احمد زیدآبادی، تحلیلگر مسائل سیاسی:
برجام بین اصولگرایان، دشمنان قسم خورده دارد
اینکه در داخل اصولگرایان، برجام دشمنان قسم خوردهای دارد، مطلقا راز سر به مهری به حساب نمیآید. آنها علاوه بر فضای علنی، قاعدتا در پشت پرده نیز مشغول تقلا برای جلوگیری از نهایی شدن توافقنامهاند.
احمد زیدآبادی، تحلیلگر مسائل سیاسی طی یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: ماجرای مذاکرات ایران و کشورهای غربی جنبههای اسرارآمیزی به خود گرفته است. دو طرف از زمستان سال گذشته تا امروز، دو بار به لب چشمه امضای توافقنامه برجام رسیدهاند و هر دو بار نیز تشنه باز گذشتهاند.
در اسفند سال گذشته، همه شواهد رسمی و رسانهای از امضای قطعی توافقنامه احیای برجام حکایت داشت اما با آغاز تجاوز نظامی روسیه به خاک اوکراین، ناگهان ورق برگشت و مذاکرات وارد روندی تازه و پردردسر شد. دو هفته پیش نیز بار دیگر تمامی علایم رسمی و مطبوعاتی به سمت امضای قریبالوقوع توافقنامه نشانه رفته بود، با این حال پس از آخرین پاسخ ایران به پیشنهادهای طرف غربی، نه فقط خبری از امضای توافقنامه نشد، بلکه اینبار مذاکرات وارد روندی بحرانی شد.
در برخی محافل سیاسی داخلی، برخورد پی در پی مذاکرات به صخرههای سخت، معمولا به نقش مخرب روسها نسبت داده میشود، اما به نظر من تقصیر بزرگی در این زمینه متوجه روسها نیست. آنها البته پس از مواجه شدن با تحریم امریکا و اروپا به دلیل تجاوزشان به خاک اوکراین، نسبت به عواقب امضای برجام نگران شدند و در مسیر آن وقفه ایجاد کردند، اما پس از دریافت تضمین از متحدان غربی در مورد مستثنی شدن مبادلات برجامی با ایران از شمول تحریمها، به کارشکنی خود پایان دادند و از آن پس نیز از نقش روسها در گرفتار شدن کشتی مذاکرات در گردابهای پی در پی، شواهدی در دست نیست. بنابراین در توضیح دلایل بروز بحران و بنبست در روند مذاکرات احیای برجام میتوان از نقش روسیه چشم پوشید و علل اصلی را در حوزههای دیگر جستوجو کرد.
اینکه در داخل اصولگرایان، برجام دشمنان قسم خوردهای دارد، مطلقا راز سر به مهری به حساب نمیآید. آنها علاوه بر فضای علنی، قاعدتا در پشت پرده نیز مشغول تقلا برای جلوگیری از نهایی شدن توافقنامهاند. مخالفت این افراد با احیای برجام بالطبع از سرِ نگرانی برای آینده حکومت نیست گرچه تمام نگرانیهای خود را تحت این عنوان مطرح میکنند. در حقیقت، آنها نگران تضعیف موقعیت خود در فردای امضای برجامند و دقیقا از بیم برملا شدن این موضوع است که به هیچ بحث و گفتوگو و مناظرهای علنی در این باره تن نمیدهند. با این حال، فشار این قشر صرفا متوجه تصمیمگیران داخلی است و قاعدتا نباید اثری بر طرف غربی داشته باشد؛ اما این در حالی است که مقامهای ارشد امریکایی و اروپایی نیز در هفته اخیر لحن خود را به صورت دراماتیکی در برابر احیای برجام عوض کردهاند. آنها پیش از این بهطور مرتب بر لزوم امضای فوری و سریع توافقنامه و از دست رفتن وقت و فرصت اصرار میکردند، اما اکنون چنان با خونسردی و بیتفاوتی از نامشخص بودن زمان توافق احتمالی و عدم امضای آن در آیندهای نزدیک سخن میگویند که پنداری هیچگاه نگران از دست رفتن وقت و فرصت در این زمینه نبودهاند! در واقع، چرایی تبدیل آن شتاب و حرارت و فوریت به صبر و انتظار و بیتفاوتی، پرسش بزرگی پیش پای ما میگذارد که پاسخ آن را احیانا باید در فعالیتهای دیپلماتیک اسراییلیها جستوجو کرد.
اسراییلیها در دو هفته اخیر، توفانی از فعالیتهای دیپلماتیک و تبلیغاتی علیه احیای برجام به پا کردهاند و اکثر مقامهای ارشدشان راهی پایتختهای اروپایی و امریکا شدهاند تا طرف غربی را نسبت به ادامه مذاکرات سرد و از امضای توافق منصرف کنند. به نظر میرسد آنها در این زمینه به موفقیتهایی دست یافتهاند. از ظاهر اوضاع چنین برمیآید که آنها توانستهاند حداقل در مورد دو نکته نظر دولتهای اروپایی و امریکا را به خود جلب کنند.
نکته نخست اینکه به خلاف فضاسازیهای سیاسی و تبلیغاتی، جمهوری اسلامی تا نقطه «گریز هستهای» همچنان فاصلهای دراز دارد و صرف انباشت اورانیوم غنی شده با غلظت بالا، خطری فوری و حیاتی در این زمینه ایجاد نمیکند. احتمالا طرفهای غربی با اطمینان نسبی از این موضوع، جوش و حرارت و تعجیل خود را برای امضای سریع توافق تا اندازهای از دست دادهاند. نکته دوم هم میتواند به شرایط پس از امضای احتمالی برجام مربوط باشد. از نظر امریکا و اروپا، امضای برجام میتواند راه تعامل با جمهوری اسلامی را برای حل تمامی اختلافات فیمابین به تدریج هموار کند و رابطه دوجانبه را به مرحله عادی برساند. از نگاه اسراییل اما موضوع کاملا معکوس است. اسراییلیها به صراحت اعلام میکنند که اگر جمهوری اسلامی از تحریمهای کنونی خلاصی یابد و سالانه دهها میلیارد دلار سرازیر خزانهاش شود، بدون تردید بر دامنه فعالیتهای منطقهای و حمایت از نیروهای نیابتیاش میافزاید و بهزعم آنان اوضاع را برای اسراییل و متحدان غربی و عربش از هر جهت «وخیمتر» از وضعیت کنونی میکند.
از اینرو آنان بسیار مصرند که رفتار آینده ایران در منطقه باید به عنوان بخشی از سندِ یک توافقنامه کاملا جدید مورد اشاره و تاکید قرار گیرد تا راه تشدید فعالیت جمهوری اسلامی در خاورمیانه پیشاپیش سد شود. ظاهرا طرفهای غربی با سطحی از اطمینانخاطر نسبت به فاصله ایران از نقطه گریز هستهای، به طرحهای اسراییل در این مورد تمایل پیدا کردهاند هر چند که هنوز تسلیم نظرات آنها نشدهاند. تا نقطه تسلیم شدنِ آنان فرصتی کوتاه در اختیار جمهوری اسلامی است که به ماجرا جهت دیگری دهد.
درست مانند قطعنامه 598 در بدترین شرایط و با کمترین امتیاز مجبور به امضا خواهند شد.