اعظم دختری چون پدر طالقانی
آنچه در این میان و با نگاهی به سوابق اعظم طالقانی و اقداماتش چه پیش و چه پس از پیروی انقلاب محل ابهام است، نوع نگاه به دختر آیتالله طالقانی است. او هم کنشگر سیاسی بود و هم اجتماعی اما پرسش آن است که کدامیک از این فعالیتها در زندگی اعظم طالقانی پررنگتر بود.
اعتمادآنلاین| یک سال پیش در همین روزها بود که خبر درگذشت زنی، کام اهالی سیاست را تلخ کرد که همواره خواستش ادامه دادن راه پدر بود. اعظم طالقانی از آن جنس زنانی است که به باور بسیاری از زیر سایه بزرگ نام پدر خارج شد و با گفتار و کردار و رفتارش، برای خود آبرویی میان مردم ایران خرید. او که رفت، خیال برخی آسوده شد که دیگر خبر حضورش در ستاد انتخابات برای نامنویسی در انتخابات ریاستجمهوری اعلام نخواهد شد؛ اقدامی نمادین که در بسیاری از موارد خبر نامنویسی بسیاری از دیگر «رجال سیاسی» در انتخابات ریاستجمهوری را به حاشیه میراند.
با آنکه هم اعظم طالقانی و هم بسیاری دیگر از فعالان سیاسی ایران میدانستند و میدانند که با تفسیر فعلی شورای نگهبان از کلیدواژه «رجل سیاسی» ذکر شده در قانون اساسی، امکان حضور زنان در میدان رقابت وجود ندارد و کرسی ریاست قوه مجریه، عملا مقام و منصبی مردانه محسوب میشود و اگرچه سخنگوی شورای نگهبان از امکان نامنویسی زنان در انتخابات ریاستجمهوری میگوید اما در عین حال از عدم تغییر نظر فقهای این شورا نیز خبر میدهد. حالا یک سال است که اعظم طالقانی به دیدار «پدر طالقانی» شتافته ولی هنوز فعالان سیاسی بهویژه کنشگران زن تلاش میکنند از خط مشی او بگویند و راه او را دنبال کنند؛ راهی که گاه و بیگاه با سدهایی مردانه همراه میشود.
اعظم طالقانی؛ کنشگر سیاسی یا اجتماعی؟
آنچه در این میان و با نگاهی به سوابق اعظم طالقانی و اقداماتش چه پیش و چه پس از پیروی انقلاب محل ابهام است، نوع نگاه به دختر آیتالله طالقانی است. او هم کنشگر سیاسی بود و هم اجتماعی اما پرسش آن است که کدامیک از این فعالیتها در زندگی اعظم طالقانی پررنگتر بود. پرسشی که صدیقه وسمقی، کنشگر سیاسی و اجتماعی در مراسمی که به مناسبت نخستین سالگرد در گذشت اعظم طالقانی با عنوان «اقتضای زمان در عملکرد اعظم طالقانی» توسط «مجتمع فرهنگی آیتالله طالقانی» برگزار شد، به آن اینگونه پاسخ داد: «ایشان در دوران پختگی در دهههای آخر عمر یک فعال اجتماعی و سیاسی بود و به نظرم ایشان برای هر دو، وزنه یکسانی قایل بود. ممکن است در مقاطع مختلف زندگی ایشان مثلا قبل از انقلاب فعالیت سیاسی پررنگتری داشته و یا در اوایل انقلاب 57 زمانی که وارد مجلس شد به عنوان چهره سیاسی شناخته شود.
به عقیده من اما اینطور نیست که ایشان برای فعالیت سیاسی ارزش بیشتری از فعالیت اجتماعی قائل باشد. ایشان به درستی معتقد بود که تا توسعه اجتماعی و فرهنگی نداشته باشیم نمیتوانیم توسعه سیاسی داشته باشیم و بالعکس. از طرفی هم توسعه سیاسی اگر نباشد نمیتوانیم فعالیت درست اجتماعی و فرهنگی داشته باشیم، کشور ما هم با توجه به ضرورتهای روز نیازمند فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی است. به عنوان مثال اگر خانم طالقانی برای توانمندسازی زنان و اشتغال آنان کار میکرد به این دلیل بود که نهادهای ذیربط مانند دولت و غیره در این زمینه کمکار بودند و اگر دولت و حاکمیت وظیفه خودش را انجام میداد و زنان حمایت میشدند و اشتغال در آنجایی که باید تامین میشد، انجام میگرفت چه نیازی بود که خانم طالقانی وقت خود را برای این کار بگذارد؟ اما چون او احساس نیاز و ضرورت میکرد، وارد این کار هم میشد.»
سوی دیگر میدان اما سعید مدنی، جامعهشناس و تحلیلگر سیاسی و اجتماعی، به ویژگی فعالیتهای سیاسی در جمهوری اسلامی اشاره کرد و کنشگری سیاسی و اجتماعی را در عصر کنونی غیرقابل تفکیک از یکدیگر عنوان کرد. مدنی تاکید کرد که «در نظامهای اقتدارگرا و نیمه اقتدارگرا مثل وضعیتی که در آن هستیم، در واقع حوزه سیاسی و اجتماعی تفکیکناپذیرند.
به همین دلیل هم هست که شما میبینید که عدهای فعالیت محیطزیستی میکنند که بهطور معمول و آکادمیک امری کاملا غیرسیاسی است، اما با آنها برخورد سیاسی میشود و یا جمعیتی که در حوزه حاشیهنشینها و افراد بیبضاعت فعالیت میکنند در واقعیت امروز به عنوان فعالیت سیاسی محسوب میشوند. در جوامع توسعهیافته این دو از هم تفکیک شده است و علت آن هم دایره حضور نظام سیاسی و نظام مستقر است که محدودیتهای مشخصی ایجاد کرده است.» وسمقی با تایید این دیدگاه در ادامه بحث گفت که «هر چیزی که قدرت سیاسی حاکم روی آن دست بگذارد و در آن حوزه وارد شود و دخالت کند، میتواند آن را تبدیل به موضوع سیاسی کند. مثل حقوق زنان؛ که این مساله سیاسی نیست و یک امر حقوقی است. اینکه زنان میخواهند حقوقشان ارتقا پیدا کند، میخواهند در حقوق برابری داشته باشند، این مسائل کاملا حقوقی است که حاکمیت سیاسی و قدرت مرکزی نباید وارد این حوزه شود اما در ایران چون حاکمیت سیاسی، حکومت دینی است و روی این مساله، موضع فقهی و دینی دارد و نسبت به آن حساسیت نشان میدهد و ورود پیدا میکند، مخالفت میکند و این مساله تبدیل به یک موضوع سیاسی میشود.»
دغدغه تغییر
آنچه صدیقه وسمقی در ادامه بحث درباره اعظم طالقانی به آن اشاره کرد، همانی بود که آیتالله طالقانی سالها دنبال کرد و در این راه تهمتهایی را نیز متحمل شد؛ «تغییر»! دغدغه اعظم طالقانی چون پدرش ایجاد تغییر بود و وسمقی در همین رابطه گفت که «خانم طالقانی تحت آموزههای مرحوم پدرشان، دغدغه تغییر داشت و در این تغییر به دنبال عمل صالح بود، چون اساسا آدمی بود که رفتارهایش را با قرآن تنظیم میکرد و خودش هم قرآنپژوه برجستهای بود.
بنابراین به نظر من رویکرد اصلی ایشان پیگیری عمل صالح بود. عمل صالح هم مصداقی است، یعنی شما سال 58 یا 59 عمل صالح را چیزی میدانید و در سال 90 یا 95 ممکن است چیز دیگری بدانید. خانم اعظم طالقانی هم طبیعتا تحت تاثیر این تغییرات و تحولات، تعریف متفاوت و مصداقهای متفاوتی برای عمل صالح میشناخت. چون حیف است از یادگار آقای طالقانی اینجا یاد نکنیم. ایشان در تفسیر پرتوی از قرآن ذیل تفسیر آیه «من عمل صالحا من ذکر انسا و هو مومن» در واقع دقیقا اشاره میکند به اینکه عمل صالح، عملی است که تغییری ایجاد کند.» او یادآور شد: «اعظم طالقانی ضمن اینکه از هرگونه تغییر دفاع میکرد، اما تاکید مشخصش روی این بود که کجا میتوان تغییر بهتری ایجاد کرد و به تعبیر دیگری که میخواهم از دکتر شریعتی عاریت بگیرم، این روایت را نقل کرده است که «حسنات الابرار سیئات المقربین»، خانم طالقانی جزو مقربین بود و از آدمهای صالح زمانش بود و برای همین خیلی نمیخواست با برخی عملهای حسنه، عمل صالحش را فراموش کند به این اعتبار از دید وی برای حل مساله ایران، چون نیاز به فعل سیاسی و کنش سیاسی بود، این را حفظ کرد.»
کنش سیاسی با کسب قدرت؟
سابقه حضور اعظم طالقانی در نهادهای گوناگون نظام جمهوری اسلامی از یکسو و حضور چندین بارهاش در انتخابات بهرغم علم به ردصلاحیت، برخی را با این پرسش مواجه کرده که اعظم طالقانی به راستی دغدغه کنش سیاسی داشت یا خواستار کسب قدرت بود؟ پرسشی که سعید مدنی در پاسخ به آن گفت که «کنش سیاسی به مفهوم تغییر در ساخت قدرت، تغییرات در حکمرانی بهطور مشخصتر. اساسا کنش سیاسی معنایش کسب کرسی قدرت نیست. به این دلیل همان طور که گفتم قدرت در یک جا وجود ندارد، قدرت فقط در نظام سیاسی وجود ندارد، قدرت در حوزه عمومی هم وجود دارد.
ایشان در واقع با تقویت قدرت در نظام عمومی میخواست تغییراتی را پیش ببرد که به اصلاح وضعیت و اصلاح مسیر انحرافی بعد از انقلاب کمک کند. به این اعتبار میخواهم بگویم خانم طالقانی به عنوان آدمی که 50 سال و بیشتر عمرش را درگیر فعالیت سیاسی شده بود، برای بهبود زندگی مردم، دغدغه به قدرت رسیدن نداشت. دغدغه بهبود زندگی مردم، توسعه و آبادانی ایران، نفی استبداد، آزادی و عدالت را داشت. او از طریق عمل صالح خودش را فعال سیاسی میدانست، اما این موضوع مانع نمیشد که ذیل آن، حسنات و کارهای خوبی را انجام ندهد که بخشی از درد گستردهای که جامعه ایران به آن دچار بود را مرهم بگذارد و به برخی افراد کمک کند.
طبیعتا استنباط من از فعالیت ایشان این است که ایشان اجازه نمیداد که عمل صالحش که برجستگی خاصی داشت و خانوادهاش، پدرش همیشه توصیهشان و مسیرشان بود، ذیل عمل حسنه که فعالیت اجتماعی بود، انجام شود.»
مدنی در بخش دیگری از گفتههایش بار دیگر به تفکیکناپذیری فعالیتهای سیاسی و اجتماعی اشاره کرد و به عنوان نمونه به زندگی و زمانه «هدی صابر» اشاره کرد و گفت که «مرحوم هدی صابر فعال سیاسی بود بیتردید، و به همین دلیل مرتبا زندان رفته بود. درعینحال هدی صابر در زاهدان هم فعالیت اجتماعی میکرد و روی توانمندسازی شغلی ساکنین 8نقطه حاشیهنشین زاهدان. شما نوع رفتار مرحوم هدی صابر را در زاهدان و در تهران بهطور مشخص کاملا متفاوت میبینید، حتی در تک تک فعالیتها.
مثلا ممکن بود برای فعالیت سیاسی کمک مالی جمعآوری کند و برای فعالیت اجتماعی هم کمک مالی جمعآوریکند، اما دو تا منطق کاملا متفاوت داشت. اینکه یکی یا یک نیروی اجتماعی بتواند در هر دوی این دو حوزه کار کند، کار بهشدت سختی است، چرا که متمایز کردن اینها بهشدت سخت است.»
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید