کد خبر: 456830
|
۱۳۹۹/۱۰/۱۶ ۲۲:۲۶:۰۰
| |

اگر آیت‌الله هاشمی سال 92 رئیس‌جمهور شده بود...

هاشمی مرد بحران‌ بود؛ در طول تثبیت پیروزی انقلاب، وقایع تابستان 1360، هشت سال جنگ تحمیلی، بازسازی خرابی‌های جنگ و سال‌های بعد، هرجا بحرانی کشور را تهدید می‌کرد، او با تمام وجود در صحنه حاضر بود. 28 سال خطبه‌های خلاقانه و مصلحت‌جویانه آیت‌الله از یادها نرفته است. آخرین ‌خطبه در تیرماه 1388 بر زبان دردمندش جاری شد.

اگر آیت‌الله هاشمی سال 92 رئیس‌جمهور شده بود...
کد خبر: 456830
|
۱۳۹۹/۱۰/۱۶ ۲۲:۲۶:۰۰

اعتمادآنلاین| قادر باستانی در یادداشتی نوشت:

داشتم فکر می‌کردم اگر در سال 1392، شورای نگهبان آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی را ردصلاحیت نمی‌کرد و او رئیس‌جمهور می‌شد، امروز وضعیت کشور چگونه بود؟ مگر روش حسن روحانی، همان روش هاشمی نبود؟ هاشمی چه می‌کرد که روحانی نکرد؟ هاشمی سیاست‌مداری عمل‌گرا بود و همه ابزارهای ممکن را برای رسیدن به هدف، به کار می‌گرفت. او برخلاف روحانی، ارتباط محکمی با مردم داشت و از هر فرصتی برای توجیه افکار عمومی و بهره‌گیری از توان عظیم آن، سود می‌جست. مروری بر مشی سیاسی و اجتماعی هاشمی، فهم این تفاوت را سهل می‌کند.

به ‌شهادت مورخان، ‌هاشمی بیشترین نقش را در برساختن نظام جمهوری ‌اسلامی داشت و اگر امام خمینی، نماد انقلاب اسلامی بودند، او معمار نظامی بود که پدید آمد. هاشمی‌رفسنجانی‌ از روزی که در پاییز 1327، در 14سالگی، روستای زادگاه خود را برای تحصیل ترک‌ کرد تا زمانی ‌که در سالگرد شهادت امیرکبیر جان‌ باخت، لحظه‌ای از تلاش و تکاپوی هدفمند، دست برنداشت و آرام نگرفت. او وقتی با تعالیم اسلام در حوزه دینی قم آشنا شد، چنین دریافت که راه و روش پیامبر اکرم(ص)، می‌تواند زندگی سعادتمند و پُرباری را برای مردم فراهم کند. پس برای رسیدن به این هدف، همه زندگی، توان، فکر و استعداد خود را به کار گرفت.


در این راه زجرها کشید، زندانی شد، شکنجه‌ها دید، ملامت‌ها شنید، تا پای اعدام پیش رفت، اما دست از هدف خود برنداشت. حتی یک ساعت از حیات آن مرد به بطالت نگذشت و تا غروب نوزدهم دی 1395، لحظه‌لحظه زندگی‌اش، به شوق رسیدن به هدف که ساختن‌ کشوری آباد و پیشرفته و ارائه الگوی تمدنی موفق برای جهان اسلام در سراسر دنیا بود، با فکر و برنامه سپری شد.


در دوران مبارزه، او دنبال ماجراجویی و قهرمان‌بازی نبود، بلکه با فکر و نقشه راه، کار مبارزه برای براندازی نظام سلطنتی را با همفکران خود پیش‎‌ می‌برد. در زندان‌ که بود، وقت‌ خودش را صرف هم‌گرایی و هم‌افزایی عملی میان همه نیروهای ضداستبداد پهلوی‌ کرد. در آستانه پیروزی انقلاب، از زندان آزاد و خانه‌اش مرکز انقلاب شد. پیام‌های امام از پاریس، با تلفن منزل او خوانده می‌شد و انقلابیون در نوار کاست، میان مردم توزیع می‌کردند. او با هوش ‌سرشاری‌ که داشت، موانع پیروزی و پایه‌ریزی نظام‌ جدید را یک‌به‌یک برطرف می‌کرد. وقتی در بهمن 1357 در مدرسه علوی خدمت امام رسید، رهبر انقلاب با لحن گلایه‌آمیز و محبت‌آمیزی گفت: «تو کجایی، دو روز است اینجاییم، شما را نمی‌بینم».


هاشمی مرد بحران‌ بود؛ در طول تثبیت پیروزی انقلاب، وقایع تابستان 1360، هشت سال جنگ تحمیلی، بازسازی خرابی‌های جنگ و سال‌های بعد، هرجا بحرانی کشور را تهدید می‌کرد، او با تمام وجود در صحنه حاضر بود. 28 سال خطبه‌های خلاقانه و مصلحت‌جویانه آیت‌الله از یادها نرفته است. آخرین ‌خطبه در تیرماه 1388 بر زبان دردمندش جاری شد.


او به‌دنبال جامعه‌ای مرفه، خوشبخت و متدین، راه درست را در توسعه متوازن جست‌وجو می‌کرد و باور داشت که جامعه برخوردار، آگاه و پیشرفته، لاجرم بستری مناسب برای ظهور و بروز یک محیط معنوی و دین‌دار خواهد بود. هاشمی می‌دانست ترمیم اقتصاد کشور، مستلزم تنش‌زدایی و توسعه مناسبات دیپلماتیک مسالمت‌آمیز با جهان، تسهیل در دسترسی ایران به فناوری‌های نوین به‌ویژه در حوزه نفت و گاز و تعامل فعالانه در شبکه اقتصادی جهانی است.


از نظر هاشمی، سیاست صدور انقلاب، باید از‌طریق الگوشدن به‌وسیله ایجاد یک کشور اسلامی با اقتصادی قوی دنبال شود، تا توجه کشورهای مسلمان را به خود معطوف کند و این همان راه میانه و متعادلی بود که هم می‌توانست صدور انقلاب را تضمین کند، هم به انزوای ایران پایان دهد و هم بهره‌گیری از امکانات فناورانه غرب و همکاری بین‌المللی را برای ایران به ارمغان آورد.


هاشمی به این باور رسیده بود که عوامل اقتصادی و اجتماعی، عامل اصلی برای بقای نظام است و به نظر او رشد و توسعه اقتصادی به‌مثابه یک ضرورت امنیتی، از داخل و به‌ویژه از خارج بر فرایند سیاست‌گذاری در ایران، مشخص شده و جمهوری اسلامی نیاز دارد برای پیداکردن توان لازم برای مقابله مؤثر با حضور بی‌سابقه آمریکا در خاورمیانه و بازیافت نقش منطقه‌ای خود، موقعیت اقتصادی‌اش را بهبود ببخشد. تقویت بنیه اقتصادی ایران، ضمن بازتولید مشروعیت داخلی، باعث بالارفتن توان بازدارندگی و همچنین نفوذ منطقه‌ای می‌شد.


پژوهشگران بر این باورند که مسائل پدیدآمده در صدور انقلاب و سپس دوران جنگ و انزوای جمهوری اسلامی به‌عنوان کشوری ضداستکباری و مستقل، ازجمله عواملی بود که اثرات بسیاری بر تعمیق اخلاق عمل‌گرا و اندیشه‌های اقتصادی هاشمی و پافشاری بیشتر او بر مشی میانه‌روی و اعتدالی بر جای نهاد.

او در‌پی آن بود که با توسعه اقتصادی هم جایگاه کشور را در نظام بین‌الملل ارتقا دهد و هم امنیت را پایدار کند و در نهایت، در دوره‌های بعدی با گسترش طبقه متوسط، زمینه دستیابی به توسعه سیاسی را نیز در کشور پدید آورد.


روش او برای گذار از مخالفت‌ها و سنگ‌اندازی‌های روزافزون تندروها، تکیه بر حمایت مردم و استفاده درست و بهنگام از آن و تلاش در جهت توجیه و روشنگری مخالفان برای کاستن از تأثیر مخالفت‌ها بود؛ کاری که حسن روحانی نکرد. او ارتباطی با افکار عمومی نگرفت و از توان بزرگ مردم غافل شد و نتوانست شور ملی در حمایت از میانه‌روی و کنترل افراط‌گری را حفظ و تثیبیت کند.

در مقابل مخالفان منفعل بود و گام‌به‌گام عقب نشست. نتوانست برای پدیده ترامپ، سیاست منسجم و مؤثر اتخاذ کند و میدان را به تندروها واگذار کرد. به توصیه راهبردی هاشمی برای تحسین روابط با دولت‌های عربی به‌ویژه عربستان، در ابتدای دوره اول عمل نکرد و همه تخم مرغ‌هایش را در سبد برجام و رابطه با آمریکا چید. البته توان، جایگاه و نفوذ کلام هاشمی را روحانی نداشت. اگر هاشمی رئیس‌جمهور می‌شد، دست‌کم امروز مردم غم نان نداشتند، شیرازه اقتصاد گسیخته نبود، امیدها رنگ نمی‌باخت و تندروها چنین میدان‌داری نمی‌کردند. انتخابات 1400 آخرین فرصت حسن روحانی برای جبران است.

منبع: شرق

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها