کد خبر: 526017
|
۱۴۰۰/۰۹/۱۸ ۰۸:۱۴:۰۰
| |

دیدار هیات‌رییسه جبهه اصلاحات ایران با سید محمد خاتمی / «انتخابات»، تنها عرصه سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبان نیست

اصلاح‌طلبان به این نتیجه رسیده‌اند که «انتخابات»، تنها عرصه سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبان نیست و اصلاح‌طلبان باید علاوه بر «اصلاحات دولت‌محور و قدرت‌محور» که این سال‌ها به آن نظر داشته‌اند، «اصلاحات جامعه‌محور» را نیز مدنظر داشته و حتی تمرکز بیشتر خود را بر این راهبرد متمرکز کنند.

دیدار هیات‌رییسه جبهه اصلاحات ایران با سید محمد خاتمی / «انتخابات»، تنها عرصه سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبان نیست
کد خبر: 526017
|
۱۴۰۰/۰۹/۱۸ ۰۸:۱۴:۰۰

اعتمادآنلاین| هیات‌رییسه جبهه اصلاحات ایران و روسای کمیته‌های این جبهه با رییس دولت اصلاحات دیدار کرده است. این را سخنگوی جبهه اصلاحات گفته و با اشاره به آنچه در این دیدار و در جریان گفت‌وگوهایی که در جلسه اصلاح‌طلبان با سیدمحمد خاتمی مطرح شده، به تشریح اهداف و راهبردهای آینده این جریان سیاسی پرداخته است.

به گزارش روزنامه اعتماد، آذر منصوری در بخشی از این توضیحات با اشاره به دو راهبرد اصلاحاتی که طی ماه‌ها و سال‌های گذشته همواره ازجمله مباحث عمده در این جریان سیاسی بوده، حالا می‌گوید اصلاح‌طلبان به این نتیجه رسیده‌اند که «انتخابات»، تنها عرصه سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبان نیست و اصلاح‌طلبان باید علاوه بر «اصلاحات دولت‌محور و قدرت‌محور» که این سال‌ها به آن نظر داشته‌اند، «اصلاحات جامعه‌محور» را نیز مدنظر داشته و حتی تمرکز بیشتر خود را بر این راهبرد متمرکز کنند. هرچند به ‌گفته سخنگوی جبهه اصلاحات، این دو، در تضاد با یکدیگر نبوده، بلکه در تلازم باهم می‌توانند مسیر پیش ‌روی جریان اصلاحات و اصلاح‌طلبان را تعیین کنند.

«انتخابات 1400» شاید از ناگوارترین تجارب انتخاباتی اصلاح‌طلبان باشد و اگر کنشگران و نیروهای منتسب به این گفتمان سیاسی سال‌های بعد به آنچه در جریان این انتخابات گذشت، بازگردند و به هر ترتیب بخواهند سیر رویدادها و تحولات انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم و شورای شهر ششم را مرور کنند، احتمالا بعضی از تلخ‌ترین تجارب و خاطرات سیاسی‌شان را از نظر می‌گذرانند. تجارب و خاطراتی که البته دست‌کم بخشی از آنها پیشاپیش، پیرو آنچه در جریان انتخابات اسفندماه 98 به‌ منظور تشکیل مجلس یازدهم رقم خورد، قابل پیش‌بینی بود و به این ترتیب اصلاح‌طلبان در حالی از نیمه نخست 99 خود را برای انتخاباتی که قرار بود واپسین جمعه بهار 1400 برگزار شود، آماده می‌کردند که تجربه ردصلاحیت گسترده کاندیداها و حتی نمایندگان اصلاح‌طلب در انتخابات مجلس یازدهم را پشت سر گذاشته و می‌دانستند اگر شرایطی دشوارتر از آنچه در جریان انتخابات اسفندماه 98 از سر گذرانند، پیش‌روی‌شان قرار نگیرد، در بهترین حالت با محدودیت‌های مشابه در انتخابات خردادماه 1400 روبرو خواهند بود؛ حال آنکه اگر در انتخابات اسفندماه 98، رقابت روی کاغذ بر سر 290 کرسی پارلمان بود و باتوجه به ردصلاحیت گسترده کاندیداهای نزدیک به این جریان سیاسی، در عمل امکان رقابت برای اصلاح‌طلبان تنها درمورد درصدی اندک از این کرسی‌ها وجود دارد، در انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 اساسا رقابت بر سر یک جایگاه است و آنان در حالی با ردصلاحیت هر 9 گزینه موردنظرشان مواجه شدند که از ماه‌ها پیش بسیاری از ناظران معتقد بودند صاحب آن کرسی و جایگاه ریاست‌جمهوری کسی نیست مگر ابراهیم رییسی و تنها در شرایطی می‌توان در این احتمال قریب به یقین تردید کرد که او خود حاضر به ورود به صحنه نشود. هرچند در آن شرایط هم باز از آنجا که اصلاح‌طلبان اساسا کاندیدایی در صحنه نداشتند و پس از ناکامی در اقناع ظریف برای ورود به صحنه رقابت، شاهد ردصلاحیت هر 9 کاندیدای موردنظرشان ازجمله اسحاق جهانگیری، معاون اول رییس‌جمهوری مستقر، مسعود پزشکیان نماینده وقت مجلس و نایب‌رییس مجلس پییشین با سابقه وزارت در دولت اصلاحات و البته سیدمصطفی تاجزاده و برخی دیگر از چهره‌های شاخص بودند.


این اما به‌ واقع تنها مشکل آنها نبود. چه آنکه اگرچه اصلاح‌طلبان هیچ کاندیدایی در صحنه رقابت انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 نداشتند اما آنها همان‌طورکه پیشاپیش می‌دانستند با ردصلاحیت حداکثری روبرو خواهند بود و نیز به این مهم واقف بودند که در صورت ورود رییسی به صحنه، نه گزینه‌های موردنظر آنها و نه حتی دیگر اصولگرایانی که برخلاف اصلاح‌طلبان به هیچ عنوان نگران ردصلاحیت نبودند، شانسی نخواهد داشت، این را هم می‌دانستند که اگر این وضع حاکم نبود و فارغ از ورود یا عدم ورود رییسی، دیگر تحولات مطابق پیش‌بینی قبلی رقم نمی‌خورد و آنان می‌توانستند با بهترین کاندیدای‌شان وارد گود رقابت انتخابات شوند، باز این احتمال بسیار قوی است که بازنده انتخابات باشند؛ چه آنکه اوضاع و احوال جامعه نسبت ‌به آنچه در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری و مجلس قبل در سال‌های 92، 94 و 96 شاهد بودند، متفاوت است و دیگر خبری از آن حماسه‌های انتخاباتی و حمایت‌های مردمی و آرامی میلیونی‌شان در سبد رای اصلاحات نیست. آنان از مدت‌ها پیش از انتخابات خردادماه 1400 و حتی از ماه‌ها پیش از انتخابات اسفندماه 98 می‌دانستند که جامعه و پایگاه اجتماعی‌شان به‌شدت آسیب دیده و بی‌تعارف اینجا و آنجا از این یافته منطبق با واقعیت سیاسی بیرونی سخن می‌گفتند.


اصلاح‌طلبان که پس از یک رقابت دشوار انتخاباتی، حماسه 24 خرداد 92 را رقم زده و بعد اوج قدرت پایگاه اجتماعی‌شان را در حماسه 7 اسفند 94 رقم زدند، اگرچه از رقابت انتخاباتی 29 اردیبهشت 96 نیز به عنوان طرف پیروز خارج شده و موفق به تمدید 4 ساله ریاست‌جمهوری کاندیدای موردنظرشان شده بودند اما از همان سال 96 و همین که بهار و تابستان خوش آن سال گذشت و نوبت به فصل سرد سال رسید، همین که پاییز سرآمد و زمستان از راه رسید، هنوز دهه نخستِ نخستین ماه زمستان را پشت سر نگذاشته، دریافتند که ادامه مسیر را باید به‌ نحوی دیگر و بدون آن حمایت پرشور و مقتدرِ مردمی طی کنند. روندی که در ادامه با توجه به تشدید نارضایتی‌ها از نیمه دوم سال 98 و اوج‌گیری اعتراضات از آبان‌ماه 98 تا دی‌ماه آن سال، درحالی گام در رقابت انتخابات مجلس یازدهم در اسفندماه 98 می‌گذاشتند که نیروهای سیاسی که باید در قامت کاندیداهای این جریان سیاسی وارد گود می‌شدند، لشکری زخم‌خورده از نظارت استصوابی بود که امکان بستن لیست انتخاباتی را از اصلاح‌طلبان سلب می‌کرد و پایگاه اجتماعی و شهروندانی که قرار بود در صورت ورود به انتخابات به لیست اصلاح‌طلبان رای بدهند، ناامیدتر از آن بود که اساسا بخواهد پای صندوق رای حاضر شود. این شد که آنان تصمیمی دیگر گرفتند و گفتند حال که کاندیدای درخوری برای بستن لیست انتخاباتی نداریم، پس لیست انتخاباتی در کار نخواهد بود و مردم و رای‌دهندگان هم آنچه صلاح می‌دانند، می‌کنند. سیاستی که با توجه به تمدید این اوضاع تا انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم در خردادماه 1400، باز تجویز شد و اصلاح‌طلبان که کاندیدایی در صحنه نداشتند، گفتند که برای‌شان تفاوتی میان 7 گزینه موردنظر شورای نگهبان نیست.این اما صرفا بخشی از سیاست انتخاباتی «جبهه اصلاحات ایران» در این دو انتخابات بود.

سیاست و راهبردی که در هر دو انتخابات از جانب این نهاد بالادستی درجریان اصلاحات تصویب و اعلام شد، در عین حال بخش دومی داشت که به باور بسیاری از ناظران یکسر در تعارض با بخش نخست و درون‌مایه این راهبرد انتخاباتی بود و آن، اینکه احزاب عضو این جبهه سیاسی نیز همچون شهروندان و پایگاه اجتماعی جبهه اصلاحات مختارند هر آنچه می‌خواهند به انجام برسانند؛ حتی اگر این سیاست و راهبرد انتخاباتی احزاب، یکسر در تعارض با راهبرد جبهه اصلاحات بود. راهبردی دوگانه که در ادامه بار دیگر بحث از دوگانه دیگری را در فضای سیاسی - رسانه‌ای داغ کرد و آن، اینکه اصلاح‌طلبان باید از دو نوع اصلاحات «دولت‌‌محور» و «جامعه‌محور»، یکی را برگزیده و در آن مسیر گام بردارند. منتقدان می‌گفتند اصلاح‌طلبان همواره تمامی اهداف و برنامه‌های اصلاح‌طلبانه‌شان را به «انتخابات» گره زده و پیشبرد هر راهبرد اصلاحات را به حضور در قدرت از مسیر انتخابات موکول می‌کنند. حال آنکه می‌توانند اصلاحات را از طریق تقویت رابطه با جامعه و اثرگذاری بر قدرت از این مسیر دنبال کنند. به‌خصوص آنکه حالا نه‌تنها حاکمیت، چندان تمایلی به حضور اصلاح‌طلبان در قدرت ندارد، بلکه مردم هم دیگر همچون گذشته حاضر به حمایت تام و تمام انتخاباتی از آنان نیست و اساسا همین دلخوری عمومی از این جریان سیاسی کافی است که اصلاح‌طلبان با تجدیدنظر در سیاست‌گذاری و راهبردهای فعالیت سیاسی- مدنی جریان اصلاحات، از «اصلاحات دولت‌محور» دور شده و به سوی «اصلاحات جامعه‌محور» گام بردارند.

پیشنهادی که البته همان‌طورکه طرفدارانی چشمگیر درون و بیرون جریان اصلاحات داشت، مخالفانی هم داشت و درنتیجه طی ماه‌های گذشته شاهد آن بحث و گفت‌وگوی درون‌گفتمانی گسترده میان اصلاح‌طلبان و درباره اصلاح‌طلبان بودیم. بحثی که البته تا به امروز به نتیجه‌ای مشخص نرسیده اما طی حدود یک ماه اخیر، پیرو تحولاتی که راس چند حزب شاخص جریان اصلاحات رقم خورد و جابه‌جایی نیروها در نظام مدیریتی این احزاب باعث شد که برخی ناظران از این بگویند که ظاهرا اصلاح‌طلبان درون خود به تفاهمی در این راستا رسیده و اگرچه صراحتا سخنی له یا علیه هیچ‌کدام از دو راهبرد اصلاحات «جامعه‌محور» و «دولت‌محور» به عنوان راهبرد عملیاتی آینده جریان اصلاحات نگفته‌اند اما همین تحولات ازجمله تغییر دبیر کل احزاب اتحاد ملت و به‌خصوص کارگزاران سازندگی، نشانه‌ایست از اینکه آنان به تصمیم رسیده و تصمیم‌شان هم همان حرکت از «اصلاحات دولت‌محور» به سوی «اصلاحات جامعه‌محور» است.

آنچه اما حالا از مجموعه صحبت‌های سخنگوی جبهه اصلاحات درباره آنچه در نشست اخیر هیات‌رییسه این جبهه با رییس دولت اصلاحات دستگیرمان می‌شود این است که اصلاح‌طلبان اگرچه ظاهرا به نتایجی در این بحث رسیده‌اند اما این نتیجه و خروجی، لزوما انتخاب یکی از این دو نوع راهبرد اصلاحاتی نیست و آنان - همان‌طورکه در سخنان اخیر سیدمحمد خاتمی ازجمله پیامی که برای کنگره اخیر حزب اتحاد ملت صادر کرد، می‌بینیم- راه میانه را برگزیده و بر این باورند که ضمن حرکت به سوی «اصلاحات جامعه‌محور» و اولویت دادن به نگاه جامعه به این جریان سیاسی به‌منظور بازسازی و ترمیم پایگاه اجتماعی آسیب‌دیده جریان اصلاحات، همچنان می‌توانند نیم‌نگاهی به «اصلاحات دولت‌محور» داشته باشند تا اگر شرایط برای حضورشان در قدرت فراهم بود، از این ظرفیت نیز استفاده کنند اما اگر چنین نبود -که در حال حاضر چنین نیست- پروژه اصلاحات را متوقف نساخته و مسیرشان را دنبال کنند.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها