عطاءالله مهاجرانی، فعال سیاسی:
اگر نگاه سیاسی به مقوله فرهنگ، یک اشتباه تاکتیکی است نگاه امنیتی میتواند خطایی راهبردی باشد
اگر نگاه سیاسی به مقوله فرهنگ، یک اشتباه تاکتیکی باشد، نگاه امنیتی میتواند خطایی راهبردی به شمار آید. مرادم این نیست که در روزگار ما از فرهنگ و هنر و اندیشه، سوءاستفاده سیاسی یا امنیتی نمیشود.
عطاء الله مهاجرانی، روزنامه نگار و فعال سیاسی طی یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: جهان سر به سر حکمت و عبرت است / چرا بهره ما همه غفلت است؟
در داستان پر حسرت سیاوش، فردوسی چنان که شیوه اوست، به عنوان راوی حکیم، در منزل شصت و شش سالگی عمر خویش، در داستان حضور پیدا میکند. دریغ و حسرت میخورد که چرا ما از حکمتها و عبرتهای جهان نمیآموزیم؟ و غفلت دستاورد ماست! به نظرم رسید بحث ساحت سیاست و فرهنگ را با این نکته تمام کنم:
ساحت امنیت و فرهنگ!
اگر نگاه سیاسی به مقوله فرهنگ، یک اشتباه تاکتیکی باشد، نگاه امنیتی میتواند خطایی راهبردی به شمار آید. مرادم این نیست که در روزگار ما از فرهنگ و هنر و اندیشه، سوءاستفاده سیاسی یا امنیتی نمیشود. نمیتوان گاه لایههای پنهان سیاسی و حتا امنیتی را در پس نقابهای فرهنگی و هنری جذاب ندید. منظور این است ما به جای قطع ریشهها، به شاخه و برگ نپردازیم. در آن سالهای نوجوانی و جوانی نسل ما، در حوزه علوم دینی این بیت بر زبان برخی طلاب میگشت:
الا یا ایها الطلاب ناشی
علیکم بالمتون لا بالحواشی!
روزگاری پیمان ورشو و ناتو و چین و اروپا، به ویژه فرانسه و آلمان و انگلستان، کشورهای عربی منطقه، به ویژه عربستان و امارات و اردن و کویت و مصر، تماما در یک جبهه واحد بودند. ابزار به ظاهر ایرانی آنها هم سلطنتطلبان و شاپور بختیار و ژنرال اویسی و سازمان مجاهدین خلق و گروههای مسلح احزاب کردی بودند. به روایت صدام از قول مسعود رجوی، سازمان شش هزار نفر رزمنده در اردوگاه عراق داشت. قرار بود تا تهران برسند. قبل از رسیدن آنها قرار بود صدام دست شاپور بختیار و ژنرال اویسی را بگیرد و در ۶ مهر ۱۳۵۹ به تهران بیاورد و حکومت سکولار ایرانی زیر سیطره عراق تشکیل شود! قبل از تشکیل این حکومت، قرار بود در کودتای نوژه، به قول خودشان «عملیات نقاب»، ۲۵ هزار نفر از مردم کشته شوند تا حکومت کودتا، تشکیل شود. آن خوابها تعبیر نشد. بسیاری از خوابزدگان اکنون با هفت هزار سالگان سربهسرند.
وقتی چنان برنامه سنگین براندازی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری پس از هشت سال جنگ تحمیلی، نتیجه معکوس داد، حال چطور ممکن است بیانیه چند سینماگر، اظهارنظر البته تند و ساختارشکن برخی فعالان سیاسی، تهدیدی برای نظام و انقلاب تلقی شود؟ به تعبیر سعدی:
دریای فراوان نشود تیره به سیل
عارف که برنجد تُنُک آب است هنوز
نکته مهمتر، درس گرفتن از تجربههای خودمان است. تجربه نشان داده است که فشارهای سیاسی و امنیتی ممکن است مسکّنهای تندی باشند، اما پایدار نیستند. موقعیتها و شرایط تحول میپذیرند و مثل زمانه حافظ:
شد آنکه اهل نظر بر کناره میرفتند
هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش
اما از این فضای بیمزده و دغدغهآفرین، در مجموع ملت ایران و ایران و البته حاکمیت زیان میبینند. نقدهای جدی و مدلل مطرح نمیشود. کار به دست افرادی که نبایست و نشایست سپرده میشود و ما شاهد انباشت زیانهای ملی و بلکه تاریخی خواهیم بود.
مسیح علیهالسلام توصیه غریبی به یاران و حواریون خود کرده است: «مانند مار هوشیار و مانند کبوتر ساده باشید!» (انجیل متی، باب دهم، آیه ۱۶)
و اما یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است؟ ما در آن جایی که بایست مثل مار هوشیار باشیم، گاه و بیشتر از گاه مثل کبوتر سادهایم. مثل نفوذهایی که در واحدهای تحقیقاتی هستهای یا ماجرای اسناد هستهای اتفاق افتاد و نیز مراقبت از جان دانشمندان و... اما جایی که بایست، مانند کبوتر ساده باشیم، مثل تحمل انتقادات، همانند مار هوشیاریم که اینان عوامل سرویسهای جاسوسیاند و... لنگ میمانیم، غافل از اینکه عوامل سرویسهای امنیتی جای دیگرند! اتفاقا شعارهای تند میدهند و غلط اندازند.
دیدگاه تان را بنویسید