کد خبر: 513990
|
۱۴۰۰/۰۶/۲۲ ۱۱:۴۵:۰۰
| |

محمدرضا تاجیک مشاور رئیس دولت اصلاحات نوشت:

کنون با خرد باید انباز گشت/ بسیاری تدبیرگران جامعه امروز ما، جز در مواقع «عطسه»، اهل صبرکردن، و جز در مواقع «زور خیلی پرزور»، اهل گامی به عقب برداشتن، نیستند/ شاید باید چشم‌ها را شست و به «سیاست» و «مواجهه» و «مقابله» و «قدرت» و «تفوق» و «پیروزی» و «شکست

شاید باید چشم‌ها را شست و به «سیاست» و «مواجهه» و «مقابله» و «قدرت» و «تفوق» و «پیروزی» و «شکست» و «عزت» و «ذلت» طور دیگر نگریست، شاید باید با پس‌رفتن پیش رفت، شاید باید، به‌قول لائوتزو، بدون رقابت غلبه کرد، بدون سخن‌گفتن پاسخ داد، در بی‌عملی عمل کرد، و با نرمی بر سختی فائق آمد.

کنون با خرد باید انباز گشت/ بسیاری تدبیرگران جامعه امروز ما، جز در مواقع «عطسه»، اهل صبرکردن، و جز در مواقع «زور خیلی پرزور»، اهل گامی به عقب برداشتن، نیستند/  شاید باید چشم‌ها را شست و به «سیاست» و «مواجهه» و «مقابله» و «قدرت» و «تفوق» و «پیروزی» و «شکست
کد خبر: 513990
|
۱۴۰۰/۰۶/۲۲ ۱۱:۴۵:۰۰

اعتمادآنلاین| محمدرضا تاجیک از تئوریسین‌های جریان اصلاحات در ادامه ارائه راهکارهای خود برای اداره کشور در روزنامه اعتماد نوشت:

یک

لائوتزو، حدود پانصد و پنجاه سال قبل از میلاد مسیح، در کتاب «تائو تِ چینگ» می‌نویسد:

در میان سرداران مثلی هست که می‌گوید:

«قبل از اولین حرکت بهتر است صبر کنید و خوب اوضاع را بررسی کنید،

قبل از یک متر پیشروی بهتر است هزار متر عقب‌نشینی کنید.»

این یعنی پیشروی بدون جلو رفتن،

و عقب راندن بدون استفاده از ابزار جنگی.

هیچ شکستی بدتر از دست‌کم‌گرفتن دشمنان نیست.

دست‌کم گرفتن دشمن یعنی این‌که تصور کنیم او بد است

به این ترتیب، سه گنج خود (سادگی، شکیبایی، شفقت) را نادیده می‌گیرید،

و به دشمن خویش تبدیل می‌شوید.

وقتی دو نیروی قوی رودرروی هم قرار می‌گیرند،

پیروزی از آن کسی است که می‌داند چگونه تسلیم شود.

دو

می‌دانم که این توصیه‌های عقلایی لائوتزو (به‌ویژه توصیه آخر ایشان)، در میان بسیاری از اصحاب تصمیم و تدبیر کلان امروز ما، خریداری ندارد، و می‌دانم بسیاری از تنش‌ها و ستیزش‌های بیرونی ما، دقیقا ناشی از نشت و رسوب باورداشتی کژ و وارونه - نسبت به آموزه‌های لائوتزو - در اعماق نگاه و احساس و اعتقاد این عده از اربابان قدرت است. اما بگذارید در عالم بی‌گوش و بی‌هوش و بی‌مخاطب خود، خوانشی درون‌ماندگار از این آموزه‌های لائوتزو داشته باشیم.

نمی‌دانم چرا، اما می‌دانم به هر علت تاریخی، فرهنگی، شخصیتی، اعتقادی، سیاسی و... بسیاری تدبیرگران جامعه امروز ما، جز در مواقع «عطسه»، اهل صبرکردن، و جز در مواقع «زور خیلی پرزور»، اهل گامی به عقب برداشتن، نیستند. «بدون تامل و محابا و محاسبه به جلو راندن» در نزد آنان، هم تاکتیک است و هم استراتژی. در فهم و باور ایشان، جواب هر «های»، «هوی» است و جواب هر «هجمه»ای، «هجمه»ای سخت و سنگین‌تر. اینان بر سنت قدما و قدمایی خویش که بدانان می‌آموزد: «چون هر که باد در سر دارد سر به باد دارد»، «هر آن کهتر که با مهتر ستیزد، چنان افتد که هرگز برنخیزد»، «مشت به درفش زدن است»، «غایت جهل بود مشت زدن سندان را»، «پنجه با شیر و مشت با شمشیر زدن کار خردمندان نیست»، «دریدن نشیمن خود، با درآویختن با شاخ گاو عقلایی نیست»، «با دم شیر بازی کردن شرط عقل نیست»، «آدم یک پیراهنه با آدم دو پیراهنه نمی‌تواند در بیفتد»، «ابله آن کس که به خواری جنگ با خارا کند»، «پنجه با ساعد سیمین چو نیندازی به»، «نیاید ز صد مورچه فعل ماری»، «با بدان آن به که کم گیری ستیز، چون نداری ناخن درنده‌تیز»، ... خط بطلانی کشیده‌اند و بر این نظر شده‌اند که: «می‌رود/می‌کنیم میخ آهنین بر سنگ».

در اصطلاح «تئوری بازی‌ها»، حکم اینان، همواره حکم آن بازیگر بازی «بزدل» است که فرمان ماشین خود را کنده و بیرون انداخته‌‌، به امید آنکه بازیگر مقابل مرعوب و تسلیم شود - بی‌خیال اینکه ماشین آنان ژیان است و ماشین بازیگر مقابل تریلی هیجده چرخ. اینان، حتی برخلاف توصیه سعدی که: «باش تا دستش ببندد روزگار / پس به کام دوستان مغزش برآر»، اصلا حال و حوصله گذر و اقتضای روزگار ندارند و برآنند تا چرخش روزگار را نیز، با ضرب‌آهنگ چرخ و چرخش خود رقصان کنند.

بی‌تردید، با آنچه گفتم، مرادم فراخواندن اصحاب تصمیم و تدبیر به نوعی زبونی و خواری و سازگاری منفعلانه نیست، بلکه برعکس، می‌خواهم آنان را به «مواجهه»و «مقابله»ای معقول و مقبول و ممکن فراخوانم که مستلزم «یک گام به جلو، چند گام به پس» نباشد، و می‌خواهم آنان را به «سیاست» به‌مثابه علم و دانش «ممکنات» (در شرایط ناممکن) فراخوانم، و بگویم در پس و پشت تمامی این امثال و حکمی که گذشتگان به‌ما ارزانی داشته‌اند، نوعی حکمت و عقلانیت و سیاست معطوف به عزت نهفته است. پس، شاید باید چشم‌ها را شست و به «سیاست» و «مواجهه» و «مقابله» و «قدرت» و «تفوق» و «پیروزی» و «شکست» و «عزت» و «ذلت» طور دیگر نگریست، شاید باید با پس‌رفتن پیش رفت، شاید باید، به‌قول لائوتزو، بدون رقابت غلبه کرد، بدون سخن‌گفتن پاسخ داد، در بی‌عملی عمل کرد، و با نرمی بر سختی فائق آمد: لائوتزو می‌گوید:

انسان، نرم و لطیف زاده می‌شود

و به هنگام مرگ خشک و سخت می‌شود.

گیاهان هنگامی که سر از خاک بیرون می‌آورند نرم و انعطاف‌پذیرند

و به هنگام مرگ خشک و شکننده.

پس هرکه سخت و خشک است

مرگش نزدیک شده

و هرکه نرم و انعطاف‌پذیر

سرشار از زندگی است.

سخت و خشک می‌شکند.

نرم و انعطاف‌پذیر باقی می‌ماند.

او در جای دیگر می‌گوید:

هیچ‌چیز در این جهان

چون آب، نرم و انعطاف‌پذیر نیست.

با این حال برای حل‌کردن آنچه سخت است

چیز دیگری یارای مقابله با آب را ندارد.

نرمی بر سختی غلبه می‌کند

و لطافت بر خشونت.

همه این را می‌دانند

ولی کمتر کسی به آن عمل می‌کند.

بگذارید مطلب خود را با این گفته سعدی در «نصیحه‌الملوک» به پایان ببریم که: تا دفع مضرت دشمن به نعمت می‌توان کرد، خصومت نتوان کرد که خون از مال شریف‌تر است.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها