چرا ماجرای محاکمه روحانی مطرح شد؟
کنشگر سیاسی اصولگرا از چند زاویه موضوع "محاکمه روحانی" رئیسجمهور پیشین و نیز حذف جریان میانهرو در کشور را مورد بررسی و تحلیل قرار داد.
اعتمادآنلاین| محمد مهاجری، فعال سیاسی اصولگرا درباره کنار گذاشته شدن جریان میانهرو با استعفای آملی لاریجانی از شورای نگهبان و در صلاحیت علی لاریجانی، اظهار داشت: با اسم آدمها کار ندارم اما اینکه فرض کنیم جریان متعادلی در کشور از قدرت کنار گذاشته میشود و به جای آن یک جریان تندرو قدرت میگیرد، تصور غلطی نیست و اتفاقی است که در جامعه در حال افتادن است.
به گزارش ایلنا، وی افزود: این حرکت را نیز در راستای یکدست کردن قدرت ارزیابی میکنم. کل داستان را نیز منفی نمیبینم. به هر حال یک جریانی باید به صورت یکدست قدرت دستش باشد تا بتوان ببیند چه کار میتواند بکند و بهانهای برای کار نکردن وجود نداشته باشد.
وی با بیان اینکه این اتفاقی که (یک دست شدن قدرت و قدرت گرفتن تندروها) در حال افتادن است را در کوتاهمدت، غلط نمیدانم و در درازمدت نیز آن را ممکن نمیدانم، چون هیچ اندیشهای قابل حذف شدن نیست؛ همانگونه که اصلاحطلبی حذف نشده اصولگرایی را نیز نمیتوانیم حذف کنیم و اندیشه به ماهو اندیشه قابل حذف شدن نیست، بنابراین این اتفاقی که در حال افتادن است، مقطعی است.
این کنشگر سیاسی اصولگرا درباره اینکه آیا ممکن است آملی لاریجانی از مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز کنار برود، اظهار کرد: سال 1401، سال تغییر اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام است؛ شاید آقای آملی لاریجانی برود اما به نظر میآید که اکنون زمانی است برای ارزیابی اینکه آیا واقعاً مجمع تشخیص مصلحت نظام یک تشکل و تشکیلات کارآمد است یا اینکه واقعاً کارایی خودش را از دست داده است و عملاً در دو کاری که وظیفه انجام آن را دارد، ناتوان است.
وی ادامه داد: یکی در سیاستهای کلی نظام که میبینیم با تغییر دولتها، سیاستها در مقام عمل دستخوش مشکلاتی در راه اجرا میشوند و این نشان میدهد که مجمع فعلا در فرآیند تعیین سیاستهای کلی کارآمد و موفق عمل نمیکند؛ دوم اختلاف بین مجلس و شورای نگهبان است که انقدر این کار با تأخیر انجام میشود که ارزش وجودی آن نابود میشود.
مهاجری درباره اینکه هم در نمایندگان مجلس و هم سیاستمداران برخی خواهان محاکمه روحانی هستند، تصریح کرد: از هر چیزی که در بستر قانون انجام گیرد استقبال میکنم؛ مثلاً از سال 1392 تا به حال بناست آقای احمدینژاد محاکمه شود؛ بارها سخنگوی قوه قضائیه گفته است که پرونده در حال بررسی است اما معلوم است که هیچ خبری نیست. ای کاش این اتفاق آن زمان انجام میشد، آقای روحانی نیز دومین نفر میبود و آقای رئیسی نیز سومین باشد، اشکالی ندارد.
وی با تاکید بر اینکه هر چیزی که در بستر قانون باشد هیچ ایرادی ندارد، یادآور شد: اما دستکم یکی از نمایندگان که چنین حرفی را زده بود از شهری با جمعیت 180 هزار نفر واجد شرایط رای دادن، 29 هزار رای آورده بود؛ نمایندهای که در شهر خودشان نیز یک اقلیت بسیار ضعیفی به آن رای دادهاند، وقتی خواهان محاکمه یک رییسجمهور با 24 میلیون رای میشود، حتماً یک جای کار عیب دارد.
این روزنامهنگار اصولگرا خاطرنشان کرد: برخی از این نمایندگان به خاطر این که خودشان را مطرح کنند، چنین چیزی را مطرح میکنند. میگویند یک نفر به دیگری گفت هر کاری میکنم معروف نمیشوم، آن فرد به او مشورت داد و گفت آب زمزم را آلوده کن مشهور میشوی. اما اگر قانون اجرایی شود من شخصا خیلی خوشحال میشوم که آقای روحانی در یک دادگاه علنی محاکمه و همه موضوعات مطرح شود؛ چه بهتر که آقای روحانی اولین نفری باشد که این تابو را که روسای جمهور باید پاسخگو باشند که در دوران قدرت چه کردهاند، بشکند. اما اگر نوبتی باشد خیلی آدمها در نوبت داریم که باید محاکمه شوند و نگران آن هستم که وقتی موضوع مطرح میشود افراد و افکار عمومی در جامعه در ذهنشان دهها و صدها مسئولی را پیدا کنند که باید محاکمه شوند. اگر قرار باشد چنین روالی را شروع کنیم، جامعه قطعاً اقناع نخواهد شد. کسی که جلوتر از آقای روحانی باید محاکمه شوند، احمدینژاد و همچنین بسیاری از اصلاحطلبان و اصولگرایان هستند.
وی تاکید کرد: خیلی از چیزهایی که اکنون در مورد محاکمه آقای روحانی مطرح میکنند به خاطر پوشاندن ناکارآمدی برخی از افراد است، وقتی موضوع آقای روحانی را مطرح میکنند یعنی غیرقانونی بودن شهرداری آقای زاکانی را میپوشانند، یک فضای سیاسی درست میکنند که اینها پوشانده شود. همچنین داستان املاک نجومی آقای قالیباف را مخدوش میکنند.
این تحلیلگر سیاسی اصولگرا بیان کرد: افراد دیگری هم بودند که تخلفات ریز و درشت هم داشتند که آنها مطرح نمیشوند، بالاخره پرونده هلدینگ یاس و متخلفان آن کجاست؟ این پرونده متهمانی دارد. چرا پرونده مفتوح نمیشود؟ کسانی که محاکمه آقای روحانی را مطرح میکنند یکی از اهدافشان این است که پروندههای کلان و بزرگی که خاموش مانده همچنان در محاق فراموشی بماند.
دیدگاه تان را بنویسید