کد خبر: 487301
|
۱۴۰۰/۰۲/۲۹ ۰۸:۰۰:۰۰
| |

محمدرضا تاجیک، فعال سیاسی اصلاح‌طلب و استاد دانشگاه، در گفت‌وگوی ویدئویی با «اعتمادآنلاین»:

در انتخابات ریاست‌‌جمهوری 1400 یک نوع صورت شبه‌دموکراتیکی حفظ خواهد شد/ اصلاح‌طلبان رسمی شانسی برای اینکه مورد اقبال عمومی مردم قرار بگیرند، ندارند/ تلاش آقای خاتمی این است که یک روح جدیدی به جریان اصلاح‌طلبی دمیده شود

محمدرضا تاجیک، فعال سیاسی اصلاح‌طلب و استاد دانشگاه، درباره انتخابات 1400 گفت: به نظر من در انتخابات آینده به هر حال یک نوع صورت شبه‌دموکراتیکی حفظ خواهد شد. یک نوع تسابق و رقابتی در یک سطح مدیریت‌شده ایجاد خواهد شد، اما طبیعتاً بر اساس آن سناریو به اعتقاد من فرد خاصی از جناح و گرایش گرایش خاصی وارد پاستور خواهد شد.

حجم ویدیو: 21.29M | مدت زمان ویدیو: 00:13:50 دانلود ویدیو
کد خبر: 487301
|
۱۴۰۰/۰۲/۲۹ ۰۸:۰۰:۰۰

اعتمادآنلاین| محمدرضا تاجیک، فعال سیاسی اصلاح‌طلب و استاد دانشگاه، در گفت‌وگوی ویدئویی با اعتمادآنلاین درباره انتخابات 1400 گفت: به نظر من در انتخابات آینده به هر حال یک نوع صورت شبه‌دموکراتیکی حفظ خواهد شد. یک نوع تسابق و رقابتی در یک سطح مدیریت‌شده ایجاد خواهد شد، اما طبیعتاً بر اساس آن سناریو به اعتقاد من فرد خاصی از جناح و گرایش گرایش خاصی وارد پاستور خواهد شد.

در انتخابات ریاست‌‌جمهوری 1400 یک نوع صورت شبه‌دموکراتیکی حفظ خواهد شد/ فرد خاصی از جناح و گرایش خاصی وارد پاستور خواهد شد

*یعنی در فضای بازی سیاسی و بازی انتخاباتی و تیپولوژی این چهره‌هایی که به مجلس رفتند فرض می‌کنید از همین تیپولوژی در انتخابات ریاست‌‌جمهوری 1400 خواهیم داشت؟

بله، به نظر من انتخابات آینده- اگر بخواهم این تعبیر را از دبور به کار بگیرم- [این بخش از گفت‌وگو قابل انتشار نیست] . به هر حال یک نوع صورت شبه‌دموکراتیکی حفظ خواهد شد. یک نوع تسابق و رقابتی در یک سطح مدیریت‌شده ایجاد خواهد شد، اما طبیعتاً بر اساس آن سناریو به اعتقاد من فرد خاصی از جناح و گرایش گرایش خاصی وارد پاستور خواهد شد.

اصلاح‌طلبان امروز لاجرم به اصلاح‌طلبان رسمی و اسمی و اصلاح‌طلبان غیررسمی تقسیم می‌شوند

*اصلاح‌طلبان کجای بازی 1400 هستند؟

من اصلاح‌طلبان امروز را لاجرم به اصلاح‌طلبان رسمی و اسمی و اصلاح‌طلبان غیررسمی تقسیم می‌کنم.

اصلاح‌طلبان رسمی حیات و ممات خودشان را در بازی قدرت و سیاست جست‌وجو می‌کنند/ اصلاح‌طلبان رسمی بدون فرض یا مفروض پیروزی، وارد بازی انتخابات خواهند شد

*ببخشید منظور از رسمی، اصلاح‌طلبان حکومتی هستند؟

بله، اصلاح‌طلبانی که به یک معنا حیات و ممات خودشان را در بازی قدرت و سیاست جست‌وجو می‌کنند، جزئی از این بازی بزرگ هستند و همواره تلاش می‌کنند جزئی از این بازی بزرگ باقی بمانند. طبیعتاً مفروض من این است که اینها وارد این بازی خواهند شد و تردید دارم که در میان همین اصلاح‌طلبان رسمی هم کسانی باشند و بر این فرض یا مفروض باشند که پیروز انتخابات آتی خواهند بود، ولی وارد آن بازی خواهند شد.

بسیاری از اصلاح‌طلبان به دنبال تدبیرهای دیگری هستند، اینکه آیا می‌توانند یک انتخابات واقعی را داشته باشند؟

*در آن نمایش شبه‌‌دموکراتیک که گفتید وارد آن بازی می‌شوند.

ولی بسیاری از اصلاح‌طلبانی که در این فضا تعریف نمی‌شوند، به دنبال تمهید و تدبیرهای دیگری هستند و اینکه آیا می‌توانند یک انتخابات واقعی را داشته باشند؟ آیا می‌توانند روی آلترناتیوهای دیگری حساب باز کنند؟ آیا می‌توانند گزینه‌های دیگری را وارد میدان کنند؟ آیا می‌توانند گشایش‌های بیشتری را در این فضای سیاسی ایجاد کنند و آیا می‌توانند این حیثیت بربادرفته جریان اصلاح‌طلبی معصوم را دوباره ریکاوری کنند و می‌توانند به این زیبای خفته دوباره تلنگری بزنند و یک طرح نویی را دربیندازند یا اینکه حتی از سیاست رسمی جامعه خودشان را به حاشیه بکشانند و بازی دیگری راه بیندازند همان‌طور که گفتم در میکروفیزیک قدرت و در میکروپلتیک به جای ماکروفیزیک قدرت و ماکروپلتیک؛ عده‌ای هم به این شکل هستند.

اصلاح‌طلبان رسمی شانسی برای اینکه مورد اقبال عمومی مردم قرار بگیرند، ندارند

*کدام ‌یک از این 2 طیف در حال حاضر در مدیریت و رهبری جریان اصلاحات سیادت دارند؟

طبیعتاً آن چیزی که نمود اجرایی و عملیاتی به خودش خواهد گرفت آن جریان رسمی خواهد بود در فضای انتخابات که در میان آنها هم متاسفانه 72 ملت وجود دارد. در میان آنها کسانی هستند که کماکان به دنبال یک نوع ائتلاف با جریان‌های نه چندان اصلاح‌طلب می‌گردند و به دنبال گزینه‌هایی هستند که فرض‌شان بر این است که می‌توانند پیرامونش یک نوع اجماع ایجاد کنند و به یک بیان به آن دخیل ببندند و به آن آویزان بشوند و حیات خودشان را در صحنه قدرت، در ذیل سایه او، به شکلی بازتولید کنند، تا کسانی که به دنبال همین گزینه‌های مرسومی هستند که بارها تکرار شدند و نمایش نه چندان موفقی از خودشان بروز دادند، تا کسانی که بخواهند چهره‌های جدیدی را وارد فضا کنند که این چهره‌های جدید هم چندان جدید نیستند. از این جهت جدید هستند که قبلاً وارد چنین فضای انتخاباتی نشدند، اما شانسی برای اینکه مورد اقبال عمومی مردم قرار بگیرند ندارند.

هر کارتی را که اصلاح‌طلبان روی میز بگذارند از امکان و استعداد تغییر بازی برخوردار نخواهد بود

پیش‌بینی من این است- معمولاً کمتر پیش‌بینی می‌کنم- هر کارتی را که اصلاح‌طلبان روی میز بگذارند از امکان و استعداد تغییر بازی برخوردار نخواهد بود و تنها یک بازی در میان بازی بزرگ‌تر [است] و اینکه این کارت‌های متفاوت بتواند در بازی بزرگ تغییر ایجاد دهد و جهت و سویه‌اش را عوض کند، چنین امکانی وجود ندارد.

کیسه به تن شبه‌اصلاح‌طلبانی می‌کشم که از جریان اصلاح‌طلبی یک ابزار قدرت ساختند/ اگر می‌خواهیم اصلاح‌طلبی را نجات دهیم باید پوست بیندازد

*بسیاری از هم‌طیفی‌های شما و بسیاری از اصلاح‌طلبان یک نقدی را به شما وارد می‌دانند. می‌گویند آقای دکتر تاجیک راجع به هر پدیده‌ای که می‌خواهند صحبت کنند یک کیسه‌ای به تن جریان اصلاحات و اصلاح‌طلبان می‌کشند. به یاد دارم چند سال پیش پروژه‌ای را باز کردید به عنوان پروژه نواصلاح‌طلبی و خیلی به جد پیگیر این موضوع بودید. شما واقعاً کیسه به تن اصلاحات می‌کشید؟

به یک معنا بله، ولی کیسه به تن شبه‌اصلاح‌طلبانی می‌کشم که از جریان اصلاح‌طلبی یک ابزار قدرت ساختند و آن را از محتوا تهی کردند و به آن خیانت کردند. قبلاً هم گفتم اگر می‌خواهیم اصلاح‌طلبی را نجات دهیم باید پوست بیندازد. اگر بخواهیم پوست اصلاح‌طلبی را نجات دهیم باید آماده پوست انداختن باشیم و این لایه زمخت و این آستری و ‌این روکش زمختی که برخی از شبه‌اصلاح‌طلبان بر آن کشیدند، آن لطافت و طراوت و آن آفرینش و خلاقیت را از جریان اصلاح‌طلبی گرفته و همواره به دنبال همان تکانه اصلی اصلاح‌طلبی هستم.

نجات اصلاح‌طلبی را برگشت به تکانه‌های‌ اولیه جریان اصلاح‌طلبی و نه عبور از جریان اصلاح‌طلبی می‌دانم

مطلب اخیر من که انتشار پیدا کرده تحت این عنوان است: «تنها یک انقلاب می‌تواند اصلاح‌طلبی را نجات بدهد». قبلاً مطلبی تحت عنوان «یک انقلاب می‌تواند انقلاب را نجات دهد» از من چاپ شده. دوستان این را بخوانند. بعضی وقت‌ها نخوانده قضاوت می‌کنند. من نجات اصلاح‌طلبی را برگشت به تکانه‌های‌ اولیه جریان اصلاح‌طلبی [و] نه عبور از جریان اصلاح‌طلبی می‌دانم و تلاشم این است که جریان اصلاح‌طلبی را از شر برخی از اصلاح‌طلبان که بر آن چنبره زدند و آن را به قد و قامت خودشان درآوردند و آن را پژواک صدای خودشان کردند، برهانم.

تلاش کردم جریان اصلاح‌طلبی را به عنوان یک آلترناتیو جدی جامعه و تاریخمان تئوریزه کنم

بنابراین تمام تلاش من در طول این سالیان این بوده که جریان اصلاح‌طلبی را به عنوان یک آلترناتیو جدی جامعه و تاریخمان زنده و شاداب نگه دارم و آن را تئوریزه کنم. کسانی که این‌چنین سخن می‌گویند هیچ‌گاه تلاش نکردند این جریان را در قد و قامت یک گفتمان تقریر و تدوین کنند و آن را تئوریزه کنند. یک مفاهیم گنگ و گیجی از اصلاح‌طلبی در ذهنشان هست، به هر حشیشی متوسل می‌شوند، هر مسیری را امتحان می‌کنند، با هر جریانی نرد عشق می‌ورزند به نام نامی جریان اصلاح‌طلبی.

اول باید ثابت کنند چه کسی این کیسه را به تن جریان اصلاح‌طلبی می‌کشد. منظورشان از اصلاح‌طلبی چیست و کیست؟ آیا تعریف جدی از جریان اصلاح‌طلبی دارند؟ تصویر جدی از جریان اصلاح‌طلبی دارند؟ آیا خودشان را با جریان اصلاح‌طلبی این‌همان می‌‌کنند و صدای خودشان و خرده‌گفتمان خودشان را عین جریان اصلاح‌طلبی می‌دانند؟ نه، من با یک تحلیل جدی و استراتژیک به این نتیجه رسیدم که تغییرات جامعه ما، جامعه امروز ما اگر بخواهند از ثباتی برخوردار باشد، اگر می‌خواهند از تداوم و عمقی برخوردار باشند و بتوانند واقعاً جامعه را زیربنایی متحول کنند، باید این تغییرات مدنی باشد و مدنی را اعم از اصلاح‌طلبی می‌دانم و بنابراین اصلاح‌طلبی را به عنوان اینکه مرسوم است به کار می‌برم.

جریان رسمی اصلاح‌طلبی را نه در گفتار و نه در رفتار اصلاح‌طلبانه نمی‌دانم

*منظورتان سازمان سیاسی اصلاح‌طلبان نیست، گفتمان اصلاح‌طلبی است...

بله، یک جریان مدنی که امروز به نظر من این جریان مدنی در قاب و قالب جریان اصلاح‌طلبی مرسوم و رسمی نمی‌گنجد، چون من جریان رسمی را- نه در گفتار نه در رفتار- اصلاح‌طلبانه نمی‌دانم و به تجربه هم دریافتیم که هر جا آب دیدند نشان دادند که شناگران ماهری هستند و نشان دادند که می‌توانند با زبان قدرت و منفعت خوب صحبت کنند و زبان قدرت و منفعت را خوب فهم می‌کنند و طبیعتاً تنها راه نجات جریان اصلاح‌طلبی را این می‌دانم که آن جریان اصلاح‌طلبی اصیل را از زیر این روکش زمخت جریان اصلاح‌طلبی مرسوم و رسمی بیرون بکشند.

*آن جریان اصیل اصلاح‌طلبی چه شاخصه‌هایی دارد؟ می‌توانید سه چهار نفر را نام ببرید که ما بشناسیم؟

من به جریان اشاره می‌کنم نه به افراد. یک جریان تاریخی، یک جریان گفتمانی و یک جریان اندیشگی.

نسل جدیدی که به دنبال تغییر درون‌زا هستند، دیده و شنیده نمی‌شوند

*چه کسی نمایندگی می‌کند؟

بسیاری از جوانان امروز ما و کسانی که اسم و رسمی ندارند، دیده نمی‌شوند، رویت نمی‌شوند، شنیده نمی‌شوند. اینها جوانانی هستند که فقط به صورت ابزاری از آنها استفاده می‌شود. ما باید مجال را فراهم کنیم برای این نسل جدید و تفکرات نسل جدیدی که هنوز به دنبال تغییر درون‌زا هستند. هنوز به دنبال این هستند که بخواهند قسمتی از راه‌حل مشکلات جامعه‌شان باشند، به صورت مدنی. هنوز نمی‌خواهند وارد فضای رادیکال شورش‌های کور شوند و نمی‌خواهند انقلابی دیگر دراندازند، [بلکه] می‌خواهند جامعه را از درون تغییر دهند و اینها درون جامعه ما بسیارند، دیده نمی‌شوند، شنیده نمی‌شوند. همین جریانات رسمی نمی‌گذارند اینها دیده و شنیده شوند، برای اینکه بسیار دغدغه جا و منزلت خودشان را دارند و می‌خواهند توسط دیگری پر نشود.

بخشی از اصلاح‌طلبان باید یک تعطیلات تاریخی بروند تا فضا برای نسل جدید جریان اصلاح‌طلبی باز شود

برای همین است که گفتم باید یک آف تاریخی به خودشان بدهند. یک تعطیلات تاریخی بروند و فضا را باز کنند تا فضا برای نسل جدید جریان اصلاح‌طلبی باز شود که هم بسیار خوش‌فکر هستند، هم بسیار باانگیزه و انگیخته هستند، ولی به اعتقاد من اینها آخرین نسل و آخرین سامورایی‌های کشور ما هستند، اینها آخرین اصلاح‌طلبان جامعه ما هستند. نگذاریم اینها هم به انفعال کشیده شوند. نگذاریم اینها هم به حاشیه کشیده شوند. باید فضا را باز کنیم، فضا را در اختیار این جوانان قرار دهیم تا این بار این جوانان خوش‌فکر و باانگیزه به نام اصلاح‌طلبی سخن بگویند. شاید این راه عبور ما باشد برای اینکه در آینده دوباره اصلاح‌طلبی را به عنوان یک آلترناتیو جدی در کنش‌ورزی‌های جمعی جامعه خودمان داشته باشیم.

آقای خاتمی در تقاطع میان جریان رسمی و جریان غیررسمی اصلاح‌طلبی ایستاده است/ تلاش آقای خاتمی این است که یک روح جدیدی به جریان اصلاح‌طلبی دمیده شود

*اصلاح‌طلبی را به جریان رسمی و غیررسمی تقسیم‌بندی کردید. من یک لحظه یاد سید بزرگوار جناب آقای خاتمی افتادم. آقای خاتمی رهبر جریان رسمی هستند یا رهبر و نماینده جریان غیررسمی؟ یا ایشان راهشان را از اصلاحات جدا کردند؟ من صادقانه پرسش می‌کنم امیدوارم بی‌رودربایستی پاسخ دهید. ما [از] سال 76 جریان اصلاحات را به جهت سیاسی با آقای خاتمی می‌شناسیم و جوانی‌مان را با آقای خاتمی شروع کردیم، [ایشان] به اصلاحات امیدوار هستند؟

بله. آقای خاتمی در تقاطع ایستاده. در تقاطع میان جریان رسمی و جریان غیررسمی ایستاده. همین جریان غیررسمی شکایت خود را از جریان غیررسمی پیش آقای خاتمی می‌برد. همین جوانان وقتی فغان و فریادشان از کج‌کردی‌های اصلاح‌طلبان مرسوم بلند می‌شود به آقای خاتمی پناه می‌برند و از او می‌خواهند رهی بگشاید. از او می‌خواهند که با دم مسیحایی‌اش مشکل‌گشا باشد. ایشان هم یک فردی با ملاحظات خاص خودش، با جبرگونه‌های محیطی خودش، با جبرگونه‌های سیاسی که متوجه ایشان است و از زمین بازی که در اختیارش هست و نوع بازی و قوانین بازی که او را محصور می‌کند، ولی در فضای خودش، تلاشش این است که یک روح جدیدی به جریان اصلاح‌طلبی دمیده شود. کاملاً واقف است به مشکلات جریان رسمی اصلاح‌طلبی و کاملاً مایل است و انگیزه دارد که دری و دریچه‌ای گشوده شود که ما بتوانیم نسیم جدیدی را وارد فضای جریان اصلاح‌طلبی مرسوم کنیم، ولی به هر حال ایشان هم یک فرد در سطح خودش [است] با محدودیت‌ها و مقدورات خاص خودش.

*اصلاح‌طلبانی که مدعی هستند توان و قدرت برون‌رفت از وضعیت موجود و به نوعی ایجاد بهبود در فضای سیاسی و مدیریتی کشور را دارند و خیلی مشتاقانه و خیلی نقادانه نسبت به کاهش ضریب دموکراسی در کشور مقاله می‌نویسند، سخنرانی می‌کنند، مصاحبه می‌کنند، چرا نمی‌توانند به صورت دموکراتیک خود جریان اصلاحات را به یک سرانجامی برسانند که این 72 ملتی که در اصلاحات وجود دارد، بالاخره تکلیف هوادار گفتمان اصلاح‌طلبی- کاری به سازمان‌های سیاسی ندارم- مشخص شود که خرمن و خروار از خیمه‌گاه‌ اصلاح‌طلبی چه صدایی بیرون می‌آید، نه اینکه هزارویک صدا بیرون بیایید. نمی‌دانیم که اصلاح‌طلبی صدای آقای سعید حجاریان است؟ اصلاح‌طلبی صدای آقای مصطفی تاجزاده است؟ اصلاح‌طلبی صدای آقای دکتر محمدرضا تاجیک است؟ اصلاح‌طلبی نامه آقای موسوی‌خویینی‌‌هاست؟ اصلاح‌طلبی یعنی آقای محمدرضا عارف؟ اصلاح‌طلبی یعنی چه کسی؟ صدای واحد اصلاح‌طلبی وجود ندارد. اگر من از شما بپرسم اصلاح‌طلبی یعنی کی و اصلاح‌طلبان در این شرایط فعلی چه می‌گویند که یک اتفاق نظری در آن وجود داشته باشد حرفی برای گفتن هست؟

بله، مشکل جدی همین است. مشکل در این کثرت نیست، چون ماهیت جریان اصلاح‌طلبی همان‌طور که گفتم اگر هستی‌شناسی داشته باشند این هستی‌شناسی مبتنی بر کثرت است. اما مهم این است که در این کثرت یک انتظامی وجود داشته باشد، یک قاعده‌مندی وجود داشته باشد، یک نوع وحدت وجود داشته باشد پیرامون یک منشور و مانیفستی که ما بتوانیم یک جمعی را داشته باشیم. هر چند که این جمع در هم مستحیل نشده [و] این جمع کاملاً با هم یگانه نیستند، اما یک کثرتی هستند که می‌توانند با تمام گوناگونی‌شان یک جمع را شکل دهند، یک جمع دموکراتیک را شکل دهند.

مشکل جامعه ما از گذشته این بوده که دموکراسی بدون دموکرات داشتیم

مشکل جامعه ما از گذشته، حداقل از تاریخ اکنون، این بوده که دموکراسی بدون دموکرات داشتیم. ما قبل از اینکه فرهنگ دموکراسی، فرهنگ سیاسی و فرهنگ تحزب را تجربه کنیم و نشت و رسوب دهیم و نهادینه کنیم، با یک جهش دیالکتیکی سر از بازی تحزب، سر از بازی دموکراسی درآوردیم. بنابراین به لحاظ فرهنگی و ذهنی و روحی و روانی، همان دیکتاتورهایی بودیم که این بار با زبان دموکراتیک سخن می‌گفتیم. به قول بزرگی به همین علت جریان روشنفکری ما همواره یک نظام توتالیتر کوچک بوده در نظم و بطن نظام توتالیتر بزرگ‌تر و امروز کسانی که از دموکراسی دفاع می‌کنند با مشت گره کرده و با خشم و با صدای خشن از صدای دموکراسی دفاع می‌کنند.

دموکراسی یعنی پذیرش و به رسمیت شناختن تخالف و تفاوت/ آیا ما در جریان اصلاح‌طلبی صدای متفاوتی را پذیرا هستیم؟/ ما در فکر جهاد اصغر هستیم اما در درونمان تغییر ایجاد نشده

مگر نه اینکه دموکراسی یعنی پذیرش و به رسمیت شناختن تخالف و تفاوت. آیا ما در جریان اصلاح‌طلبی صدای متفاوتی را پذیرا هستیم؟ صدای متفاوت اصلاح‌طلبانه‌ای که اصلاح‌طلبی مرسوم را نقد کند چقدر پذیرا هستیم؟ معنا و مفهومش این است که آن خوی و آن خویگان استبدادی از ما بیرون نرفته و آن جهاد اکبر را اول انجام ندادیم. ما در فکر جهاد اصغر هستیم؛ یعنی می‌خواهیم در جامعه تغییر ایجاد شود، اما در درونمان تغییر ایجاد نشده. علت توالی تاریخ ما و توالی استبداد در جامعه ما همین است. چرا؟ چون کسانی که امروز با مشت گره‌کرده از آزادی و دموکراسی دفاع می‌کنند، در فردایی که بر سریر قدرت می‌رسند، چون خمیرمایه و ذهنیتشان همان استبدادی باقی مانده، دوباره تولید یک نوع استبداد دیگر می‌کنند. بنابراین ما باید نخست آدمی بسازیم وانگه عالمی. همه حرف من این است، اما ما همواره تلاش کردیم نخست عالمی بسازیم و بعد آدمی.

بسیاری از دوستان اصلاح‌طلب خودِ من را برنمی‌تابند

برای همین جریان اصلاح‌طلبی ما در درونش یک نوع توتالیتالیسمی برپاست که در وجود انسان‌ها لانه کرده. در زبان به راحتی می‌تواند پست‌مدرن صحبت کند، به راحتی می‌تواند ساعت‌ها راجع به دموکراسی و کثرت اجتماعی صحبت کند، اما کسی در نقدش سخن بگوید به راحتی برنمی‌تابد و خشونت گفتمانی آنجا خودش را نشان می‌دهد. کمااینکه می‌بینید که بسیاری از دوستان اصلاح‌طلب خودِ من را برنمی‌تابند، کسانی که حداقل می‌دانند که اگر کسی تلاش کرده گفتمان اصلاح‌طلبی را تئوریزه کند، من بودم، کسی که بالاخره هزینه‌اش را پرداخته امثال ما بودیم. کسی که همین الان بیشترین ادبیات را در فضای اصلاح‌طلبی ایجاد می‌کند و بیشترین دفاع را می‌کنند امثال ما هستیم، ولی چون پژواک صدای آنها نیستیم و بالاخره مثل آنها سخن نمی‌گوییم و این نوع کنش اصلاح‌طلبانه را به نقد می‌کشانیم، طبیعتاً تحمل نمی‌کنند و طبیعتاً صدا را اصلاً پژواک نمی‌دهند. صدای یک اصلاح‌طلب را در فضای اصلاح‌طلبی پژواک نمی‌دهند. یک جریان غیراصلاح‌طلب آن صدا را پژواک می‌دهد اما آن جریان اصلاح‌طلبی آن صدا را پژواک نمی‌دهد، اجازه نمی‌دهد آن فرد رویت شود. بنابراین این به دلیل همان خویگان و منش است که در درون ما لانه کرده. تا ما این را به بیرون پرتاب نکنیم، تا از خودمان عبور نکنیم، تا به خودمان خیانت نکنیم ما نمی‌توانیم... «ذات نایافته از هستی‌بخش/ کِی تواند که شود هستی‌بخش». من که هنوز خویگان استبداد در درون و در تک‌تک سلول‌های بدنم حضور دارد چگونه می‌توانم این فضا را ایجاد کنم؟ برای همین هیچ اتفاقی نمی‌افتد.

جریان اصلاح‌طلبی موجود و مرسوم به طور فزاینده به حاشیه می‌رود/ در آینده نزدیک حتی از نام اصلاح‌طلبی عبور خواهد شد

*با توجه به پیش‌بینی‌ای که نسبت به انتخابات 1400 کردید چه سرنوشتی را برای جریان اصلاحات و چه سرنوشتی را برای کشور پیش‌بینی می‌کنید؟

به اعتقاد من جریان اصلاح‌طلبی موجود و مرسوم به طور فزاینده به حاشیه می‌رود. این جریان موجود و مرسوم نه از این امکان و نه از این استعداد برخوردار است که بالاخره طرح نو دربیندازد و گفتمان جدیدی را تقریر و شکوفا کند، بنابراین در کلیشه‌های خود و در پستوهای کلیشه‌ای گفتمان خودش کماکان به سر می‌برد [و] از استعداد آفرینش‌گری و خلق امر نو برخوردار نیست. بنابراین به اعتقاد من جریان اصلاح‌طلبی مرسوم هم در آینده با ریزش‌های بیشتری مواجه خواهد شد. با شقاق‌ها و فراق‌های بیشتری مواجه خواهد شد و در آینده نزدیک به اعتقاد من حتی از نام اصلاح‌طلبی عبور خواهد شد و جریان‌های جدیدی اگر شکل بگیرند پرهیز می‌کنند که به نام اصلاح‌طلبی نامیده شوند [و] به دنبال عنوان و نام جدیدی می‌گردند هر چند همان کنش اصلاح‌طلبانه و مدنی را داشته باشند.

این ره که اصلاح‌طلبان مرسوم می‌روند به یک معنا به قبرستان است/ در درون اصلاح‌طلبی مرسوم شقاق بیشتری شکل خواهد گرفت

*یعنی از دل جریان اصلاحات انشعاب بخورد. مثلاً بگوییم تغییرخواهان، بهبودخواهان و...

بله، چیز دیگری بیرون می‌آید که ابا و پرهیز دارد که حتی تحت نام اصلاح‌طلبی فهمیده شود. افکار عمومی جامعه ما هم هر تغییری را در فضای اصلاح‌طلبی به شکل یک تاکتیک برای بقا می‌فهمد، چون احساس می‌کند که اصلاح‌طلبان مرسوم این ره که می‌روند به یک معنا به قبرستان است و بنابراین اگر تغییری حاصل کنند [و] بخواهند خودشان را به یک شکلی احیا کنند خیلی پذیرا نیستند. بنابراین پیش‌بینی من این است- هر چند امیدوارم این پیش‌بینی درست درنیاید- که به طور فزاینده همین اصلاح‌طلبی مرسوم هم در درونش شقاق بیشتری شکل خواهد گرفت، هم بیشتر به حاشیه خواهند رفت و امکان ریکاوری خودشان را نخواهند داشت و در آینده هم حتی از ذیل این نام هم خارج خواهند شد.

جریان اصلاح‌طلبی رو به احتضار است

*یعنی من الان درست متوجه شدم شما می‌گویید جریان اصلاحات محتضر است؟

رو به احتضار است. جریان اصلاح‌طلبی رو به احتضار است.

گفتمان قدیم اصلاح‌طلبی در حال احتضار است و چیز نویی برای ارائه کردن ندارد

*پیش‌بینی می‌کنید که باید منتظر مراسم کفن و دفن اصلاحات باشیم؟

من می‌گویم دورانی که طی می‌کنیم- دوران اصلاح‌طلبی- به یک معنا یک دوران آستانگی است، یک دوران فترت است. در دوران آستانگی و دوران فترت شما هم می‌توانید اراده کنید و حیات جدیدی پیدا کنید، یک روح جدیدی را به خودتان بدمید، به صورت و سیرت جدیدی متولد شوید و هم می‌تواند به مرگت ختم شود. جریان اصلاح‌طلبی در حال حاضر در چنین شرایطی است که همان‌طور که از قول گرامشی گفتم، «قدیم در حال احتضار است، جدید امکان تولد ندارد»؛ یعنی آن گفتمان قدیم اصلاح‌طلبی در حال احتضار است، چیز نویی برای ارائه کردن ندارد، اما جدید هم امکان تولد ندارد. در یک دوران آستانگی به سر می‌برد. در این دوران آستانگی اگر بتواند از این دالان طول و دراز و پرپیچ‌وخمی که روبه‌رویش است به سلامت عبور کند و با شکل و شمایل و گفتمان جدیدی بروز و ظهوری داشته باشد، ممکن است به صورت یک آلترناتیو جامعه ما باقی بماند. در غیر این صورت من حداقل پایان اصلاح‌طلبی مرسوم را پیش‌بینی می‌کنم.

اصولگرایان متوجه شدند که دیرزمانی نمی‌توانند با این عصا به جایی برسند

*تحلیل‌ شما نسبت به وضعیت اصولگرایان چگونه است؟ اصولگرایان چه وضعیتی و موقعیتی دارند؟ آنها حال و روزشان بهتر از اصلاح‌طلبان است به خاطر اینکه از مواهب قدرت برخوردارند؟

اصولگرایان به علت اینکه این فضای گفتمانی و انتظارات گفتمانی که اصلاح‌طلبان به روی مردم گشودند را نگشودند و به یک تعبیری یک نوع گفتمان استعلایی دارند، نه یک گفتمان درون‌ماندگار و بنابراین می‌توانند گفتمان را همواره مبتنی بر یکسری مفاهیم ثابت و یک ابرمولفه‌های مفهومی و نظریه ثابت و واحد حفظ [و] نگه دارند و یک نوع رابطه مرید و مراد و یک نوع رابطه ایدئولوژیک را در فضای خاص خودشان بازتولید کنند، طبیعتاً از امکان بقای بیشتری برخوردارند. هر چند که آنها هم کاملاً متوجه شدند که «با این ریش نمی‌شود رفت تجریش». بنابراین باید در درون خودشان تغییراتی حاصل کنند. باید یک نوع گوناگونی و تحول گفتمانی ایجاد کنند. برخی هم به سوی یک نواصولگرایی هم رفتند، برخی دیگر دارند شکل دیگری از اصولگرایی را طراحی می‌کنند. طبیعتاً آنها هم متوجه شدند که دیرزمانی نمی‌توانند با این عصا به جایی برسند و باید تغییر راه و تغییر رفتن بدهند، ولی به علت این نوع فضای ایدئولوژیکی که وجود دارد، این نوع رابطه مرید و مرادی که وجود دارد، طبیعتاً نسبت به جریان اصلاح‌طلبی می‌توانند از تداوم بیشتر و ثبات بیشتر و چسبندگی بیشتری برخوردار باشند.

*تیپیکال کدامیک از این طیف‌هایی که در جناح راست و اصولگرا وجود دارند فکر می‌کنید شانس بیشتری برای انتخابات 1400 دارند؟ یعنی این گفتمان ایدئولوژیک سعی می‌کند چه کاراکتری بازتولید کند؟

الان در جریان اصولگرایی یک هزار فلاتی- به تعبیر دلوزی- ایجاد شده. برخی‌ها گرایش دارند بروند به سوی یک نوع رئیس‌جمهور نظامی و بالاخره تدبیر جامعه را هر شرایط حساس و پیچیده کنونی یا به تعبیر خودشان شرایط استثنای کنونی به یک نظامی واگذار کنند، چون در شرایط استثنا تدبیر باید استثنایی، تدبیرگر هم باید استثنایی باشد و تحلیلی که از شرایط اکنون و آینده جامعه دارند اساسشان بر این است که ممکن است یک فرد نظامی بتواند یک راه برون‌رفت از این شرایط محسوب شود. عده زیادی به این موضوع فکر می‌کنند.

اقلیت ثابت پذیرای یک نظامی می‌توانند باشند/ ما در دورانی می‌زییم که دیگر نمی‌توان جامعه و سیاست را به ژنرال‌ها واگذار کرد

*شما چطور فکر می‌کنید؟ فکر می‌کنید یک نظامی شانس دارد در 1400 حضور داشته باشد؟ چون ما مسبوق به سابقه کاندیداهایی داشتیم. ابتدای انقلاب آقای محسن رضایی، دریادار مدنی، آقای قالیباف و شمخانی و... دیگر نظامیانی بودند که تلاش کردند و خودشان را در معرض رأی مردم قرار دادند و هیچ موقع مردم رأی ندادند اما این بار به نظر می‌رسد که یک حدت و شدت و امیدواری بین نیروهای نظامی یا نظامیان سابق وجود دارد که بخواهند در بازی 1400 بیایند. شما فکر می‌کنید شانسی دارند؟

باید دید چه نوع تحلیلی روی این تجویز استوار می‌کنند. تحلیل این است که ما در انتخابات آتی یک اکثریت منفعل داریم که وارد مشارکت و انتخابات نمی‌شوند. امکان بیدار کردن زیبای خفته از قشر خاکستری توسط اصلاح‌طلبان وجود ندارد و امکان اینکه اصلاح‌طلبان بتوانند فضای دوقطبی گذشته را بازتولید کنند و دوباره اکثریت را متوجه خودشان کنند و آن مقبولیت و مشروعیت از دست رفته را دوباره بازگردانند وجود ندارد. بنابراین این امر برمی‌گردد به اراده اقلیت موثر و ثابت. طبیعتاً این اقلیت ثابت پذیرای یک نظامی می‌توانند باشند. بنابراین از این جهت این را امر ممکنی می‌دانند، اما آیا این امر ممکن امر مطلوب هم هست؟ به نظر من به هیچ وجه امر مطلوبی نمی‌تواند باشد. برای اینکه ما در یک دورانی می‌زییم که دیگر نمی‌توان جامعه و سیاست را به ژنرال‌ها واگذار کرد.

** مشروح گفت‌وگو با محمدرضا تاجیک را اینجا ببینیم و بخوانیم.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها