روزنامه جمهوری اسلامی:
برای دشمن سرباز تربیت میکنیم؛ پُز انقلابیگری هم میدهیم!
با شرایط موجود باید از هند، پاکستان و فیلیپین پزشک وارد کنیم
هیچ عاقلی برای دشمن سرباز تربیت نمیکند ولی ما با سخاوتِ تمام، این کار را انجام میدهیم. افراد را با آموزشِ رایگان از جیب بیتالمال، فربه میکنیم، میپروریم و چون وقت ثمردهیشان که میشود به سمت مهاجرت و رفتن به غرب، هولشان میدهیم. تازه پُز انقلابیگری هم برمیدهیم.
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: خبرِ محمد رئیسزاده، رئیس کل سازمان نظام پزشکی، بسیار تأمل برانگیز است و عصبانیکننده نیز هم. او با بیان شرایط تحصیلات در رشته پزشکی، یک گمانه تلختر از تلخ را مطرح کرد؛ در رشتههای بسیار ضروری جراح نداریم و با شرایط موجود مجبور میشویم با عقبگرد 40 ساله از هند، پاکستان و فیلیپین پزشک وارد کنیم.
این خبر را بگذارید کنار خبر صحبتهای رئیسجمهور محترم در این باره و دیگر مسئولان که جمله ناراضی هستند و باز بگذارید کنارِ خبرهای پرشمار از مهاجرت نخبگان به ویژه نخبگان حوزه پزشکی.
به این نتیجه نمیرسید که بد جوری به خاکی زدهایم و راه را اشتباه میرویم؟ حتی غبار بلند شده به هوا هم ما را به تأمل وانمیدارد که زمین را اشتباه گرفتهایم. باید به فریاد، هشدارمان داد که، هیچ عاقلی برای دشمن سرباز تربیت نمیکند ولی ما با سخاوتِ تمام، این کار را انجام میدهیم. افراد را با آموزشِ رایگان از جیب بیتالمال، فربه میکنیم، میپروریم و چون وقت ثمردهیشان که میشود به سمت مهاجرت و رفتن به غرب، هولشان میدهیم. تازه پُز انقلابیگری هم برمیدهیم و ادعاهامان هم چنان است که ادعای همه خیرخواهان را تحتالشعاع قرار میدهد. به بدگویی و بدخواهی و بدرفتاری، هولشان میدهیم و گاه حتی پرتشان میکنیم. آنان هم میروند و همه توان و استعدادشان را میگذارند برای کار در خدمت آبادانی کشورهایی که دشمن میخوانیمشان.
قصه به این میماند که سرباز را آموزش بدهیم، همین که دوره تعلیمیاش تمام شد او را از پادگان آموزشی مستقیم بفرستیم تا در لشکرهای ارتش دشمن سازماند دهی شود برای جنگیدن با خودمان! او را میفرستیم تا با توان کامل در جبههای بجنگد که این سویش خود ما هستیم.
باور کنید ماجرای مهاجرت نخبگان و اخیرا دانشآموزان فرقی با این ندارد. کوچ دادن شرکتهای دانش بنیان به ممالک دیگر هم به این میماند که نیروها را گردان، گردان بفرستیم برای تقویت جبهه دیگران. کدام عاقلی چنین میکند که ما دومین باشیم؟
بدتر از این "خودفراموشی"، تندگوییهای بدزبانانی است که خود را مالک همه چیز میدانند و دیگران را به کوچ اجباری میخوانند. ضد انقلابیترین جمله این است که هرکس نمیتواند چنین و چنان باشد، از ایران برود. به اندازه ادب خانوادگیشان هم کلماتشان تندتر میشود.
حرفهای این جماعت خودانقلابی پندار گاه مثل سنگ به سر آدم میخورد و "آخ" را از جان بلند میکند. اینان را اگر فهمی بود سکوت میکردند و اگر تعلق خاطری به فردای وطن میداشتند جا باز میکردند تا فضا برای کار فرزندان نخبه وطن فراهم شود. اما دریغا که نه آن فهم را دارند و نه این تعلق خاطر را. اینجاست که عقلای قوم باید تریبون را از جلوی دهان بدگویشان بردارند تا بیش از این دیوانگی نکنند.
باری، به تکرار باید گفت؛ هیچ عاقلی برای دشمن سرباز تربیت نمیکند. ما اما با سخاوت تمام این کار را انجام میدهیم. به فهرست مهاجرتها نگاه کنیم شاید تکانی بخوریم.
دیدگاه تان را بنویسید