محمدرضا باهنر:
سردار سلیمانی اهل جناحبندیها و دعواهای سیاسی نبود / تکرار حاج قاسم در تاریخ سخت و مشکل است
محمدرضا باهنر میگوید: حاج قاسم هیچگاه در دعواهای سیاسی و جناحی وارد نشد. ایشان واقعا به مرحوم هاشمیرفسنجانی احترام میگذاشت، به اینطرفیها و آنطرفیها هم احترام میگذاشت و همه او را دوست داشتند. البته اگر قرار بود فتنهای ایجاد شود سخت میشدند.
اعتمادآنلاین| محمدرضا باهنر که معتقد است تکرار سردار سلیمانی در تاریخ کاری بسیار سخت است این را هم می گوید که سردار سلیمانی دیپلمات و مذاکرهکنندهای قدرتمند بود.
یکی معاون استاندار کرمان بود و دیگری فرمانده لشکر ثارالله؛ تازه انقلاب شده بود و بار جنگ روی دوش مردم، سیاسیون، نظامیها و... بود. محمد رضا باهنر دبیر کل جبهه پیروان و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام همان سیاستمدار اهل کرمان است که با سردار سلیمانی فرمانده کرمانی لشکر ثارالله آن روزها، برو بیایی داشتند و آشناییها و بعدها رفاقتها از همان سالها شروع شد تا دی ماه 98 ادامه داشت. حالا از آن روزی که سردار سلیمانی در شب سرد 13 دیماه به شهادت رسید یک سال میگذرد و آخر صحبتهاچیزی جز حسرت جای خالی سردار نیست.
شخصیتی که به معنای واقعی، تکرارنشدنی است. باهنر در نخستین سالگرد شهادت سردار سلیمانی از روش و منش حاج قاسم میگوید و خاطراتش را که مانند فیلم از مقابل چشمانش عبور میکند به زبان میآورد و معتقد است باید از او رمانهای واقعی نوشت.
او میگوید: «عشق او به مردم، عشق او به نسل بشریت و به صلح و... را نمی شود در چند دقیقه گفت اما واقعا حاج قاسم یک انسان کامل بود و از هر بُعد و پنجرهای که به او نگاه می کردید در آن پنجره میدرخشید. پنجره شجاعت و نظامیگری، پنجره دیپلماسی و قدرت مذاکره و استدلال، پنجره عشق و ایمان و بندگی خالص برای خدا، پنجره عطوفت و دلنازکی در مقابل خانوادههای عظیم شهدا و ایثارگران و...» او از گریههای سردار سلیمانی میگوید آن هم وقتی که مقابل بچههای شهدا مینشست.
باهنر که خود چهرهای سیاسی است میگوید: «سردار سلیمانی اهل جناحبندیها و دعواهای سیاسی نبود.»
آنچه میخوانید مشروح گفتوگو با محمدرضا باهنر است.
********
*آقای باهنر! در سالگرد شهادت سردار سلیمانی هستیم، درمورد حاج قاسم صحبت کنیم، این رفاقت و آشنایی از کجا شکل گرفت؟ به نظر می رسد یک رفاقت چند دهه ای داشتید.
یاد و خاطره سردار دلها و شهید بزرگوارمان را گرامی میداریم. همانطور که فرمودید ارتباط ما به سالهاقبل باز میگردد، زمانی که ما در کرمان بودیم.
بعضیها به خاطر پوشیدن پیراهن آستین کوتاه سردار سلیمانی را بسیجی نمیدانستند
زمانی که جنگ شروع شد بنده یک مسئولیتهای مختصری در کرمان داشتم و بعد معاون سیاسی استاندار کرمان شدم. در همان زمانها شهید بزرگوارمان، فرمانده لشکر ثارالله شد. قبل از آن ایشان یک رزمنده عادی و بسیجی بود و خودش در خاطراتش نقل کرده است که روزهای اول بعضیهااو را به عنوان بسیجی هم نمیپذیرفتند چون زمانی که برای مراجعه رفته بود با لباس آستین کوتاه رفته بود بعضیها می گفتند که اینگونه خوب نیست که شما وارد لشکر شوید. ایشان کارگر لوله کشی بود و زمانی که وارد لشکر شد درجات مسئولیت را به سرعت طی کرد و بالا آمد.
حاج قاسم سلیمانی که به سردار دلها مشهور شده و این چنین اوج گرفته است واقعا ناجوانمردانه به شهادت رسید. دشمنان او با عملیاتی که همه قوانین و مقررات حاکم بر جهان حتی همان کشورهای استکبار حاکم است را زیر پا گذاشتند و این سردار عزیز را در یک حرکت بسیار ناجوانمردانه از ما و از عالم اسلام و بشریت گرفتند.
در نتیجه این اقدام، چشمهای مردم پر از اشک شد و دلهایشان پر از کینه و عداوت نسبت به دشمنان بشریت، جهان اسلام و دشمنان این شهید عزیز شد، شهیدی که تمام همتش را گذاشته بود تا مقوله ترور و تروریسم را از منطقه ریشه کن کند و اینکار را کرد.
اما آن خصلتهاو ویژگیهایی که باعث شد قاسم سلیمانی یک روستازاده ساده زیست و معمولی اینگونه سردار دلهاشود، خصلتهای ویژه ای بود که شهید سلیمانی داشت، شعرا خیلی در مورد ایشان شعر گفتند، ادبا خیلی بیانات لطیف و واژههای خوبی را به کار بردند، و مهمتر از همه مقام معظم رهبری با طرح «مکتب سلیمانی» و «فرهنگ سلیمانی» این مسئله را به اوج خود رساند.
سردار سلیمانی دیپلمات و مذاکره کنندهای قدرتمند بود
بدون هر اغراقی باید عرض کنیم که حاج قاسم یک فرهنگ و مکتب بود. یکی او را یک سردار شجاع و بی باک می دید، یکی او را به عنوان یک دیپلمات و مذاکره کننده قدرتمند و از موضع بسیار با قدرت می شناخت. بسیاری از مسائل سیاسی و گرفتاریهای سیاسی در منطقه را ایشان با صحبت کردن، مذاکره، بحث و گفت و گو با سران بسیار قدرتمند کشورهای منطقه حل می کرد، بعضا حضور حاج قاسم در یک منطقه داستان را تمام می کرد و همین که خبر می رسید مثلا در منطقه کردنشین عراق حاج قاسم آمده است قال قضیه کنده و تمام می شد. این قدرت، این شجاعت، این خرد و این تعامل و تعادل در مسائل سیاسی باعث شد تا حاج قاسم یک پدیده ویژه برای جهان معاصر و جهان آینده و الگویی برای جوانهای آینده شود.
تکرار حاج قاسم در تاریخ سخت و مشکل است اما...
ایشان یکی از بازماندگان 8 سال دفاع مقدس بودند. تکرار حاج قاسم در تاریخ شاید سخت و مشکل باشد اما هرگز مقوله ای دست نیافتنی نیست. جوانهاو نسلهای بعد از ما، بچههایی که بصیر، معتقد، اصولی، اخلاقی و عاطفی هستند اینها با یک اراده محکم و یک یا حسین گفتن می توانند جا پای حاج قاسم بگذارند و افتخار بشریت و جهان معاصر شوند.ما هرچه ازحاج قاسم بگوییم کم گفتهایم.من دنبال این هستم که یک پژوهشگاههایی به وجود آید و ابعاد مختلف فرهنگ و مکتب حاج قاسم را پژوهش کند (الحمدالله یک روزنههایی باز شده است) و این را از زبان دوستان و همرزمان حاج قاسم در صحنه نبرد و دیپلماسی ثبت و ضبط کنند.
براساس رفتار حاج قاسم می توان رمان و داستانهای واقعی نوشت و می شود مستندها و فیلمهای سینمایی ساخت. خطاب من به جوانهای نسلهای بعدی و جوانهایی که امروز می شنوند و دنبال می کنند است، می گویم که یک زمانی مکتب کمونیسم آمد و نصف جهان را گرفت، حاکمیت کرد، میلیونهاآدم را در شوروی سابق، چین، کره شمالی و حتی اروپای شرقی کشت و ادبیات فاخری به وجود آمد که هنوزمکتب کمونیسم به تعبیر حضرت امام (ره) به تاریخ سپرده شد و الان دیگر ما کمونیست معتقدی در سطح دنیا، در سطح حکومتهاو مردم نداریم اما ادبیات فاخر، فیلمهای فاخر، تئاترهای فاخر و نمایشنامههای فاخر را از هیچ به وجود آوردند.
امروز رسالت هنرمندان، ادبا، شعرا، رمان نویسهاو سینماییهای ما این است که بتوانند اینها را تبدیل به ادبیاتی فاخر و ماندگار کنند چون آن چیزی که در تاریخ می ماند هنر است (که یا یک تابلو نقاشی، یا یک رمان قوی، یا یک فیلم نامه معتبر و... است). من توصیه می کنم که انشاالله مکتب شهید سلیمانی را سرپا نگه داریم و آن را مستمر به جلو ببریم چون در جهان معاصر ما بوده است و اگر در تاریخ نماند ظلمی است که ما به تاریخ کرده ایم.
برخی فقط بار منفی را میگیرند و دیپلماسی را وادادگی میدانند
*روحیه انقلابی گری چیزی است که رهبری هم روی آن خیلی تاکید کرده اند. فکر می کنم این ویژگی را تا لحظه آخر حاج قاسم هم داشت یعنی هیچ وقت وارد بازیهای سیاسی نشد، و این ویژگی ایشان خیلی ویژگی بزرگی بود. می خواهم هم راجع به این مسئله صحبت کنید و هم اینکه مثلا وقتی رهبران چپ گرا مثل چگوارا را می بینید، آنها هم همچنان وقتی درمورد ویژگیهایشان صحبت می شود هیچ کدامشان یک سوم و حتی یک دهم ویژگیهای اخلاقی و قدرت رهبری حاج قاسم را نداشتند. ویژگیهای حاج قاسم برای اینکه یک رهبر کاریزماتیک قهرمانانه می باشد از همه آنها بیشتر است، آیا شما با این موافق هستید؟
بله. مطلب اولی که فرمودید کاملا درست است. ما بعضی از واژههارا کامل و جامع تعریف نمی کنیم، من خودم در همین صحبتم گفتم که مرحوم حاج قاسم زمانی که می خواست مذاکره کند یک دیپلمات قوی بود. بعضی وقتا برخی افراد مسئله دیپلماسی را به وا دادگی تعبیر می کنند در صورتی که دیپلماسی می تواند یک دیپلماسی قوی و قدرتمند باشد البته با پشتوانه اقتداری که آدم به قول خودش به وجود آورده است در این صورت میتواند مذاکره قدرتمند کند. حاج قاسم در خیلی از موارد مثلا اختلافاتی که در درون عراق یا افغانستان یا لبنان ایجاد می شد را حل و فصل می کردند. می خواهم بگویم حاج قاسم یک دیپلمات بسیار قدرتمند بود. شما حتما با بچههای وزارت خارجه صحبت کنید تا آنها حاج قاسم را از بُعد یک دیپلمات قدرتمند و قَدَر معرفی کنند.
حاج قاسم آخرین نفر ایرانی بود که از فاو بیرون آمد
ما از بعضی واژههافقط بار منفی آن را میگیریم در حالی که دیپلماسی یک ابزار بسیار قدرتمند برای اقتدار در دنیا است، اما این دیپلماسی باید از موضع اقتدار باشد و حاج قاسم چنین آدمی بود. یا شما فرمودید که مقام معظم رهبری بارها و بارها فرموده اند.
برای دفاع مقدس فیلمهای بسیاری ساخته شده است که فیلمهای فاخری است اما هنوز که نگاه می کنیم می بینیم خیلی از ابعاد 8 سال دفاع مقدس باز نشده و به تصویر کشیده نشده است که سمبل و کپسول این 8 سال دفاع مقدس را می توان در خاطرات حاج قاسم دید. زمانی که ایشان فرمانده لشکر ثارالله بود با فرماندهی عرفی بین المللی متفاوت بود، ایشان همواره فرماندهی بود که لبه جلویی منطقه نبرد بود.
در جریان فاو زمانی که شورای امنیت و شورای دفاع به این نتیجه رسیدند که باید فاو تخلیه شود و نیروهای ما باید برگردند، بخش عظیمی از فاو دست لشکر ثارالله بود. زمانی که قرار شد فاو تخلیه شود، حاج قاسم آخرین نفر ایرانی بود که از فاو بیرون آمد ایشان بود. یعنی او سرباز، بسیجی، لشکری، آبدارچی و نگهبانش را فرستاد و خودش پلهای پشت سرش را با نارنجک تخریب می کرد. او در خطرناک ترین و حساس ترین نقاط جغرافیای حاضر می شد در حالی که فرمانده یک لشکر بود. در خیلی از کشورها و در خیلی از جنگهافرمانده در ستاد می نشیند خصوصا امروزه که این فضاهای مجازی و فرماندهیهای مجازی وجود دارد اما حاج قاسم در دل دشمن بود. زمانی که حاج قاسم به بچههای شهدا سر میزد من با همه وجودم می دیدم و حس می کردم که حاج قاسم آنچنان کنار بچههای شهدای ثارالله می نشست و انقدر قلب او رئوف و لطیف بود که این بچههای شهدا عموما حاج قاسم را پدر خودشان می دانستند، زمانی هم که خبر شهادت حاج قاسم رسید بسیاری از بچههاشهدا اعلام کردند که ما تازه فرزند شهید شدیم.
دیدم سردار سلیمانی مثل ابر بهار اشک میریخت
از نظر خدا ترسی و باور دینی حاج قاسم زمانی که 2 رکعت نماز می خواند اگر آدم میتوانست مخفیانه طوری که او متوجه نشود مواظب او باشد، واقعا با همه وجود بدن ایشان می لرزید، خود من دید بودم، یعنی کاملا حس می کرد که در محضر خدا است. همانطور که امام توصیه می کردند عالم محضر خداست و در محضر خدا به وظیفه خودتان عمل کنید، معصیت نکنید. حاج قاسم موقع بندگی یک بنده مخلص بود. دستی که او به سر بچههای شهدا می کشید اوج عاطفه و نازکی دل بود و زمانی که آنها را می دید اشک او مثل ابر بهار می ریخت و زمانی که در برابر دشمن می ایستاد ستبر و پر از کینه مقدس برای در به در کردن و داغون کردن دشمن بود و از راهی که داشت اطمینان داشت و در او بیداد می کرد. حاج قاسم بارها به عنوان یک ژنرال نظامی می گفت 3 ماه دیگر داعش روی کره خاکی دیگر وجود ندارد، زمانی این حرف را می زند که مناطق وسیع در سوریه، عراق و جاهای دیگر زیر تسلط کامل داعش بود اما او اعلام می کند 3 ماه دیگر داعشی وجود ندارد.
این پشتوانه، پشتوانه ایمانی می خواهد، این علمی، تجربی و هنری نیست بلکه ایمان، اعتقاد و باور به فضل الهی و اراده مصممی است که دارد و البته تسلطی که به میدان نبرد دارد و آگاهانه این حرف را می زند.
حاج قاسم هیچگاه در دعواهای سیاسی و جناحی وارد نشد
این نکته مهمی است. واقعیت قضیه این است که حاج قاسم هیچ گاه در دعواهای سیاسی و جناحی وارد نشد. ایشان واقعا به مرحومهاشمی رفسنجانی احترام می گذاشت، به اینطرفیهاو آنطرفیهاهم احترام می گذاشت و همه او را دوست داشتند. البته اگر قرار بود فتنه ای ایجاد شود سخت می شدند. یکی از آن عناصر موفقیت حاج قاسم این بود که واقعا ذوب در ولایت بود یعنی ولی فقیه زمان را چراغ راهنمای خودش می دید، همه حرکاتش را تنظیم می کرد و با آن چراغ راهنما حرکت میکرد و موفق هم بود.
عشق او به ولایت، عشق او به مردم، عشق او به نسل بشریت و به صلح و ... را نمی شود در چند دقیقه گفت اما واقعا حاج قاسم یک انسان کامل بود و از هر بُعد و پنجره ای که به او نگاه می کردید در آن پنجره می درخشید. پنجره شجاعت و نظامی گری، پنجره دیپلماسی و قدرت مذاکره و استدلال، پنجره عشق و ایمان و بندگی خالص برای خدا، پنجره عطوفت و دل نازکی در مقابل خانوادههای عظیم شهدا و ایثارگران و... .
*عادتی که شما کرمانیهادارید این است که دور هم جمع می شوید، در گعده شما از آقای جهانگیری هست، تا شما که راست سنتی می شوید است و آقای مرعشی کارگزاران و شاید حاج قاسم هم در این دورهمیهامی آمده اند. به نظر می رسد در آن گعده مشی و جناح بندی سیاسی تان را کنار می گذارید و حب و بغضی وجود ندارد و...
من نمی خواهم وارد مسائل سیاسی شوم. رقابتهااصلا ضرورتی به کینه و عداوت و دشمنی ندارد، اینکه آدم بخواهد رقیبش را زیر سوال ببرد و بگوید این رقیب من است بعد اول می خواهد ثابت کند که او دین ندارد و بعد می خواهد ثابت کند که او اصلا ایرانی نیست و بعد ثابت کند که دست پاک و چشم پاک نیست.
دو آدم مسلمان و متدین هم می توانند در دو مسئله اقتصادی با هم اختلاف نظر داشته باشند و با هم رقابت انتخاباتی کنند، انتخابات یا رقابت سیاسی در کشور ما برای بالا بردن شادابی است و این یکی از مسائلی است که ما با بعضی از دوستانمان اختلاف نظر جدی داریم.
حضور سرزده سردار سلیمانی در جلسه کرمانیها
همانطور که فرمودید ما یک انجمن به نام توسعه استان کرمان داریم که در این انجمن تیپ آقای مرعشی و... هستند، که ما آن جا می نشینیم و با هم در رابطه با توسعه کرمان و پیشرفت و کارهای عمرانی صحبت می کنیم و به مقامات استان و نمایندههاکمک می کنیم و در زمان رقابت انتخاباتی با یکدیگر رقابت می کنیم و اصلا هیچ مشکلی نداریم اما معنای رقابت، کینه ورزی و دشمنی نیست. بخاطر دارم یکدفعه در روزنامه اطلاعات جلسه ای بود و به دعوت آقای دعایی هیئت امنای انجمن کرمان شناسی، ما و استاندار در آنجا جمع بودیم وقتی نزدیک شام شد حاج قاسم آمد، ما اصلا خبر نداشتیم که ایشان می آید البته قاعدتا حاج قاسم زمانی که می خواست جایی رود از قبل اعلام نمی کرد چون ایشان صدها بار تحت تعقیب برای ترور شدن قرار گرفته بود و استکبار جهانی خیلی کینه و عداوت روی حاج قاسم داشتند بنابراین حاج قاسم در این رفت و آمدهایش مواظبت می کرد یا مثلا ما دو تشییع در کرمان داشتیم و موقع دفن کردن بچههای مدافع حرم که می رسید یکدفعه سر و کله حاج قاسم پیدا می شد و خودش به درون قبر می رفت و جنازه را می گرفت و اذکار را می خواند. او در همه صحنههاحاضر می شد.
به میراث به جای مانده از سردار سلیمانی اعتبار ببخشیم
در هر صورت می خواهم بگویم که یک پژوهشکده باید تاسیس شود و این مکتب سلیمانی و فرهنگ سلیمانی را باید باز کند. من معتقد هستم متعدد می شود درباره این مسئله فیلم ساخت، تئاتر نوشت، رمان نوشت و قص علی هذا که انشالله امیدوار هستیم که ما به این ارث به جامانده از حاج قاسم اعتبار ببخشیم و به آن پایبند باشیم و خودمان را موظف بدانیم که وظیفه ما زنده نگه داشتن و تبیین مکتب سلیمانی است.
منبع: خبرآنلاین
دیدگاه تان را بنویسید