چه خوشمان بیاید یا نه؛ سفیر روسیه دخالتی در امور داخلی ایران نداشته است
هیچکدام از اظهارات رسمی او که تاکنون در رسانهها انتشار یافته است؛ بر اساس موازین دیپلماتیک دخالت در امور داخلی ایران محسوب نمیشود و خارج از چارچوب وظیفۀ یک سفیر نیست.
احمد زیدآبادی نوشت:
وظیفۀ یک سفیر دفاع از منافع دولتش در کشور میزبان بر اساس موازین شناختهشدۀ دیپلماسی و حقوق بینالملل است.
طبعاً سفیر روسیه در تهران نیز از این قاعده مستثنی نیست.
بسیاری از ایرانیان نظر خوشی نسبت به روسیه ندارند و جمعیتی بیشتر از آنها بخصوص مخالف روابطی نامتوازن با مسکو در کنار قهر و دشمنی با دنیای غرب هستند.
من هم به شدت مخالف روابط نامتعادل با روسیه هستم و هرگونه نزدیکی به این کشور را که مانع توسعۀ همکاری با سایر بلوکهای قدرت جهانی شود، به زیان منافع ایران میدانم.
در این میان بویژه برخی از نوشتههای رسانههای حکومتی و اظهارات بعضی از افراد صاحب قدرت در دستگاههای رسمی در حمایت بیقید و شرط از سیاستهای کاخ کرملین که یادآور نوعی سرسپردگی به یک قدرت بیگانه و تملق و چاپلوسی افراطی در برابر آن تا حد توجیه وابستگی سیاسی و امنیتی به آن است، از هر جهت خطرناک و تهدیدی واقعاً نگران کننده برای استقلال کشور است.
ظاهراً اینگونه نگرانیهای موجه، سبب حساسیت نسبت به عملکرد و سخنان سفیر روسیه در تهران از سوی فعالان حوزههای مختلف شده است. به نظرم این حساسیت در پارهای موارد از حدود منطقی و متعارف خود فراتر میرود به طوری که برخی افراد گویی اصولاً با یک رابطۀ عادی و طبیعی نیز با روسیه مخالفند و هر حرف و سخن لوان جاگاریان را در دفاع از سیاست خاص کشورش، دخالت در امور داخلی کشور تعبیر کرده و به سختی به آن میتازند.
واقعیت این است که آقای جاگاریان در دفاع از سیاست و منافع کشورش سخنانی بر زبان میآورد که برای ما ناخوشایند است دلیل این مسئله این است که اصل منافع و سیاست روسیه در بسیاری جهات برایمان ناخوشایند است.
این ناخوشایندی اما لزوماً به معنای دخالت لوان جاگاریان در امور داخلی ایران نیست. شاید واقعاً در پشتپرده چنین دخالتهایی صورت گیرد، اما هیچکدام از اظهارات رسمی او که تاکنون در رسانهها انتشار یافته است؛ بر اساس موازین دیپلماتیک دخالت در امور داخلی ایران محسوب نمیشود و خارج از چارچوب وظیفۀ یک سفیر نیست.
در واقع جاگاریان سفیر کشوری دیگر است و قرار نیست آنچه را که به مذاق ما خوش میآید، بر زبانش جاری سازد.
متأسفانه برخ از ما ایرانیان وقتی به موضع دوستی یا خصومت با کسی یا چیزی میافتیم اصرار داریم آن را تا نهایتِ مطلقش دنبال کنیم. همین موضوع، حرکات سیاسی و فکری جامعۀ ما را به صورت پاندولی بین عشق و نفرتِ کامل به نوسان در آورده است. عموماً فراموش میکنیم که در هر امری، نقطۀ تعادلی وجود دارد که اگر از هر سوی آن نقض شود، عواقب زیانباری به دنبال میآورد.
دیدگاه تان را بنویسید