کد خبر: 547448
|
۱۴۰۱/۰۱/۲۷ ۰۸:۳۷:۴۴
| |

فیاض زاهد، تحلیگر مسائل سیاست خارجی:

بیش از هر زمان دیگری نیازمند درک وضعیت سیاست‌ داخلی و خارجی هستیم

یک تحلیلگر مسائل سیاسی نوشت: وضعیت در اطراف‌مان خیلی خوب نیست. بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازبینی و دقت در درک وضعیت سیاست‌های داخلی و خارجی خویش هستیم.

بیش از هر زمان دیگری نیازمند درک وضعیت سیاست‌ داخلی و خارجی هستیم
کد خبر: 547448
|
۱۴۰۱/۰۱/۲۷ ۰۸:۳۷:۴۴

فیاض زاهد، روزنامه نگار و تحلیلگر مسائل سیاسی طی یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: با نگاهی به تحولات شتابنده منطقه‌ای و بین‌المللی، شاهد تغییرات مهمی در منطقه و جهان هستیم. دولت عمران خان سقوط کرده است. هنوز ابعاد و برنامه‌های این تغییر را نمی‌دانیم. بسیاری از هواداران وی امریکا را مسوول این کار می‌دانند. در افغانستان تلاش برای ایجاد دوئیت و تنفر اجتماعی از ایران در حال کار است. دورنمای روشنی از مذاکرات ایران و عربستان مشاهده نمی‌شود. اگر هم مقامات ایران و عربستان چیزی می‌گویند به لفاظی‌های کم اثر شباهت دارد. در مقایسه با سال قبل، موقعیت سیاسی‌مان در عراق پسرفت داشته است. دولت آذربایجان بی‌پرواتر و گستاخ‌تر درصدد اعلام برنامه‌های راهبردی خود در جهت گسترش پیوندهای سیاسی و امنیتی با اسراییل است. این دولت ابایی هم ندارد که این تصمیم را اعلام کند. در همین راستا ترکیه اعلام کرده که روابط بلندمدت و مستحکم خود با رژیم اشغالگر را در ماه آینده وارد مرحله جدیدی خواهد کرد. بسیاری از کشورهای محور شورای همکاری خلیج‌فارس ذیل پروژه ابراهیم روابط سیاسی با اسراییل را عملی کرده یا به صورت دوفاکتو این قبح شکسته شده است. روسیه در باتلاق اوکراین گیر افتاده است. تصویر روسیه در اذهان جامعه بین‌الملل از دو جهت ترک برداشته. ماشین رسانه‌ای غرب بلایی بر سر روسیه آورده که تا 10 سال آینده نیز نمی‌تواند تصویر زشت و سیاه ایجاد شده را ترمیم کند. هر چند در این ترفند رسانه‌ای، رهبران متوهم روسیه بیش از همه عوامل موثرند. آنها در دامی افتادند که خود بیش از دیگران در ایجاد این ببر پوشالی سهم داشتند. روسیه قربانی تصویر روتوش خورده از قدرت خویش شد. داستان و روایت جنگ به ضرر روسیه نوشته شد و حتی اگر آنها کی‌یف را هم تصرف کنند -که محال به نظر می‌رسد- بازنده جنگ در اذهان عمومی شده‌اند. 

مشکل دوم برای روسیه فارغ از تخریب وجهه، بی‌اعتبار شدن قدرت نظامی و اثرگذاری در تحولات آینده است. کافی است به اخبار غرق شدن رزم‌ناو مسکو نظری بیندازیم. این وضعیت بی‌شباهت به اتفاقی که در سال 1905 برای سربازان روسیه افتاد نیست. مهم‌ترین تاثیرش در کوتاه‌مدت، ضعف اعتماد به‌نفس و بی‌اعتمادی و خیانت به رهبران کرملین خواهد بود. مضافا تحریم‌های شرکا و الیگارش اطراف پوتین، حلقه متحدان و مگسان دور شیرینی را با تردید و ابهام مواجه می‌کند. برای سال‌ها روسیه در دام تحریم‌ها گرفتار خواهد ماند. نه امریکا و نه اروپا اجازه بیرون آمدن از دام نخوتی که پوتین برای مردمش تدارک دید، نخواهند داد. 

این موضوع بر سرشت سیاست در ایران هم تاثیر خواهد گذاشت. مقوله سیاست و قدرت، باور عقیم بودن آن است. اینک بسیاری می‌دانند روسیه دیگر اسب برنده نیست. این برای اصحاب خردورزی هوشیارانه و پشت پرده، پیامدهای فراوانی خواهد داشت. به تدریج نشانه‌های آن را در آینده خواهیم دید. 

به این مجموعه که می‌نگریم درمی‌یابیم، وضعیت در اطراف‌مان خیلی خوب نیست. بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازبینی و دقت در درک وضعیت سیاست‌های داخلی و خارجی خویش هستیم. 

ایران به دلیل هوش تاریخی و میراث هویتی، در بزنگاه‌ها حتی به صورت غریزی نیز خود را محفوظ می‌دارد. آن هوش تاریخی هنوز در این سرزمین وجود دارد. اما خطر بیخ گوش‌مان است. اگر در داخل کمربندهای‌مان را نبندیم و با اتخاذ یک سیاست مردمی-‌ ملی و همه‌جانبه از همه ظرفیت‌های ملت خود سود نبریم، فردا محل پشیمانی خواهد بود. 

متاسفانه وضعیت در داخل هم چندان تعریفی ندارد. دولتی که بر سر کار آمده با کمترین درصد پشتیبانی ملی رای آورده -هر چند متولیان امر هیچ نیازی هم به تشکیل چنین شکلی از دولت نداشتند- اگر انتخابات آزادانه و عادلانه‌تری برگزار می‌شد، باورم آن است که آقای رییسی رییس‌جمهور می‌شد. آنچه رخ داد بیشتر ظلم به ایشان بود، اما پشتوانه دولتش را نزد افکار عمومی و قدرت‌های خارجی تضعیف کرد. 

اعتماد اجتماعی به شکل گسترده‌ای دچار تخریب شده است. ماشین تخریب تندروها و متولیان امنیتی بیشتر شخصیت‌ها و نهادهای مرجع را نابکار و بی‌اعتبار کرده‌اند. برخی شاید این اقدام را خدمت به نظام دانسته‌اند، در حالی که چنین نیست. عالی‌ترین مرجع سیاسی نظام، رهبری انقلاب در همراهی با مراجع مستقل و نهادهای مرجع از قدرت اثرگذاری افزون‌تری برخوردار بود. این عناصر در روزهای ابتلا می‌توانند عصای دست نظام باشند. اما به شکل غیرقابل باوری این خودتخریبی صورت گرفت. این خودتخریبی تنها در سطح رهبران و نخبگان سیاسی و دینی باقی نماند. ماشین تخریب ارزش‌های ملی، برای هیچ دسته و گروهی اعتبار نگذاشت. ما به شکل وحشتناکی به تخریب خویش دست زدیم. نه معلم، نه روحانی، نه شاعر و نه نویسنده، نه بازنشسته و نه شاغل، نه پزشک و نه راننده... هیچ‌کس در دامنه اعتبار و وجاهت عمومی باقی نماند. نمی‌توانم حجم بلایی را که بر سر خود آورده‌ایم باور کنم. تجربه‌های تاریخی می‌گوید وقتی ملتی به چنین مرحله‌ای می‌رسد، فقط خدا باید یاری کند تا بتواند ثبات و ماندگاری خویش را حفظ کند. لذا مرا امید آن است که همان میراث برشمرده به وقت مصیبت به داد رسد. 

در کنار همه این عوامل ناهنجار در حوزه بین‌المللی و داخلی، هنوز رگه‌هایی از امید و بالندگی وجود دارد. به برخی از آنها می‌توان اشاره کرد. 

مردم ایران براساس اکثر پویش‌های مطالعاتی، همچنان به تغییرات و اصلاحات داخلی و کم‌هزینه بی‌اعتنا نیستند. سطح مطالبات بیش از آنکه خواهان تغییرات سیاسی کلان باشد، معتقد به امکان ترمیم و افزایش سطح کارایی سیستماتیک است. 

با کاهش شاخص ناامیدی، همچنان می‌توان به صورت نمادین به برخی اقدامات امیدآفرین که چندان هزینه‌زا هم نیستند، دست زد. اقداماتی که برخی بنیادی و تعدادی نیز نمادین هستند، اما حامل پیام‌های روشن سیاسی و اجتماعی هستند. مثلا اعلام عفو عمومی و دعوت از ایرانیانی که سال‌هاست به کشور نیامده‌اند. به نتیجه رسیدن مذاکرات برجام و بازگشت ثبات به بازار، دعوت از سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی، رونق گردشگری با اصلاح قوانین، تصویب FATF، بازگشت فردوسی‌پور به تلویزیون، ورود بانوان به ورزشگاه‌ها، کنترل افسارگسیخته قیمت‌ها، تغییر ائمه جمعه حاشیه‌ساز - مثل علم‌الهدی در مشهد و امام جمعه اصفهان و...- ترمیم کابینه دولت و بهره‌وری از شخصیت‌های متخصص و باسابقه...

ادامه روند بهبود قوه قضاییه که در دوره جناب اژه‌ای با بارقه‌های امید همراه شده. هر چند تا وضعیت ایده‌آل فاصله زیادی دارد. تغییر ترکیب مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای نگهبان با استفاده از چهره‌های میانه و مورد اجماع. اصلاح سیاست فرهنگی و سیاسی در رسانه ملی. به این فهرست می‌توان بسیاری اولویت‌های سخت و ساده را نیز افزود. 

اما می‌دانم؛ 

 بسیاری از شما خواهید گفت چه دل خوشی داری! اگر قرار بود امورات بدین شکل اصلاح شود که کار به اینجا نمی‌رسید. اصلا برخی مقامات جمهوری اسلامی طرفدار قاعده مرغ یک پا دارد، می‌باشند. آنها معتقدند اگر الف را بگوییم باید تا ی هم برویم. پس از اول در برابر هر تغییری حتی کوچک می‌ایستیم تا پیام ضعف و تغییر به مخاطب ندهیم. 

من هم اینها را می‌دانم. اما این را هم می‌دانم که این انسان نیست که همیشه تاریخ را تغییر می‌دهد، گاهی هم تاریخ انسان را وادار به تغییر می‌کند. چه بسیار دولت‌ها و مردمانی بوده‌اند که با خود گفتند کاش زودتر چنین می‌کردیم. از سویی تغییر نشان ضعف نیست. نشانه قدرت ماندگاری و تحمل ریسک مثبت برای نیل به افق‌ها و فرصت‌های بهتر است. وضعیت برشمرده منطقه و تحولات جنگ روسیه و اوکراین، فرصت‌های بی‌بدیلی در اختیارمان قرار داده است. بیاییم با حق انتخاب و هوشمندی برای ایران و آینده کشور از آنها بهره بریم. این فرصت مناسبی برای دولت آقای رییسی هم هست. در چنین اتفاقی بیشترین اعتبار متوجه دولت انقلابی خواهد شد. امیدوارم که قدر بداند، چون بعید می‌دانم فردا بهتر از امروز باشد.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها