف کاندیدای 1400 میشود؟
ممکن است نظارت میدانی آقای قالیباف بیشتر تبلیغات انتخاباتی داشته باشد تا نظارت قانونی. اصلا نظارت به این شکل اصلا مفهوم ندارد و خندهدار است، چون خود نمایندهها هم میدانند که ابزار نظارتی آنها فراوان است. استیضاح است، تفحص است، سوال است، تذکر است.
اینها ابزارهایی است که نماینده در اختیار دارد، در شهرستان بگردد و ببیند آنجا چه اتفاقی افتاده، این تداخل در کار اجرایی محسوب میشود.
* آقای قالیباف با وظایف ریاست مجلس آشنایی پیدا کرده، جا افتاده یا نه، فکر میکند شهرداری یا نهایتا نیروی انتظامی است؟
من اداره مجلس ایشان و صحبتها و تحلیلهای ایشان را میشنوم، نه. هنوز برای من خیلی غریب است نشان می دهد ایشان به مباحث قانونی و آئیین نامه آشنایی ندارند. صحبتهای ایشان خیلی به دلم نمیچسبد، یعنی نشان میدهد که هنوز اشراف به اداره مجلس و آییننامه داخلی، ماموریت، وظیفه مجلس ندارد همین که شما فرمودید نظارت به آن شهرستان، این دو با اصل وظایف مجلس در تناقض و تضاد است.
* برگردیم به اسفند 98؛ اگر آقای لاریجانی با شرایط امروز این شرایط را میدانستند، کاندیدا میشدند و به صلاح بود یا اینکه نه، کاندیدا نمیشدند؟
نیامدن لاریجانی به صلاح بود با این مجلس و طرز تفکر حاکم بر مجلس حتماً نمیتوانست مدیریت مجلس را برعهده بگیرد، ضمن اینکه من اعتقادم این است که ایشان آدم سیاستمداری است، آدم ورزیدهای است در حوزه سیاسی، بالاخره سه دوره رئیس مجلس بود، دیگر هر اتفاقی که باید میافتاد، افتاد. باید کار را به آدمهای تازهنفسی با دیدگاه جدیدتری میدادند. حالا هم نتیجهاش این شد، ولی آقای لاریجانی به نظرم تصمیم درست را اینجا گرفت.
*خودتان چطور؟
من هم خیلی انگیزهای برای ورود به این کار نداشتم، یعنی احساس میکردم نه دولت توان اجراییاش را دارد، نه پولی دارد، چون نمایندگان شهرستانها وقتی میروند روستاها یا شهرستانهای خودشان، مردم توقع دارند که یک اتفاقی بیفتد. مشکل آب آشامیدنیشان حل شود، مشکل گازشان حل شود، مشکل راهشان حل شود، مشکل معیشتیشان حل شود. شهرستانها هم همینطور. وقتی پولی نیست، جز اینکه از نماینده متنفر شوند، احساس کنند که او عرضه این کار را ندارد و هم اینکه احساس کنیم کاری از دست ما برنمیآید و نمیتوانیم انجام دهیم، چرا قبول کنیم؟
* ما حدود هفت، هشت ماه تا انتخابات ریاست جمهوری زمان داریم. ترکیب کلی شرکتکنندهها در انتخابات ریاست جمهوری را چطور میبینید؟ آیا مردم شرکت میکنند؟ در آخرین انتخابات میاندورهای یک درصد در بعضی از شهرستانها مثل شهرستان فردیس، کرج و هشتگرد یک درصد شرکت کردند. اینها جزو جامعه شهرنشین ما بودند. به نظرتان مردم در انتخابات شرکت میکنند؟
متاسفانه دو، سه تا دلیل وجود دارد که مردم شرکت نکنند، مگر اینکه اتفاقات اساسی برای حل این دو، سه تا معضل وجود داشته باشد و مرتفع شود. یکی اینکه مردم احساس میکنند نمیتوانند همه مردم کاندیداهای موردنظر خودشان را در لیست تاییدشدهها پیدا کنند. این اولین اشکالی است که وجود دارد
* حاکیمت این فضا را باز میکند؟
باید این کار را بکنند، اگر نکند، مشارکت حتما کاهش پیدا خواهد کرد.
* به نظرتان غیر از دولت، شورای نگهبان و مجموعه حاکمیت واقعا دغدغهای دارند نسبت به حضور مردم در انتخابات؟ ظاهرا شورای نگهبان گفته خیلی مهم نیست برای ما، آقای کدخدایی در صحبتهایش با کنایه گفته خیلی مهم نیست چه تعداد شرکت میکنند، برای ما کیفیت مهم است، یعنی منتخبین مهم هستند.
بعید میدانم چنین اتفاقی بیفتد. بالاخره حق رأی یک حق اساسی است. حق و تکلیف کنار هم هست. اگر من مکلفم که در انتخابات شرکت کنم، بالاخره وظیفهای وجود دارد که باید نگاه و دیدگاه من در آن به طوری گنجانده شود که من بتوانم به تکلیفم عمل کنم. وقتی نگاه من در آن موضوع مورد اشاره تحقق پیدا نکند. یعنی باید فضا را مناسب و مهیا کنیم که همه دیدگاهها را کاندیداها داشته باشند و همه دیدگاهها انتخابگر باشند.
دومین بحثی که در شرکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری تاثیر گذار است بحث و مشکل بیماری کرونا است که حتما صدمه میزند و مشکلاتی را ایجاد میکند.
سوم اینکه وضع معیشت اقتصادی مردم احساس میکنند هرچه انتخاب کردند تا به حال، روز به روز بدتر شده؛ این مجلسی که شورای نگهبان که شما اشاره کردید، محصول انتخاب شورای نگهبان است و البته به دلیل اینکه دولت هم نسبتا خوب عمل نکردند، هر دو بالاخره دلایلی هست که وجود دارد که به دلیل عدم موفقیت دولت حاضر، دولت مستقر، عدم موفقیت اصلاحطلبان، بنا به شعار اصلاحطلبان است و شاید انتخابات یکدست اصولگرایان باز هم اینها عوامل بازدارنده باشد که مشارکت را کاهش دهد.
* انتخابات آمریکا چه تاثیری بر انتخابات ایران دارد؟
بله، چهارم هم انتخابات آمریکا است. به هر حال باز هم تحلیلهای مختلف و متفاوتی است. اگر ترامپ انتخاب شود، وضعیت انتخابات ریاست جمهوری ما هم تحت تاثیر مسائل و موضوعات مرتبط با انتخاب ترامپ شکل میگیرد، انتخابات آمریکا تاثیرات زیادی بر انتخابات داخل کشور و شخص رئیس جمهوری که انتخاب میشود، حتما تاثیرگذار است، یعنی شاید اگر ترامپ انتخاب شود، مردم را به سمت گزینه نظامی انتخابکردن رئیس جمهور بیشتر شود و اگر بایدن انتخاب شود، شاید اصلاحطلبان ورود بیشتری داشته باشند که بتوانند تعامل را با مذاکره پیش ببرند، به خاطر اینکه اصل مذاکره را شاید افراطیهای دو طرف، البته بیشتر اصولگرایان ما زیر بار آن نروند، اما به هر حال نگاه بایدن با نگاه ترامپ حتما تاثیرگذار است در انتخابات آینده کشور ما و در عین حال نوع رفتاری هم که دولت آمریکا میکند با ما، تعیینکننده است.
* به نظرتان چه تعداد از اصولگرایان کاندید میشوند؟ به نظر شما شرایط فراهم که آقای لاریجانی کاندیدا شود یا نه؟
این دوره اقبال به سمت اصلاحطلبها به خاطر عملکرد آقای روحانی کم است، اما باز جای امیدواری هست. امیدواریاش این است که اصولگرایان خودشان را پیروز میدان آینده انتخابات 1400 میدانند و هجوم میآورند و همه میخواهند کاندیدا شوند. و اتفاقی که سال 92 افتاد، همین بود، یعنی کسی فکر نمیکرد آقای روحانی از صندوق در بیاید و رئیس جمهور شود، به دلیل اینکه تعداد اصولگرایانی که کاندیدا شده بودند، خیلی بیشتر بود، یکی هم آقایهاشمی بود، آقای روحانی بود که آقایهاشمی تایید نشد.
در همه انتخاباتی که برگزار شد، جز انتخابات مقام معظم رهبری و آقای احمدینژاد، بیشتر انتخابات ریاست جمهوری را برندگانش همه اصلاحطلب بودند یا اعتدالی بودند و الان هم اینطوری است. الان همین مجلس یکدست، چند تا از نمایندگان مجلس خودشان ناراحتند و میگویند این مجلس، خیلی مجلس بیسروصدا است؛ حداقل چهار تا مخالف میآمد و صحبت میکرد، بحثها بهتر میشد، یک سروصداهایی میشد، الان یک جاده تختی است که اینها تخته گاز گرفتهاند و دارند میروند، بدون اینکه کسی حرفی یا سخنی داشته باشند. به نظرم کاندیداهای اصولگرایان برای ریاست جمهوری تعدادشان زیاد است و در بین تعداد اصولگرایان چهار، پنج تا نظامی است و نظامیانی که تا به حال آمدهاند، کسی از آنها رأی نیاورده و به نظر نمی رسد مردم نظر مثبتی نسبت به آنها داشته باشند به هر حال نظامیان زیادی قبلاً آمدند توفیقی نداشتند در دورههای قبل آقای شمخانی آمد، آقای محسن رضایی آمد، آقای قالیباف آمد، الان هم باز همینها مطرح هستند، چون نظامیاند، هم پاسدارند و هم نظامی.
* فارغ از این ترامپ رأی بیاورد یا نیاورد، مردم نسبت به رئیس جمهور نظامی گرایش دارند؟
نه، ندارند، ولی شاید شخصیتی مثل قاسم سلیمانی که مطرح میشد برای انتخابات ریاست جمهوری و سر زبانها افتاده بود، با این اقبال و استقبالی که مردم از شهید قاسم سلیمانی کردند، یک شخصیت اینطوری میتواند در مقابل ترامپ بایستد.
* ما یک چنین شخصیتی داریم؟
الان نداریم، ولی همان وقت که آقای رضایی بود و صحبتش بود، میتوانست گزینه مناسبی باشد برای مقابله با ترامپ. اما از مقبولیت عام برخودار نیست مردم اقبالی به رئیس جمهور نظامی نشان نمی دهند.
* به نظرتان بعد از عملکرد دولت آقای روحانی، اصلاحطلبان حاضرند با آقای لاریجانی ائتلاف کنند؟
من واقعا از خودش خبر ندارم که میآید یا نمیآید، هنوز اظهارنظر نکرده و هنوز هم میگوید نه، ولی من یک نکتهای را میخواهم بگویم که با اشرافی که آقای لاریجانی به مسائل اجرایی در همه ابعادش دارد، بالاخره سه دوره رئیس مجلس بوده، ریز مسائل اقتصادی کشور را میداند. نظام و حاکمیت به این تجربه و این مدیریت نیاز دارد. به نظرم آینده کشور در برونرفت از این مسائل و مشکلات اقتصادی، هیچ کسی این وزن آقای لاریجانی را برای اداره کشور هم در مسائل داخلی کشور و هم بینالمللی ندارد، ولی خودش عدم تمایل کرده، احساس خستگی کرده و نمیتواند بیاید، ولی دستپخت نظام در این 40 سال اگر بخواهیم تعداد انگشتشماری از مدیران را نام ببریم که میتوانند در حل و رفع مسائل و مشکلات موفق باشند، حتما یکی آقای لاریجانی است که به نظرم باید بزرگان، عاملین، اندیشمندان، یک طوری در فضای سیاسی جامعه یک هشتگی ایجاد شود که آقای لاریجانی را دعوت کنند به این فضا.
حالا شاید خودش تمایل به این کار ندارد و احساس میکند که آدمهای جوانتری هستند. ولی چون من سالها با ایشان کار کردم، قدرت تصمیمگیری ایشان، کماشتباهبودن تصمیمگیری ایشان و با قدرت عملکردن تصمیمات اجرا یا تصمیماتی که خودش گرفته را، اشرافی که به مسائل و موضوعات دارند، تحلیلهای درستی که پیرامون مسائل و موضوعات میکنند، در مذاکرات دو تا سفر با ایشان مذاکرات خارجی بودم، همان یکضرب میزند کمر طرف را میگیرد و بحث را به سمت و نظر و نگاه خودش که مطلوب جمهوری اسلامی است را سوق میداد. به هر حال ایشان چنین شخصیتی است که الان ما کمتر داریم یا نداریم.
نمیدانم واقعا آقای لاریجانی میآید یا نمیآید در شرایط فعلی، ولی نیاز کشور آینده کشور ما یک چنین شخصیتی است که هم تجربه کار را دارد، هم مدیریت کار را بلد است، هم اعتماد نظام حاکمیت را به خودش میتواند جلب کند و نخبگان کشور و هم در دنیای بینالمللی کشور به این ایشان روی خوش نشان میدهند.
* یک زمانی اصولگرایان با آقای لاریجانی همراه بودند و فکر کنم بعد از مجلس دهم دیگر اصولگرایان از ایشان فاصله گرفتند. تعبیر ما از بدنه اصولگرایان تعریف سابق دیگر نیست. اصولگرایان الان یک بخشی از جبهه پایداری شدند، به همراه و اطرافیان آقای قالیباف. به نظرتان چرا اصولگرایان با ایشان کنار نمیآیند؟
آقای لاریجانی یکی از خصوصیاتش این است که نگاه حکومتی و حاکمیتی دارد. حتی در زمان احمدینژاد هم واقعا تلاش میکرد کمک کند به وزرایش حل شود. آقای روحانی هم همینطور است، نگاه حلی به مساله اداره کشور داشت. اصولگرایان تندرو طبیعتا این رابر نتافتند و این را یک همدستی با دولت روحانی تلقی کردند، در صورتی که اینطور نبود، ایشان گاهی هم نقدهای تندی هم به دولت داشت. تصمیمگیریهای قابل قبولی نسبت به ناکارآمدی دولت و وزرایش داشت. خود مجلس را به یک سمت و سو حرکت میداد و این از خصوصیات ایشان است که نگاه حاکمیتی را ممکن است خیلیها زیر بارش نروند و دنبال نگاه حزبی و جناحی و شخصی خودشان باشند و این باعث شود که یک بخشی از اصولگرایان قبولش نداشته باشند، یک بخشی از اصلاحطلبان هم قبولش ندارند. البته از آن طرف هم یک بخشی از اصولگرایان قبولش دارند، از آن طرف هم یک بخشی از اصلاحطلبان معتدل هم قبولش دارند.
* یعنی به نظرتان انتخابات سهقطبی میشود اگر آقای لاریجانی حضور پیدا کند یا یک فردی شبیه به آقای لاریجانی ؟
بله؛ ممکن است انتخابات سه قطبی شود البته اگر شورای نگهبان بپذیرد، یعنی شورای نگهبان یک کاندیدایی که میتواند کاندیدای اصلاحطلب شناختهشده که به قول خود اصلاحطلبان بدلی نباشد را بپذیرند، سهقطبی میشود، اما اگر نباشد، فکر میکنم که اصلاحطلبان به آقای لاریجانی هم اقبال نشان دهند. البته تندروهایش نه.
* یکی از وظایفی که حاکمیتی در اختیار وزارت کشور و دولت است، دولت باید بتواند تجمعات را در ایران قانونمند کند. بعد از 40 سال از نظام جمهوری اسلامی و قبلترش نتوانستیم شاهد دادن مجوز برای تجمعات قانونمند باشیم نسبت به اعتراضات معیشتی، نسبت به اعتراضات سیاسی. چرا ما در نظام جمهوری اسلامی این امکان را ایجاد نکردیم، وزارتخانهای مثل وزارت کشور امکانی ایجاد نکرد که محلی را برای تجمع در نظر بگیرد و آن موقعها محل قانونی به مردم معرفی کند؟
اینکه من عرض کردم ضرورت دارد بعد از 40 سال بیاییم و برگردیم برخی قوانین و رویکردها را اصلاح کنیم، از مورد هم از همین موارد است. به هر حال اعتراضات قانونی مردم یک حقی است که باید به آنها داده شود.
ولی پس از تبدیل اعتراضات به اغتشاشات، طبیعتا حاکمیت حق خودش میداند که با آنها برخورد کند. این حتما ضرورت دارد که مردم برای استیفای خودشان در شهرهای کلان در چند جای شهر، در شهرهای کوچک و بزرگ یک جایی مشخص شود که مردم بتوانند هم صحبتهای خودشان را بکنند. آنها باید بتوانند مسالمتآمیز طرح مساله کرده طرح خواستههای خودشان را بکنند.
به هر حال دولت، نمایندگانشان، قوه قضاییه بیایند و اینها را رسیدگی کنند و حل و فصل شود. همین مساله موسسات مالی، بالاخره این مردم را به سطوح درآورد، یعنی گرفتاریهایی که ایجاد کردند، طبیعتا این مردم پس انداز خودشان را جمع کردند، حداقل سرمایههای خودشان را جمع کردند در بانکها و موسسات مالی که هیچ مسئولیتش را بانک مرکزی قبول نمیکرد و میگفت مجوزش را نیروی انتظامی داده، مجوزش را وزارت تعاون داده، از اول اصلا مسئول نظارت پولی کشور، بانک مرکزی است.
چطور اجازه دادند این همه موسسات مالی قدم به قدم تشکیل شد، این همه مردم استقبال کردم، بعد اینها هم مردم را با سود بیشتر تطمیع کرده و فریب دادند؛ اینها مسائل و مشکلاتی بود که ایجاد کردند. برای گرفتن این حق باید چیکار میکردند؟ باید میآمدند در خیابان و اعتراض میکردند. بعد شیشه بانک را میشکاندند، کسی همش سراغ اینها نمیرفت، کسی حرف اینها را گوش نمیکرد. اینها ضرورت دارد که به نظرم باید محل و مکانی برای این نوع تجمعات و خواستهای قانونی مردم حتما باید ایجاد شود و این بعد از 40 سال جزو مسلمات حقوق مدنی شناخته میشود، حقوق اساسی است که باید نظام تمکین کند.
*اخیراً آقای فرهادی، فرماندار تهران در نامهای که نوشته بودند، نوشته بود آقای بازرگان فرد شناختهشدهای نیست. این طبق قانون، بند اول هم شخص شناختهشده در اسلام، انقلاب و... نیست!
این برمیگردد به همان اشکالی که من درباره قانون شوراها گرفتم. اعضای شورای شهر نماینده مردم هستند. چرا باید مصوبات را فرماندار که نماینده دولت است تایید کند! مثلاً درباره یک تصمیم گیری ساده نظر بدهد و بگوید این بشود و این نشود؟ این اولین اشکالش است.
دوم اینکه چرا یک خیابان به اسم آقای بازرگان و خانم طالقانی نباید باشد؟ بالاخره هر کدام از اینها زحماتی را متقبل شدند، چه قبل از انقلاب، چه بعد از انقلاب. آقای بازرگان شخصیت تاثیر گذار انقلاب بود ایشان به هر حال در تاریخ معاصر ما نقش داشته است. خانم طالقانی هم قبل از انقلاب زندانی سیاسی و چند دوره نماینده مجلس بود.
ممکن است همین افراد به برخی از تصمیمات در نظام نقد داشتند و اشکالاتی میگرفتند. مثلاً در مجلس اول اینها نظراتی داشتند می توان گفت در راستای وظیفه قانونی خودشان بوده؛ بالاخره شما نمیتوانید بگویید نمایندگان مجلس "تخت" نظر دهند، بالاخره باید اینها یک فراز و فرودی داشته باشند. چرا که نماینده مردم هستند، همه سلائق جامعه را باید ببینند.
بخش اعظمی از جامعه حتماَ با این نامگذاری موافقاند. چرا شورای عالی شهر نباید به نظر مردم عمل کند؟ بازرگان اسمش آنجا باشد، چه میشود؟ کجای مملکت خسارت میبیند؟ چه کسی خسارت میبیند؟ چه میشود؟ چه اتفاق بدی قرار است رخ دهد آیا مردم از این نامگذاری متضرر می شوند؟ این یک مقدار نگاه عقلانیتری میخواهد، منطقیتری میخواهد.
* نتیجه انتخابات 1400 آیا از هم اکنون قابل پیشبینی است؟
خیر؛ انتخاباتی که در پیش است نسبت به انتخاباتهای گذشته خیلی مهم و حساس و سرنوشتساز است؛ البته همه انتخابات موثر و سرنوشتساز بودند. اما در حال حاضر لازم است باید رسانهها، نظام، مجلس، دولت برای زمینهسازی حضور مردم و هم طرحی نو دراندازند، نگاههای 40 ساله ما باید اصلاح شود، در بحث حقوق اساسی مردم، حقوق مدنی مردم و دموکراسی به معنی واقعی خودش باید در جمهوری اسلامی اتفاق بیفتد، چون هر سال ما انتخابات داریم، اما زمینهسازی حضور مشارکت حداکثری لازمه بسترهایی است که باید خارج از نگاه سیاسی و جناحی فراهم شود. یکی از این بسترها اجازه نقش آفرینی به تمامی تفکرها و سلیقههاست؛ اینکه صرفا به هر شکلی یک جناح خاصی حکومت را در دست داشته باشد، صحیح نیست و موجب بی اعتمادی جامعه به سیاستها می شود. منحصر کردن قدرت سیاسی و اجرایی به یک گروه خاص با مردم سالاری در تضاد است.
منبع: دیدهبان ایران
دیدگاه تان را بنویسید