احمد مازنی، رئیس کمیسیون فرهنگی در مجلس دهم مطرح کرد:
گروههای فشار خواهان اجرای نظرشانند، ولو خلاف دین، قانون یا سخن رهبری
نماینده مجلس دهم گفت: گروههای فشار و عناصر افراطی حرکت ماشین دولت در عرصههای مختلف ازجمله فرهنگ را کند میکنند. این افراد اتفاقا خودشان را در حوزه فرهنگی صاحبنظر میدانند و فکر میکنند باید در این حوزه از نظرشان تبعیت شود و در این حوزه هرچه گفتند همان شود؛ ولو اینکه مخالف دین، قانون یا سخنان رهبری باشد!
اعتمادآنلاین| احمد مازنی، رئیس کمیسیون فرهنگی در مجلس دهم درباره عملکرد دولت یازدهم و دوازدهم در حوزه مسائل فرهنگی بیان کرد: دولت هر چقدر میخواهد از اختیارات قانونی خود استفاده کند با موانعی روبرو است. با استفاده از عناصر افراطی کار دولت را کند میکنند. در این حال معتقدم اگر دولت در حوزه فرهنگ دغدغهمند باشد، یکی از عناصر مهم فرهنگ گفتوگو است و خیلی از مسائل را میتوان با گفتوگو حل کرد. بالاخره همه احزاب و جناحها و افراد به یک اصول و مصالحی پایبند هستند. مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
دولت حسن روحانی از همان ابتدا به عنوان یک دولت دغدغهمند در حوزه فرهنگی شناخته نمیشد و کارویژههای خود را در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد تعریف کرده بود. با این حال شعارهایی نیز در حوزه فرهنگی داشت. در این سالهای اخیر دولت، ناکارآمدیهای خود را در زمینه اقتصادی با «تحریم» و «فشارهای خارجی» توجیه کرده اما در بخشهای فرهنگی این توجیه هم وجود ندارد. درگذشت محمدرضا شجریان و برخورد دولت باعث شد که بار دیگر در خلال این بحرانهای اقتصادی و شرایط خاص ناشی از شیوع کرونا، مطالبات فرهنگی هم دوباره مطرح شود؛ مطالباتی هرچند کوچک همچون پخش ربنای شجریان از صداوسیما؛ به نظر شما دولت در این حوزه چه کارنامهای از خود بر جای گذاشته است؟
فکر میکنم عملکرد نظام جمهوری اسلامی ایران به مفهوم عام یعنی سازمانها و موسسات مصرح در قانون اساسی و موسسات و سازمانهای رسمی خارج از قانون اساسی - مثل حوزههای علمیه، کانونها و مراکز فرهنگی - نمره خوبی در این حوزه نخواهد گرفت. تولیدات در حوزه ارزشهای فرهنگی در تراز جامعه ایرانی - اسلامی در طول 40 سال گذشته به خوبی اتفاق نیفتاده و هرچه بوده، به صورت طبیعی اتفاق افتاده است. برای نمونه دفاع مقدس، وصایا و آثار انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در هنرهای مختلف حاضل ظهور و بروز هنرمندان برجسته و فرهیخته بوده است. اما به طور کلی حاکمیت از مجموعه این ظرفیتها به طور مطلوب استفاده نکرده است. معتقدم باید همه جوانب را دید. ملت ایران چندین قرن پیش از میلاد مسیح قدمت فرهنگی و تمدنی دارد. بعد از ظهور اسلام در ایران نیز تلفیق فرهنگ ایرانی و اسلامی و همچنین مکتب تشیع منجر به تولید آثار و ارزشهایی شد که بینظیر است. همه شرقشناسان و ایرانشناسان بر این موضوع تاکید میکنند. در 40 سال گذشته هم ما جنگ تحمیلی را از سر گذراندیم که مردم از دل این جنگ تحمیلی ارزشهایی را استخراج کردند و آن را به فرهنگ خاصی تبدیل کردند که به فرهنگ عاشورا نزدیک بود. چه دولت چه مجلس چه نهادهای انقلابی و فرهنگی و چه موسساتی راکه ذیل دولت تعریف نمیشوند اما تاثیرگذارند، مجموعا ناموفق ارزیابی میکنم.
مشخصا دولت چه سهمی از این وضعیت دارد؟
به نظر من عملکرد دولت را باید از چند جهت مورد سنجش قرار داد. یکی از جهت بودجهای در حوزه فرهنگ. همیشه معتقدم ما هر چه در عرصههای فرهنگی و اجتماعی هزینه کنیم، از بار هزینههایمان در زندان و دادگاه و... در حوزه آسیبهای اجتماعی و روانی کمتر خواهد شد. در حقیقت صرف بودجه در حوزه فرهنگ باعث میشود در امر پیشگیری هزینه کرده باشیم؛ یعنی جلوی آفاتی را بگیریم که بعدها کل جامعه را دچار مشکل میکند. از این جهت معتقدم برای حوزه فرهنگ بودجه کافی اختصاص داده نشده و دولت یازدهم و دوازدهم در این زمینه بسیار کوتاهی کرده است. این امر هم ربطی به تحریم و زمان خروج ایالات متحده از برجام نیست. من سالهایی که در کمیسیون فرهنگی مجلس دهم بودم، یکی از تعابیری که در جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی، جلسات مجلس، در مصاحبهها و... خطاب به رییسجمهوری، مسوولان سازمان برنامه و بودجه، مسوولان فرهنگی کشور و... استفاده و گلایه میکردم همین بود که مسوولان ما در مورد فرهنگ در عرصه شعار در عرش هستند و در عرصه عمل زیر فرش! یعنی وقتی میخواهند از فرهنگ و تمدن ایران و ارزشهای ایران بگویند همه مقامات از اجرایی تا مجلس و... اهمیت ویژهای برای فرهنگ قائل میشوند اما وقتی میگوییم به جای این تعابیر بودجه اختصاص دهید، تغییری ایجاد نمیشود. دستکم در فاصله سالهای 96 تا 98 که من در مجلس شاهد بودجه ارایه شده از سوی دولت بودم، بودجه اختصاص داده شده به بخش فرهنگ از نیم درصد بودجه فرهنگی بیشتر نشده است. یعنی 6دهم درصد. وقتی از بودجه فرهنگی صحبت میکنیم، یعنی بودجه صدا و سیما، سازمان تبلیغات، حوزه علمیه قم و... همه و همه این بودجهها که حتی در این سالها بارها بودجه آنها مورد انتقاد قرار گرفته است و همچنین بودجه وزارت ارشاد، وزارت ورزش، وزارت میراث فرهنگی و... مجموعا نیم درصد از بودجه کشور هم نشده است. بنابراین یکی از مسائلی که نشان میدهد به حوزه فرهنگ توجهی نمیشود، بودجه اندک است. مساله دیگر هم در بخش فرهنگی که دولت باید به آن توجه میکرد، جنگ روانی بود. ما کنار جنگ اقتصادی، جنگ روانی داریم که چه بسا شدیدتر هم باشد. مطالعهای که در نهضتهای شکست خورده تاریخ ازجمله نهضت ملی دکتر مصدق داشتهام؛ مهمترین عاملی که در کودتای امریکایی و انگلیسی شاه موجب موفقیت شد، تبلیغاتی بود که علیه دکتر مصدق راه انداخته بودند. تبلیغاتی در حوزههای علمیه راه انداختند که مصدق یعنی حزب توده و با این تبلیغات مردم و متدینین را نشانه گرفتند و این تصور را ایجاد میکردند که کشور میخواهد کمونیستی شود و از خدا و پیغمبر و اهل بیت و... خبری نیست. این ذهنیت در جامعه تبلیغ و ترویج شد و بعد کودتاچیان توانستند موافق شوند. بسیاری از بزرگان یا سکوت کردند یا بعضا همراهی کردند، این همراهی هم ناشی از این جنگ روانی بود. در شیلی هم مهمترین عامل سقوط آلنده در مقابل پینوشه تبلیغی بود که میان مردم فقیر صورت گرفت. بشقاب و قابلمه دست آنها دادند تا به خیابان بیایند و بگویند ما گرسنهایم؛ بنابراین خیلی راحت حکومت آلنده را سرنگون کردند و پینوشه دیکتاتور را جایگزین کردند. امروز هم بهخصوص با وجود ظرفیتهای گسترده فضای مجازی و ماهواره و رسانههای مختلف که درپی این هستند که ته دل ملت ایران را نسبت به ارزشهای دینی و ملی خالی کنند، ما با یک جنگ روانی تمام عیار مواجه هستیم. ایالات متحده و قدرتهای خارجی و سلطنتطلبها، تروریستهای منافقین و... همگی دست به کار ایجاد این تبلیغات روانی شدهاند. خودمان هم داخل کشور نتوانستیم کار فرهنگی خوبی انجام دهیم و این جنگ روانی را خنثی کنیم. صدا و سیما ضعیف عمل کرده، برای مطبوعات اهمیت قائل نشدیم، مطبوعات از امکانات کافی و کامل برخوردار نیستند و حتی به زحمت خود را اداره میکنند. چه بسا گفته شود که حالا کمبود کاغذ چه اهمیتی دارد یا فلان سایت که در حوزه احزاب و تشکلها فعالیت دارد چه اهمیتی دارد اما باید بدانیم که کار فرهنگی اهمیت بسزایی دارد. همان قدر که توجه به نان شب مردم اهمیت دارد، توجه به این جنگ روانی نیز مهم است؛ چرا که بدیها و معایب را بزرگنمایی میکنند. در مجموع تاکید دارم دولت کوتاهی کرده و امکانات خیلی کمی اختصاص داده است.
شما تلویحا به تعدد مراکز فرهنگی و فرهنگساز اشاره کردید؛ به نظر شما دولت متولی چند درصد از فرهنگ کشور است؟ در واقع چقدر از سازمانهای فرهنگی زیر نظر مستقیم دولت قرار دارند که بتوان گفت این کوتاهی مستقیما متوجه دولت است؟
شاید نتوانم درصدی را به صورت دقیق بگویم. مثلا آیا صدا و سیما را چون زیر نظر دولت نیست، نباید دولتی به حساب بیاوریم؟! من از نزدیک در این حوزه کار کردهام و معتقدم بسیاری از جنگهای درون نظام زرگری است و خیلی مبنا ندارد.
یعنی اختلاف دولت و صدا و سیما در حوزههایی چون اطلاعرسانی یا فرهنگی را نباید جدی گرفت؟
قبول دارم که مسائل جدی در این روابط وجود دارد. این بخش از اختلافات به جریان تمامیتخواهی در نظام باز میگردد که میخواهند هر کجا باشند و هر کار که میخواهند، انجام دهند. این افراد اگر دولت احمدینژاد سر کار باشد، میخواهند از طریق وزارت ارشاد اهدافشان را پیش ببرند و اگر دولت روحانی هم باشد، میخواهند از طریق صدا و سیما اقدام کنند. در کشور ما منافع ملی صاحب ندارد. یعنی اینجا به جای اینکه بر اساس منافع ملی فکر کنند، بر اساس تعصبات بخشی و سازمانی فکر و عمل میکنند. برای اینکه از دایره انصاف خارج نشوم هم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به لحاظ ساختار، سرمایه انسانی، بودجه و حمایتها بسیار کمتر از صدا و سیما است. صدا و سیما از یک مصونیت آهنین برخوردار است که رسما از جناح خاصی حمایت میکند حتی افراد را به اسم تخریب میکنند و برای یک نفر یا یک جریان تبلیغ میکنند اما به هیچ کس هم پاسخگو نیستند. همیشه هم بابت بودجه مینالند و گلایه دارند. قبول دارم که شاید در قیاس با نیازشان کم باشد اما در قیاس با سایر موسسات فرهنگی صدا و سیما با اختلاف بسیار از جهت بودجه رتبه بالایی دارد. بنابراین من وزارت ارشاد را موفقتر از صدا و سیما میدانم اما انتظار میرود دولت از امکاناتی که در اختیار دارد با محوریت وزارت فرهنگ و ارشاد استفاده بهتری کند.
آنچه شما در مورد آن صحبت کردید، بخش کلان موضوع بود اما کنار مسائل کلان همچون بودجه اندک بخش فرهنگی برخی مطالبات مردمی وجود دارد که اساسا به بودجه نیاز ندارد؛ بلکه به پیگیری دولت و خواست آن و البته رایزنیها و چانهزنیها بستگی دارد. برای نمونه اعلام یک روز عزای عمومی برای درگذشت شجریان یا مسائل پیش پا افتادهای در حوزه زنان چون دوچرخهسواری یا ورود به ورزشگاه یا مثلا بازپخش برنامه 90 به عنوان برنامهای با مخاطب میلیونی به آنتن صدا و سیما یا حتی پخش ربنای استاد شجریان از «رسانه ملی» ازجمله مطالبات حداقلی مردم است که دولت در این زمینه هم موفق عمل نکرده است.
آقای شجریان در عصر ما مثل حافظ و سعدی در حفظ خودشان بود. اتفاقی که در کشور ما برای استاد شجریان افتاده، هم از سوی دولت هم وزارت فرهنگ و ارشاد و هم از سوی صدا و سیما انتظارات را برآورده نکرد؛ چرا که نه در شأن ایشان بود و نه در شأن ملت ایران. حداقل یک روز عزای عمومی اعلام میشد. من هم معتقدم در زمینه پاسخ دادن به مطالبات حداقلی اینچنینی هم دولت کوتاهی کرده است، در صورتی که میتوانست خیلی موثرتر عمل کند. اتفاقا پس از درگذشت استاد شجریان، ویدیویی از دوران مناظرات انتخاباتی از حسن روحانی در فضای مجازی دست به دست شد که ایشان از عدم پخش ربنای استاد شجریان انتقاد میکرد؛ وعدهای که میتوانست تبدیل به عمل شود، برای هیچ کس هم در هیچ جایگاهی ایجاد نمیکرد. متاسفانه مشکلات و عقدههایی را برای احساسات مردم ایجاد میکنند که هیچ کمکی به نظام و دولت نمیکند؛ بلکه بیشتر ضربه میزند، از جمله همین رنجاندن آقای شجریان که به قیمت حمایت از احمدینژاد بود که در آخر به آنها وفادار نماند و همهاش خسارت بود و هنوز هم وجودش خسارت است. در آینده مردم قضاوت خواهند کرد. امثال آقای شجریان را برای چنین افرادی قربانی کردند.
مهمترین دلیلی را که دولت حتی به این حوزهها ورود نمیکند، آن هم با وجود اینکه هزینه چندانی دربرندارد، چه میدانید؟ آیا دولت در این حوزهها دغدغهمند نیست؟ بحرانهای اقتصادی و سایر بحرانها اجازه تمرکز بر این مسائل را نمیدهد؟ این گونه تصمیمات در دست و اختیار دولت نیست یا دلایل دیگری وجود دارد؟
تصور من این است که عوامل مختلفی موثر است. یکی از این عوامل گرفتاری مربوط به مسائل روزمره است که با تحریم تشدید شده است. همچنین درک درست از مسائل فرهنگی اهمیت دارد. بالاخره هرکس در سطحی مسائل فرهنگی را درک میکند. شاید در تصور برخی از مقامات دولتی فرهنگ یک کالای لوکس است. بنابراین نگاه سطحی به مسائل فرهنگی داشتن یکی از مشکلات اصلی ما با دولت است. همچنین تاثیر گروههای فشار را هم نباید نادیده گرفت. گروههای فشار و عناصر افراطی حرکت ماشین دولت در عرصههای مختلف ازجمله فرهنگ را کند میکنند. این افراد اتفاقا خودشان را در حوزه فرهنگی صاحبنظر میدانند و فکر میکنند باید در این حوزه از نظرشان تبعیت شود و در این حوزه هرچه گفتند همان شود؛ ولو اینکه مخالف دین، قانون یا سخنان رهبری باشد! فکر میکنند همانی که خودشان میفهمند، باید اجرایی شود. آنها از برخی رهنمودها برداشت غلط دارند. برای نمونه بحث «آتش به اختیاری» را که رهبری فرمودند، متوجه نمیشوند و مانع ایجاد میکنند و ایجاد مانع توسط افراطیها از عواملی است که کار دولت را کند کرده است.
اما برخی معتقدند مقولههای فرهنگی به دلیل حساسیتزا بودن و تعیین رویکرد کلی توسط حاکمیت، فضای فعالیت دولت را تنگ میکند. با این گزاره موافقید؟ اگر ما چنین برداشتی داشته باشیم، به این گزارهها هم میرسیم که از فرهنگ تا سیاست خارجی و اقتصاد نگاه حاکمیتی برتری دارد و اساسا دولت در کشور نقش چندانی ندارد، مگر اینکه مجری تصمیمات حاکمیت باشد و طبیعتا با این نگاه جایگاه ریاستجمهوری زیر سوال میرود؟
از همان دوره انتخابات اشتباهی در جامعه رخ میدهد و آن، این است که کاندیدای ریاستجمهوری فراتر از اختیارات و ظرفیت دولت در قانون اساسی به مردم وعده میدهد. بعد هم نمیتواند به وعدهها عمل کند؛ چون با موانعی روبرو است. به نظر من کسی که میخواهد رییسجمهوری شود، باید بداند که رییسجمهوری سوییس نیست، رییسجمهوری ایران است. ما قانون اساسی خاص خودمان را داریم. در قانون اختیارات رییسجمهوری مشخص است و باید با مقام رهبری که بالاتر از اوست تعامل داشته باشد و با مجلس که جنبه نظارتی دارد هماهنگ باشد و تعامل داشته باشد؛ بنابراین رییسجمهوری باید برنامههایش را در چارچوب حاکمیت پیش ببرد. همچنین در نقطه مقابل هم دولت هر چقدر میخواهد از اختیارات قانونی خود استفاده کند با موانعی روبرو است. با استفاده از عناصر افراطی کار دولت را کند میکنند. در این حال معتقدم اگر دولت در حوزه فرهنگ دغدغهمند باشد، یکی از عناصر مهم فرهنگ گفتوگو است و خیلی از مسائل را میتوان با گفتوگو حل کرد. بالاخره همه احزاب و جناحها و افراد به یک اصول و مصالحی پایبند هستند.
اما آیا اشکال تنها در شعارهای انتخاباتی است یا مشکلات ساختاری هم داریم که تا این میزان مقام رییسجمهوری را متزلزل کرده است؟
مشکل ما در ساختار نیست؛ بلکه در رفتار سلیقهای با ساختار است. شاید اینجا مجال نباشد که به مباحث قانون اساسی بپردازیم. برای نمونه وزیر ارشاد هر که هست، گزینه رییسجمهوری است که از سوی مجلس رایاعتماد گرفته و کار میکند. وزارت ورزش، وزارت میراث فرهنگی، حتی شورای عالی انقلاب فرهنگی که ریاست آن با رییسجمهوری است و حتی ارگانهایی که زیر نظر دولت نیستند اما به هر حال به بودجه دولتی احتیاج دارند، همگی باید با هم هماهنگ پیش بروند. من ارادهای برای این هماهنگی و رفتار گفتوگو محور در دولت نمیبینم. اگر دستگاههای زیر نظر رهبری همراهی نکردند، باید از خود ایشان کمک گرفت؛ چه آنکه رییسجمهوری بیشترین تعامل را با ایشان دارند. موضوعی که درمورد کرونا اتفاق افتاد. در حوزه فرهنگ دولت از همه ظرفیتها استفاده نکرده است.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید