حسین علایی، عباس سلیمینمین، مجید تفرشی، محسن هاشمی، اشرف بروجردی و جعفر شیرعلینیا در یک میزگرد روایت کردند:
زوایای مختلف ماجرای مکفارلین / بازخوانی یک پرونده مبهم بعد از 35 سال
انجمن اندیشه و قلم میزگردی با حضور مجید تفرشی پژوهشگر تاریخ ساکن لندن، محسن هاشمی فرزند آیتالله هاشمی، اشرف بروجردی رییس کتابخانه ملی، سردار حسین علایی از فرماندهان جنگ، جعفر شیرعلینیا پژوهشگر تاریخ جنگ و عباس سلیمینمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران برگزار کرد که هر کدام از این افراد بنا به صبغه و سابقه و خط و ربط سیاسیشان از منظر خود موضوع مکفارلین را بررسی کردند.
اعتمادآنلاین| پنجم اکتبر سال 1986 یک هواپیمای قدیمی امریکایی در حال پرواز بر فراز نیکاراگوئه بود که توسط موشکی ضدهوایی سقوط کرد و تنها بازمانده آن به اسارت درآمد. بعد از مدتی یوجین هیزنفاس، این تنها بازمانده روبهروی دوربین تلویزیون نشست و از نقش امریکا در تجهیز کنتراهای موردحمایت امریکا که علیه حکومت سوسیالیستی مرکزی فعالیت میکردند، گفت. اولیور نورث، عضو شورای ملی امنیت امریکا که در حال مذاکره با نمایندگان ایران در اروپا بود و مکفارلین عضو دیگری که با طرف ایرانی مذاکره میکرد، از گفتوگو دست کشیده و به واشنگتن بازگشتند.
چندی بعد روزنامه لبنانی الشراع نوشت که رابرت مکفارلین، مشاور امنیت ملی رونالد ریگان در یک ماموریت مخفیانه به تهران سفر کرده، به ایرانیهای در حال جنگ با عراق سلاح فروخته و از کمک تهران برای آزادی گروگانهای امریکایی در لبنان استفاده کردهاست. پس از آن هم فاش شد که دولت ایالات متحده امریکا با سود 10 تا 30 میلیون دلاری حاصل از فروش این سلاحها به کنتراها که آن زمان کنگره کمک به آنها را ممنوع اعلام کردهبود، کمک کردهاست. مجموعه این اطلاعات کافی بود که بمب خبری «ایرانگیت» یا «ایران-کنترا» در جهان منفجر شود و فضای عمومی هر دو کشور ایران وامریکا را پیچیده کند. در امریکا این موضوع به رسوایی برای ریگان تبدیل شد و در محبوبیت آن تاثیر چشمگیری گذاشت. ریگان بلافاصله کمیته مشترک ریاستجمهوری و کنگره به ریاست سناتور تاور را تشکیل داد تا گزارشی شفاف تهیه کند که بعدها به گزارش «تاور» معروف شد.
در ایران نیز آیتالله هاشمی در مراسم سالگرد 13 آبان در سفارت سابق امریکا به تشریح سفر مک فارلین پرداخت. با این حال همه این اقدامات علاج بعد از واقعه بود. در امریکا دور زدن کنگره و رفتار غیرشفاف و غیرقانونی دولت فاجعه آفریدهبود و در ایران نیز مذاکره با امریکاییها که اتفاقا یک اسراییلی هم آنها را همراهی کرد، در فضای عمومی مقایر با شعارهایی بود که مردم از زبان مسوولان میشنیدند. ضمن اینکه در میان مسوولان و مقامات وقت نیز درگیری بیسابقهای به دلیل نفس مذاکره با امریکا شکل گرفت. بیش از 3 دهه از این واقعه وآخرین باری که میان ایران و امریکا مذاکرات مستقیم و یا به عبارتی دوجانبه صورت گرفت. اما این مذاکره بهواسطه مخفیانه بودن و شیوه افشاگری پس از آن، به کلافی پیچیده و سردرگم از اطلاعات بدل شد که درهم تنیدگی و پیچیدگیهایش تا امروز نیز وجود دارد و باعث شکلگیری قرائتها و تفاسیری مختلف بهخصوص در ایران شده که به نسبت امریکا منابع محدودتری از این واقعه منتشر کرده است. انجمن اندیشه و قلم دیروز میزگردی با حضور مجید تفرشی پژوهشگر تاریخ ساکن لندن، محسن هاشمی فرزند آیتالله هاشمی، اشرف بروجردی رییس کتابخانه ملی، سردار حسین علایی از فرماندهان جنگ، جعفر شیرعلینیا پژوهشگر تاریخ جنگ و عباس سلیمینمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران برگزار کرد که هر کدام از این افراد بنا به صبغه و سابقه و خط و ربط سیاسیشان از منظر خود موضوع مکفارلین را بررسی کردند. در این گفتوگوها تناقضات و تضادهایی به چشم میخورد که نشان میدهد بعد از 35 سال همچنان کلاف پیچیده مکفارلین باز نشدهاست. موضوعی امنیتی که به جای شفافسازی مستند در مورد آن یک گروه سیاسی به دنبال انداختن تقصیر مذاکره امریکا بر گردن گروهی دیگر است در حالی که حتی به باور برخی از میهمانان این نشست اگرچه این نشست سرنوشتساز در روابط ایران و امریکا بیسرانجام ماند،میتوان از آن برای حل مشکل امروز جمهوری اسلامی با امریکا گرتهبرداری کرد و به فکر چاره بود.
مجید تفرشی: میرحسین و منتظری در دیدگاه غربیها رادیکال بودند!
مجید تفرشی اولین میهمانی بود که در این نشست سخنرانی کرد. این پژوهشگر تاریخ ساکن لندن به دلیل اجتناب از مشکلات و قطع و وصل شدنهای مرسوم در ارتباطات مجازی، ویدیویی را ضبط کرده و برای انجمن اندیشه و قلم ارسال کرده که در این ویدیو به پرسشهایی در مورد ماجرای مکفارلین پاسخ داده بود. او سخنان خود را با منابع موجود و در اختیار در مورد این بخش پرچالش و البته پرابهام در روابط ایران و امریکا آغاز کرد. تفرشی گفت در منابع مختلفی به این موضوع پرداخته شده اما اشکال اسناد بینالمللی که از منظر امریکا نوشته شده، این است که به منافع ملی ایران توجهی نشده است. از سویی مشکلات منابع ایرانی هم این است که اغلب افرادی که خاطراتی داشتهاند، این خاطرات را منتشر نکردهاند یا امثال آقای وردینژاد که در جریان این مسائل بوده، خاطرات و اسناد خود را در اختیار شورای عالی امنیت ملی و آقای هاشمیرفسنجانی قرار داده است. از سویی برخی خواسته یا ناخواسته، تعمدا یا سهوا دست به قلب تاریخ زدهاند. همچنین در ایران سنت خاطرهنویسی روزانه کمرنگ است، افراد تاثیرگذار کمی روزانهنویسی دارند. علاوه بر این اغلب افرادی که در این موضوع به خصوص اطلاعات دارند، گفتوگو نمیکنند و آنها که اطلاعات ندارند، گفتوگو میکنند اما در امریکا از این دست خاطرات مکتوب و مصاحبهها زیاد است؛ بنابراین علت غلبه منابع امریکایی نبود منابع داخلی است.
تفرشی در ادامه با طرح این پرسش که آیا مذاکرات ایران و امریکا در جریان مکفارلین برای آزادی گروگانهای امریکایی از لبنان و دریافت تسلیحات از سوی ایران بوده یا باید نگاهی درازمدت و در راستای تغییر رویکرد به ماجرا داشت، تاکید میکند که هر دو دیدگاه میان امریکاییها و ایرانیها دیده میشود. ایران به سلاح نیاز داشته تا بتواند موازنه جنگ را تغییر دهد و سلاحهای امریکایی میتوانسته این تغییر را ایجاد کند. همچنین به دلیل لغو خرید سلاح در دوران بختیار، ماجرای گروگانگیری اوایل انقلاب و به صورت کلی آغار تحریمهای دوره اول در آستانه انقلاب، دسترسی ایران به سلاح سخت بوده است. در این راستا قربانیفر که بازرگان و تاجر اسلحه بوده و بعدا به جمهوری اسلامی هم نزدیک میشود همچون کنگرلو، علی هاشمی، حسن روحانی، وردینژاد و... یک پای ماجرا بوده که در مورد حس تعلق خاطر و وفاداریاش شک و شبهه بسیار است. تفرشی معتقد است که آن زمان آیتالله منتظری و نزدیکان او همچون مهدی هاشمی نماد رادیکالیسم ایرانی بودهاند، گروهی که غربیها معتقدند بازی را به هم زدند؛ چراکه ماجرا از سوی یک رسانه نزدیک به مهدی هاشمی منتشر شد. به گفته تفرشی از دید غربیها میرحسین موسوی نیز در گروه ضد غربیها قرار میگرفت اما آیتالله خامنهای، علیاکبر ولایتی، آیتالله هاشمی و... کسانی بودند که میشد با آنها مذاکره کرد.
مقامات ایرانی از حضور اسراییل خبر داشتند
مجید تفرشی در ادامه سخنانش به بیاطلاعی ایرانیها از حضور اسراییلیها در سفر مکفارلین که در برخی منابع داخلی بر آن تاکید شده، اشاره کرد و گفت اگرچه حضور و مشارکت اسراییل در ابتدا آشکار و واضح نبوده اما به مرور مشخص میشود که برخی سلاحها منشأ اسراییلی دارد و مقامات ایرانی هم از این موضوع خبر داشتهاند. تفرشی همچنین این ادعا را که امام خمینی(ره) در جریان مکفارلین نبوده، رد کرده و آن را توهین به رهبر انقلاب تلقی کرد که چطور یک چهره تاثیرگذار جهانی خبر نداشته در کشورش چه میگذرد؟! تفرشی معتقد است که مکفارلین آغاز پایان اعتبار سیاسی- حکومتی منتظری بود. این پژوهشگر تاریخ در ادامه به مخفیکاری و عدم شفافیت در ماجرای مکفارلین و تاثیر آن در امریکا اشاره کرد که اگر اتفاق نمیافتاد، ریگان پس از آیزنهاور یکی از موفقترین روسایجمهوری امریکا بود. از منظر او مخفیکاری در ایران هم دلایل مختلفی داشت ازجمله اینکه برخی به لحاظ ایدئولوژیک و برخی از منظر اقتصادی و کاسبی کردن از تحریم، موافق شفافسازی نبودند. عدهای این اقدام را مساوی با پایان عمر انقلاب میدانستند و برخی نیز میخواستند خودشان از این مذاکره سهمی داشته باشند؛ چرا که معتقد بودند انجام این مذاکره از سوی هر جریانی اتفاق بیفتد، اعتباری کسب خواهد کرد، تحلیلی که الان هم در مورد مذاکره با ایران وجود دارد.
سلاحها در پیروزی جبهه ایران تاثیر داشت
تفرشی تاکید کرد که بر اساس منابع و اسناد موجود سلاحهای خریداری شده و گرفتن نقشههای عملیاتی عراقیها از امریکا بسیار تاثیرگذار بوده است اما برخی عامدانه تلاش دارند تا این قرارداد را بیارزش جلوه دهند البته این ارتباط میتوانست در تغییر پارادایم روابط ایران و امریکا تاثیرگذار بوده و فراتر از اسلحه و پول بروند و در نتیجه شرایط منطقه را تغییر دهد با این حال شرکتکنندگان در این مذاکره هم اعتماد به نفس بیش از حد داشتند هم دانش و تجربه مذاکره نداشتند و از کانالهای مختلفی وارد مذاکره شدند که همین باعث شکست شد.
در دراز مدت موضع قطعی عدم مذاکره ناممکن است
چه کسانی از نافرجام بودن مذاکرات بهره بردند؟! این پرسش دیگری بود که تفرشی طرح و به آن پاسخ داد. او گفت که اعراب و تندروهای امریکا و اسراییل، موضوعی که امروز هم در ارتباط ایران و امریکا دیده میشود همچنین تاکید کرد که نباید نفس مذاکره را زیر سوال برد. او گفت که ما چون در نفس مذاکره و راهبردهای مذاکره ضعف داشتیم، اصل مذاکره را زیر سوال برده و صورت مساله را حذف کردیم در صورتی که سیاست عالم ممکنات است و اگر در زمان مناسب و به انتخاب خود گفتوگو نکنیم، مجبور خواهیم شد یا در زمان و شرایط نامناسب تن به گفتوگو دهیم یا سوژه مذاکره دشمنان شویم و البته اینکه تصور کنیم طرف مقابل با لحاظ کردن منافع ما پای میز مذاکره مینشیند، تصوری خام است. تفرشی معتقد است که مذاکره یا عدم مذاکره نه تابوست، نه هدف؛ بلکه ابزار تامین منافع ملی است و در درازمدت موضع قطعی عدم مذاکره غیرممکن است.
محسن هاشمی: سپاه بدون اطلاع هاشمی مذاکره میکرد
در ادامه نشست اشرف بروجردی، رییس کتابخانه ملی که به نوعی میزبانی این نشست را نیز برعهده داشت، متنی در مورد تاثیر آیتالله هاشمی در انقلاب، جنگ و در تمام حوادث مهم پس از استقرار جمهوری اسلامی قرائت کرد و پس از آن محسن هاشمی، فرزند آیتالله هاشمیرفسنجانی سخنرانی کرد. به گفته هاشمی او در زمان وقوع این اتفاق در خارج از کشور مشغول تحصیل بوده اما وقتی در سال 84-85 مشغول آمادهسازی خاطرات سالهای 64-65 آیتالله بوده، قرار بر این میشود که کنار آن کتابی در مورد مکفارلین با استناد به صحبتهای آیتالله هاشمی و اسناد قابل چاپ هم به چاپ برسد.
هاشمی در ادامه توضیح داد که بر این باور است مکفارلین و افشای آن یک رسوایی برای امریکا بوده، نه ایران؛ از همین روی به این اتفاق «ایرانگیت» یا «ایران-کنترا» میگویند. درواقع به گفته هاشمی، مکفارلین برای امریکاییها جنبه منفی داشت اما برای ایران بهلحاظ تامین تجهیزات نظامی موفقیت محسوب میشد؛ موضوعی که در صحبتهای امام نیز به چشم میخورد. او برخلاف سایر مدعوین معتقد بود که ماجرای مکفارلین پیچیدگی خاصی ندارد، سران سه قوه مطلع و امام در جریان بودند و درنهایت هم ایران توانست نیازمندیهای پدافند زمینی و هوایی خود را تامین کند. هاشمی باور دارد که این مذاکرات برای تامین سلاح بود و وقتی محموله رسید 80 فروند هواپیمای دشمن با مشکلاتی مواجه شد. همچنین برای امریکا نیز آزادی گروگانها مهم بود تا جمهوریخواهها بتوانند رایشان را حفظ کنند.
فرزند ارشد آیتالله هاشمی در ادامه به بعد «پنهانی» این روابط اشاره کرد و گفت که همه در جریان این مذاکرات بودند و حتی با نظارت سپاه صورت میگرفت و کانال دوم مذاکره هم سپاه و فرمانده وقت سپاه بود که بدون اطلاع از آیتالله هاشمی صورت گرفت؛ موضع ایران نظامی بود، معاملات اولیه با نقشآفرینی سپاه صورت گرفت و سفر مکفارلین در کنترل این نهاد نظامی بود و مقامات سیاسی دیداری نداشتند. هاشمی مدعی شد که درنهایت پیروزی در 2 عملیات مهم کربلای 5 و والفجر 8 ناشی از دسترسی نیروهای ایرانی به همین سلاحها بود. او درنهایت تاکید کرد که نباید پیروزی دیپلماتیکی را که منجر به پیروزی نظامی شد و تایید قاطع امام را داشت تحریف و تخریب کرد. این ماجرا برای ایران سیاه نیست و برای امریکا رسوایی تلقی میشود؛ چراکه در جریان این اتفاق دولت امریکا بود که بخشی از پول و درآمدش را برای کمک به کنتراها در نیکاراگوئه اختصاص داد؛ آنهم در شرایطی که کنگره این اقدام را ممنوع اعلام کردهبود اما این مذاکرات در ایران خلاف منافع ملی نبوده است.
پخش سخنرانی منتشر نشده از امام
پس از اتمام سخنان محسن هاشمی، صوتی از سخنرانی امام خمینی (ره) در 29 آبانماه 65 در جمع خانواده شهدا برای اولین بار منتشر شد که نشان میداد امام مخالفان این اتفاق را مورد خطاب و عتاب قرار دادهاند. امام خمینی (ره) در این سخنرانی فرمودند: «این اتفاق در خاک سیاه واشنگتن افتاد و این رسوایی بسیار مهمی که برای سران کشور امریکا پیدا شد. شما اگر ملاحظه کنید و ببینید که در تمام دنیا در سراسر جهان مطبوعاتشان و رسانههایشان و خطابههایشان متوجه این معناست که سرپوشی بر این رسوایی میگذارند که برای رییسجمهوری امریکا پیش آمد. رییسجمهوری امریکا در رسوایی باید عزا بگیرد که کاخ سفید مبدل به کاخ سیاه شود...»
امام در این سخنرانی میگویند که یک مقام عالیرتبه امریکایی بهطور قاچاقی و با اسلحه جعلی وارد ایران میشود، درصورتی که ایران نمیداند چه هست و معلوم میشود که این اسلحههای امریکاست. در جایی تحتنظر قرار میدهد و محبوس میکند و همه حرکات او را تحتنظر قرار میدهد و او با هرکس خواسته ملاقات کند، قبول نمیکند.»
ایشان افزودند: «اینکه امریکا با آن جلال و جبروت کسی را بفرستد تا با مقامات اینجا ملاقات کند و هیچیک از آنها حاضر به ملاقات نشود، مساله بزرگی است که دنیا را منفجر کرده و باید هم بکند. کاخ سفید را به عزا نشانده است و باید هم بنشاند... معالاسف تبلیغات آنها اینجا با همان لحن آنها تبلیغ میکنند. من نمیخواهم در این روز مبارک، اسباب افسردگی اشخاص شوم؛ لکن میخواهم عرض کنم چرا ما اینقدر عقبافتاده هستیم؟!چرا ما باید خودمان را ببازیم؟! چرا وقتی دنیا به تزلزل درآمده برای این بیاعتنایی کاخ سفید و سیاه، ما باید مسائل آنها را توجیه کنیم؟! چرا ما باید آنقدر غربزده باشیم یا شیطانزده؟! من هیچ توقع نداشتم از بعضی این اشخاص که در نظر من پوچند؛ لکن از بعضی از اشخاص که سابقه دارند، هیچ توقع نداشتم که در این زمان که باید فریاد بزنند سر امریکا، فریاد بزنند سر مسوولان؛ چه شده است؟! چه کردید شما؟! شما چرا تحت تاثیر تبلیغات خارجی قرار گرفتهاید یا تحت تاثیر نفسانیت خود؟ در این مساله مهمی که باید همه شما دست به هم دهید و ثابت کنید به دنیا که وحدت داریم و در روز و هفته وحدت، چرا شماها میخواهید تفرقه ایجاد کنید؟! چرا میخواهید بین سران کشور تفرقه و دو دستگی ایجاد کنید؟! چه شده است شما را؟ فأین تذهبون؟! من نمیتوانم آنطوریکه میخواهم با شما صحبت کنم و نمیخواهم در روز عید، رنجش ایجاد کنم؛ لکن شما انصاف بدهید در این وقتی وقت چنین اموری نیست؟! وقت چنین تعریفی از کاخ سفید نیست؟! وقت چنین تحریفی نیست؟!»
امام در ادامه گفتند: «شما در آن چیزی که به مجلس دادید، از لحن اسراییل و کاخنشینان آنجا تندتر است. شما که اینطور نبودید! من بعضی شما را میشناسم، اینطور نبودید! امیدوارم که شما باز توجه کنید به مسائل، توجه کنید به دنیا به خودتان، به قدرت خودتان، نشکنید این قدرت را؛ لکن نباید این کار در ایران بشود. من نمیخواهم دل شما را بشکانم، لکن شما دل ملت را نشکنید. شما دل مسوولان ما را نشکنید. ... تندرو و کندرو درست نکنید... دسته دسته ایجاد نکنید... این خلاف اسلام و دیانت و انصاف است؛ نکنید این کار را...»
عباس سلیمینمین: استراتژی هاشمی با امام متفاوت بود
پس از پخش بخشی از این سخنرانی، نوبت به عباس سلیمینمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران رسید. شاید در خلال گفتههای میهمانان این نشست تضادها و تفاوتهایی وجود داشت اما شاید بتوان گفت که سلیمینمین از منظر یک مخالف سرسخت با رویکردهای آیتالله هاشمی بهخصوص در دوران جنگ و طبیعتا مکفارلین در این نشست شرکت و سخنرانی کرد. او اگرچه در ابتدای سخن تاکید کرد که تلاشهای هاشمیرفسنجانی برای تامین تسلیحاتی موثر بوده اما نباید وجه دیگر این ماجرا را ندید. سلیمینمین نقطه ضعف ماجرا را «نگاه هاشمی به جنگ» دانست و گفت که بحث تامین نیازهای جنگ با استراتژی هاشمی در جنگ و برقراری ارتباط با امریکاییها ارتباط تنگاتنگ دارد.
سلیمینمین معتقد است که هاشمی در سال 62 استراتژی خودش در مورد جنگ را که با استراتژی امام متفاوت بود، ترسیم و شروع به ترویج آن در جبههها بهخصوص میان فرماندهان میدانی جنگ کرد. او معتقد است که این استراتژی در مسائل داخلی جنگ تاثیر بسیاری داشته و این پرسش را مطرح کرد که آیا هاشمی مجاز بوده که استراتژی متفاوتی از امام به عنوان فرمانده کل قوا ترسیم کند؟!
حضور مکفارلین ارتباطی با تامین تجهیزات نظامی نداشت
سلیمینمین توضیح داد که ما در ارتباط با مذاکره با امریکا 2 مجوز داشتیم که سران قوا و نظام درجریان آن بودند و آن، این بود که از طریق بازار آزاد و حتی دلالان اسلحه بخریم و بهصورت غیرمستقیم وارد مذاکره شویم تا نیازمندیهای جبهه را از این طریق تامین و در عوض به آزادی گروگانهای امریکایی در لبنان کمک کنیم اما موضوع دیگر که حضور مقامات برجسته امریکایی است، ربطی به تامین قطعات ندارد، موضوعی که هیچکس جز هاشمی حاضر نیست مسوولیت آن را بپذیرد یا همه اعلام بیاطلاعی میکنند. او ادامه میدهد که حضور مکفارلین در تهران ارتباطی به تجهیزات نداشت؛ بلکه گام بلندی بود برای تغییر ارتباطات امریکا با ایران، مسالهای که به آینده انقلاب ارتباط داشت. این پژوهشگر تاریخ اصولگرا معتقد است که بهدلیل بیماری امام امریکاییها ادلهای داشتند که ممکن است مردم ایران امام را از دست بدهند، در این شرایط ارزیابی آنها این بود که هاشمی رفسنجانی به عنوان فردی موثر یا به تعبیر آنها میانهرو میتواند موثر باشد. او به کتابی با عنوان «نبرد مخفی علیه ایران» استناد کرده و میگوید محمولههای اسلحه در اسراییل متوقف و قطعات معیوب با قطعات سالم تعویض میشد؛ بنابراین این مذاکرات باعث تقویب نظامی هم نشد، بلکه تلاشهای سیاسی پیچیدهای صورت میگیرد که ارتباط تنگاتنگی با اسراییل دارد. او باور دارد که امریکا و اسراییل میخواستند اعتبار جمهوری اسلامی را خدشهدار کنند، برای نمونه تعامل ایران و امریکا که درنهایت منجر به تامین مالی کنتراها و در واقع حرکتی علیه یک حکومت ضدامریکایی شد، میتوانست وجهه انقلاب اسلامی را در امریکای لاتین خراب کند و اگر امریکا حسننیت داشت، نباید مشاور نخستوزیر اسراییل مخفیانه در پرواز با مکفارلین حضور پیدا میکرد و او را همراهی میکرد؛ چراکه مجموعه این اتفاقات باعث میشد که ملتهایی که جمهوری اسلامی را به عنوان مدعی مبارزه با صهیونیسم میشناسند، بگویند که اینها پشت پرده دست در دست اسراییلیها دارند. همه این موارد نشان میدهد امریکا بهدنبال تخریب وجهه انقلاب اسلامی بوده و هست. سلیمینمین معتقد است امام مانع گسترش این بحران به ایران شد و جلوی هجمه را گرفت.
روحانی در مجلس پرچمدار صلح با صدام بود
او همچنین در ادامه با اشاره دوباره به رویکرد و استراتژی هاشمی رفسنجانی که امام مخالف آن بود، تاکید داشت که پرچم این جریان در مجلس به دست حسن روحانی بود. او معتقد است این جریان القا میکرد که بدون ارتباط با امریکاییها نمیتوان مساله را حل کرد؛ مگر اینکه ازطریق سیاسی وارد شویم و و امریکاییها را به خود خوشبین کنیم.
سردار حسین علایی: شروعکننده میرحسین موسوی بود نه هاشمی رفسنجانی
سردار حسین علایی، از فرماندهان دوران جنگ میهمان بعدی بود که قرار بود ماجرای مکفارلین را از نگاه کسانی که مستقیما در میدان مشغول جنگ بودند و نه تصمیمسازان بررسی کند. او توضیح داد که بر اساس اطلاعات تاریخی که کسب کرده ابتدا میرحسین موسوی، نخستوزیر وقت بهدنبال کمک به نیروهای مسلح بود و محسن کنگرلو که مشاور امنیتی میرحسین موسوی بود، تشریح کرده که طرح مذاکره را مطرح کرد؛ آنهم به این دلیل که تجهیزات نظامی اغلب امریکایی بود و نمیشد به سادگی اقلام موردنیاز را برای تعمیر و بازسازی آنها فراهم کرد. بنابراین علایی معتقد است که این کار ازسوی میرحسین آغاز شد، نه هاشمی که درادامه کنگرلو ارتباطی با قربانیفر و امثال او پیدا کرد تا بتوانند برخی قطعات موشکهای هاگ را تامین کنند. درنهایت هم میرحسین موسوی از کنگرلو میخواهد این موضوع را با فرمانده جنگ یعنی آیتالله هاشمی در میان بگذارد. علایی در ادامه تلویحا پاسخی به سلیمینمین میدهد که استراتژی هاشمی برای پایان دادن به جنگ را نقد کرد. او گفت که هر مسوولی باید از هر فرصت خوبی که پیش میآید، استفاده کند. در آن زمان هم امریکا بهدنبال آزادی گروگانها بود که باعث شکلگیری این ماجرا شد و البته امام نیز در جریان همهچیز بودند و اتفاقا استراتژی هاشمی را تایید میکردند. او تاکید دارد که همه در جریان مکفارلین بودند تنها منتظری بود که در جریان قرار نداشت.
امریکا به ایران نقشه و اطلاعات عملیات نداد
علایی معتقد است که اگر امام جنگ را حل نکردهبود، معلوم نبود که چه میشد و از این مثال تاریخی کمک گرفته به مساله امروز جمهوری اسلامی با امریکا پرداخت و گفت که یک دیوانه در امریکا بر سر کار آمده و ما را به وضعیتی انداخته که همه مردم میگویند ترامپ میشود یا بایدن. اگر همان زمان یعنی در دوران امام تکلیف مساله امریکا مشخص میشد همهچیز حل و فصل میشد؛ چراکه ما باید به فکر مردم و پیشرفت کشور باشیم.
آنچه باعث پیروزی شد تاکتیک بود نه مکفارلین
سردار علایی در بخش دیگری از سخنرانی خود به مقوله تاثیر جنگ بر عملیاتها اشاره کرد و البته تکذیب کرد که امریکاییها به ایران نقشه عملیاتی دادهاند. او گفت نه زمانی که در جنگ بوده و نه بعدا که کسب اطلاع کرده است، این اتفاق رخ نداده است. علایی تاکید کرد که والفجر8 نیز از خرداد طرحریزی شدهبود درصورتی که ماجرای مکفارلین بعد از آن اتفاق افتاد. علایی در این سخنرانی مصرانه معتقد بود آنچه باعث پیروزی ایران شد طرح و تاکتیک بود نه سلاح و مکفارلین. او گفت که از 500 موشک هابی که دریافت کردهبودیم، همه به تعمیرگاه رفت پس این رزمندگان ما بودند که عامل پیروزی شدند و اگرچه به سلاح نیاز فوری داشتیم و استفاده از این ظرفیت هم کار درستی بود.
نفس جنگیدن هدف ما نبود
این فرمانده دوران جنگ در خلال سخنانش تلاش کرد تا توضیح دهد، چرا معتقد است استراتژی امام و هاشمی در جنگ یکی بوده است. او توضیح داد که امام درجریان آزاد کردن خرمشهر تاکید داشت از مرز عبور نکنیم حتی وقتی محسن رضایی در دیداری با امام گفت اگر توانستیم در عملیات فتحالمبین از مرز عبور کنیم؟! امام پاسخ منفی داد. علایی معتقد است که قرار نبود جنگ کنیم امام هم گفتند جنگ جنگ تا پیروزی و مسلما هرکس میتوانست برای پایان دادن زودتر به جنگ تصمیم بگیرد، باید این کار را میکرد؛ چون هدف ما نفس جنگیدن نبود، بلکه دفاع از کشور و بیرون کردن ارتش متجاوز از خاک ایران بود که مقدس به حساب میآمد. او در مقام دفاع از هاشمی گفت که او سال 62 به این نتیجه رسید که جنگ باید تمام شود و باید به او آفرین گفت اگر بقیه همکاری میکردند و با امام درمورد این موضوع صحبت میکردند جنگ زودتر تمام میشد و سال 65 بیش از 40 هزار نفر شهید نمیشدند. او البته یادآور شد که مسیر پیروزی از مذاکره میگذرد و در کدام پیروزی بوده که با دشمن مذاکره نشده است؟
ارتشیها موافق پایان دادن به جنگ بودند
سردار علایی با اینکه در کلامش نگرانی از قضاوت ارتشیها وجود داشت اما این موضوع را مطرح کرد که ارتشیها موافق پایان دادن به جنگ بودند و بعد از عملیات رمضان نیز بر این موضوع تاکید داشتند اما سپاه بهدلیل روحیه مکتبی از امام تبعیت میکرد. او اما درادامه به این حوادث تاریخی توسل جست و تاکید کرد که درحال حاضر هم هرکس بتواند راهی برای اتمام مصایب روابط ایران و امریکا پیدا کند، کار بزرگی کرده است؛ چراکه نمیتوان مدام شعار داد؛ باید به فکر مردم بود. باید از تجربه مکفارلین درس گرفت و برای حل مساله امریکا راهی اندیشید.
جعفر شیرعلینیا: مذاکرات مکفارلین را در سطح مذاکره برای اسلحه نازل نکنیم
آخرین سخنران این نشست جعفر شیرعلینیا بود؛ پژوهشگر تاریخ جنگ که ابتدا به کاستیها و نقایص گزارشها و منابع ایرانی درمورد مکفارلین اشاره کرد و اگرچه گفت که در منابعی درمورد این روابط تسلیحاتی نوشته شده اما تاکید کرد که ماجرای مکفارلین را باید فراتر از این دید؛ چراکه سطح مذاکرهکنندگان بالا بوده و نباید با این نوع تفسیر آن را نازل و بیمحتوا کرد.
شیرعلینیا در ادامه توضیح میدهد که ماجرای مکفارلین در سال 64 جدی میشود اما قربانیفر و امثال او رایزنیها را از سال 62، 63 شروع کرده بودند اما برای درک کامل ماجرا باید شرایط جبههها درسال 64 را بررسی کرد. او در همین راستا توضیح میدهد که در این سال توازن جنگ به نفع عراق بود و ایران تلفات جدی و حملههای ناموفقی داشت. درواقع سال 64 بنبست جنگی در ایران بود. پس از عملیات خیبر و بدر که نتیجهبخش نمیشود، به سمت طرحهای عملیاتی صیاد شیرازی رفتیم. در واقع شرایط به گونهای پیش میرود که فرماندهی به صیاد شیرازی سپرده میشود اما مخالفتهایی ازسوی سپاه وجود داشتهاست. درنهایت هم صیاد در عملیات قادر که طراحی کردهبود، شکست میخورد؛ شکستی که خودش معتقد است بخشی از آن به این دلیل بود که برخی او را تنها گذاشتند تا شکست بخورد. همین موضوع هم باعث میشود که پس از عملیات رمضان اختلافات رضایی و صیاد آشکار شود و به اوج خود برسد.
جنگی که با ناامیدی ممکن بود پایان یابد با پیروزی فاو ادامه یافت
این پژوهشگر تاریخ جنگ با ترسیم وضعیت بنبست در جنگ که هم سپاه و هم ارتش در عملیاتها با شکست مواجه میشدند، معتقد است که این موارد در سال 64 زمینهساز پایان جنگ است؛ چراکه خلقوخوی ایرانیها به گونهای است که در مواقع پیروزی غرق لذت میشوند اما تجربه تاریخی نشان میدهد که تصمیمات سرنوشتساز را درنهایت شکست اتخاذ میکنند اما در همین شرایط در دنیا چه کشوری مخالف پایان دادن به جنگ است؟ شیرعلینیا معتقد است که یکی از طرفداران جدی تداوم جنگ، اسراییل است؛ چراکه براساس منافع اسراییل جنگ ایران و عراق در منطقه و تضعیف هر دو کشور مهم و جزیی از استراتژی این کشور بودهاست. او معتقد است در شرایطی که جنگ به بنبست رسیده و شائبههایی درمورد پایان دادن جنگ وجود دارد، سلاح وارد ایران میشود و این امیدواری تسلیحاتی بزنگاهی در سال 64 است که باعث استارت جدیدی میشود و البته استراتژی اصلی یعنی ادامه جنگ ادامه پیدا کرده و اسراییل هم با نوسازی انبارهای سلاح خود سود میبرد. شیرعلینیا صحبتهای علایی درمورد بیتاثیری مکفارلین در پیروزیهای به دست آمده در میدان جنگ را رد میکند و مستند به مکالمات سری صدام میگوید که نقشههایی از استقرار نیروهای عراقی به ایران داده شده که عراق را هم خشمگین کردهبود. او معتقد است که پیروزی فاو به نوعی استارت دوباره جنگ بوده و جنگی که با ناامیدی ایران ممکن بود تمام شود با پیروزی در فاو ادامه یافت.
حضور یک مقام صهیونیستی قابلتوجیه نبود
شیرعلینیا بازهم تاکید میکند که حضور مکفارلین نمیتواند تنها برای سلاح باشد و دورنمای این ارتباط ممکن بود به تعدیل و حل مساله ایران و آمریکا بینجامد و این همان چیزی بود که اسراییل نمیخواست؛ بنابراین بنبستی ایجاد کرد تا سفر مکفارلین شکست بخورد و از همینروی یک مقام اسراییلی همراه با مکفارلین بود که باعث شد ایران عقبنشینی کند؛ چرا که هرچه را بتوان توجیه کرد حضور یک مقام صهیونیستی را نمیشد.
او در ادامه توضیح میدهد در مقطعی سپاه با وجود مخالفت هاشمی به این مذاکرات ادامه میدهد. او میگوید وقتی محسن رضایی به قول خودش میفهمد که اتفاقاتی در تهران درجریان است وردینژاد که آن زمان معاون اطلاعات سپاه بوده را میفرستد تا کنگرلو را کنار بزند و همانطور که رضایی گفته، ابتکار عمل را در دست گرفتیم تا ببینیم پشت پرده چه خبر است.
شیرعلی نیا این موضوع را اینگونه تفسیر میکند که وقتی سپاه به عنوان نماد ضدآمریکایی وارد میدان میشود، موضوع برای همه ازجمله اسراییل اهمیت پیدا کرده و بهشدت نگران میشود که مبادا رابطه ایران و آمریکا بهبود یابد.
تنها راه شکست افشا است
این پژوهشگر تاریخ پروژه بعدی در راستای شکست این پروژه را افشای ماجرا میداند.
او معتقد است که اسراییل نمیتواند افشاگری کند؛ بنابراین قربانیفر نامهها را برای منتظری میفرستد اما این کار در سطح یک هوش عادی نیست و هوش اطلاعاتی میخواهد. منتظری هم که در جریان نیست در مسیر این افشاگری قرار میگیرد. در نهایت همین میشود که نوروز 66 در عراق جشن است و صدام میگوید چون ایرانیها سال 65 را سال تعیین سرنوشت جنگ نامیدند و عراق پیروزیها را به دست آورد پس ایران شکست خورده و این سرنوشت جنگ است. به جان هم انداختن مسلمانان و نابودی زیرساختها هم که ایده صهیونیستها بود. او معتقد است که پیروزی ما ایرانیها را سرمست میکند، موضوعی که شاید با آمدن بایدن به جای ترامپ اتفاق افتد.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید