از مذاکره با آمریکا تا برجام در گفتگو با کاندیدایِ دیپلمات انتخابات ۱۴۰۰:
تحریمها حتما باید لغو شوند/ اینکه برجام انجام شود همه مشکلات حل میشود، خوشبینانه است/ وزارت خارجه باید فرمانده دیپلماسی اقتصادی باشد/ وزن دولت باید کم شود
سخنگوی پیشین وزارت امور خارجه و کاندیدای احتمالی انتخابات 1400 میگوید در برجام دستاورد سیاسی داشتیم اما نباید نگاه خوشبینانه به برجام داشت.
اعتمادآنلاین| رامین مهمانپرست از کاندیداهای احتمالی 1400 است سابقه دیپلماتیک در کارنامهاش دارد و به گفته خودش از دولت هاشمی تا دولت احمدینژاد در سمتهای مختلف وزارت امور خارجه ماموریت داشته و انجام وظیفه کرده است. او در مصاحبه با خبرگزاری خبرآنلاین که در کافه خبر برگزار شد تاکید بسیاری بر مولفه دیپلماسی اقتصادی داشت. مهمانپرست از تجربه حضورش در جایگاه سفیر ایران در لهستان سخن میگوید و بر این باور است که فرمانده دیپلماسی اقتصادی باید وزارت امور خارجه باشد.
به گزارش خبرآنلاین، به گفته این دیپلمات، وظیفه همه سفارتخانههایمان باید این مسئله باشد که اولویت اول کارشان، اقتصادی باشد و همه در کار اقتصادی ورود کرده و هماهنگ باشند.
این کاندیدای احتمالی که معتقد است هیچ کسی در ایران مخالف مذاکره با آمریکا نیست، می گوید: در برجام دستاورد سیاسی داشتیم اما نباید نگاه خوشبینانه به برجام داشت مبنی بر اینکه همه مشکلات اقتصادیمان با برجام حل میشود
«بخش اول» مصاحبه با رامین مهمانپرست، دیپلمات و سخنگوی پیشین وزارت امور خارجه را بخوانید؛
***
*شما قبلا هم کاندیدای ریاست جمهوری شدید و بعد انصراف دادید، این دوره بر چه اساسی کاندیدا شدید؟ احساس تکلیف کردید و حضور یک چهره دیپلمات را در جایگاه ریاست جمهوری خالی دیدید؟ دلیل کاندیداتوریتان با مقطع زمانی سال 92 یکسان است یا شرایط جدیدی را حس کردید؟
بنده در سال 92 کاندیدا شدم و قبل از اینکه شورای نگهبان بخواهد اسامی نهایی را اعلام کند، انصراف دادم. در سال 92 هم احساس کردم یک فکر و یک تیم جدید با شناخت ریشه مشکلات کشور و داشتن برنامه میتواند به ما در طی کردن مسیر درست کمک بسیاری کند تا بتوانیم دستاوردهایی برای مردممان داشته باشیم. اما به دلایلی یک روز مانده به اعلام نظر نهایی شورای نگهبان و اینکه چه افرادی میخواهند در رقابت وارد شوند من انصراف دادم ولی الان شرایطمان کاملا متفاوت شده است یعنی وضعیت اقتصادی کشور به شدت نگرانکننده است، وضعیت معیشتی مردم اصلا مناسب نیست و مردم به شدت تحت فشارهای اقتصادی و معیشتی قرار گرفتند.
همه دولتها زحمات زیادی کشیدند اما...
در عین حال چشماندازی هم از اینکه یک تغییر بزرگ صورت بگیرد و یک تحول اساسی برای حل ریشههای مشکلاتی که ما را به اینجا رسانده را حداقل در بین جریانات سیاسی موجود مشاهده نمیکنم چون جدای از این مسئله که دولتهایی که به روی کار میآیند چه گرایشاتی دارند ما در طول 42 سال گذشته از سوی 2 جریان موجود اصولگرایی و اصلاحطلبی یا با گرایش اعتدالی یا با گرایش تندروی آن، دولت هایی روی کار آمدند که زحمات زیادی نیز کشیدند هر چند کارهای بزرگی صورت گرفته ولی مجموعه عملکرد دولتها در 42 سال گذشته باید در زندگی مردم حس شود، باید مردم خوشحال باشند، باید احساس رضایت از وضعیتشان داشته باشند.
مردم زندگی خود را با نجومی بگیران مقایسه میکنند!
یک مشکلی وجود دارد که مردم الان به شدت گرفتار شدند و بیشترین مشکلات مردم در حال حاضر مشکلات معیشتی آنها است، بیکاری جوانها و کافی نبودن درآمد بسیاری از مردم از جمله بحثهایی است که از یکسو به وضعیت سخت مردم مرتبط است و از سوی دیگر، مردم خودشان را با افرادی در این کشور که از طریق ارتباطات یا فسادی که وجود دارد به ثروت های نجومی میرسند، مقایسه میکنند.
مشارکت بیشتر مردم نقطه اقتدار داخلی است
درواقع بعضی از مسئولین و بستگانشان به مسائل مختلفی آلوده هستند که میبینیم به یکباره حجم سنگینی از ثروت عمومی به جیب آنها می رود، این تبعیض و این احساس نابرابری هم بین جوان ها، هم بین خانواده ها و مردم، شرایط کشور را سخت کرده، مشارکت مردم را پایین آورده و مردم به سختی راضی میشوند پا به صحنه مشارکت انتخابات بگذارند چراکه به هر حال برای کشور بسیار مهم است که تا چه میزان مردم حامی و حاضر در صحنه باشند؛ به بیانی دیگر به هر میزان که، مشارکتشان بیشتر باشد یک نقطه اقتدار داخلی است و در صحنه های خارجی نیز میتواند به عنوان یک شاخص بزرگ برای اقتدار کشور تلقی شود.
اشکالات ساختاری به غده سرطانی تبدیل شده است
وقتی ریشههای مشکلات را بررسی می کنیم میبینیم یک سری اشکالات بزرگی در ساختارها (ساختارهای اقتصادی و اداری) وجود دارد و این مشکل بزرگ به یک غده سرطانی در ساختارهای اداری تبدیل شده که با مُسکّن، قابل برطرف شدن نیست و احتیاج به یک جراحی دارد وگرنه این بیمار یعنی کشورمان که از عزیزان ماست، از دست می رود چراکه اولین کاری که باید برای نجاتش انجام داد این است که باید نوع بیماری تشخیص داده شود و سپس به شیوه درست و سریع در راستای درمان آن اقدام کنید.
ساختار بزرگ دولتی باعث شده که هزینههای دولت به شدت افزایش پیدا کند و بخش خصوصی در کنار آن ضعیف مانده و شما برای اینکه بخواهید هزینههایتان را تامین کنید، وابستگی بودجه به نفت قطع شدنی نیست حتی اگر تحریم نبود و ما نفتمان را به راحتی می فروختیم و درآمدهای ارزی کشور را هم به آسانی منتقل می کردیم، این سبک از هزینه های بالای دولتی منطقی نیست و ما را به بن بست میرساند.
وزن دولت باید کم شود
*یعنی شما میخواهید اساس برنامه تان را بر روی اقتصاد بگذارید؟
صد در صد اولویت اول اقتصاد است منتهی در چند بخش باید به اقتصاد توجه شود، گاهی اوقات تصمیماتی که گرفته میشود، ظاهرش اقتصادی نیست ولی روی اقتصاد تاثیر اساسی دارد مثلا وقتی ساختارهای دولتی و اداری کشور اصلاح شود شاید در ابتدا به نظر نرسد که این موضوع، به صورت بسیار مستقیم به مسائل اقتصادی ربط پیدا میکند ولی وقتی دولت کوچک میشود، این کوچک کردن به معنای کوچک کردن بدنه دولت نیست معنایش فقط ادغام چند وزارتخانه نیست به بیان دیگر مثل دوره آقای احمدی نژاد نیست که ما وزارتخانهها را ادغام میکردیم و 4 وزارت خانه را کم کردیم ولی دولت کوچک نشد چراکه در واقع وزارت خانه ها ادغام شدند و پیچیدگیهای بیشتری به وجود آمد. در واقع باید وزن دولت کم شود و هزینه هایش کاهش یابد. بعضی از دستگاهها موازی هستند یا باید یکی از آنها حذف شود یا باید در هم ادغام شوند در هر صورت باید یک تجدید نظر جدی روی این ساختار شود، وقتی این کار انجام شد و عملا دولت از تصدیگری خارج شد به معنای توجه به بخش خصوصی است.
در حال حاضر، در بودجه کشور رقم بودجه شرکت های دولتی (بانکها و بیمهها) در سال 98 دو و نیم برابر بودجه عمومی دولت و در سال 99 سه برابر بودجه عمومی دولت بوده است. در سال 1400 بودجه عمومی دولت را 800 هزار میلیارد تومان پیش بینی کردهاند، بودجه شرکت های دولتی، 1 میلیون و 500 هزار میلیارد است این مسئله بدین معناست که یک جای کار ایراد دارد؛ این شرکتهای دولتی که تقریبا 2 برابر بودجه عمومی دولت به خودشان بودجه اختصاص دادند اکثرا زیان ده هستند، اکثرا بی انگیزگی در آنها وجود دارد، اکثر این شرکتهای دولتی، بستر فساد، تبعیض، رانت و .. را فراهم میکنند، مالیاتشان هم در سیستم خودشان به عنوان محل درآمد محسوب میشود و کمکی به بودجه عمومی نمیکند.
با وجود یک اقتصاد دولتی، بخش خصوصی امکان رشد پیدا نمیکند
با بودجه ای بسیار نامتوازن و نامتعادل که بخاطر بزرگ بودن و پرهزینه بودن دولت و یک اقتصاد دولتی، زمینه فساد را فراهم میکند ، بخش خصوصی امکان رشد پیدا نمیکند، حال اگر بخواهیم با طرح های اولویتهای اقتصادی کار کنیم مثلا میگوییم تولید باید افزایش پیدا کند، برای اینکه تولید افزایش پیدا کند باید از تولید حمایت و پشتیبانی کرد، مثلا در بخش کشاورزی 4 و نیم میلیون نفر مشغول به کشاورزی هستند چه کار کنیم که کشاورزان ما امیدوار شوند و درآمد بهتری داشته باشند و کارشان را رها نکنند و در عین حال عده ای هم به کشاورزی رو بیاورند، شما در 3 قسمت باید کار کنید؛ قسمت اول باید سعی کنید کشاورزی را مکانیزه کنید، ماشین آلات ما یا فرسوده است یا کشاورزان ما کمبود دارند ما در برآوردی که انجام دادیم و طرح هایی که آماده کردیم تا چند سال اول ما سالیانه 50 هزار تراکتور و 50 هزار کمباین و یکسری ادوات کشاورزی (سموم، بذر و آموزش) باید اختصاص دهیم تا کشاورزیمان به تدریج به مرحله مکانیزه نزدیک شود و درآمد کشاورز افزایش پیدا کند و رضایت بیشتری داشته باشد.
در بخش دیگر، ما سالی 120 میلیون تن محصول زراعی تولید می کنیم و مثلا شما هدف گیری می کنید که 20 میلیون تن آن کالاهای اساسی و بسیار مورد نیاز است (مثل گندم)، می خواهید کشاورز با احساس رضایت کشت کند، تولید کند و به دولت بفروشد. در واقع باید قیمت خرید تضمینی دولت در حدی باشد که برای کشاورز انگیزه ایجاد کند اگر قیمت خرید تضمینی شما مناسب نباشد، روستایی ها معمولا در کنار کشاورزی از دام و دامداری هم استفاده میکنند، برای دامشان خوراک دام را باید گران تر از گندم بخرند پس ترجیح می دهند گندم را بجای اینکه به دولت بفروشند، به عنوان خوراک دام استفاده کنند. در اینجا اتفاقی که رخ میدهد این است که وقتی دولت نمی تواند به اندازه نیازی که دارد گندم را از کشاورز خریداری کند می گوید مثلا باید 3 میلیون تن گندم وارد کنم، از طرفی منطقی هم است چون گندم باید تامین شود. با چه ارزی؟ ارز دولتی، مبلغ آن چقدر می شود؟ 700 میلیون دلار، چه کسی وارد می کند؟
بالاخره اینها زمینه های فساد است. پس اگر دولت می خواهد کشاورزی را حمایت کند باید یک بودجه ای داشته باشد که قیمت خرید تضمینیاش را افزایش دهد یا مثلا می خواهد روی صادرات کار کند، در بخش صادرات، باید مشوق صادراتی اختصاص دهد یعنی هر کسی هر کالایی یا خدماتی صادر کرد دولت باید چیزی به عنوان مشوق بدهد و کمکش کند که بتواند در بازار هدف صادراتی ما قدرت رقابت پیدا کند، مثلا فرض کنید شما هدف گذاری کردید 20 میلیون تن از محصولات زراعیتان به خارج از کشور صادر شود، اگر بخواهید بابت هر کیلو 2 هزار تومان مشوق دهید یعنی هر تُنی، 2 میلیون تومان شما باید مشوق دهید و برای 20 میلیون تن باید 40 هزار میلیارد تومان اختصاص دهید که کشاورزی که محصول تولید می کند محصول بیشتری تولید کند و هدف صادراتی داشته باشد. وقتی 20 میلیون تن محصول را صادر می کنید چیزی حدود 10 میلیارد دلار درآمد ارزیتان افزایش پیدا میکند ضمن اینکه هم کشاورزتان راضی است هم درآمد بیشتری دارد، تولید افزایش پیدا می کند و رقم صادرات هم افزایش پیدا می کند.
صادرکنندههای ما میگویند دیپلماسی اقتصادی ما ضعیف است
*آقای مهمانپرست بر فرض درست بودن اشکالات ساختاری و بودجه ای که به آن اشاره کردید ولی نمی توان منکر شد که مثلا صادرات ما تحریم زده و بحران زده است، درآمدهای ارزی ما تحت تاثیر تحریم افت کرده، برای دریافت پول کالاهای صادراتی دردسر وجود دارد، برنامه اقتصادی شما ناظر به همین شرایط تحریم زده است؟
وقتی بحث اقتصاد را مطرح میکنیم قسمت داخلی آن را توضیح می دادم، اقتصاد یک قسمت خارجی هم دارد یعنی بحث دیپلماسی اقتصادی. به بیانی دیگر در هر دو بُعد داخلی و خارجی، نیازمند یک تحول بزرگ هستیم. در داخل باید سعی کنیم زمینه های تولید را افزایش دهیم و سعی کنیم کسانی که در این شغل مشغول هستند هم از شغلشان راضی باشند هم زمینه اشتغال افراد بیشتری را فراهم کنیم که یکی از آنها کشاورزی است، معدن است، صنایع فلزی است، در صنعت چوب و مبلمان است، در نساجی است، در کیف و کفش های چرم و چیزهایی که در کشور ما به صورت سنتی اشتغال آفرینی بیشتری داشته که باید به اینها توجه ویژه کرد تا راضی باشند و تولید کنند.
ما معتقد هستیم علاوه بر اینکه تولیدات افزایش پیدا کند که نیازهای داخلی را برطرف کنیم در یک بخشی حتما باید به صادرات توجه کنیم چون وقتی ارزش پول ملی کاهش پیدا میکند تجربه کشورهای دیگر، این را میگوید مبنی براینکه درست است که این یک ضعف است (کاهش ارزش پول ملی) ولی در کنار آن یک فرصتی ایجاد شده که قیمت تمام شده کالایتان به نرخ ارز خارجی کاهش یافته و می تواند با رقیبش رقابت کند، اما باز هم می بینیم که در همین بخش بعضی از صادرکننده های ما می گویند ما نمی توانیم رقابت کنیم وقتی از آنها علت را می پرسیم ، مثلا میگویند دیپلماسی اقتصادی ما ضعیف است، بازارها را به خوبی به ما معرفی نمیکنند یا ما را حمایت نمی کنند، میگویند فلان شرکت از کشور همسایه در بازاری آمده که ما باید آن را تصاحب کنیم ولی می بینیم که قیمت تمام شده اش از ما پایین تر است. از طرفی میبینیم دولت آمده مثلا 20 درصد روی قیمت تمام شدهاش به آن یارانه داده و قیمتش را پایین آورده است و از طرف دیگر دولتشان یک قرارداد تعرفه ترجیحی امضا کرده و نرخ تعرفه را برای کالای خودش پایین آورده است مثلا همان کالا توسط آن شرکت از یک کشور همسایه ما، مثلا 5 دلار تمام شده و کالای صادر کننده ما 7 دلار تمام شده است، معلوم است که آنها بازار را در اختیارشان میگیرند چون میتوانند قیمت ارزانتری بدهند.
وزارت خارجه باید فرمانده دیپلماسی اقتصادی باشد
بنابراین یک بخش دیپلماسی اقتصادی این است که یک رابطه منسجم و هماهنگ با دستگاههای اقتصادی تجاریِ داخلی باید برقرار شود، یک هماهنگی در یک عملیات دیپلماسی اقتصادی که فرمانده این دیپلماسی اقتصادی باید وزارت امور خارجه باشد و البته وزارت امور خارجه باید توانایی این فرماندهی را داشته باشد یعنی خودش را به ابزاری مسلط کند که بتواند کمک کند و نظرات کارشناسی دهد، وظیفه همه سفارتخانههایمان این باشد که اولویت اول کارشان، اقتصادی باشد و در ستاد همه در کار اقتصادی ورود کنند و هماهنگ باشند.
به وزیر اقتصاد لهستان گفتم آمده ام کار اقتصادی کنم
*یعنی دورهای که شما سفیر بودید واقعا چنین کار ویژه ای برای شما تعریف شده بود؟
بنده خودم تعریف کردم ولی متاسفانه چون سیستم نداریم همه چیز به فرد و سلیقه اش بستگی دارد مثلا وقتی من به لهستان رفتم اولین ملاقاتم با معاون نخست وزیر و وزیر اقتصاد لهستان بود، وقتی که ایشان گفت آقای سفیر، برنامه شما چیست؟ گفتم من به اینجا آمدم تا 70 ، 80 درصد کار اقتصادی کنم و 20، 30 درصد کار فرهنگی کنم، خندید و گفت چرا؟ گفتم اگر کار اقتصادی و کار فرهنگیمان به نتیجه برسد یعنی بهترین رابطه سیاسی را با شما داریم، دستش را جلو آورد و دست داد و گفت در هر زمینهای با شما همکاری می کنم.
*آوردهای هم داشت؟
تحول زیادی ایجاد شد. همه شرکتها بسیج شدند برای اینکه به بازار ایران وارد شوند، سرمایهگذاری کنند، خط تولید ایجاد شود و در پروژه های بزرگ کشورمان وارد شوند. همچنین ما بین ایران و لهستان همکاریهای بین استانی راه اندازی کردیم. مثلا استان خوزستان؛ از استاندار و مدیران ارشد میآمدند و یک استان همتا برای آن تعریف میکردیم که ویژگی استانها با همدیگر سازگاری داشته باشد و بعد پروژه تعریف میشد و آنها حضور پیدا میکردند . همینطور برای استان آذربایجان شرقی یا البرز.
در برجام دستاورد سیاسی داشتیم اما...
بسیاری از پروژه ها را تا مرحله نهایی بردیم و در آخرین مرحله بحث سرمایه که پیش می آمد، حتی در دوره آقای اوباما، برخی ممکن است فکر کنند وقتی آقای اوباما و جان کری برجام را امضا کردند وضعیت عالی بود و زمان آقای ترامپ خراب شد، در حالی که زمان آقای اوباما هم هیچ کار اقتصادی انجام نشد، شرکت ها میآمدند و میرفتند و در صف همکاری با ایران بودند و پشت سر هم می آمدند ولی وقتی میخواستند کار عملی انجام دهند به آنها میگفتیم چرا سرمایه گذاری نمیکنید و چرا وارد نمیشوید میگفتند امریکاییها تحت بهانههای دیگری هم ایران را تحریم کردند و ما میترسیم وارد این کار شویم و بعد بگویند این تحریم اصلا هستهای نبود بلکه تحریم حقوق بشر بود یا مثلا تحریم موشکی بود و عملا هیچ کاری انجام نشد.
ما در برجام دستاورد سیاسی داشتیم مبنی براینکه بگوییم حسن نیت داریم، پای تعهدات ایستادیم و حاضر هستیم بحران های بین المللی از طریق روند دیپلماتیک حل شود، ما بُرد دیپلماسی عمومی داشتیم که به مردم دنیا بگوییم ما اگر مشکلی در فعالیتهای هستهای داشتیم حاضر نبودیم این گونه همکاری کنیم، ما اهداف صلح آمیز داریم و آژانس انرژی اتمی ناظر است و دائم گزارش می دهد و راستی آزمایی می کند. پس در آن زمینه ها بُرد داشتیم اما در بحث اقتصادی بُرد نداشتیم.
اینکه برجام انجام شود همه مشکلات حل میشود خوشبینانه است
*الان که شرایط بسیار سخت تر از آن زمان است.
کاملا درست است. پس اولین نکته این است که کسانی که فکر میکنند اگر این برجام انجام شود همه مشکلات اقتصادی ما حل میشود بسیار خوش بینانه رفتار میکنند، ما باید با واقعیت رو به رو شویم. براساس همین برجام، اگر همه تحریم هایی که علیه ایران تصویب کردند را لغو کنند واقعا باید مطمئن شویم که در عمل می توانیم عملیات بانکی انجام دهیم، نفت ما را می خرند یا خیر، ارز آن را بر می گردانند یا بر نمی گردانند، حاضر هستند سرمایه گذاری کنند یا خیر، برای سرمایه بهانه میآورند یا خیر.
بحث اصلی بنده این است که من در یک کشور اروپایی در اوج روابط خوب و صمیمانه بودم، تا جایی که امکان داشت کار اقتصادی انجام دادم پروژه های جذاب معرفی کردم. طرفها لهستانی، قبل از امضای برجام با یک هواپیمای اختصاصی معاون وزیر خارجه و نایب رئیس مجلس لهستان به عنوان رئیس هیئت، 60 تا شرکت لهستانی را به ایران آوردند. بلافاصله که برجام امضا شد همین آقای معاون نخست وزیر با من تماس گرفت وگفت می خواهم از شما خواهش کنم یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک برگزار کنیم، بنده پذیرفتم.
اگر می توانیم باید تحریم ها را لغو کنیم، اصلا کسی تردید ندارد
یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار کردیم، در کنفرانس اعلام کرد که ما یک طرح ویژهای در لهستان داریم و اسم طرح را "به سوی ایران" گذاشتیم، همه شرکت ها باید بسیج شوند تا برای بازار ایران کار کنند و بعد گفت من با یک هیئتی وارد ایران می شوم و قرارداد همکاری اقتصادی را امضا می کنم، به فاصله کوتاهی معاون نخست وزیر که وزیر اقتصاد بود با یک هواپیمای اختصاصی با 150 نفر، 80 تا شرکت بزرگ لهستانی را به ایران آوردند، قرارداد همکاری اقتصادی را امضا کردند که یکی از آنها احیاء کمیسیون مشترک بود که در نوع خود کار بزرگی بود ولی هیچ کاری انجام نشد آن هم در زمانی که همه حرف های خوب و مثبت میزدند. پس اولین نکته ای که باید در ذهنمان باشد، حتما اگر می توانیم باید تحریم ها را لغو کنیم یعنی اصلا کسی در آن تردیدی ندارد و بحث روابط بین الملل و روابط خارجی مان، نقش بسیار جدی در رشد و شکوفایی اقتصادی بازی میکند.
هیچ کس در ایران با مذاکره مخالف نیست
*حتی اگر نیاز به مذاکره با آمریکا باشد؟
هیچ کس در ایران با مذاکره مخالف نیست، نفس مذاکره، مشکلی ندارد، مگر رژیم صهیونیستی که ما برای آن مشروعیت قائل نیستیم و آن را اشغالگر می دانیم و بحث آن جدا است. بنابراین ما از مذاکره هراسی نداریم، ببینید شرایط مذاکره و موضوعاتی که میخواهید در آن وارد شوید تعیین کننده می شود. در عرصه بین المللی اگر از یک نقطه اقتدار برخوردار باشیم و وارد مذاکره شویم می توانیم حق خودمان را بگیرید یا از منافع ملیمان دفاع کنیم، حال اگر در هر مذاکره ای از موضع ضعف وارد شویم نتیجه آن شکست است.
تحریمها حتما باید لغو شوند اما....
الان آمریکاییها فشار آوردند؛ مثلا در دوره 4 ساله آقای ترامپ تحریم کردند، اسم آن را فشار حداکثری گذاشتند، کارهایی کردند که احساس میکنند الان اگر وضعیت اقتصادی داخلی کشورمان، دچار سختی شده، نتیجه آن فشار حداکثری بوده، اگر ما هم دائما اعلام کنیم که این فشارهای آمریکا، ما را اذیت کرده و حتما باید تحریمها لغو شوند و مردم تحت این فشارها از بین میروند بدین معناست که مدام این سیگنال به آمریکاییها داده میشود که آن فشارها اثر کرده است.
از سوی دیگر وقتی طرف مقابل احساس میکند فشارها اثر کرده و اگر بیشتر فشار بیاورد میتواند به حدی خودش را به اهدافش نزدیکتر کند چه دلیلی دارد فشار را بردارد؟ واقعا آنها نگران بحث هستهای هستند؟ واقعا بخاطر بحث هستهای است که این همه تحریم به ایران اعمال میشود؟ مثلا 40 سال پیش که بحث هستهای ما مطرح نبود چرا تحریم کردند؟ همین الان آیا آنها قول میدهند که اگر ما بحث هسته ای را جمع کنیم، دیگر تحریم نکنند؟ اگر مجددا گفتند آن که هیچ، الان بحثهای حقوق بشری ایران هم بسیار جدی شده است در این زمینه هم باید تحریم شود، از این رو ممکن است همه تحریم ها به بهانه حقوق بشر برقرار شود. حال در زمینه حقوق بشر هم آنها میتوانند به ما قول بدهند اگر هر چه گفتند ایران انجام دهد کاری با ایران نداشته باشند کنیم یا در زمینه فعالیتهای موشکی هم همینطور...
*راهکار چیست؟
راهکار این است که ایران باید مقتدر شود مثل کشورهای دیگر که در عرصه بینالملل از موضع قدرت حرکت میکنند و از منافع ملیشان دفاع میکنند، ایران هم باید از موضع قدرت از منافع ملی دفاع کند.
دیدگاه تان را بنویسید