کد خبر: 579898
|
۱۴۰۱/۰۸/۰۶ ۱۰:۲۲:۱۹
| |

محمدرضا خباز، فعال سیاسی اصلاح‌طلب:

حاکمیت افتخار دهد و با مردم گفت‌وگو کند/ مسئولان حرف‌گریز و حرف ستیز احزاب را موی دماغ خود می‌دانند

فعال سیاسی اصلاح‌طلب گفت: اصل ماجرا این است که حاکمیت افتخار دهد تا با مردم گفت‌وگو کند. همچنین حاکمیت این موضوع را برای خود یک امتیاز در نظر بگیرد و بگوید من فضایی آماده کردم که مردم بتوانند به راحتی انتقاد کنند.

حاکمیت افتخار دهد و با مردم گفت‌وگو کند/ مسئولان حرف‌گریز و حرف ستیز احزاب را موی دماغ خود می‌دانند
کد خبر: 579898
|
۱۴۰۱/۰۸/۰۶ ۱۰:۲۲:۱۹

محمدرضا خباز فعال سیاسی اصلاح‌طلب با توجه به مطرح شدن بحث گفت‌وگو بین حاکمیت با جریانات سیاسی و اینکه چقدر ضرورت دارد این گفت‌وگو بین حاکمیت و احزاب شروع و به نتیجه برسد و بعد از آن احزاب با مردم گفت‌وگو کنند. پیش زمینه این اتفاق چیست و چه ضرورت‌هایی دارد، گفت: گفت‌وگو از ضروری‌ترین مسائلی است که هر دولت و قدرتی باید با مردم خود داشته باشد. به این معنی که هیچ دولتی خود را از گفت‌وگو با مردم مستغنی نداند و اگر گفت‌وگو نکرد معنایش این نیست که من عقل کل هستم و نیازی به گفت‌وگو ندارم. زیرا شما نمی‌توانید چیزی بر عقل و درک من اضافه کنید و من بی‌جهت وقت خودم را صرف گفت‌وگو با شما نمی‌کنم.

به گزارش ایلنا، بخش هایی از گفت و گوی خباز را در ادامه می خوانید:

*اولین مسئله این است که حاکمیت و دولت باید بپذیرند که اعتراض حق مردم است حتی اگر این اعتراض لحن مناسبی نداشته باشد. من در کتابی تحت عنوان « مردم سالاری دینی » نوشتم که در صدر اسلام امیرالمومنین (ع) در اوج قدرت و توانایی تا چه حد دست منتقدین خود را باز گذاشته و به آن‌ها اجازه می‌داد تا انتقاد خود را مطرح کنند. بنابراین حاکمیت باید به استقبال گفت‌وگو رفته و اصل آن را نه در اثر فشار مردم بپذیرد. این حق را برای مردم، موافقین و حتی مخالفین خود نیز محترم بشمارد.

*اگر دولت این موضوع را پذیرفت و فضایی مناسب برای برپایی اعتراضات فراهم کرد و به اصل ۲۷ قانون اساسی عمل کرد در آن صورت باید بدانیم راهکار چیست. آیا این گفت‌گو باید از طریق احزاب، جناح‌ها، نمایندگان، نخبگان و دانشگاهیان باشد یا اینکه معجونی از این چند دسته باشد.

*بنابراین راهکار زود پیدا می‌شود اما اصل ماجرا این است که حاکمیت افتخار دهد تا با مردم گفت‌وگو کند. همچنین حاکمیت این موضوع را برای خود یک امتیاز در نظر بگیرد و بگوید من فضایی آماده کردم که مردم بتوانند به راحتی انتقاد کنند ضمن آنکه منتقدان را به کشورهای بیگانه و دشمن مرتبط نکند.

*اگر این مسئله در کشور جا بیافتد که متاسفانه در طول ۴۰ سال گذشته جا نیفتاده است، با توجه به اینکه اعتراضات و انتقاداتی بوده اما حاکمیت از این موضوع استقبال کرده و دولت مراکزی را فراهم کند تا مردم اعتراض و انتقاد خود را مطرح کنند. 

*اگر مسئولین به این امر تن دادند، طبیعتا ما تشکل « خانه احزاب » را داریم که اصولگرایان و هم اصلاح‌طلبان در آن حضور دارند و می‌شود از اندیشه آنان استفاده کرد. ما در طول ۴۳ سال گذشته شرایط انتقاد جمعی و فردی را بدون هیچ دغدغه و ترسی برای مردم فراهم نکردیم که خدمتی به کشور انجام نشد. خدمت به کشور این است که نظرات همراهان و مخالفین دولت شنیده شود و اگر این اتفاق بیفتد می‌توان قدم‌های بعدی را به خوبی برداشت.

*مردم اعتماد خود را نسبت به جریانات سیاسی و احزاب از دست دادند دلایل این بی‌اعتمادی فراوان است. یکی از دلایل این بود که در حاکمیت ما تعدادی از مسئولان حرف‌گریز بوده یا حرف‌ستیز بودند و اصلا اجازه ندادند احزاب رشد کنند به طوری که احزاب را موی دماغ خود دانسته و می‌دانند. افرادی هم به دلیل آنکه عضو احزابی بودند تایید صلاحیت نشده و اینکه احزاب نیز فراگیر نشدند.

*دوم آنکه حزب‌های نیم بند و ضعیفی داریم که برای دفاع از حقوق مردم خود را به آب و آتش نزده و هزینه سنگینی برای دفاع از مردم ندادند. در زمانی که آقای احمدی‌نژاد رئیس جمهور بود، به کرات شنیدم که گفت با وجود حوزه علمیه و بسیج نیازی به حزب نداریم وقتی نگاه شخص دوم کشور این بود، معلوم می‌شود که این افراد احزاب را نمی‌شناسند یا آنکه خودشان را تافته جدا بافته‌ای می‌دانند که می‌خواهند کشور را به روشی دیگر اداره کنند.

*وقتی احزاب رشد نکردند و فقط اجازه فعالیت به صورت نیم بند و ضعیف به آن احزاب دادند طبیعتا چنین احزابی مورد اقبال مردم نیست و بنابراین آنان اعتمادشان را از دست دادند که حق با مردم است. مردم می‌گویند احزاب خاصیتی برای ما نداشته، حاکمان کشور را امر به معروف و نهی از منکر نکرده و همین دلیل ما چنین احزابی را قبول نداریم. اگر حزب قوی وجود دارد، آیا حاکمیت حاضر است اصل ۲۷ قانون اساسی را اجرا کند یا خیر.

*آن زمان که حاکمیت حاضر است با مردم خود مشورت کند، ممکن است در کنار احزاب آن‌ها نمایندگان خود را نیز بفرستد. بنابراین راه‌های مختلفی می‌توان برای گفت‌وگو پیدا کرد اما باید در مورد اصل موضوع بحث کنیم. به نظر می‌رسد که کار باید از طرف دولت درست شود.

*اگر دولت دست نیاز به سوی مردم برای گفت‌وگو دراز کند مردم نیز اعتماد خواهند کرد. اما وقتی این اتفاق نمی‌افتد در چنین شرایطی احتمال گفت‌وگو به حداقل می‌رسد.

*یکی از دلایلی که مردم احزاب را قبول ندارند همین موضوع است. می‌گویند شما از مسلم‌ترین حقوق خود نمی‌توانید دفاع کنید پس به چه شکلی می‌توانید از ما دفاع کنید.

*در صورتی این امر محقق می‌شود که احزاب پافشاری کرده و به هرشکلی مجوز را بگیرند. مگر مملکت ملک کسی است که بگوید من نمی‌خواهم، شما حق ندارید و کشور برای شما نیست.

*۸۰ میلیون آدم در اداره کشور شریک هستند. مردم می‌خواهند اعتراض مسالمت آمیز انجام دهند و شما نمی‌توانید در مقابل حرف حساب آنان مقاومت کنید. با توجه به اینکه تا به امروز این اتفاق نیفتاده است، مردم ناامیدند و می‌گویند از ابتدایی‌ترین اختیاراتی که قانون اساسی در اختیار آنان گذاشته محرومند و نتوانستند از آن استفاده کنند.

*بنابراین احزاب باید علیرغم سخت‌گیری‌ها، فشارها و مخالفت‌ها در مقابل فشار دولتمردان بایستند و اجازه ندهند این فشار به مردم منتقل شود. یعنی خود را سپر بلای مردم کنند در آن صورت مردم نیز به آنان اعتماد خواهند کرد. با توجه به اتفاقات یک ماه گذشته و با بیانیه‌هایی که دادند این امیدواری وجود دارد که احزاب نیاز مردم را برآورده کنند.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها