فیضالله عربسرخی، فعال سیاسی اصلاحطلب:
قرار است حول چه چیزی تفاهم کنیم؟ منافع کسانی در تحریم است و برخی با آن مخالف هستند / جریانهای مانع روحانی، قدرت بیشتری دارند / هیچ یک از دستورات مجلس یازدهم به معیشت مردم اختصاص ندارد
فعال سیاسی اصلاحطلب گفت: منافع کسانی در تحریم کشور است و طبیعتا در این مسیر تلاش بیشتری میکنند و قدم بر میدارند تا تحریمها افزایش یابند. دیگرانی هم هستند که فکر میکنند این تحریمها برای کشور سختی میآورد. رسیدن به درکی مشترک در این مرحله مقدمهای برای حرکتی مشترک است، ضمن اینکه روز به روز اختیارات قوا برای تصمیمگیری در حال کاهش است.
اعتمادآنلاین| هر قدر به انتخابات 1400 نزدیک تر می شویم فرافکنی ها و تخریب دولت برای کسب رای و بی تقصیر جلوه دادن برخی افراد و نهادها افزایش می یابد، این درحالی است که رئیس جمهور و اعضای هیات دولت بارها با هر بیانی تاکید کرده اند که «دست دولت در برخی مسائل بسته است». این بدان معناست که حسن روحانی با پشتوانه حماسه آفرین مردمی به صحنه آمد اما قدرت های پنهان و تندروها مانع به ثمر نشستن رای مردم شدند. فیضالله عرب سرخی، سیاستمدار اصلاح طلب، در رابطه با عوامل این سنگ اندازی ها و سیاه نمایی و پیامدهای آن به گفت و گو پرداخته که مشروح آن به شرح زیر است:
جریان رقیب در پی بی حیثیتی دولت است
آقای قالیباف اخیرا در اقدامی نمادین به بازدید بیماران کرونایی در یکی از بیمارستانهای تهران رفت و دولت برای رعایت پروتکلهای بهداشتی جلسه سران قوا را برگذار نکرد. بعد از این ماجرا تاکنون همچنان شاهد تخریب دولت هستیم. علاوه براین شخص رئیس مجلس هم با ویروس کرونا درگیر شد. ارزیابی شما در این رابطه چیست؟
به عقیده من جریان اقتدارگرا کلا کاری با عملکرد دولت ندارد و برای او مثبت و منفی بودن عملکرد دولت و محدودیتها و موانع کار فرقی ندارد، او فقط دست به تخریب دولت میزند و هدفش هم این است که در پایان دولت، حیثیتی برای آن نماند. بنابراین رفتارهای تخریبی جریان تندرو مقابل دولت با این مبنا انجام میشود حتی اگر دولت عینا اقداماتی را که آنها انتظار دارند، انجام دهد باز هم همین برخوردهای تخریبی ادامه پیدا میکند. جریانی که امروز مجلس را در اختیار گرفته، به دنبال این است که دولت را نیز در اختیار بگیرد و مساله مشارکت مردم اهمیت چندانی برایش ندارد؛ چون از یک سو از اقبال مردم به خود ناامید است پس اقبال مردم را به سمت جریان مقابل خود تخریب می کند تا طرف مقابل هم رای مردم را از دست بدهد. از سوی دیگر اهرمهای قدرتمندی در دست دارد که بدون رقیب و با مشارکت پایین مردمی، به سادگی میتواند همه چیز را در اختیار بگیرد.
برخی به دنبال جلب توجه جامعه با اقداماتی نمادین هستند
با این تفاسیر این نوع رفتارهارا ذاتا نمایشی و برای کسب رای می دانید؟
برخی در شرایط فعلی، به دنبال این هستند که از این نمد کلاهی برای خود بدوزند، پس ما شاهد رفتارهای نمایشی هستیم. انتخابات مجلس نشان داد که رای این قشر بسیار پایین است، در نتیجه با چنین اقداماتی تلاش میکنند توجهها را به سمت خود جلب کنند وگرنه چه کسی امروز نمیداند که بازدید یک مسئول از بیمارستانها کمکی به مردم نمیکند. مردم مشکل دارو و خدمات دارند و محدودیت در امکانات وجود دارد و این مسائل دغدغه های مهم تری هستند تا بازدیدهای نمایشی و به گفته کارشناسان امر ما امروز در بیمارستانها با معضل کمبود برخی از اقلام داروهای وارداتی و مشکلات مرتبط با کادر درمان، به دلیل خستگی و آینده مبهم، روبرو هستیم. پس اگر کسی به دنبال حل معضلات است باید برای این موارد فکری کند، بازدید از بیمارستان چه کمکی میکند؟ علاوه براین در شرایطی که رهبری، مجلس عزاداری خود را تنها در حسینیه برگزار میکنند و فیلم آن منتشر میشود تا به مردم بگویند که باید تا این اندازه مراعات شود، به بیمارستان رفتن و انتشار فیلم و عکس از این بازدید و احوالپرسی بیشک اقداماتی تبلیغاتی و بیثمر است که به گمان من، میتواند نوعی جلب توجه برای انتخابات سال آینده باشد.
قالیباف برای انتخابات بسترسازی می کند
در چنین شرایطی، حضور محمدباقر قالیباف را در انتخابات آتی چه میزان محتمل است؟
در این زمینه تصمیمگیری با شخص قالیباف نیست بلکه با جریانی است که قالیباف جزئی از آن است. در حقیقت قالیباف برای بسترسازی تلاش می کند تا فرصت و شانس خود را بیشتر کند. مجموعهای از عناصر آن جریان افراطی تلاشهای خود را انجام میدهند تا در تصمیمگیری شانس و فرصت بیشتری داشته باشند.
دولت احمدی نژاد آغازگر حذف نخبگان بود
طی سالهای اخیر، همواره شاهد این بودیم که در جریان اصولگرا حتی بیش از اصلاحات حذف نخبگان وجود دارد و جریان به دست پایداریها، تندروها و افراطیها افتاده است. این حرکتها چه زمانی شدت گرفته است؟
این روند دیروز و امروز شروع نشده اما شاید عمیقترین گامها و اقدامات مربوط به آن در دوره احمدینژاد، برداشته شد. همه نیروهای صاحب تجربه و دارای پیشینه و سابقه و به یک معنا مدعی به نوعی کنار گذاشته شدند. آن هم نه فقط در سطوح مدیریتی، حتی در سطوح کارشناسی و هیات علمی دانشگاهها و ... نیروهای تابع و حرفشنو میدان عمل یافتهاند. میشنوید که افرادی صاحب پروندهاند و مساله دارند و حرفهای متعددی در مورد آنها زده میشود، در عین حال در مناصب و مسئولیتها هستند؛ دلیل این است که امروزه اینها مساله اصلی نیست. بلکه مساله اصلی حضوری کسی است که صاحب تخصص و رای نظر باشد. طبیعتا در بین نیروهای اصولگرا نیز کسانی که صاحب چنین ادعا و پیشینهای بودند به مرور کنار گذاشته شدهاند و در بین نیروهای تندرو هم گوش به فرمانها صاحب تریبون و میدان هستند. آدمهایی که اگر آنها را کنار بگذارید اتفاقی نمیافتد. برخی از آنها زمانی که تریبون در دست داشتند تندترین برخورد را با همه میکردند. اما کسانی که دارای پیشینه سیاسی جدی بودند چه اصولگرا و چه اصلاح طلب، وقتی ذرهای موضع انتقادی گرفتند و حرفشنوی نکردند کنار گذاشته شدند. به نظر من این یک رویه سابقهدار است و جدیترین دورهای که این حرکت گسترده شد دوران احمدی نژاد است که پاکسازی کاملی در نظام اداری صورت گرفت و هنوز هم ادامه دارد و حالا به نیروهایی میرسیم که ویژگی آنها تبعیت است و هر چه به آنها گفته شود، گوش میدهند.
در چنین شرایطی چه میزان احتمال انتخاب یک فرد اصولگرا یا تندرو در 1400 وجود دارد؟
اگر وضعیت شبیه به وضعیت فعلی باشد؛ یعنی میل و رغبت به مشارکت وجود نداشته باشد، طبیعتا گروه محدود و سازماندهیشدهای در انتخابات شرکت میکنند و منطقی است همان کسانی انتخاب شوند که از فیلتر نظارت استصوابی گذشتهاند. طبیعتا در انتخاباتی یک طرفه که رقبا حذف میشوند و فقط کسانی از جریان رقیب، تایید میشوند که شانسی برای انتخاب شدن ندارند، دیگر نه رقابت معنایی دارد و نه انتخاب مردم موضوعیت پیدا میکند و نه مفهومی به نام انتخابات شکل میگیرد. در نتیجه همه مسائلی که میتواند در روند انتخابات برای یک کشور ایجاد امنیت کند از دستورکار خارج میشود.
صحبت از کاندیداتوری زنان نمادین است
نظر شما در مورد حضور زنان در انتخابات ریاست جمهوری چیست و حضور یک زن چقدر میتواند جدی باشد؟
به نظر من میان کارآمدی زنان و مردان فرقی نیست، بلکه تفاوت در میدان عملی است که وجود دارد. به طور طبیعی اگر از مجموعه زنانی بیتجربه کسی را انتخاب کنید و به میدان بیاورید همانقدر ناکارآمد خواهد بود که کسی از بین مردان بیتجربه بر سر کار آمده باشد. بارها دیدهایم و اثبات شده است که زنان نیز توانا بوده و وقتی میدانی برای عمل وجود داشته و استعدادها شکوفا میشود و بر تجربیات افزوده میشود، توانستهاند حوزههایی را مدیریت کرده و حل بحران کنند که شاید مردان نتوانند. این مرحله به نظر و قضاوت صاحبان رای مربوط است تا بین گزینههای موجود چه کسی را انتخاب کنند. متاسفانه تا به حال میدان عمل برای زنان ما وجود نداشته و چون چنین میدانی داده نشده است، وقتی میگوییم خانمی کاندیدا شود، احتمالا به راحتی نتوانیم از میان خانمها فردی صاحب تجربه را بیابیم. این یک مرحله گذار است و تا طی نشود به بلوغ مدیریتی به معنای استفاده بهینه از همه تواناییهای افراد متاثر از جنسیت و تجربه و سابقه و تخصص نخواهیم رسید. بنابراین اصل این است که نگاه منفی نسبت به مدیریت زنان کنار گذاشته و به آنان میدان برای عمل داده شود. اگر به ویژگیهای زنانه در مدیریت و امتیازاتی که در خلقت آنان در جهت توانمندیهایشان وجود دارد توجه جدیتر شده و همانطور که آقایان در مناصب وزیر و مدیرکل و... هستند خانمها نیز فارغ از نگاه جنسیتی و با توجه به شایستگیهایشان در این سمتها حضور پیدا کنند، طبیعتا تجارب مورد نیاز را کسب کرده و ما هم پس از مدتی گزینههای مناسب رییسجمهور زن را در انتخابات خواهیم داشت. این یک مسیر منطقی و طبیعی است که در دنیا تجربه شده و جواب گرفته است. البته در این میان قطعا برای تغییر مردسالاری مطلقی که سالها در کشور و فرهنگ ما وجود داشته، نیازمند اتخاذ سیاستهای مبتکرانه نیز خواهیم بود. در هیچ کجای دنیا گفته نمیشود عدم موفقیت یا موفقیت شخصی بخاطر زن بودن او است. زنها در دنیا در کنار مردها وارد عرصه رقابت شدهاند و طبیعتا در جایی رقابت را میبرند و در جایی میبازند.
جریان های مانع روحانی قدرت بیشتری دارند
روحانی سعی زیادی داشت تا وزیر زن داشته باشد هم درباره آن صحبت شده بود، هم جزو وعدههای او بود اما همانطور که رئیس جمهور و اطرافیان او بارها تاکید کردند در این راه سنگ اندازی هایی صورت گرفت که مانع از تحقق این وعده شد، فکر می کنید در آینده این امکان فراهم باشد؟
به دلیل تفکری که وجود دارد این امکان تا به حال پیدا نشده است. یک جریان فکری در کشور وجود دارد که نگاه او به زن؛ حتی مجوز حضور در ورزشگاه را نمیدهد، چه برسد به حضور در رقابتهای ریاست جمهوری. حتی اگر چنین امری هم مطرح شود صوری است و واقعی نخواهد بود. در واقع تایید یک زن برای انتخابات صرفا به این خاطر است که بگویند ما به خانمها اجازه دادیم تا رییس جمهور شوند. در حالی که واضح است اگر این تغییر در نگاه، حقیقی نباشد و رقابت واقعی شکل نگیرد، بیثمر است. اگر باور کنیم که 50% از نیروی انسانی این جامعه زنان هستند با توانمندیهایی در حد مردان، به کار نگرفتن آنها یعنی محروم کردن جامعه از 50% تواناییهای خود. روحانی در این زمینه تلاش کرد ولی موانعی بر سر راه او قرار دادند که نتوانست به طور کامل وعده های خود را محقق کند، حتی در دور اول نیز که عملکرد او مثبت و قابل قبول بود باز هم این مشکل دیده میشد. طبیعتا زور روحانی به این جریان نرسیده است.
در حال حاضر برخی عقیده دارند اگر روحانی برخی مشکلات و موانع را با مردم در میان بگذارد مورد تعقیب قرار میگیرد، حتی به عنوان شخص اول اجرایی کشور؛ زیرا صحبت کردن از یک سری موانع هیچ گاه در کشور ما ممکن نبوده است ..
بله درست است، اما خیلی از کارهای درست هزینه دارد و البته باید با ظرافت و در نظر گرفتن شرایط جامعه اقدام کرد. مگر خاتمی که با رای بسیار بالایی 8 سال به عنوان نفر اول قوه مجریه در قدرت بود، امروز عملا ممنوعالمصاحبه و ممنوعالتصویر نیست؟ وقتی اندیشهای داشته باشید، گاهی پیشبرد آن نیازمند پرداخت هزینه است. کسی باید بپذیرد این هزینه را بدهد تا کشور در مسیر اصلاح خود قرار بگیرد.
در عمل به قانون تبعیض قائل نشویم
جریان اصولگرا هیچ گونه ابایی از تهدید و تخریب رییس جمهور ندارد. تندروهای این جریان به راحتی تخریب میکنند و تهدیداتشان رسانهای می شود. ولی یک اصلاح طلب در شرایطی بر عکس مطلقا نمیتواند چنین عملکردی داشته باشد و اینقدر ساده با مساله برخورد نمیشود. ما در زمان احمدی نژاد شاهد این اتفاق بودیم که اصلاح طلبانی که نقدهای ساده و منطقی به دولت داشتند، مورد برخورد قرار میگرفتند. این تفاوت عمل را نشات گرفته از چه عواملی می دانید؟
ما در سطح وسیعی شاهد تبعیض هستیم. بارها شاهد بودهایم اقداماتی از جانب اصلاح طلبان سیاهنمایی خوانده و منجر به تشکیل پرونده و حتی محکومیت میشود، اما بسیار تندتر از آن اقدامات از جانب طرف مقابل با هیچ واکنشی روبرو نیست. مثال اخیر آن هم حکم برخی امضاکنندگان نامه معروف به 77 فعال اصلاح طلب بود.
آیا می توان امید داشت این برخوردها در دولت آینده تغییر کند؟ آیا جامعه جسارت نقد را پیدا خواهد کرد؟
آنچه که اتفاق میافتد محصول تصمیم جریان اصولگرایی نیست بلکه محصول تصمیم بخشی رادیکال از جریان اصولگرایی است. جریان تندرویی وجود دارد که حتی بخش مهمی از اصولگرایان هم مورد هجوم آنها هستند. بنابراین نمیتوان گفت این اتفاقات محصول جریان اصولگرایی است. بخشی افراطی بر اساس نگرش خود عمل میکند و در این میان؛ از یک سو تسلیم و تمکین جریان مقابل یک شرایط را پدید میآورد و از سوی دیگر ایستادگی و تداوم و برخورد انتقادی و آمادگی برای پرداخت هزینه توسط نیروهای اصلاح طلب میتواند، آنها را در تعقیب برنامههایشان ناکام بگذارد و اجازه ندهد کشور را دچار هزینههای بیشتری بکنند. به هر حال آنها عملکردی دارند و بخشی از موفقیت آنها تابع این است که نیروهای اصلاح طلب چگونه عمل میکنند و چه نوع مواجههای دارند.
جریان تندرو با مواهب مالی بخشی از مردم را همراه می کند
با این تفاسیر می توان گفت پوپولیسم یکی از نشانه های بخشی از این جریان تندرو است؟ و آیا آنها با همین روش پیش خواهند رفت؟
وقتی در جامعه بر اساس رفتار و عملکرد خود قادر به ایجاد یک همراهی منطقی نیستید به رفتار پوپولیستی روی میآورید، رفتاری که تودهها را به شکلی تبلیغاتی با شما همراه میکند. به تعبیر امروز عوامانگیزی میکند. من معتقدم جریان تندرو نتوانسته افکار عمومی را با خود همراه کند و پایگاه رای کوچکی با خود دارد. پیوندهای نزدیکی با جریانی دارد که از مواهب مادی برخوردار است و با کمک این جریان برای بزرگتر نشان دادن پایگاه خود در جامعه به پوپولیسم روی میآورد تا صورت ماجرا را بهبود بخشد.
افراطی ها رای مردم را زینتی می پندارند
برخی تندروها اخیرا کرات الگوریتمی جدید برای برگزاری انتخابات مطرح کردند که بر طبق آن نهادهای نظارتی تعدادی کاندیدا را مشخص و انتخاب کنند و مردم به همان ها رای بدهند. اما انطور که پیداست این مسئله با اصول امام و انقلاب مطابقت ندارد دیدگاه شما در این مورد چیست این تفکر نشات گرفته از چیست و آیا می توانیم در آینده چنین چیزی را پیش بینی کنیم؟
این نگرش که رای مردم را زینتی میبیند و مشروعیتساز نمیداند، از ابتدا وجود داشت و گام به گام جلو آمده است مهمترین گامی که این تفکر برداشته، تصویب نظارت استصوابی است. در مصاحبهها و سخنرانیهای سردمداران این تفکر همین نظریه دیده میشود. این نگرش جایگاهی برای رای مردم قائل نیست. اگر پذیرفتهایم که مردم صاحبان کشور هستند و حق اعمال حاکمیت را دارند، پس باید میدان عمل را به رای مردم دهیم، چیزی که امروز وجود ندارد. ردصلاحیت شناختهشدهترین چهرهها از همین نگاه برمیآید. وقتی هاشمی رفسنجانی ردصلاحیت میشود و کسانی در این قد و قواره اجازه حضور در انتخابات را پیدا نمیکنند یعنی به طور غیررسمی این نگرش پیش برده میشود.
درک مشترکی از بحران های کشور میان قوا وجود ندارد
با شدت گرفتن بحران های درون کشور تاکید بر تعامل میان قوا و همراهی دولت برای عبور از بحران ها افزایش می یابد اما در عمل شاهد نوعی تعامل نمادین و حمله های بی وقفه به دولت هستیم. در این باره چه ارزیابی دارید؟
حرکت هماهنگ قوا نیازمند فهمی مشترک است. تا به فهم مشترکی نرسیم حرکت همجهت معنا پیدا نمیکند. یک قوه تحریم را به ضرر کشور میداند یک قوه تحریم را رحمت میداند؛ حالا قرار است حول چه چیزی تفاهم کنیم؟ پیش نیاز هر مفاهمهای درک مشترک از موضوع است. پس ابتدا باید به فهم مشترکی برسیم و تفاهم کنیم و بعد هم جهت، حرکت کنیم. منافع کسانی در تحریم کشور است و طبیعتا در این مسیر تلاش بیشتری میکنند و قدم بر میدارند تا تحریمها افزایش یابند. دیگرانی هم هستند که فکر میکنند این تحریمها برای کشور سختی میآورد. رسیدن به درکی مشترک در این مرحله مقدمهای برای حرکتی مشترک است، ضمن اینکه روز به روز اختیارات قوا برای تصمیمگیری در حال کاهش است. ما باید نمایندگانی قوی داشته باشیم تا تشخیص درست بدهند، و اینکه این نهاد دارای قدرت و اختیارات کافی باشد یک موضوع دیگر است. این مجلس واجد اختیارات قانونی خود نیست و قدرت تصمیمگیری در محدوده اختیارات خود را ندارد و پخت و پز مسائل بیرون از این نهاد صورت میگیرد.
در عین حال میان مسئولین شاهد نوعی فرافکنی هستیم این فرافکنی در بین تندروهای اصولگرا بیشتر دیده میشود، اگر دولت آینده از همین جنس باشد آیا شاهد مسئولیت پذیری بیشتری از سوی سایر نهادها خواهیم بود؟
دولت بعدی اگر دولتی تندرو باشد دو راهکار پیش رو دارد؛ یا به مردم بگوید شرایط همین است و تحمل کنید و بپذیرید تا انشاالله در دوره دیگری مشکلات به مرور حل شود و یا خود وارد تعامل با دنیا شود و مشکلات را تعدیل کند. البته حملات هیچوقت قطع نمیشود. در زمان احمدی نژاد هم همینطور بود، همه یکدست بودند ولی باز هم گرفتاریها به گردن دیگران میافتاد. این موضوع سرجای خودش است ولی حرفها در جامعه خریداری نخواهد داشت و مشکلات باید با تعامل بینالمللی حل شود.
انتخابات آتی برنامه محور خواهد بود
گزینه های اصلاح طلبان چطور؟ از میان عارف و معین کدامیک قابل دفاعتر هستند؟ همچنین از سمت اصولگرایان کدام گزینهها منطقیتر به نظر میرسند؟
من معتقدم مساله اصلی گزینه خاص نیست برنامه اهمیت دارد و اینکه آیا مردم با آن برنامه ارتباط برقرار می کنند یا نه. اگر برنامهای وجود نداشته باشد مردم اعتماد نخواهند کرد و مشارکت گسترده نخواهد بود. اما اگر برنامهای تدوین و ارائه شود میتوان برای اقناع گسترده جامعه تلاش کرد. در واقع فی نفسه ارائه برنامهای که خواستههای مردم در آن دیده شده، مهم است، توسط هر شخص حتی اصولگرای معتدل. هنوز کسی برنامهای ارائه نکرده، در نتیجه من قضاوتی در مورد هیچ کدام ندارم. به نظر من راهکارها و برنامهها تعیینکننده وضعیت انتخابات آینده و نهایتا سرنوشت جریانی است که در انتخابات عنان قوه مجریه را به دست، میگیرد.
باید بخش تندرو در جریان اصولگرا را از معتدلین این جریان جدا کرد
با توجه به برخی از سردمداران جریان اصولگرا که قدرت را در دست دارند آیا اصولگرایان معتدل در انتخابات جایگاهی خواهند داشت؟
هرچند جامعه ناامید است ولی در بزنگاه اعتماد میکند. شعارهای هر جریانی اگر بتواند امید و اعتماد را ایجاد کند آن جریان دارای نقش و جایگاه خواهد بود. از آنجا که هر جریانی در ابتدا باید خواستههای مردم را نمایندگی کند، برنامه این جریان باید بتواند خواستههای مردم را نمایندگی کند و در راه تحقق مطالبات جامعه هرجا با مانع و مشکلی برخورد کرد آن را با مردم در میان بگذارد. من عقیده دارم چنین وضعیتی وجود ندارد. هرچند منطقا باید بخش تندرو در جریان اصولگرا را از معتدلین این جریان جدا کرد، بسیاری از انتقاداتی که ما امروز از تندروها داریم، اصولگرایان معتدل نیز نسبت به تندروها دارند.
هیچ یک از دستورات مجلس یازدهم به معیشت مردم اختصاص ندارد
به عقیده برخی مجلس یازدهم ذاتی پوپولیسم دارد و اقدامات آنها نیز برای کسب رای در 1400 است، این گزاره را چه میزان دقیق می دانید؟
دقیقا، مهمترین مشکل جامعه ما معیشت مردم است. چند ماه از شروع به کار این مجلس گذشته است کدام دستور کار مجلس به این موضوع پرداخته و حرکتی انجام داده است؟ فقط در مورد مدیریت فضای مجازی و قانون انتخابات بحث شده است و درحالی هیچ صحبتی از معیشت مردم مطرح نیست که شعارهای آنان در انتخابات فقط درباره معیشت مردم بود.
اساسا چه شعارها و عملکردی می تواند در راستای اعتماد سازی جامعه مفید واقع شود و امید از دست رفته در اسفند 98 را بازگرداند؟
مواردی که تقاضای جامعه را محقق میکنند. جامعه چه میخواهد؟ مهمترین گرفتاری مردم ما معیشت و مشکلات اقتصادی است و مشکلات اقتصادی ما با این سیاست خارجی دشمن محور حل نمیشود. من عقیده دارم برطرف کردن نیازهای اقتصادی کشور که بر محوریت تامین حداقلها استوار شده، امروز اصل است. باید بتوانیم تحریمها را حذف کنیم. باید برای برداشتن تحریمها راهکارهای کارشناسی ارائه شود. اگر میخواهیم به اقتصادی درون زا برسیم باید بتوانیم از ظرفیتهای بینالمللی استفاده کنیم. چین اگر اقتصاد توانمندی دارد؛ محصول تعامل با دنیا است. اگر قرار چین بر این بود که با همه دنیا بجنگد، نمیتوانست چنین اقتصادی داشته باشد. اگر ما هم بخواهیم اقتصاد داخلیمان را توانمند کنیم؛ حتی اگر مسائل سیاسی داخلی را حل نکنیم که به نظر من میشود و باید حل شود، در حوزه بینالمللی باید راهکار تعامل و همکاری را در پیش بگیریم وگرنه کشوری متکی به ظرفیتهای داخلی خود با وجود چنین تحریمهایی، نخواهد توانست مشکلاتش را حل کند.
منبع: برنا
دیدگاه تان را بنویسید