چرا ایران نمیتواند به طور مستقل و در زمان مناسب با آمریکا مذاکره کند؟
تحلیلگر ارشد مسائل سیاست خارجی و آینده پژوه سیاسی به تحلیل چرایی شرایط مذاکره ایران و ایالات متحده پرداخت و آن را از سه منظر مختصه ساختاری؛ مختصه بافتاری و عاملیت؛ و مختصه کنشگری، کنشورزان و کنشوران بررسی کرد.
اعتمادآنلاین| تحلیلگر ارشد مسائل سیاست خارجی و آینده پژوه سیاسی به تحلیل چرایی شرایط مذاکره ایران و ایالات متحده پرداخت و آن را از سه منظر مختصه ساختاری؛ مختصه بافتاری و عاملیت؛ و مختصه کنشگری، کنشورزان و کنشوران بررسی کرد.
حسن روحانی، رئیسجمهور ایران مدتی قبل با اشاره به سیره امام دوم شیعیان، درباره صلح حسنی صحبت کرد، سخنانی که موجب شد موجی از انتقادها را از سمت هسته سخت قدرت روانه او کند به گونهای که رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس خواهان اعدام او برای آرامش مردم شد! موضوعی که با واکنش رهبری انقلاب روبرو شد. اما صبح مذاکره با آمریکا در جمهوری اسلامی که تاکنون چندین بار شکسته شده است، با این حال همچنان برخی از تندروهای داخلی نسبت به آن واکنش نشان میدهند.
مهدی مطهرنیا، تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل و استاد آیندهپژوهی پیرامون اینکه چرا ایران نمیتواند به طور مستقل و در زمان مناسب با آمریکا مذاکره کند، گفت: یک رژیم یا یک نظامواره قدرت دارای سه مختصه در سطح تحلیل کلان است که مختصه ساختاری؛ مختصه بافتاری و عاملیت؛ و مختصه کنشگری، کنشورزان و کنشوران را در بر میگیرد. سطح تحلیل کلان ساختار قدرت در ایران بهگونهای است که رهبری جمهوری اسلامی هم در مقام ولایت امر در مفهوم ولایت فقیه از منظر شریعت و از منظر قانون اساسی بنا بر اصول مربوط به رهبری و اصلهایی نظیر اصل 114، دارای قدرت تمام در عرصه سیاسی و در بخش داخلی، منطقهای و بینالمللی است؛ و در امور متفاوت حتی دارای حکم حکومتی است، بهگونهای که امروز براساس همین نگاه به موضوع، با یک یا چند جمله ایشان در ارتباط با عدم استیضاح رئیسجمهور، نمایندگانی مانند مسئول کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در مجلس شورای اسلامی، که جزو روحانیون دارای سابقه تعریف شده در مجلس شورای اسلامی است، با مانع استیضاح رئیسجمهور روبهرو میشود.
وی افزود: این در امر داخلی است و امور منطقهای نیز آنچه که در باب حرکت منطقهای ایران در حوزه خاورمیانه به ویژه و بالاخص کشورهای اسلامی دیده میشود، نوع نگرشی است که از طریق رهبری نظام جمهوری اسلامی سیاستگذاری میشود و به طور مشخص آنقدر این امر موثر است که بسیاری از سفرای ایران در کشورهایی مانند عراق، لبنان و سوریه دارای سوابق تعریف شده در ارکان حکومتی هستند. یا اینکه اکنون اگر دولت میخواهد در باب یک قرارداد استراتژیک با پکن عمل کند، به تبع باید از "علی لاریجانی" دعوت کند یا اگر در دولت گذشته محمود احمدینژاد، ایران میخواهد با آمریکا مذاکره کند؛ بدون رئیسجمهور، نماینده و مشاور عالی رهبری جمهوری اسلامی ایران آغازکننده مذاکرات در عمان در دوران دوم دولت احمدینژاد است، پس در مسائل بینالمللی نیز رهبری جایگاه خاصی دارد و مشخصکننده است.
وی ادامه داد: نه تنها در این موضوعات، حتی در موضوعهای دارای اهمیتی به مراتب پایینتر از این موضوع رئیسجمهور تصمیمگیرنده نیست، لذا در ساختار قدرت در جمهوری اسلامی ایران اگرچه رئیسجمهور شخص دوم مملکت خوانده و دانسته میشود اما فاصله قدرت او با شخص اول مملکت آن اندازه زیاد است که به راحتی نمیتواند در باب موضوعات سیاسی و حتی اقتصادی و اجتماعی در عرصههای گوناگون هدف جامعه سیاسی، تصمیمگیرنده نهایی باشد، این امر اکنون بیش از آنکه در داخل مشخص باشد حدود بالغ بر یک دهه است که در نظام بینالملل مشخص شده است، به گونهای که رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا، "اوباما" و حتی قبل از آن روسای جمهور دیگر با رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران نامهنگاری میکنند، یا وقتی "پوتین" به ایران میآید به دیدار مستقیم رهبری جمهوری اسلامی ایران میرود یا اگر امر بسیار مهمی در کار باشد و روسایجمهور و نخست وزیران کشورهای دیگر مانند "آبه شینزو" به ایران میآیند، اینکه بتوانند با رهبری جمهوری اسلامی ایران ملاقات داشته باشند، اهمیت مسافرت آنها را مشخص میکند.
وی با بیان اینکه رئیسجمهور اساساً در نظام جمهوری اسلامی ایران گرچه از منظر ساختاری جایگاه بسیار مهمی دارد و شخص دوم مملکت است اما از جهت بافتار قدرت فاقد قدرت کامل تصمیمگیری است، اظهار داشت: اینجاست که بافت قدرت، تکستچر (Texture) قدرت مطرح میشود، در Textur قدرت با توجه به جایگاه رهبری از نظر شرعی و قانونی، به تبع با توجه به قدرتی که در اختیار رهبری نظام گذاشته شده است، تصمیمگیری نهایی از آن ایشان است و هر تصمیمی هم که گرفته میشود، در نهایت باید در این مسیر باشد؛ به عنوان نمونه تصویب برجام در مجلس شورای اسلامی که به سرعت از سوی علی لاریجانی رئیس مجلس انجام شد. ناآگاهانه و آگاهانه چه بخواهیم و چه نخواهیم در پشت این تصویب این جریان وجود داشت که او با هماهنگیهای انجام شده در برخی سطوح این مهم را به انجام رساند؛ هرچند که میتوان در آن تشکیک کرد و هر کسی میتواند در آن شک و شبههای وارد کند، اما در عمل این معنا وجود دارد.
این تحلیلگر ارشد مسائل سیاست خارجی خاطرنشان کرد: بالاتر از دولت در نظام جمهوری اسلامی ایران سازمان رهبری وجود دارد که رهبری در مرکز آن قرار میگیرد و رئیس جمهور به عنوان رئیس قوه اجراییه از منظر بافت قدرت درون آنها مطرح میشود و بدون توجه به گرایشهای موجود در این سازمان و سامانه نمیتواند تصمیمگیری کند. لذا میبینیم که به ناگهان وقتی از صلح سخن میگوید افرادی در نهادهای دیگر پیدا میشوند که درخواست اعدام او را مطرح میکنند، لذا از منظر سطح تحلیل بافتاری نیز رئیسجمهور حتی نفر دوم محسوب نمیشود.
وی با بیان اینکه سومین مختصه، عاملیت یعنی کنشوری و شخصیت رئیسجمهور است، گفت: روحانی یک شخصیت برجسته امنیتی و سیاسی در ساختار قدرت، ساختار و بافت قدرت نظام جمهوری اسلامی ایرانی محسوب میشده است و در دور اول ریاست جمهوری خود با تکیه بر هدفگذاری خویش در کمپین انتخاباتیاش، توانست موفقیت نسبی به دست بیاورد اما در دور دوم از زمانی که هیئت وزرای خود را مشخص کرد و در برابر فشارهای موجود در جامعه فرادولتی کوتاه آمد تا بتواند امتیازات دیگری را از ساخت و بافت قدرت برای خود کسب کنند، داشتههای خود را از دست داد، حامیان خود را کاهش داد و حتی حامیان خود را به منتقدان شدید تبدیل کرد؛ لذا اکنون او به عنوان یک کنشور شناخته نمیشود، چرا که اساساً در قانون اساسی و بافت و ساخت قدرت او کنشور نیست و دیگر نمیتواند کنشورز هم باشد که مدیریت قدرت کند و تنها به یک عامل اجرایی تبدیل شده است.
به گفته مطهرنیا، روحانی از لحاظ عاملیت و شخصیت، با وجود آنکه در سپهر شخصیتهای سیاسی ایران جزو عناصر اولیه ایجادکننده انقلاب و انقلابیون پیش از وقوع انقلاب، جزو مجلس خبرگان رهبری و نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی و بعد رئیس شورای امنیت ملی و به تبع یکی از نزدیکان چهره مشهور دوران انقلاب یعنی "علی اکبرهاشمی رفسنجانی" محسوب میشود، اما امروز به واسطه آنچه که در عمل پیش آمده است و با توجه به بحرانهای عدیدهای که او و دولتاش دچار آن شدهاند و مسائل ناشی از این بحرانها، از نظر عاملیت هم چهرهاش تا حدودی کمرنگ شده است، لذا نمیتواند هم از نظر ساختاری و هم از نظر عاملیتی و بافتاری تصمیم گیرنده نهایی باشد. برای این است که به طور مثال "برایان هوک"، "مایک پمپئو" یا رئیس جمهور کنونی آمریکا همواره میگویند ما رئیس جمهور و دستگاه دولت در ایران را به عنوان تصمیمگیرنده به رسمیت نمیشناسیم.
منبع: ایلنا
دیدگاه تان را بنویسید