عباس عبدی در یادداشتی نوشت:
واگذاری کامل حقوق سیاسی
عباس عبدی در یادداشتی نوشت: میتوان به جناب مرعشی وکالت قطعی داد؛ حداقل از طرف بنده به عنوان یک شهروند وکالت قطعی دارند که تمامی حقوق سیاسی، از قبیل آزادی نقد، حق انتخاب کردن و... را یکجا در ازای هر برنامهای که رشد و رفاه مردم را تامین کند، واگذار کنند.
اعتمادآنلاین| روز گذشته با نقل قول گفتاری سیاسی از حسین آقای مرعشی که صریح و روشن بیان شده بود به نقد آن پرداختم. امروز نیز بخش اصلی این نقد تقدیم میشود. مهمترین نقطه ضعف پیشنهاد آقای مرعشی.
عباس عبدی در یادداشتی نوشت: در تمایز قائل شدن میان امر سیاسی با امر اقتصادی و اجتماعی است. به نظر درک درستی از تقدم توسعه سیاسی بر توسعه اقتصادی به دست ندادهاند. به خوبی به یاد دارم که حتی در اوج دوران اصلاحات هرگاه درباره ارتباط میان توسعه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی با پرسش مواجه میشدم؛ میگفتم که هدف از اصلاحات سیاسی، بهبود وضع اقتصادی است و الا شعارهای سیاسی به خودی خود موضوعیتی برای عامه مردم ایران ندارد. هر چند برای آن اقلیتی که موضوعیت دارد، به لحاظ کیفی بسیار مهم هستند. اتفاقا ثبات نسبی اقتصادی در چهار سال دوم اصلاحات و پایین بودن شاخص فساد نسبت به قبل و بعد از دوران اصلاحات، به علت حدی از پیشرفت در ساختار سیاسی در چهار سال اول بود و هنگامی که این مساله به عقب برگشت تمام آن دستاوردها نیز زایل شد. به علاوه تمام دعواهای آقایان در عرصه عمومی نهایتا سر لحاف ملاست که همان اقتصاد باشد. جالبتر اینکه اختلافات اصلاحطلبان با سیاستهای جناح مقابل در حوزه زیرساختهای لازم برای توسعه اقتصادی، کمتر از موضوعات اجتماعی نیست. همانطور که آب و برق و جاده و مخابرات، زیرساختهای سختافزاری برای توسعه اقتصادی هستند،
مواردی از زیرساختهای نرمافزاری توسعه اقتصادی نیز هستند که بدون وجود آنها توسعه اقتصادی محقق نخواهد شد و دعوای سیاست پیرامون چگونگی تامین این زیرساختهای نرمافزاری است. مثل حداقلی از حاکمیت قانون، پاسخگویی، شفافیت، آزادی رسانه. جالبتر اینکه در مورد توسعه زیرساخت ارتباطی و اینترنت هم اختلاف جدی وجود دارد و آنان موافق این کار نیستند. از همه اینها گذشته مگر در دوران احمدینژاد که اصولگرایان یکهتاز میدان بودند، کسی مانع رشد و توسعه اقتصادی از طرف آنان شد؟ اگر اندکی اقتصاد کشور را بهبود میدادند، بنده هم شخصا به آنان رای میدادم. چه دلیلی دارد که بیخودی افراد و گروههای دیگری را مصدر کار کنیم؟ همین الان هم اگر مجموعه ساختار قدرت، ایده روشن و عملی که مورد تایید کارشناسان اقتصادی باشد را برای بهبود سرمایهگذاری، بهبود فضای کسب و کار، رونق تولید و اشتغال و رونق صادرات و کاهش تورم و فساد بدهد، شخصا از آن حمایت خواهم کرد و هیچ نیازی به تحول سیاسی نخواهد بود. ولی رخ دادن چنین احتمالی در شرایط موجود نزدیک به صفر است. کافی است دوره سیطره مطلق اصولگرایان را از 1384 تا 1392 مرور کنید که سرجمع ایجاد اشتغال در آن 8
سال نزدیک به صفر است. آیا برنامه چهارم را اصلاحطلبان کنار گذاشتند؟ آیا تثبیت قیمت حاملهای انرژی را اصلاحطلبان انجام دادند؟ کدام طرح مفید اقتصادی را دادند که اصلاحات با آن مخالفت کرده باشد؟ آیا اصلاحطلبان مانع سرمایهگذاری خارجی بودند؟
اصلاحات سیاسی به منزله تیز کردن نظارت مردمی و مبارزه با فساد است. آیا اصلاحطلبان جلوی مبارزه با فساد را گرفتند؟ اصلاحات سیاسی به منزله افزایش حضور جامعه برای مطالبه عدالت اجتماعی است؛ آیا کسی از اصلاحطلبان مانع مردم برای انجام این کارها بود؟ چرا در این دوره سیاه، فساد کم نشد که هیچ، مسیر افزایش شدیدی پیدا کرد؟ چرا وضعیت بیعدالتی در مسیر فزاینده قرار گرفت؟ فساد در شهرداری تهران و برجهای آنچنانی را اصلاحطلبان ساختند؟ طبیعی است که مشکل مردم، تورم، بیکاری، آموزش، بهداشت و درمان، عدالت، امنیت و زندگی شخصی آنان است. اگر کسی یا کسانی پیدا شوند که بتوانند این اهداف را بدون دموکراسی تامین کنند، مردم هم به آنها خواهند پیوست. اینکه گمان کنیم مردم چین حکومت خود را قبول ندارند، تصور نادرستی است. مگر ممکن است که یک کشور درجه سه و چهار را طی چند دهه به قدرت اول جهانی تبدیل کنی و همواره رشد دو رقمی داشته باشی، بعد مردم آن کشور، دولت و حکومت خود را نخواهند؟ اگر حکومت ما میتوانست رشد 8 درصدی (و نه رشد دو رقمی چین را برای چهار دهه) مصوبات برنامههای خود را نیز اجرا کند، امروز نه با تحریم مواجه بود و نه با فقر و نابرابری و نه با مخالفت قابل توجه و حتی نه با مخالفت اندک. اکثریت قاطع از آن حمایت میکردند. توسعه سیاسی امری فانتزی نیست که از روی شکمسیری و برای تفنن دنبالش بروند. توسعه سیاسی برای تامین همین اهداف مورد نظر در بالا ضرورت یافته است. اگر به تحلیلهایی که درباره علت وقوع انقلاب میشود، رجوع کنیم به اهمیت حدی از توسعه سیاسی برای ثبات اجتماعی پی خواهیم برد. یک سوال ساده از آقای مرعشی میتوان پرسید و اینکه از نظر ایشان و در مجموع طی چند دهه گذشته بخشهای انتخابی عملکرد موثرتر و مفیدتری برای جامعه و مردم داشتهاند یا بخش غیرانتخابی؟ اگر عملکرد بخش غیرانتخابی را ترجیح میدهند و معتقدند که مفیدتر و کمهزینهتر بوده، در این صورت میتوان نتیجه گرفت که بهتر است عطای بخش انتخابی (ولو تا کامل) را به لقای آن ببخشیم. ولی اگر عملکرد این بخش را زیانبارتر و بدتر میدانند، در این صورت باید نتیجه گرفت که پیشنهاد ایشان دقیقا به معنای توسعه بخش ناکارآمدتر است. مشکل این است؛ ظاهرا توجه نمیشود که در نهایت این بخش سیاست است که باید موتور اقتصادی را روشن کرده و پیش ببرد و اگر این موتور یا بخش سیاسی توسعه یافته نباشد، در این صورت قادر به پیشبرد و اجرای سیاستهای توسعهای نخواهد بود. نکته مهمتر اینکه اگر هم در کوتاهمدت با هم جور شوند، به عللی در بلندمدت و حتی میانمدت زمین خواهند خورد. این ذهنیت را میتوان با وضعیت شاه تطبیق داد. در آن رژیم، رشد اقتصادی طی دهه 1342 تا 1352 عالی بود، ولی چون نتوانست ساختار سیاسی مناسبی را برای تداوم و حفظ آن رشد ایجاد کند، دچار سکته شد. بنابراین سیاست یک امر فانتزی نیست که بتوان آن را کنار گذاشت یا بهطور موقت نادیده گرفت، آن هم در ایران که سیاست سایه خود را بر همه امور گسترده است و هیچ راه گریزی از آن ندارید. البته صفر و صدی هم نیست به همین دلیل اصلاحطلبان در سال 92 از کسی حمایت کردند که عضو جناح مقابل بود ولی نتیجه چه شد؟ با این وجود میتوان به جناب مرعشی وکالت قطعی داد؛ حداقل از طرف بنده به عنوان یک شهروند وکالت قطعی دارند که تمامی حقوق سیاسی، از قبیل آزادی نقد، حق انتخاب کردن و... را یکجا در ازای هر برنامهای که رشد و رفاه مردم را تامین کند و برای مثال به رشد سالانه 8 درصد برسد و فساد و تبعیض را نداشته باشد واگذار کنند. آیا میپذیرید؟ در واقع چقدر احتمال میدهید که چنین برنامهای شکل گیرد؟
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید