کد خبر: 500324
|
۱۴۰۰/۰۴/۰۹ ۰۹:۲۳:۰۰
| |

علی صوفی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب:

شکل مبارزه اصلاح‌طلبان و تاکتیکشان باید تغییر کند / تغییر وضع موجود را باید از حاکمیت مطالبه کرد / پیروزی همتی برای اصلاح‌طلبان تهدید بود نه فرصت

یک فعال سیاسی اصلاح‌طلب گفت: نمی‌توان رفت با حاکمیت نشست و خصوصی پشت پرده نشست و آنها را مجاب کرد بلکه باید علنی تلاش کرد این کاری است که اصلاح‌طلبان باید انجام بدهند با توجه به اینکه در عرصه سیاسی، آن رویکرد را همیشه داشتند اما الان به این وضعیت رسیده است شکل مبارزه اصلاح‌طلبان و تاکتیکشان باید تغییر کند.

شکل مبارزه اصلاح‌طلبان و تاکتیکشان باید تغییر کند / تغییر وضع موجود را باید از حاکمیت مطالبه کرد / پیروزی همتی برای اصلاح‌طلبان تهدید بود نه فرصت
کد خبر: 500324
|
۱۴۰۰/۰۴/۰۹ ۰۹:۲۳:۰۰

اعتمادآنلاین| اصلاح طلبان تمامی نهادهای قدرت را از دست داده اند و حال باید چندسالی را منتظر باشند تا شاید باردیگر فرصت حضور در نهادهای انتخابی را پیدا کنند. این دوران گذار اما فرصت بازسازی برای این جریان است یا دوری از قدرت به انزوا و حذف تدریجی آنها منجر خواهد شد.

به گزارش خبرآنلاین،‌ علی صوفی از اعضای جبهه اصلاحات و دبیرکل حزب پیشرو اصلاحات می گوید؛«اصلاح طلبان در حال حاضر در وضعیتی هستند که نه دستی در قدرت دارند و نه اعتباری نزد مردم برای آنها باقی مانده است. اما دوری اصلاح طلبان از قدرت فرصتی برای بازسازی درونی جریان اصلاحات است.»

این چهره سیاسی اصلاح طلب تاکید دارد که اصلاح طلبان سرمایه اجتماعی شان یعنی مردم را از دست داده اند و حتی تکرارهای خاتمی و دیگر چهره های شاخص جریان اصلاح طلب هم نتوانسته اندکی از اعتماد مردم به جریان های سیاسی را برگرداند.

او می گوید اصلاح طلبان در این دوران که نه مشابه بعد از انتخابات 84 است نه مشابه روزهای بعد از انتخابات 88، مطالبه گر خواهند بود منتهی این مطالبه گری از قدرت و حاکمیت خواهد بود.

صوفی رأی آوردن همتی را تهدیدی برای جریان اصلاحات می داند و می گوید همتی یک هندوانه دربسته بود و اصلاح طلبان نمی توانستند پشت سر او بایستند. وزیر دولت اصلاحات مقایسه احمدی نژاد و رئیسی را هم درست نمی داند و معتقد است رئیسی شخصیتی قابل پیش بینی دارد.

مشروح مصاحبه با علی صوفی دبیرکل حزب پیشرو اصلاحات را می خوانید:

***

*آقای صوفی! وضعیت این روزهای اصلاح طلبان مشابه روزهای بعد از انتخابات سال 84 است یا 88؟

به هیچ کدام از این دو وضعیت شبیه نیست به هر حال در سال 88، یک بحرانی رخ داد یعنی هم انتخابات 84 و هم انتخابات 88، هر دو به انتخاب یک شخصیت یعنی آقای احمدی نژاد منجر شد و نگرانی‌هایی که از مدیریت او به ویژه در سال 88 به وجود آمده بود که بعد از چهارسال مشخص شده بود مدیریت آقای احمدی نژاد چه بحران هایی را در عرصه داخلی و بین المللی به وجود آورد و خواهد آورد. در واقع شخصیت آقای احمدی نژاد، شخصیت بی ثبات و غیرقابل پیش‌بینی بود و به هر وسیله ای متوسل می شد.

شخصیت رئیسی را نمی‌توان با احمدی نژاد مقایسه کرد

اساسا اوضاع نگران کننده و پیش بینی‌ها خطرناک بود بنابراین در حال حاضر وضعیت متفاوت است شخصیت آقای رئیسی یک شخصیت باثبات و قابل پیش بینی است و نمی توان با آقای احمدی نژاد مقایسه کرد. طبعا اصلاح طلبان در قدرت جایی نخواهند داشت همان گونه که در سال 84 و 88 هم پیش بینی می‌کردند که در قدرت جایی ندارند.

همچنان آن حالت وجود دارد منتهی وضعیت اصلاح طلبان در جامعه کاملا با 84 و 88 دچار تغییر اساسی شده است چراکه دولت آقای روحانی به اعتبار اصلاح طلبان، آسیب جدی وارد کرده است و الان مردم نه تنها به اصلاح طلبان، بلکه کل حاکمیت بی اعتنا و بی اعتماد شدند. همین عدم مشارکتشان در این انتخابات و انتخابات 98 هم این وضعیت را نشان می دهد که اساسا مردم دیگر به جریان های سیاسی اعتمادی ندارند و وضعیت مثل گذشته نیست مثلا از 84 تا 96، عده‌ای از مردم همواره پای کار و آماده بودند در عین حال آراء خاکستری آماده بود و همه این آراء هم به سبد اصلاح‌طلبان می‌ریخت.

اصلاح طلبان نه دستی در قدرت و نه اعتباری نزد مردم دارند

اصلاح‌طلبان فقط باید آن تشتت سال 84 و تعدد کاندیدایی که در سال 88 داشتند و باعث شکستشان شد به گونه‌ای که آرا بین چند نفر تقسیم و توزیع شد و طرف مقابل رأی آورد را برطرف می‌کردند البته در سال 92 تا 96 این مشکل را برطرف کردند اما الان علی رغم اینکه توانستند آن مشکل را برطرف کنند، اجماع به وجود آورند، سازوکار اجماع‌ساز تحت عنوان شورای عالی سیاستگذاری و جبهه اصلاحات تشکیل دهند، انسجام سراسری به وجود بیاورند، لیست و کاندیدای متعدد معرفی نکنند، همه این کارها را انجام دادند ولی از 96 به بعد، دولت آقای روحانی یک آسیب جدی وارد کرد و مردم را دلزده کرد و به نوعی اعتبار اجتماعی اصلاح طلبان، دولت و آنهایی که همیشه پای صندوق رأی بودند از دست رفت. اصلاح طلبان در حال حاضر در وضعیتی هستند که نه دستی در قدرت دارند و نه اعتباری نزد مردم برای آنها باقی مانده است.

بی اعتباری چهره های شاخص اصلاحات یعنی بی اعتباری اصلاح طلبی

*سال 84 و 88 چهره های کاریزماتیکی مثل آقای هاشمی در جریان اصلاحات بودند یا جایگاه آقای خاتمی طوری بود که محور بازسازی می توانستند بشوند، این روزها اما فضای اختلافی در جریان اصلاحات دیده می شود، آقای هاشمی در قید حیات نیست و تکرار کردن ها و حرف های خاتمی هم به نظر می رسد نفوذ قبل را ندارد، این شرایط را چطور تحلیل می کنید؟

این به معنای از دست دادن مردم، اعتبار و سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان است بخش عمده ای از سرمایه اجتماعی به وجود همین چهره های شاخصی بود که از آنها نام بردید وقتی این چهره ها بی اعتبار شوند جریان اصلاح طلبی بی اعتبار می شود.

وقتی جریان اصلاح طلبی سرمایه اجتماعی اش را از دست داده و این سرمایه اجتماعی اش آسیب دیده، یعنی مردمی که با یک جمله"تکرار می کنم" آقای خاتمی، آن گونه به میدان می آمدند و نتیجه انتخابات را رقم می زدند الان آن شور را ندارند همه اینها باید بازسازی شود.

مطالبه گری با اصلاح طلبی عجین شده است

*با این توضیحات، اصلاح طلبان در این دوره مطالبه گر خواهند بود یا انزوا را در پیش می‌گیرند؟

طبعا اصلاح طلبی با مطالبه‌گری عجین شده است یعنی هیچ اصلاحاتی معنا و مفهوم نخواهد داشت مگر تغییر وضع موجود. تغییر وضع موجود را باید از حاکمیت مطالبه کرد بنابراین مطالبه‌گر خواهند بود. تنها راهی که برای اصلاح طلبان باقی مانده همین نقد و اصلاح قدرت است چون مشارکت قدرت و کسب قدرت طبق آنچه که در قانون احزاب آمده، دیگر معنا و مفهوم ندارد و اصلاح طلبان دیگر نمی توانند مدعی باشند که می خواهند با استفاده از قدرت، اصلاحات را انجام دهند گرچه همین هم دچار وقفه شد.

یعنی ما اصلاح‌طلبان را در قدرت داشتیم اما اصلاح طلبی نداشتیم به هر حال اصلاح طلبان نمی توانند متکی به قدرت، اصلاح گر باشند بلکه باید مطالبه‌گر از قدرت و حاکمیت باشند که خودشان در آن حضور ندارند. بنابراین این کار را باید انجام بدهند و به این وسیله صدای مردم باشند و به بهبود اوضاع کمک کنند و خودشان را از درون بازسازی کنند و نسبت به گذشته و وضع حال بررسی هایی را انجام دهند تا وضعیتشان را نسبت به آینده بهتر کنند از این رو این سازوکار انتخاباتی یعنی جبهه اصلاحات نیاز به بازبینی دارد همه اینها باید بازبینی شود.

نقش جبهه اصلاحات در انتخابات از بین رفت

*چه نوع بازبینی؟

بدین گونه که احزاب باید تقویت شوند و نقش بیشتری ایفا کنند شاید در آینده چیزی به نام شورای عالی سیاستگذاری و جبهه اصلاحات بدین مفهوم که احزاب و اشخاص در کنار همدیگر باشند نداشته باشیم شاید احزاب بخواهند خودشان نقش ایفا کنند اگر اقتضایی هم پیش آمد که با یکدیگر ائتلافی هم انجام دهند آن ائتلاف را انجام می دهند کما اینکه ما در این دوره دیدیم جبهه اصلاحات علی رغم تصمیماتی که گرفت مبنی بر عدم معرفی کاندیدا و آقای همتی، اما یک سری از احزاب و اشخاص دور هم جمع شدند حتی رئیس جبهه اصلاحات، آقای بهزاد نبوی از آقای همتی حمایت کرد، آقای کروبی نیز از آقای همتی حمایت کرد.

بنابراین نقش جبهه خودبه خود تقلیل پیدا کرد و در واقع از بین رفت و چیزی به نام جبهه نداشتیم. به همین دلیل چه زحمت و چه دردسری است . بنابراین ما با آسیب شناسی در شورای عالی سیاستگذاری که از سال 94 تشکیل شد و سه دوره ادامه داشت و جبهه اصلاحات در این دوره، می توانیم این حرکت جبهه ای را موردبررسی قرار دهیم و ببینیم اساسا تداوم آن، الان چه نفعی برای مردم و اصلاح طلبان دارد، چه نقشی می تواند در جامعه ایفا کند حداکثر کاری که شورای عالی و جبهه اصلاحات انجام می دادند این بود که هر جا لازم است لیست بدهند و یا اگر جایی لازم بود فردی را برای ریاست جمهوری معرفی کنند معرفی می کردند.

خروجی شورای عالی و جبهه اصلاحات مثبت نبوده است

*از نگاه شما خروجی شورای عالی سیاستگذاری و یا جبهه اصلاحات مثبت بوده است؟

متاسفانه نتایج این کار مثبت نبوده است یعنی مثلا لیستی که در سال 94 تحت عنوان لیست امید برای مجلس معرفی شد و فراکسیونی هم در مجلس تشکیل شد مورد رضایت مردم نبود. در انتخابات 96، رییس جمهوری که با 24 میلیون رأی مردم انتخاب شد عملکردش مورد رضایت مردم نبوده است شورای شهری که انتخاب کردند هم چندان موفق نبوده است. می بینیم که از یک سو خروجی این شورای عالی سیاستگذاری و جبهه اصلاحات مورد استقبال مردم قرار گرفت اما مردم نتیجه ای از این اقدام و حضورشان در پای صندوق رأی و لبیک گفتن به دعوت شورای عال سیاستگذاری نگرفتند و مایوس و سرخورده هستند.

از سوی دیگر اصلاح طلبان هم اعتبارشان را از دست دادند بنابراین این دو خروجی است. آن اتفاق و انسجامی که انتظار داشتیم در همین جبهه اصلاحات نشان داده شد که وجود ندارد چون جبهه اصلاحات یک تصمیم می گیرد اعضا تصمیمی دیگر می گیرند. بنابراین خروجی مثبتی نمی بینیم و ارزیابی مان مثبت نیست بنابراین نیازمندی بازنگری و تجدید سازمان و رویکر هستیم چون اصلاح طلبان، خاستگاهشان جناح چپ بوده و شاخصه اصلی جناح چپ رویکرد اقتصادی اش بود.

در مقابل جریان راست که رویکرد اقتصادی بازار داشت جناح چپ رویکرد اقتصادی دولتی داشت الان اصلاح طلبان هیچ نسبتی با جناح چپ ندارند در حالی که مسئله اصلی مردم مسئله اقتصاد و معیشت است و تبعیض و بی عدالتی وجود دارد اصلاح طلبان با همان رویکرد چپ خود به مردم وعده بدهند و کمک کنند تا عدالت اجتماعی را برقرار کنند رویکرد عدالت اجتماعی نیز مستلزم تجدید نظر در رویکرد اقتصاد بازاری است که اصلاح طلبان الان دارند و الان باید این رویکرد را حتما تغییر بدهند آن رویکرد اصلی و اساسی اصلاح طلبان که مثبت است و باید تقویت شود حمایت از جمهوریت نظام و حاکمیت مردم بر سرنوشتشان است این رویکردی است که از جناح چپ برای اصلاح طلبان باقی مانده است اما از نظر اقتصادی رویکردشان 180 درجه رویکردشان تغییر کرده است و مردم الان نیاز دارند حاکمیت به همان رویکرد اقتصادی چپ بازگردد.

پیروزی همتی برای اصلاح طلبان تهدید بود نه فرصت

*این خروج از قدرت فرصت بازسازی است یا تهدیدی برای حیات جریان اصلاحات ؟

پیروزی آقای همتی به عنوان کاندیدای بخشی از اعضای جبهه اصلاحات، تهدیدش به مراتب بیشتر از فرصتی بود که الان ما در اختیار داریم و آن تهدید بیشتر بوده است چون اولا آقای همتی چهره شاخص اصلاح طلب نبود و در واقع به مثابه یک هندوانه دربسته‌ای بود. آن اعتباری که لازم بود در حاکمیت داشته باشد و بتواند قوی تر از آقای روحانی عمل کند ما در ایشان ندیدیم.

دوگانه اصلاح طلب و اصلاح طلبی حذف می شود

در واقع علت اینکه به آقای همتی در جبهه اصلاحات، رأی منفی داده شد همین ویژگی ها بود. بنابراین مشخص نبود این هم تهدیدات و موانعی که وجود دارد آیا حاکمیت به ایشان گرایش دارد و یا بتواند با ایشان همکاری کند یا خیر، در پرده ای از ابهام بود و به عنوان تهدید تلقی می شد؛ تهدیداتی که ممکن بود بیشتر به اصلاح طلبان ضربه بزند اما الان این تهدید حداقل وجود ندارد از این رو اصلاح طلبان دستشان از قدرت کوتاه است.

جریاناتی که فقط به خاطر قدرت خودشان را اصلاح طلب می دانستند اعم از اشخاص، افراد و احزاب، این ها هم تکلیفشان روشن می شود. آن دوگانه اصلاح طلب و اصلاح طلبی در اینجا حذف می شود معنا ندارد کسی خودش را اصلاح طلب بداند اما عملکرد اصلاح طلبانه نداشته باشد وارد قدرت برود اصلاح طلب باشد اما هیچ عملکرد اصلاح طلبانه نداشته باشد.

*در واقع رأی منفی جبهه اصلاحات به آقای همتی ناشی از تجربه حمایت از یک غیراصلاح طلب بود و ...

آنهایی که به ایشان رأی ندادند همین نگرانی را داشتند بنابراین الان این نگرانی ها و تهدیدات و دوگانه اصلاح طلب و اصلاح طلبی وجود ندارد، تجدید سازمان صورت می گیرد، فراغتی ایجاد می‌شود که شاید اساسا تغییرات جدی در جریان اصلاح طلب را به دنبال داشته باشد.

عملکرد شورای نگهبان موجب ریزش بسیار شده است

*تقابلی بین نیروهای تئوریک و ایده آل گرا با نیروهای عملگرا در این جریان مشهود است. توییت اخیر آقای حجاریان هم موید همین اختلاف است که اصلاحات صندوق محور مُرد.اختلاف بین تئوریسین های اصلاحات و نیروهای عملگرا در این جریان چقدر می تواند دردسرساز شود؟

بهم خوردن معادله بین مردم و اصلاح طلبان موید همین مسئله است یعنی مردم دیگر به صندوق اعتماد ندارند و با عملکرد شورای نگهبان به ویژه در این دوره، ریزش بسیار زیاد بوده است حتی بخشی از اصولگرایان را هم در برگرفته است وقتی آقای لاریجانی به عنوان یک شخصیت اصولگرا رد صلاحیت می شود یا آقای عباس آخوندی اصولگرا یا آقای شریعتمداری ردصلاحیت می شود آنها هم طیفی دارند که در درون آنها مشکل به وجود آورده است.

نامه آقای وحید حقانیان جای تامل دارد

نامه‌ای که آقای وحید حقانیان درباره این انتخابات نوشته و منتشر کرده است آن هم جای تامل دارد یعنی به هر حال اگر این چند کاندیدا نبودند انتخابات دیگر مفهوم نداشت و این چند کاندیدای پوششی هم به میدان آمدند تا انتخابات کمی معنا و مفهوم پیدا کند بنابراین انتخابات مفهوم خودش را از دست داده است از یک سو حاکمیت دیگر نیازی به مشارکت حداکثری نمی بیند از سوی دیگر مردم هم تمایلی به مشارکت ندارند یعنی یک نقطه مشترکی رخ داده بین مردم و حاکمیت در جهت منفی.

یعنی در راستای پشت کردن به صندوق رأی. یعنی هم حاکمیت تمایل ندارد مردم بیایند هم مردم دیگر نمی خواهند پای صندوق رأی بروند یعنی در اینجا وجه اشتراکی بین این دو به وجود آمده است بنابراین این حرف آقای حجاریان کاملا درست است.

اصلاح طلبان هنوز دچار تشتت هستند

*آقای صوفی! این بدنه ناراضی را می توانید تا 1402 و انتخابات مجلس اقناع کنید یا فرصت بازسازی به انتخابات مجلس نمی رسد؟

قطعا این فاصله، فاصله کوتاهی است چون درابتدا اصلاح طلبان باید به یک نقاط مشترکی برسند هنوز نرسیدند یعنی هنوز آثار تشتتی که در این انتخابات به وجود آمده هنوز باقی است. به عنوان مثال آقای علوی تبار از جبهه اصلاحات استعفا داده است این گرایش در بسیاری وجود دارد و برخی ها به شکل دیگری این را نشان دادند مثلا در جلسات شرکت نمی کنند هر چند استعفا نداده اند.

برخی نیز ترک کرده اند. بنابراین فضا هنوز ملتهب است در نتیجه این فضا باید به یک آرامشی برسد و از حالات احساسی خارج شود تا اصلاح طلبان به عقلانیت برسند، براساس منطق بتوانند آسیب شناسی و تجدید سازمان کنند و اصلاحات لازم درونی را در خودشان به وجود آورند.

ممکن است جریانات آرمانگرای اصلاح طلب در صحنه سیاسی باقی بمانند

*یعنی می گویید اصلاح طلبان با یک سری اصلاحات می توانند به قدرت بازگردند؟

بازگشت به قدرت شاید انگیزه اصلی نباشد چون فاصله می افتد یعنی عده ای که قدرت گرا هستند در بین اصلاح طلبان، اصلا ممکن است انشعاب به وجود بیاید و بیشتر آن جریانات آرمانگرا در آینده به عنوان یک جریان اصلاح طلب در صحنه سیاسی باقی بمانند.

نگاه به قدرت مطرح نیست یعنی اگر اصلاحاتی می خواهد انجام شود این اصلاحات در جهت نگاه به مردم و جامعه و نقد و اصلاح قدرت است اینها با رویکرد قدرتمدارانه در تعارض است به هر حال این تضاد وجود دارد.

حرف جدیدی از مرعشی شنیدم

*آقای مرعشی هم اخیرا گفته اند که باید به بازسازی بپردازیم و بعد از شکست زمان، زمان حضور قوی تر است، زمان حرف زدن و ارتباط برقرار کردن بهتر است، نظرتان در این باره چیست؟

آنهایی هم که این رویکرد را داشتند در اظهاراتشان، حرف های جدیدی می شنویم وقتی آقای مرعشی پیام کوتاهی را بعد از انتخابات بیان می کند و روز شنبه پیام می دهد و تبریک می گوید و در آنجا می گوید که این فرصتی برای بازسازی و تجدید سازمان در درون خودمان است و در عین حال ارتباطمان را با مردم تقویت کنیم. این حرف، حرف جدیدی است که از این دوستان ما شنیده می شود.

برای من تازگی داشت. بنابراین اگر آنها به این نتیجه رسیدند بقیه هم مواضعشان مشخص است اتحاد ملت از قبل اعلام می کرد که ما باید جامعه محور باشیم بقیه هم همین گونه هستد این بهترین فرصتی است که پیش آمد شاید از این طریق همه اصلاح طلبان به هم نزدیک شوند و هیچ انشعابی به وجود نیاید یعنی هم کسانی که دنبال قدرت بودند متوجه شوند که دیگر در قدرت نیستند و قدرت را از دست داده اند از سوی دیگر به این نتیجه برسند که قدرت در میان مردم است که آن را از دست دادند. قدرت اصلاح طلبان در بین مردم بود که از دست دادند نه در حاکمیت.

مشکل حال حاضر اصلاح طلبان رایزنی با قدرت نیست

*در این فرصت بازسازی چقدر رایزنی با حاکمیت ضرورت دارد؟

مشکل حال حاضر اصلاح طلبان رایزنی با قدرت نیست بلکه بر قدرت است دیگر با قدرت فایده ای ندارد. این دوره هیچ جای چشم پوشی و محافظه کاری در رابطه با عملکرد شورای نگهبان باقی نمانده است حتی در صحبت های اخیر رهبری که از انتخابات به عنوان حماسه یاد کردند و تعریف و تمجید کردند باز هم گریزی به عملکرد شورای نگهبان و ردصلاحیت ها زدند بنابراین دیگر باید این را مطالبه کرد دیگر با قدرت معنا ندارد بلکه بر قدرت باید بود و مطالبه کرد یعنی این اصلاحات را انجام دهد و این افتضاحی که به وجود آمده را رفع کند.

همه اینها در جهت تضییع حقوق مردم و شهروندان است شهروند بدین معنا که می خواهد کاندیدا شود هم انتخاب کننده و هم انتخاب شونده در این قضیه آسیب جدی دیدند و در نتیجه کل کشور آسیب دیده است و خواهد دید بنابراین جمهوریت دیگر معنای خود را از دست خواهد داد. آیا حاکمیت، در عملکردش که همین گرایش را نشان می دهد می خواهد انقلاب اسلامی و نتایج آن را محو کند و بشود حکومت اسلامی؟

بنابراین نمی توان رفت با حاکمیت نشست و خصوصی پشت پرده نشست و آنها را مجاب کرد بلکه باید علنی تلاش کرد این کاری است که اصلاح طلبان باید انجام بدهند با توجه به اینکه در عرصه سیاسی، آن رویکرد را همیشه داشتند اما الان به این وضعیت رسیده است شکل مبارزه اصلاح طلبان و تاکتیکشان باید تغییر کند.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها