کد خبر: 547902
|
۱۴۰۱/۰۱/۳۰ ۰۸:۲۸:۰۴
| |

احمد زیدآبادی، تحلیلگر مسائل سیاسی:

آنچه حاکمیتِ اصولگرایان را تهدید می‌کند بخش مهمی از پایگاه اجتماعی آن هاست

اکنون روشن شده است که آنچه حاکمیتِ اصولگرایان را تهدید می‌کند نه اصلاح‌طلبان، نه معترضان، نه براندازان، نه قدرت‌های خارجی، بلکه بخش مهمی از پایگاه اجتماعی خودِ آنان است.

آنچه حاکمیتِ اصولگرایان را تهدید می‌کند بخش مهمی از پایگاه اجتماعی آن هاست
کد خبر: 547902
|
۱۴۰۱/۰۱/۳۰ ۰۸:۲۸:۰۴

احمد زیدآبادی، تحلیلگر مسائل سیاسی طی یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: با همسو شدن نهادهای حاکم در انتخابات ریاست‌جمهوری سال گذشته، اکنون روشن شده است که آنچه حاکمیتِ اصولگرایان را تهدید می‌کند نه اصلاح‌طلبان، نه معترضان، نه براندازان، نه قدرت‌های خارجی، بلکه بخش مهمی از پایگاه اجتماعی خودِ آنان است.

داستان در واقع از دولت اصلاحات آغاز شد؛ زمانی که اصولگرایان برای حذف یا تضعیف رقبای اصلاح‌طلب خود درصدد تدوین ایدئولوژی تند و تیزی برای بسیج حامیان‌شان علیه رقیب سیاسی خود برآمدند. ایدئولوژی مورد نظر آنان که عمدتا توسط شیخ محمدتقی مصباح‌یزدی در مراسم نماز جمعه تهران ایده‌پردازی و ترویج شد، فقط «اصلاح‌طلبان» را هدف قرار نداد، بلکه به صورتِ مرامی «ضدِ اصلاح» در آمد. آنان به تمسک به آیه «واِذا قیلً لهُم لاتُفسِدوا فِی‌الارض قالوا اِنما نحنُ مُصلِحون» (چون به آنان گفته شود روی زمین فساد نکنید می‌گویند ما خود اهل اصلاحیم) به هواداران خود چنین القا کردند که گویی مفهومی به نام اصلاح از اساس با دیانت سرِ ناسازگاری دارد و هر چه تحت این عنوان مطرح شود، از جنسِ فساد است! از همین‌رو، آنان به جای نقدِ اصلاح‌طلبان یا برنامه اصلاحی مورد علاقه آنان، با اصلِ «اصلاح» به دشمنی برخاستند و با ردِ همه مفاهیم مورد استفاده نیروهای اصلاح‌طلب از قبیلِ توسعه، تعامل، گفت‌وگو، مذاکره، مدارا، مدنیت، مسالمت، آزادی، آشتی و... مفاهیم معکوس آنها را به عنوانِ «ارزش‌های ابدی و ازلی» به خورد حامیان هیجان‌زده خود دادند و حامیان نیز بعضا ساده‌دلانه باورشان شد.

با گذشت زمان، هر نوع توسعه اقتصادی مبتنی بر سرمایه‌گذاری بخش خصوصی و رقابت آزاد هم به «مجموعه منکراتی» اصولگرایان اضافه شد تا ایدئولوژی آنها از یک نظام منجمد و بسته و ناکارآمد، چیزی کم نداشته باشد. این ایدئولوژی طبعا تا زمانی که قوه مجریه در دست رقبای سیاسی اصولگرایان بود، در فلج‌سازی و حیثیت‌زدایی از آنان کارکرد مخصوص خود را داشت، اما از زمانی که مجموعه قوای حاکم تحت کنترل جناح اصولگرا در آمده است...

 دیگر نه فقط کارایی خود را از دست داده بلکه به صورت اصلی‌ترین مانع تحرک دولت در حوزه اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی در آمده است.

با ایدئولوژی ضد اصلاحی اصولگرایان قاعدتا یک خانواده را هم نمی‌توان اداره کرد، چراکه اداره یک خانواده نیز نیاز به مدارا، مهربانی، گفت‌وگو، متقاعد‌سازی، توازن دخل و خرج و غیره دارد، حال چه رسد به مملکتی به وسعت و جمعیت ایران که مشکلات پیچیده آن در عرصه‌های گوناگون روی هم انباشت شده و نیازمند تصمیمات واقع‌بینانه و سریع و دردناک است.

بنابراین، مسوولان قوا به ناچار باید از ایدئولوژی منجمدِ موردِ نظر هوادارانِ اصولگرایی عدول یا به نحوی آن را تاویل و بازتعریف کنند تا راهی برای تصمیم‌گیری در جهت گذر از مشکلات گشوده شود.

هر گامی در این جهت اما صدای طیفِ سرسخت‌تر حامیان اصولگرایی را بلند می‌کند و مسوولان قوا را به احتیاط یا عقب‌نشینی در برابر آنان وادار می‌سازد. نباید کتمان کرد که رییس قوه قضاییه تاکنون در برابر مخالفت و غوغای این طیف، از خود مقاومت بیشتری نشان داده است به‌طوری که پس از تجدیدنظر در چگونگی رسیدگی به «پرونده‌های فساد مالی»، وی هیاهوی برخاسته در این باره را نادیده گرفت و تسلیم مخالفان تصمیمِ خود نشد.

مسوولان قوه مجریه اما در برابر فشارهای طیفی از حامیان خود آسیب‌پذیرتر ظاهر شده‌اند. این طیف از حامیان آنها هرگونه اصلاح ساختارهای اقتصادی را به عنوان سیاست نئولیبرالی و «ضد عدالت» معرفی می‌کنند و با آن به ستیز تبلیغاتی برمی‌خیزند. آنها در عین حال گشایش در روابط خارجی و احیای برجام را نیز برنمی‌تابند و به محض پیشرفت در این مسیر، آن را به عنوان اقدامی علیه «ارزش‌های انقلاب» به باد نکوهش و  ناسزا  می‌گیرند.

در واقع، آنچه هواداران اصولگرایی بنا به ایدئولوژی بسته و منجمد خود به عنوان راه‌حل مشکلات کشور مطرح می‌کنند، هیچ ردپایی در واقعیت ندارد و توهم محض است. آنها می‌کوشند این توهمات را به قوای حاکم نیز تحمیل کنند حال آنکه روسای قوا پس از مواجهه عینی با مشکلات، ظاهرا نه فقط به پوچی توصیه‌های آنان پی برده‌اند، بلکه از خطرات و تهدیدات نهفته در پشت این توصیه‌ها نیز آگاه شده‌اند‌.

بدین‌ترتیب، تصمیم‌گیران کشور دو راه پیش روی خود دارند. یا تسلیم طیفِ سرسخت پایگاه اجتماعی خود شوند که در این صورت گام از گام نتوانند برداشت و خودشان و کشور را در انبوه معضلات غرق خواهند کرد. یا اینکه با فاصله گرفتن از طیف تندروتر حامیان خود، درصدد گسترش پایگاه اجتماعی خود به سوی نیروهای ملایم‌تر جامعه برآیند.

بدون تردید این یک تصمیم تاریخی است. سرنوشت کشور به این تصمیم پیوند خورده است. آن پیچ تاریخی که بعضا از آن یاد می‌شود، تصمیم‌گیری در این باره است.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها