محسن هاشمی، فعال سیاسی اصلاح طلب:
مک فارلین، پروندهای که افراطیون تلاش زیادی کردند به بهانه آن نزدیکان امام را تحت فشار بگذارند
مک فارلین، چهرهای که مرتبط با یکی از خبرسازترین پروندههای حوزه سیاست خارجی ایران (ایران کنترا) در سال 1365 خورشیدی محسوب میشود. پروندهای که خط افراط در کشور، تلاش زیادی کرد تا به بهانه آن نیروهای انقلاب و یاران نزدیک امام را تحت فشار قرار بدهد که با ورود امام(ره) این تلاشها بدون نتیجه پایان گرفت.
محسن هاشمی، عضو حزب کارگزاران سازندگی طی یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت:روز گذشته رسانههای امریکایی از مرگ «رابرت مکفارلین» مشاور امنیت ملی دولت «رونالد ریگان» رییسجمهور اسبق امریکا در سن 84 سالگی به دلیل مشکلات ریوی خبر دادند. چهرهای که مرتبط با یکی از خبرسازترین پروندههای حوزه سیاست خارجی ایران (ایران کنترا) در سال 1365 خورشیدی محسوب میشود. پروندهای که خط افراط در کشور، تلاش زیادی کرد تا به بهانه آن نیروهای انقلاب و یاران نزدیک امام را تحت فشار قرار بدهد که با ورود امام(ره) این تلاشها بدون نتیجه پایان گرفت.
به طور کلی در تاریخ دیپلماسی هر کشوری گاهی به طور ناگهانی اتفاقی رخ میدهد و بدل به نقطه عطفی اثرگذار میشود. این رخدادهای نادر گاه حتی طومار یک دولت را نیز میتوانند در هم بپیچند. اگر چه برخی بر این اعتقادند که نوشتن درباره وقایع گذشته بهتر است زمانی انجام بگیرد که حب و بغضهایی که ممکن است درباره یک پدیده یا اشخاص تأثیرگذار وجود دارد، از میان رفته باشد و اسناد و مدارک اعم از محرمانه و غیرمحرمانه نیز اجازه انتشار یافته باشند؛ اما همواره نمیتوان به انتظار آینده نشست و از امروز و گذشته نزدیک به این بهانه سخن نگفت. به بهانه مقالههای پیدرپی در مورد خطر افراط و همزمان با انتشار خبر فوت مکفارلین بررسی ابعاد گوناگون ماجرای مکفارلین، که در روایت ایرانیاش به «رسوایی مک فارلین» و نزد رسانههای امریکایی به ماجرای «ایران - کنترا» معروف شده نشان میدهد که برخی تحلیلگران هدف نهایی دولت امریکا را از فروش سلاح و سفر مکفارلین به ایران، تضعیف وجهه ضدامریکایی یا ضدامپریالیستی انقلاب اسلامی در جهان میدانند و استدلال میکنند که امریکا همواره کوشیده است با جاذبه ضدامپریالیستی جنبشها و کشورهای مخالف ایالات متحده مبارزه کند و ضمن محدود کردن اولیه، آنها را از اهداف انقلابیشان به تدریج منحرف کند.
گروه دوم از منظر دیگری به ماجرا ورود میکنند و آزادی گروگانهای امریکایی در لبنان را هدف اصلی عملیات کاخ سفید دانسته و عنوان میدارند که امریکاییها از گروگان گرفته شدن دیپلماتها و نیروهای برجسته اطلاعاتی خود در خاورمیانه به ویژه در بیروت، صدمه روحی و روانی سختی خورده بودند. همچنین آزادی گروگانها برای تبلیغات انتخاباتی و حیثیت دستگاههای اطلاعاتی امریکا اهمیت ویژه داشت.
گروه سوم، این موضوع را چنین تحلیل میکنند که دلالان اسلحه و امریکاییها در آغاز با شیوهای فریبکارانه کوشیدند آزادی گروگانها را در برابر سلاح انباری کمارزش محقق سازند؛ امریکا اگرچه سرانجام توانست با تحویل موشکهای مورد نیاز به ایران - که واسطههای ایرانی نمیتوانستند در هیچ جا و حتی در بازار قاچاق آنها را تهیه کنند - تعدادی از گروگانها را آزاد کند، در نهایت این ایران بود که توانست در رسوایی کاخ سفید، امریکا را در بعد سیاسی شکست بدهد.
متاسفانه در برخی تحلیلهای داخلی نیز با هدف تخریب سیاسی کوشش شده است واقعیت به گونه دیگری جلوه داده شود. لذا هم در خارج و هم در داخل با استفاده از تبلیغات ژورنالیستی سعی شده فضایی پرابهام پیرامون این ماجرا ایجاد شود. و سرانجام نکته مهمی که عامل اساسی بهرهگیری ایران و خسارت امریکا از این جریان بود، این است که در ایران سران قوا و شخص امام راحل از ابتدا تا آخر در جریان امور بودند و هیچ اقدامی برخلاف مقررات کشور انجام ندادند؛ ضمن اینکه دو هدف اساسی تامین نیازهای دفاعی و رفع گرفتاری گروگانها را دنبال میکردند. اما امریکا در این جریان علاوه بر اینکه از سیاستهای رسمی خود تخلف کرد، با پنهانکاری و فریبکاری در معاملات نیز نقاط ضعف فاحشی در کارنامه خود ثبت کرد که در نهایت بخشی از این تخلفات با تلاش رقبای سیاسی دولت وقت امریکا فاش گردید که منجر به بحرانی واقعی در این کشور شد.
امام راحل نیز در پاسخ به سوال 8 تن از نمایندگان جلسه شورای اسلامی از وزیر خارجه در رابطه با جنجال تبلیغاتی در داخل و خارج از کشور فرمودند شما را چه شده است؟! کجا دارید میروید؟ این تذهبون؟! شما دو دستگی ایجاد نکنید. کندرو و تندرو ایجاد نکنید و تفرقه ایجاد نکنید. با این همه، بالاخره اطمینان به دست نیامد که قصد واقعی امریکا از این حرکت چه بوده و مدارکی وجود داشت که امریکا به خاطر بیآینده بودن دولت صدام و نیز وابسته بودن رژیم بعث عراق به اردوگاه شرق و جلوگیری از نزدیک شدن ایران به اردوگاه شرق، به خاطر نیاز تسلیحاتی و جلوگیری از قطع وابستگی ایران به سلاحهای غربی درصدد تغییر اساسی در تامین نیازهای جنگی ایران است، اما در عمل با رفتار قطرهچکانی تحویل سلاح و آلوده کردن جریان با دخیل کردن اسراییل و نیز سوءاستفاده از گرانفروشی برای تامین طرفدارانش در نیکاراگوئه، تردیدها را بیشتر میکرد و بهخصوص که احتمال انتخاباتی بودن اصل حرکت هم وجود داشت.
ولی مدیریت خوب ایران بر مساله، نتیجه کار را تا حدودی به نفع ایران و ضرر امریکا تمام کرد. اما آیتالله هاشمی رفسنجانی در خاطرهای از سال 1365 به وقایع پیرامون ماجرای سفر مکفارلین به ایران و پاسخ قاطع حضرت امام خمینی(ره) به جریانی که در داخل قصد سوءاستفاده سیاسی از آن را داشت، اشاره کرده است.
آیتالله هاشمی رفسنجانی در بخشی از این خاطرات مینویسند: «قبل از جلسه گزارشها را خواندم و به اظهارات رادیوهای امریکا (VOA) و انگلیس (BBC) گوش دادم. هنوز هم مهمترین مساله، رسوایی امریکاست (اشاره به موضوع مکفارلین) و به نظر میرسد به طرف بحران سیاسی میروند. خبر حمله موشکی ما به بغداد هم توجه را جلب کرده است. در جلسه علنی، نمایندگان با اهرم سخنان امام، تهاجم شدیدی به 8 نفر سوال کننده و خط آنها داشتند. من پیش از دستور، صحبت ملایمی در این باره نمودم.» در بخشی از این نطق آیتالله هاشمی رفسنجانی آمده است: «حضرت امام همان طور که معمولشان است، به صورت یک طبیب حاذق و استاد و معلم وارد، هر لحظهای که تشخیص میدهند ممکن است فتنهای بروز کند خودشان دخالت میفرمایند... ما متاسفیم از اینکه در شرایطی که شیرینی این پیروزی میتوانست همه ملت ما را شاداب بکند، به گونهای مسائل مطرح شود که شیرینی این پیروزی را که امام فرمودند: «بزرگترین پیروزی سیاسی تاریخ اخیر ماست»، در این شرایط که میبینیم دشمنان ما مثل اسپند روی آتش، در مقابل یک حادثه مضطرب هستند، خواستند این شیرینی را برای ملت ما تلخ کنند که الحمدالله، امام با تذکراتشان جلوی این مساله را گرفتند.»
دیدگاه تان را بنویسید