محمدرضا عارف:
قرار نبود بعد از چهار دهه از انقلاب، مردم نانشان را قسطی بخرند / بنا نبود مجلس یا فراکسیون امید، حصر را بشکند
محمدرضا عارف با اشاره به اینکه علیرغم بیمهریهای بخشی از حاکمیت دغدغهمان مشارکت حداکثری مردم است، میگوید متاسفانه رقبای ما به خاطر منافع کوتاه مدتشان اولویت خود را بر روی عدم مشارکت گذاشتهاند.
اعتمادآنلاین| محمدرضا عارف با اشاره به اینکه علیرغم بیمهریهای بخشی از حاکمیت دغدغهمان مشارکت حداکثری مردم است، میگوید متاسفانه رقبای ما به خاطر منافع کوتاه مدتشان اولویت خود را بر روی عدم مشارکت گذاشتهاند.
به گزارش ایلنا، وی میگوید بخشی از جریان اصولگرا با استفاده از نهادهای نظارتی و حاکمیتی و با ابزار غیر شرعی و غیراخلاقی دست به حذف رقبایش میزند هر چد امروز اصولگرایان هم به درستی درک کردهاند که اگر همچنان به دنبال حذف رقیب باشند خودشان نیز حذف خواهند شد. عارف با بیان اینکه بعد از پیروز ی انقلاب نگاه قیم مآبانه و عدم آمادگی حکومتداری مشکلاتی را برای کشور ایجاد کرد، میگوید قرار نبود بعد از گذشت 4 دهه از انقلاب مردم نانشان را قسطی بخرند.
او معتقد است وضعیت نگران کننده امروز نتیجه کارهایی است که در گذشته انجام دادهایم. وی با اشاره به اینکه در مجلس دهم سراغ طرحهای حساس سیاسی و امنیتی نرفتیم، میگوید بنا نبود مجلس یا فراکسیون امید، حصر را بشکند. عارف با اشاره به اینکه سیاست خارجی ما به استناد قانون اساسی از شئونات رهبری و امنیت ملی سرچشمه میگیرد، تاکید میکند نباید انتظار داشت با تغییر دولت اتفاق خاص و برجسته ای در این حوزه رخ دهد. عارف با بیان اینکه مخالف ائتلاف فرا جناحی هستم، میگوید این بار اگر بنا باشد ائتلافی فرا جریانی صورت گیرد باید شفاف و محکم باشد و هر گروه سهم و مسئولیتش مشخص شود.
میگوید اصلاح طلبان همیشه برای حضور در انتخابات دغدغه رد صلاحیت از سوی سورای نگهبان را داشتهاند و تازه کارشان بعد از اعلام نتیجه بررسی صلاحیتها آغاز میشود. میگوید با تمام بیمهریهایی که تاکنون به جریان اصلاحات شده است اما آنان همیشه خواستار حضور گسترده مردم در پای صندوقهای رأی بودهاند و تنها راه حل مشکلات کشور حضور مردم است.
3 ماه دیگر انتخابات ریاست جمهوری را در پیش خواهیم داشت؛ برآیند نیروهای سیاسی این است که این دوره از انتخابات با دیگر انتخاباتهایی که تاکنون در کشور برگزار شده متفاوت است. فکر میکنید مردم باتوجه به رفتاری که در یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از خودشان نشان دادند، در این دوره چگونه پای صندوقهای رأی حاضر خواهند شد؟
انتخابات در کشور ما یک رویداد بسیار جدی است؛ زیرا ما انقلابی را رقم زدیم که نهاد و اساسش را مردم تشکیل می دهند واقعیت امر هم این است که اگر از انقلاب و نظام مردم را بگیریم چیز دیگری نخواهیم داشت و این حقیقت نباید کتمان شود. بنابراین طبیعی است که در همه رویدادهای مهم علی الخصوص انتخابات حضور حداکثری مردم را داشته باشیم.
از سوی دیگر نظام ما از آن دست نظامهایی است که مشروعیت آن را با حضور مردم میسنجند از همین رو باید روی حضور مردم در میدان انتخابات حساب ویژه باز کنیم. شما نگاه کنید هرگاه حضور حداکثری مردم را در انتخابات داشتیم بسیاری از فشارها که از سوی مخالفین، معاندین و دولت های مخالف نظام بر ما وارد شده بود کاهش پیدا کردند، بنابراین اصلاح طلبان با همین رویکرد و به عنوان بخش اصلی و تاثیر گذار جامعه راهبرد مشارکت حداکثری را در انتخابات همواره در نظر داشته است.
امروز علیرغم مسائل، مشکلات ،کم مهریها و در بعضی از موارد بی مهریها که جریان اصلاحات از سوی بخش هایی از حاکمیت در انتخابات دیده است بازهم معتقد به حضور مردم در پای صندوق رأی آن هم به صورت حداکثری است.
اصولگرایان دغدغه رد صلاحیت ندارند اما حقیقتاً دغدغه اصلاح طلبان در هر دوره از انتخابات رد صلاحیت است که معتقدم این مسئله باید حل شود.
از سوی دیگر تلقی بخشی از اصولگرایان این است که در یک انتخابات با حضور حداقلی مردم پیروز هستند که گاهی اوقات برای این نظریهشان از تعابیری همچون رأی کیفی و یا رای خاص استفاده میکند در صورتیکه نگاه نظام و به خصوص مقام معظم رهبری حضور حداکثری مردم است چرا که این حضور حداکثری انقلاب را از گزند و آسیب دشمنان مصون می دارد و به نظام مشروعیت بیشتر می بخشد.
متاسفانه گاهی اوقات رقبای ما به خاطر منافع کوتاه مدتشان اولویت خود را بر روی عدم مشارکت قرار میدهند و به همین دلیل شاید یکی از دلایلی که بعضا هیئتهای نظارت به عنوان نهادهای نظارتی درقبال اصلاح طلبان این گونه عمل می کنند ریشه در این مسئله دارد.
اصلاحطلبان علیرغم این که همیشه با تیغ نظارتی روبهرو بودهاند حضور فعال و معنیداری در انتخابات داشته و دارند در انتخابات پیش رو که ما با شرایط ویژه روبرو هستیم(از یک سو شرایط داخلی و چالشهای وجود دارد که معتقدم باعث زیر سوال رفتن و کاهش سرمایه اجتماعی شده و باید برای این موضوع فکری کنیم )و از سوی دیگر برخی از دولتهای کشورهای خارجی تمام تلاش خودشان را خواهند کرد که مردم به پای صندوقها نیایند.
مردم در طول چهار دههای که از انقلاب گذشته است نشان دادهاند علیرغم همه مسائل و مشکلاتی که با آن روبرو بوده و هستند به پای صندوق های رای خواهند آمد.
امروز بر کسی پوشیده نیست مشکلات معیشتی و اقتصادی وجود دارد، جوانان با مسئله اشتغال رو به رو هستند و بخش مهمی از جامعه ما در تامین مایحتاج زندگی با مشکل روبهرو هستند حتی در بعضی از مناطق کشور حتی در پایتخت وضعیت به حدی رسیده است که برخی مردم نان روزانهشان را متاسفانه به صورت نسیه خریداری میکنند و یا کارت یارانهشان را گرو میگذارند تا آنچه که نیاز دارند تهیه کنند! قطعا این وضعیت در شان انقلاب و حکومتی مانند کشور ما نیست و نباید بعد از 4 دهه از انقلاب به اینجا میرسیدیم.
علیرغم همه مشکلات موجود و کم کاستیهای که وجود دارد مردم نگاهشان به نظام، ارزش ها و آرمان انقلاب مثبت است و در صحنه هایی که ما حضورشان نیاز است همیشه حاضر بودهاند
امسال انتخابات در شرایطی برگزار میشود که ما با پاندمی کرونا و یک اپیدمی جهانگیر رو بهرو هستیم و برخلاف انتخابات گذشته نمیتوانیم از روی حضور مردم در مراسم 22 بهمن میزان مشارکتشان را پیش بینی کنیم بنابراین به دلیل این که حضور مردم معیار ماست، جریان اصلاحات باید با داشتن یک برنامه منسجم برای برون رفت از این وضعیت وارد میدان شود که خوشبختانه اصلاحطلبان تاکنون نشان دادهاند دغدغه مردم را دارند و این دوره هم با داشتن برنامههایی که توانایی پاسخ به مطالبات مردم را داشته باشند حضور پیدا خواهند.
برکسی پوشیده نیست امروز ما نیاز داریم گروههای مختلف با پتانسیل های متفاوت به میدان بیایند چرا که هر فردی از هر گروهی که وارد انتخابات میشود عقبهای را با خود به همراه دارد و آمدنش باعث میشود آن جریان فعال شود که نتیجهاش منجر به یک انتخابات پرشورتر میشود، بنابراین امید است همه جریانات داخل کشور به این نتیجه برسند که راهبرد حضور حداکثری مردم در پای صندوقهای رای را در دستور کار خود قرار دهند.
شاید اگر امروز یک بی میلی در مردم برای حضورشان در انتخابات احساس میکنیم به این دلیل است که فکر میکنند رای آنها هیچ تاثیری ندارد؛که باید هشدار بدهم این تفکر بسیار خطرناک است و نباید بگذاریم مردم به اینجا برسند.
برخی معتقدند بسیاری از کشورها با حضور 30 درصد از مردم در پای صندوقهای رای مشروعیت خودشان را به دست میآورند و ماهم میتوانیم با حضور 30 درصد از مردم در پای صندوقهای رأی مهر تائیدی بر مشروعیت نظام بزنیم، نظر شما چیست؟
اول اینکه نباید خودمان را با سایر کشورها مقایسه کنیم اگر بنا به مقایسه باشد باید از «ب» بسم الله تا «نون» پایان این مقایسه را انجام دهیم. ما نمیتوانیم پدیدهای را از یک کشور جدا کنیم و آن را با کشور خودمان مقایسه کنیم! بله کشورهایی هستند که ساز و کار حزبی قوی دارند مردم در آن ساز کار میگویند حزب تصمیمگیری میکند، حزب مسئولیت میپذیرد و پاسخگویی هم وجود دارد اما ما که در ایران رویکرد حزبی نداریم و به معنای واقعی حزبی نداریم که بتواند با اقتدار وارد میدان شود؛ بنابراین مردم باید به پای صندوقهای رأی بیایند.
تاکید میکنم ما نمیتوانیم خودمان را با فلان کشور که با حضور 30 درصدی مردمش در پای صندوقهای رای مشروعیت پیدا می کند مقایسه کنیم زیرا ابتدای انقلاب هم بر روی حضور مردم مانور دادهایم و عنوان کردهایم همه سرمایه نظام حضور مردم است بنابراین نمیتوانیم بگوییم چون فقط 30 درصد مردم به پای صندوقهای رأی آمدند سرمایه اجتماعی ما حفظ شده است، خیر اصلا چنین چیزی نیست و اتفاقاً معتقدم باید ریشه یابی کنیم چرا مردم نمی آیند؟ این بسیار بد است یک ایرانی احساس کند که رأی داده است اما اثری نداشته است و به این یقین برسد بود و نبودنش در میدان انتخابات هیچ تفاوتی ندارد.
البته گاهی بی ثمر بودن رأی پس از انتخابات رخ میدهد آنجایی که فرد منتخب به شعارهایی که داده است نمی خواهد یا نمیتواند عمل کند و با یکسری موانع در مقابلش برای پیشبرد برنامههایی که در زمان انتخابات از آن، سخن گفته است رو به رو میشود، در چنین مواقعی مردم مشاهده میکنند به یک نفر رای میدهند و رئیس جمهور میشود علیرغم این که انتظار دارند به شعارهایی که داده است عمل کند این کار را انجام نمیدهد و دستگاههایی که باید در خدمتش باشند در مقابلش قرار میگیرند. اعتقادم بر این است که این موضوع هم باید آسیب شناسی شود و کاندیدا نباید قولهایی بدهند که نمیتوانند به آن عمل کنند؛ یعنی نباید بدون توجه با ظرفیت کشور شعار دهند و نباید مردم را احساسی به پای صندوق های رای بیاورند بلکه باید واقعیت ها را به مردم بگویند و برنامههایی را ارائه دهند که عملیاتی باشد و خود را متعهد به اجرا تمام و کمال آنها بدانند.
نکته بعدی که بسیار مهم،این است که باید به مردم و مطالبات آنها احترام بگذاریم اما متاسفانه مردم گاهی به دلیل نبودن همین احترام احساس بی تفاوتی و دلسردی میکنند و میگویند چه فرقی میکند چه کسی رئیس جمهور شود و اصطلاحاً می گویند رئیس جمهور در عمل کارهای نیست که ما باید این ذهنیت را اصلاح کنیم زیرا ریاست جمهوری یک نهاد برجسته کشور است رئیس جمهور و شخصیت دوم حقوقی کشور بعد از رهبری است و طبق اختیاراتی که قانون اساسی به آن داده است باید در جهت تامین نیازهای کشور گام بردارد.
برخی معتقدند این گفتهها یک مقدار شعارگونه است که بگوییم رئیس جمهور میتواند طبق قانون اساسی عمل کند چرا که در عمل چنین اتفاقی رخ نمیدهد و امروز سوال مردم این است که چرا رئیس جمهور نمیتواند از ظرفیت قانون اساسی استفاده و و ضعیت کشور را سر وسامان دهد؟
مبنای ما باید قانون اساسی باشد، من بر این باور هستم در داخل کشور بالاخره رقبایی داریم و به قیمت اینکه گاهی دولتی موفق نشود حاضر هستند مسیر دیگری را جلو ببرند، بنابراین باید ساز و کار تعامل حداکثری و تفاهم را در کشور به وجود بیاوریم، تعبیری که بارها آن استفاده کردم این است که تا یک جایی جدی با هم رقابت کنیم و فردای انتخابات با هم رفاقت کنیم؛ یعنی بدانیم اگر فردای انتخابات رقابت کردیم و خدایی نکرده چوب لای چرخ های همدیگر گذاشتیم دودش به چشم مردم که صاحبان کشور هستند می رود. از همین رو معتقدم اگر این موضوع در کشور پذیرفته شود که من زمینه به وجود آمدنش را مثبت میبینم می شود مشکلات را حل کرد.
حال سوالی که پیش میآید این است ما برای این راهبرد چه ساز و کاری لازم داریم؟ ابتدا باید «من»بودن را کنار بگذاریم اصرار نداشته باشیم یک کار به اسم یک شخص خاص تمام شود، سپس به صورت شفاف مسئولیت نهادها مشخص شود و پاسخگو باشند. نمیشود یک نهاد و یا یک تشکیلات نسبت به مسئولیتی که دارد طفره برود و آن را گردن نهاد دیگری بیندازد از سوی دیگر دولت به استناد قانون اساسی باید در امور اجرایی حرف آخر را بزند و همه باید در خدمتش باشند تا بتواند وعدههای داده شده را در چارچوب قانون و امکانات کشور عملی کند.
چاره کار کشور را همراهی و تعامل در بین نهادها و تشکلات میبینم در طول چهار دهه در کشور مشخص شده است که تقابل راه حل نیست و با تعامل و توجه به نیازها با وجود برنامه می توانیم موفق شویم و موانع را از سر راه برداریم .
امروز دهه پنجم انقلاب شروع شده است اما هنوز مسائلی مانند عدالت، معیشت، اشتغال و بیماری مزمن تورم در کشور مطرح است و نتوانستیم کاری کنیم بنابراین نیاز است یک دولت مقتدر و با برنامه که ظرفیت تعامل را با گروه های دیگر داشته باشد به میدان بیاید.
بگذارید خاطرهای را برای شما نقل کنم. معمولاً دستگاههای دولتی با سازمان برنامه و بودجه درگیر میشوند؛ یعنی توقعاتی دارند و سازمان هم چون منابع محدود دارد نمیتواند پاسخگوی آنان باشد بنابراین درگیری وجود دارد که عموماً به دولت کشیده میشود و بخشی از وقت دولت هم بر روی حل اختلاف بین سازمان برنامه و وزارتخانه تلف میشود.
من هنگامی که رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور شدم با مدیران سازمان بحثهایی را مطرح کردم و گفتم نگاهمان را عوض کنیم مگر ما مسئول برنامه نیستیم به جای اینکه دستگاه بیاید برای گرفتن منابع داد و فریاد کند ما آن ها را کارپردازان خود بدانیم و خود را شریک دستگاه در اجرایی کردن برنامه.
معمولاً هر سال در بودجه چند ده آیین نامه اجرایی باید در دولت تصویب شود و گاهی به خاطر اختلافی که به خاطر یک ماده آیین نامه با سازمان برنامه و بودجه به وجود میاید تصویب آیین نامه تا 6 ماه و بیشتر به تاخیر میافتد و در نتیجه عملاً مشکلاتی در اجرای آیین نامه ها پیش می آید، گفتم که خودمان را شریک دستگاه ها بدانیم نه رقیب به مرحوم حبیبی معاون اول دولت اول آقای خاتمی گفتم "می خواهم کاری بکنم شما هم همراهی کنید گفتم میخواهم همه آیین نامه ها را در یکی-دو جلسه به دولت تصویب برسانم " ایشان گفتند وزرا موافقت نمیکنند. گفتم لطفا شما همراهی کنید. در اسفند 1379، در دو جلسه دولت با رویکرد اشاره شده تقریبا همه ی آیین نامه های بودجه سال 1380 به تصویب رسید. به نظرم برای اولین بار و آخرین بار بود، که تمام آیین نامه های بودجه با تفاهم کامل سازمان مدیریت و دستگاه های اجرایی قبل از شروع سال به تصویب دولت رسید.
بسیار شنیدهایم که گفته میشود همسو با دولت قانونی که برآمده از آرای مردم است، یک دولت پنهان وجود دارد که گاهی اوقات مانع کار میشود و میزان فعالیت آن در دوره دولت روحانی بیشتر شده است، نظر شما در این خصوص چیست؟
دولت مستقل به چه معنایی است ؟جایگاه نهادهای مختلف در قانون اساسی مشخص است؛ آنچه که میتوانیم بگوییم این است که نهادها و تشکلها در جایگاهی قانونی خود، حال میخواهد قانون اساسی یا قوانین رایج به وظایف خودشان عمل کنند. دولت نباید شعار استقلال بدهد چرا که سه قوه باید با هم کار کنند، از سوی دیگر نهادهایی تاثیرگذار خارج از دولت وجود دارند که موثر هستند و نمیتوانید آنها را نادیده بگیرید بحث جدی و اساسی که می توان مطرح کرد این است که هر نهاد و تشکلی در جایگاه خودش باید سهمی را برای توسعه و پیشرفت کشور قائل شود و با سایر نهادها در تعامل باشند نه این که رو در رو قرار گیرد.
رو در رویی و عدم تعاملی که مطرح میکنیم مختص نهادها و تشکلها نیست گاهی حتی در داخل یک دستگاه ممکن است بین دو بخش اختلاف وجود داشته باشد که نتیجه اش این میشود کار بر روی زمین بماند. نظر من این است که با وجود اختلاف می توان تعامل کرد و کار را جلو برد؛ تعاملی که من مطرح میکنم گاهی ذهنها به دستگاههای خارج از قوا میرود که اصلاً اینگونه نیست و اعتقادم بر این است از درون یک وزارتخانه باید با تعامل و تفاهم شروع کنیم تا به نهادها و تشکیلاتهای دیگر برسیم. که تعامل و تفاهم و همکاری با آنها نیز برای پیشبرد امور و برنامه ها الزامی است.
فصل الخطاب ما قانون اساسی و سیاستهای کلی مصوب است که باید طبق آن، جلو برویم و باورم این که این کار امکان پذیر است. به طور مثال هنگامی که در دانشگاه تهران بودم تشکلهای مختلف همیشه با هم دعوا داشتند که آنها را به تفاهم رساندیم تا کار کند و مانع هم نشوند؛ حتما مشاهده کرده اید در تشکلهای دانشجویی به جای این که با همدیگر کار کنند بیانیه بر ضد یکدیگر صادر می کنند، ساز و کاری که ما آنجا به کار بردیم این بود تشکل ها با هم کار کند اگر هم نمیخواهند با هم کار کنند مستقل کار کنند و مانع همدیگر نشوند. امروز هم معتقدم با رویکرد تعامل حداکثری در درون دولت و سپس دولت با دستگاههای دیگر میتوان بخشی از مشکلات در درون کشور حل کرد اتفاقاً اگر به یک تفاهم و تعامل برسیم و موثر شویم مشکلات خارج از کشور را هم حل خواهیم کرد.
شما به تعامل و تفاهم اشاره کردید، حال سوالی که پیش میآید این است که چرا جریان مقابل آنقدر که حضور اصلاحطلبان را در نهادهای مانند مجلس و دولت خطرناک میبیند خطر شخصی مانند ترامپ را احساس نمیکند؟
واقعیت این است از آنجایی که انقلاب اسلامی بسیار زود پیروز شد ما آمادگی حکومت نداشتیم بنابراین در دهه اول به همین دلیل بیتجربگی گرفتاریهایی داشتیم و عملاً آن نگاه قیم مآبانه و عدم آمادگی حکومتداری مشکلاتی را ایجاد کرد.
حکومت ساز و کار خودش را دارد و هر کسی هم نمی تواند ساز و کار حکومت داری را تعیین کند و نمی تواند با تصور شخصی به این کار بپردازد. من گاهی اوقات به بچه های انجمن های اسلامی میگویم مثلاً اگر انجمن اسلامی دانشجویان یک دانشگاه در دهه 50 مطالباتی داشت هنگامی که جواب دریافت نمیکردند به دلیل آن که مخالف حکومت بودند باصطلاح با سنگ زدن به شیشه دنبال امتیاز گرفتن بودند و این واقعیتی قبل از انقلاب است و بعد از انقلاب هم متاسفانه این نگاه خیلی عوض نشد و گرفتن امتیاز با نوعی سنگ زدن ادامه پیدا کرد. بخشی از جریان اصولگرا به این دلیل که در قدرت و حاکمیت بود و نهادهای نظارتی و حاکمیتی در اختیار داشت و قصدش استفاده حداکثری از امکانات بود دست به حذف رقیب زد. با برچسب زدنهای مختلف و غیر اخلاقی و شرعی کار خود را توصیه میکرد.
ببنید برخی از مسائل به دلیل این که در طول این 4 دهه کار فرهنگی انجام ندادهایم در حد شعار باقی مانده است، مثلا صحبت از تقوا میکنیم اما فقط در حرف عنوان میشود، از همین رو جریان مقابل هم نمیآید بگوید مردم رقیب من هم آدم متدین و توانا است؛ میگوید رقیب من جاسوس و بی دین است کشور را میفروشد پس به سمت او نروید. البته مردم هم درکشان خیلی بالاتر از این حرفاست معمولاً این شعار ها بر روی شان تاثیری ندارد هرگاه رقیب شعاری ضد ما داده آنان عکس آن عمل کردند ولی بهرحال این مسائل را داشته ایم.
به مجلس دهم اشاره کردید، باید بگویم با آغاز به کار این مجلس آن ذهنیت براندازی و ضد دینی که در خصوص اصلاح طلبان مطرح میکردند با تفاهمی که با اصول گرایان داشتیم تا حدودی پایان یافت و برای اولین بار بود که اصولگرایان هرگاه نامی از خودشان میبردند بلافاصله از اصلاحطلبان هم صحبت میکردند یعنی پذیرفته بودند این دو جریان اصالت دارند و باید در تعامل با یکدیگر کار کنند و حذف شدنی نیستند و به درستی به خوبی درک کرده بودند اگر به دنبال حذف رقیب باشند اول خودشان حذف خواهند شد.
خوشبختانه ما با اصولگرایان در مجلس دهم تعامل خوبی داشتیم در بسیاری از طرحها و لوایح نظر مشترک داشتیم اما در برخی از موارد هم اختلاف نظر وجود داشت. شما دعواهایی که در مجلس دهم بود با مجلس های قبل و حتی این مجلس که یکدست است مقایسه کنید؛ در همین مجلس جدید که چند ماه پیش تر از آن نگذشته رفتارها را نسبت به همدیگر ببینید اصلا قابل مقایسه با مجلس دهم نیستند. باورمان این است که راهبرد تعامل باید وجود داشته باشد که در مجلس دهم انجامش دادیم و دستاوردهایی هم که به دست آوردیم.
بسیاری از طرحهای مهمی که دوستان ما طراحی میکردند به صورت مشارکتی با رقیب پیش میرفتیم نمیخواستیم بگوییم این طرح فقط متعلق به اصلاحطلبان است. البته بودند یکسری طرحهایی که ممکن بود اصولگرایان امضا نکنند مانند طرح عفو عمومی عموما اعضا فراکسیون امید آن را امضا کردند.
این نگاه را هم داشتیم اگر طرحی سیاسی و امنیتی است و حساسیت دارد دنبال آنها نرویم. امروز هم راه حل کشور همین است و باید واقعیت جریان ها را بپذیریم و سعی کنیم با هم همکاری کنیم.
دیگر زمان برچسب زدن گذشته است، افراد کارنامه های مشخص دارند شاید اگر دهه 60 برچسب میزدند مردم متوجه نمیشدند اما امروز هر کدوم از ما؛ یک کارنامه داریم بنابراین دیگر حنای کسانی که برچسب میزنند رنگ ندارد و به جای اینکه به رقیب برچسب بزنند بیایند بگویند چه کاره هستند؟
معتقدم عملکرد همه ما در 4 دهه مشخص است و وضعیت نگران کننده امروز نتیجه کارهایی است که در گذشته انجام دادهایم بنابراین باید یک تجدید نظری جدی در ادامه راه داشته باشیم و به جای برچسب زدن و اتهامات ناروا سعی کنیم با نگاه و برنامه مشترک در جهت خواست و مطالبات مردم پیش برویم.
ایرادی که از محمدرضا عارف در مجلس دهم گرفته میشد این بود که چرا در مواقع حساس مانند قضیه گران شدن بنزین و یا هواپیمای اوکراینی سکوت کرد و چیزی نگفت، سوال اینجاست چرا رئیس فراکسیون امید در مجلس دهم تا این حد سکوت کرد؟
بگذارید موضوعی را بشکافم، من سکوت نکردم؛ ویژگی مجلس با دولت متفاوت است در مجلس همه هم عرض هستند و نماینده با نماینده دیگر تفاوتی ندارد رئیس مجلس سخنگو است و به اصطلاح اسپیکر است، حال در قانون اساسی ما با ترسی که از رژیم گذشته از دولت وجود دارد برای قوای دیگر اختیاراتی گذاشتهاند و یک هم عرضی برای رئیس جمهور با روسای قوه دیگر در نظر گرفتهاند در صورتی که در کشورهای دیگر رئیس جمهور با رئیس مجلس هم عرض نیست. مجلس ما 290 نفر نماینده هم عرض با یک مسئولیت مشترک دارد.
حتما یادتان هست فراکسیون امید با چه هجمههایی قبل از شروع انتخابات حتی در درون جبهه اصلاحات رو به رو شد؛ ولی ما رویکردی در پیش گرفتیم تا ثابت کنیم بچههای جوانی که وارد مجلس شدند بسیار شایسته هستند پس باید در همه امور مشارکت پیدا میکردند. از ابتدا در دستور کار فراکسیون تقسیم کار صورت گرفت و قرار شد که همه مشارکت کنند و اتفاقاً سر بزنگاهها و جاهای حساس نظر شخصی من این بود دوستان جوان باید میدان پیدا کنند مثلاً در بحث بودجه اگر یک نماینده جوان و یک نماینده ای که چهار دوره در مجلس بود می خواست صحبت کند اولویت ما با نماینده جوان بود.
معتقدم تقسیمی کاری که انجام دادیم درست بود، اما از سوی دیگر هم قرار شد بعضی از صحبتها را فقط من انجام دهم که در نطقهای سالیانهام راهبرد فراکسیون امید را مطرح میکردم. البته در بعضی از مسائل هم گفتم من پاسخ دهم بهتر از این است که یک نماینده جوان در حوزه انتخابیه جواب دهد.
مثلا در مسئله رفع حصر که مطالعه جدی بخشهایی از جامعه بود و در مبارزات انتخاباتی هم مطرح شد و در همان ماه های اول گفتیم که مسئله را خود من در مجلس مطرح میکنم حالا اگر دوستان دیگری خواستند به گروه ملحق شوند چراکه نگران بودیم برای بعضی از دوستان جوانتر ما که اگر این مسئله را مطرح کنند مشکلاتی پیش بیاید. یک کارگروه هم در این زمینه تشکیل و پیگیری هایی هم انجام دادیم با سران قوا جلسه گذاشتیم، با وزرای مربوطه و اعضا شورای عالی امنیت ملی گفتگو کردیم دیدارهایی با دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی داشتیم و خلاصه در سطوح مختلف صحبت و پیگیری کردیم و دستاوردهای هم به دست آوردهایم؛ ببنید بنا نبود مجلس یا فراکسیون امید حصر را بشکند بلکه قصدمان این بود مطالبات را مطرح کنیم و تلاش کنیم تا پرونده حصر از طریق مراجع ذیربط بسته شود.
تمام سعی ما در مجلس دهم این بود که جوانتر ها حرف بزنند و دیده شوند هیچ وقت هم عنوان نکردیم آنان وقت شان را اختیار ما قرار دهند و تنها یک بار این اتفاق افتاد زمان رأی اعتماد به وزرای پیشنهادی رئیس جمهور بود که برآیندها نشان میداد شاید دولت در اخذ رای اعتماد با مشکلات روبرو شود و فراکسیون تصمیم گرفت من به عنوان موافق کابینه صحبت کنم که من در آنجا وقت خانم ساعی را گرفتم و 15 دقیقه هم در دفاع از کابینه صحبت کردم.
برخی از اصلاح طلبان میگویند اگر کاندیدای ما در شورای نگهبان تایید شود، در انتخابات شرکت میکنیم و برخیها هم حاضرند با کاندیدای نیابتی وارد شوند و میگویند باید در هر صورت حتماً حضور پیدا کنیم، نظر شما چیست؟
اولاً اینکه من جریان اصلاحات را به اصلی و فرعی تقسیم نمیکنم؛ فرعی یعنی چی ؟دوستانی که این مطلب را عنوان میکنند باید توضیح دهند منظورشان چیست؟ ما در این مسیر حرکت کردیم تا راهبرد اصلی مان مشارکت حداکثری باشد. بله ما از نهادهای نظارتی گله داریم و عادت کردیم بعد از اینکه صلاحیتها اعلام میشود تازه به دنبال این باشیم که رد صلاحیت ها را حل کنیم اما نباید رد صلاحیت بهانهای برای عدم حضورمان باشد که اگر این مطلب جا بیفتد هیأتهای نظارت هم از آن استفاده میکند و برای ما مشکل ساز میشود و شاید بیشتر با رد صلاحیت روبهرو شویم.
جریان اصلاحات نیروی کیفی در هر زمینه فراوان دارد و نگران کمبود نیرو نیستیم. در همان انتخابات مجلس دهم بحثی که در تهران می شد این بود که ما سه الی چهار نفر بیشتر نیروی شناخته شده در لیست نداریم اما لیست 30نفره را بستیم و امروز مشاهده میکنید که هرکدام از آن افراد ناشناخته چه چهرههای شاخصی شدند و مورد توجه و عنایت جامعه هستند خب این امر نشان میدهد اصلاحات جریانی است که ظرفیت دارد و شناخته شده است و باید همواره با استفاده از این ظرفیت حضور داشته باشد و درگیر مسائل حاشیهای نشود.
شما خودتان در انتخابات حضور پیدا میکنید؟ یعنی کاندیدا میشوید؟
بحث کاندیدا را با حضور باید جدا کرد. بعد از اتفاقاتی که در اسفندماه سال گذشته افتاد بسیار جدیتر به مقوله انتخابات نگاه کردیم و از همین رو در بنیاد امید ایرانیان کارهایی را آغاز کردیم که نشان دهیم با عملکرد غیرقابل قبول هیئت های نظارت یا رد صلاحیت گسترده با حضور در انتخابات قهر نمیکنیم ؛چرا که قهر کردن و کنار کشیدن یعنی حذف و یک جریان سیاسی که یکی از فلسفه های وجودی شان حضور در انتخابات و فعالیت سیاسی است نمیتواند که خودش را حذف کند به خصوص اینکه ما یک گفتمان را نمایندگی می کنیم.
گفتمان اصلاحات که نمیتواند خودش را حذف کند، اصلاحات نه حذف شدنی است و نه میتواند حضور نداشته باشد اما این دفعه جدیتر کارها را آغاز کردهایم و با دوستان مختلف در درون جریان اصلاحات صحبتهای را انجام دادهایم و بر روی برنامههای راهبردی و عملیاتی کارهای خوبی را انجام دادهایم و اعتقادمان هم بر این است فردی باید برای انتخابات بیاید که یک عقبه بسیار قوی در امور اجرایی داشته باشد و بتواند نیروهای توانمند که آمادگی همکاری با وی را دارند جذب کند و یک تیم قوی، منسجم و با انگیزه و بانشاط تشکیل دهد تا بتواند بر مسائل و مشکلات کشور فائق آیند.
سوالی که امروز مطرح میشود این است که آیا اصلاح طلبان مانند سال 92 ائتلاف میکنند؟
ائتلاف به آن مفهومی که شما می گویید خیر. کاملا با آن مخالف هستم. ائتلاف ساز وکار خودش را دارد و در جریانهای سیاسی هم رایج است به طور مثال هنگامی جبهه اصلاحات و نهاد اجماع ساز تشکیل میدهیم یعنی ائتلاف کردهایم. امروز ائتلاف بین اصلاحطلبان را پذیرفته و مشروعیت دادهایم و بسیار خوب هم پیش رفته ایم و در دهه 90 هم موفق بودیم و انشاالله هم در این دوره موفق میشویم .
معتقدم این بار اگر بنا باشد ائتلافی فرا جریانی صورت گیرد باید شفاف و محکم باشد و هر گروه سهم و مسئولیتش مشخص شود.
بحث مذاکره میان ایران و آمریکا مطرح است از یک سو گفته میشود دولت بایدن با دولت روحانی پای میز مذاکره خواهد نشست و از سوی دیگر هم عنوان میشود یا دولت ایالات متحده صبر کند با دولت بعدی که در ایران روی کار میآید مذاکره را شروع کند، شما فکر میکنید این اتفاق چگونه رقم خواهد خورد؟
در اینکه ما اهل مذاکره و تعامل هستیم شکی نیست اما این کار باید بسیار شفاف و روشن صورت گیرد. چارچوب تعامل ما هم عزت،حکمت و مصلحت است. خود برجام نشان داد ما اهل مذاکره هستیم ظرفیت مذاکرات داریم و حقیقتاً در مذاکرات دست برتر را داریم. به هر حال یک کشوری مانند ایران با همه قدرت های بزرگ برجام مذاکره کرد، پس ابا و ترسی از مذاکره نداریم به شرطی که این که مذاکره به مفهوم واقعی خودش صورت گیرد نه اینکه جلسات تشکیل شود و یک نفر از موضع بالا تفکرات خود را تحمیل کند.تفکری که استکبار و بخصوص دنیای غرب در این چند دهه از خود نشان داده این است که مذاکره را دادن دستور میداند که ما این را قطعا رد میکنیم.
سیاست خارجی امریکا حداقل در مورد خاورمیانه بین دو حزب خیلی تفاوت ندارد( البته ترامپ عجوبه عجیب و غریبی بود که شرش از سر دنیا کم شد) معتقدم سیاست های حزب دموکرات و حزب جمهوری خواه و دیدگاهشان نسبت به ایران و رژیم صهیونیستی تفاوتی ندارد ؛ یعنی هنوز هم به خیال خودشان به دنبال براندازی انقلاب ما هستند هر کاری که توانستند در این چهل سال کردند و اگر در حال حاضر دست برداشتند به خاطر ناتوانی است و در ادامه هرچقدر ما هم منسجم تر بشویم نهایتاً ناتوانی آن ها بیشتر خواهد شد. امروز دنیا فهمیده است ما اهل تعامل و مذاکره هستیم و اعتقادم بر این است که منافع ما در تعامل است. اختلاف ما با آمریکا آن قدر پیچیده است که نباید فکر کنیم با یک تغییر مدیریتی فردا همه مسائل حل میشود حتی اگر بایدن هم بخواهد تحریمها را بردارد یک زمانی لازم است، به هر حال امروز بحث تحریمهای ظالمانه و غیر اخلاقی است که به مردم ما تحمیل شده است و یک طرف هم برجام قرار داد ، خب آمریکا از برجام رفته است و بعد هم تحریم ها بر جای مانده است بسیار بدیهی است که شرط بازگشت امریکا به برجام حل مشکل تحریم ها باشد و من نمیدانم چرا بعضی از کشورهای اروپایی نمیخواهند این مطلب بدیهی و امر سیاسی روشن را قبول کنند؟
به نظرم بسیار واضح است که اگر این شرط اتفاق بیفتد بعد می توان درباره بازگشت آمریکا به برجام و مذاکرات صحبت شود ما امیدوار هستیم غرب به طور کلی یک مقدار سر عقل بیاید و بالاخره در این مدت توانایی ، ظرفیت، اقتدار و مردم ما را شناختهاند و با شناختی از مردم ما به دست آورده اند دنبال یک رابطه منطقی و اصولی باشند .شاید برخی تلاش هایی که غربی ها می کنند برای این است که دولت بعدی به روی کار بیاید. و با آن وارد مذاکره شود.
سیاست خارجی ما به استناد قانون اساسی از شئونات رهبری و امنیت ملی سرچشمه میگیرد و نباید انتظار داشت با تغییر دولت اتفاق خاص و برجسته ای رخ دهد؛ البته کارهایی که مانند اتفاقاتی که در مجلس افتاد و دوستانمان متاسفانه در یک فضای احساسی عمل کردند به صلاح ما نبود و باید نشان دهیم یک صدا از ایران بیرون میآید و ید واحده هستیم
بحث هستهای و تعاملی که سازمان انرژی اتمی با مدیرکل آژانس بین المللی اتمی داشت به هر حال در شورای عالی امنیت ملی مطرح شد، ساز و کار هم در آنجا مشخص است .تعجب میکنم دوستان مجلس یازدهم که آن شعارهای کذایی را میدهند میدانند که مسئله در شورای عالی امنیت ملی مطرح شده و مصوباتاش به تایید مقام معظم رهبری رسیده است آن چه حرکتی بود که انجام دادند چه نفعی در راستای امنیت ملی داشت؟ البته نمایندگان حق دارند که اظهار نظر کنند ما هم منکرش نیستیم اما به نظر من این بحثها باید در شورای عالی امنیت ملی مطرح شود چرا که جایگاه این بحث ها آنجاست چرا که یک جمع خبره برجسته تصمیمات راهبردی کشور را چکش کاری میکنند و نظرات مقام معظم رهبری را در آنجا مورد توجه قرار میدهند.
بحث جدی ما این است که تحریمها برداشته شود بعد وارد بحثهای مذاکره شویم؛ ما همیشه نشان دادهایم در مسائل منطقه ای و بین المللی با کشورهای مختلف مذاکره می کنیم و قطعا راهبرد تعامل و همکاری و توسعه روابط با کشورهای جهان و بویژه کشورهای منطقه و دوست را باید با جدیت دنبال کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید