عطاء الله مهاجرانی، فعال سیاسی:
نمیدانیم در زمانهای که خیرات و فضایل رو به ادبار دارد مثل دعایی زندگی کردن تا چه اندازه دشوار است
ما هنوز دعایی را به درستی نشناختهایم و قدر او را چنانکه باید نمیدانیم و بدتر اینکه نمیدانیم در زمانهای که خیرات و فضایل رو به ادبار دارد دعایی بودن و مثل دعایی زندگی کردن تا چه اندازه دشوار است.
عطاء الله مهاجرانی، روزنامه نگار و فعال سیاسی طی یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: دوست دانشمند، دکتر رضا داوری اردکانی فیلسوف فرهنگ و فرزانگی، در پیامی که به مناسبت درگذشت سید محمود دعایی عزیز ارسال کرده بودند؛ مثل همیشه نکتههای ناب و اندیشهبرانگیزی در پیام ایشان دیده میشود.
از جمله نکته نغز دشواری دعایی بودن: «میتوان گفت او مردی فاضل و فرزانه و سخندان و بسیار متواضعی بود که ساده زندگی کرد و زندگیاش یکسره در خدمت دانش و فرهنگ و دانشمندان و فرهیختگان گذشت. ما هنوز دعایی را به درستی نشناختهایم و قدر او را چنانکه باید نمیدانیم و بدتر اینکه نمیدانیم در زمانهای که خیرات و فضایل رو به ادبار دارد دعایی بودن و مثل دعایی زندگی کردن تا چه اندازه دشوار است.»
مرحوم آیتالله سید عبدالله فاطمینیا که تازگی درگذشتند و اهل معرفت و معنا را به سوگ نشاندند، درباره آقای دعایی گفته بودند: «شخصیت آقای دعایی مکتوم است.» مکتوم بودن شخصیت، روی دیگر سکه دشواری شناخت شخصیت آقای دعایی است. به تعبیر درخشان افلاطون: «زیبا دشوار است!» ممکن است زیبا ساده به نظر برسد، اما در حقیقت زیبایی ژرف و دشوار است. مثل غزلهای عاشقانه سعدی یا غزلهای عرشی حافظ که سهلِ ممتنع است. شعر شاعران، ساحری است و غزل عرشی حافظ ید بیضای موسوی! آقای دعایی در ماجرای دشواری شناخت روح زیبای انسانی خویش، نقش درجه اول داشت! همیشه خودش را پنهان و انکار میکرد. سخنرانی اخیر ایشان در روز ۸ خرداد، به مناسبت بزرگداشت روانشاد دکتر محمد علی اسلامی ندوشن را ببینید.
سخنرانی به لحاظ بلاغت و ذوق و سنجیدگی سخن و ژرفای معنا و میناگری بینظیر است، اما در همان سخنرانی که با خواندن بخشی از شعر استاد شفیعی کدکنی، به انجام میرسد. سید محمود دعایی بر خویش میتازد و میگوید: «شرمنده هستم که در این جمع فرهیخته مستثنای منقطعی هستم، نه اهل دانشم، نه اهل معرفتم. فقط یک حسنی دارم و آن خوبان را دوست دارم، آن هم به اندازه شعورم.» ببینید چه تواضع و خاکنشینی و نیز اوج معنویت و عزتی در این سخنان کوتاه موج میزند. چه بوی محبتی، چه عطر بهشتیای از او به مشام میرسد.
دعایی بودن دشوار است! همیشه از خود حساب کشیدن و با حسن ظن به بندگان خدا نگریستن و از داوری پرهیز کردن، دریا بودن و این دریا را گاه در قطرات اشک فشردن، توفانهای مهیب و بهتانگیز روح را در آهی و سکوت و سکونی به بند کشیدن، شعلههای غم را مثل جرعهای از رحیق مختوم نوشیدن، آسان نیست.
بگذارید از این زاویه نگاه کنیم. ما انسانهای معمولی از فرصت عمر استفاده میکنیم که زیستمان را بسازیم. خانهای بهتر، اتومبیلی نوتر، اسباب خانه و سفرهای راحتتر و… معنای زندگی ما در داشتههایمان بروز و ظهور پیدا میکند. گاه در زندگی نقش شومن را بازی میکنیم. دعایی نگاهش به زندگی چنین نبود، نگاهش به عالم معنی و بودن بود، نه داشتن! به تعبیر ایتالو کالوینو، نگاهش به «سبکی» یعنی سبکبالی و سبکباری بود، نه آن سنگینی که انسان را زمینگیر میکند و به قول قرآن مجید: «اثّاقلْتُمْ إِلى الْأرْضِ» گرانجانی و سنگینی میکنید! او بر خواستههای نفس خویش قلم قرمز کشیده بود. در تمام دوران آشنایی و دوستی در سفر و حضر، من دو قبای ساده بیشتر بر تن او ندیدم. هیچگاه لباده نمیپوشید. عمامهاش از حد متوسط کوچکتر بود. نیازی نداشت که نگران شوونات باشد. همان امری که معمولا علمای اعلام نگرانش بوده و هستند. دعایی از این مرتبه و مرحله گذر کرده بود. وقتی وارد مجلس و مسجدی میشد، مطلقا به سمت و سوی جایگاه و صف درهم فشرده علما نمیرفت! بارقهای از شیوه و منش و سلوک امام خمینی بر او تافته بود. در بند ظاهر و ظاهرآرایی نبود. متعارف و خاکی و صمیمی، پاکیزه و آراسته و معطر به بوی خوش خلق و خوی محمدی، این سلوک یعنی زمام خویش را در دست نگاه داشتن و مراقبت همواره، آسان به دست نیامده و نمیآید. به تعبیر مولانا جلال الدین بلخی:
سهل شیری دان که صفها بشکند
شیر آن است آن که خود را بشکند
گویی دعایی هر روز و ساعت مراقب بود که زمام نفس از کف او رها نشود. این همان امر دشوار و بغرنج است، کیمیاست. گوهر والایی انسان است. کیمیای دستنایافتنی، همان که گفت: «ملا شدن چه مشکل، آدم شدن محال است!» همان که موسی علیه السلام. پیامبر با شکوه گفت: «انّی لا املک الّا نفسی» (المائده، ۲۵)
گفت من گریبانم در دست خودم است! اختیار خودم با خودم است، این سخن آسان به نظر میرسد، اما: «زنهار از این بیابان، وین راه بینهایت…»
میبایست انسان در طریق آفرینندگی خویش، نخست مُخلِص (با کسره لام) باشد تا مهر و عنایت خداوند بر او سایه افکند و به مقام مُخلص (با فتحه لام) برسد. از زمین برخیزد و پرواز کند.
همان حال خوش سید محمود دعایی که با دیدنش، با شنیدن آوایش، با درخشش برق اشکش، انسان بر آستانه روح بلند او سر مینهاد و به آسمان والای معنویت پرواز میکرد. ما او را نشناختیم. قدر او را نشناختیم. حتی او را آزار هم دادیم. تکیه کلامش همیشه همین بود: «بایست برای خدا تحمل کرد.» ده روز پیش که با او صحبت میکردم، همان تکیه کلام را تکرار کرد. باید تحمل کنیم. این شکوه شکیبایی و تحمل بدیهی است که در کارگاه آفرینش و در محضر و منظر خداوند هیچگاه گم نمیشود. حتی در بُعد اجتماعی و فرهنگی این جهانی نیز، وقتی آیهالله خامنهای با حقیقتبینی و تدبیر و انصاف، خط مشی و سلوک اجتماعی و سیاسی سید محمود دعایی را تایید میکند و به برادر فرزانه سید عباس صالحی که برای جانشینی سید محمود دعایی اهلیت دارد، میگوید، همان خط مشی سید محمود دعایی نیکوخصال در موسسه و روزنامه اطلاعات تداوم یابد، نشانی از اجر صبر و تحمل و تامل است.
دیدگاه تان را بنویسید