سید عطاءالله مهاجرانی:
باید در دیدگاهها تجدیدنظر کنیم/ چرا راههای خردمندانهای که موجب پیوستگی بیشتر جامعه میشود و بهانهها را از دست دشمنان میگیرد تبدیل به تابو کردهایم؟
سید عطاءالله مهاجرانی نوشت: دیگر نمیشود جلو اذهان و چشمان پرده کشید. چنان که نمیتوانیم جلو پرواز پرندگان را با کشیدن تور و دیوار بگیریم. ارتفاع میگیرند و از فراز تورها و دیوارها میگذرند. از این رو باید در دیدگاهها، تجدید نظر کنیم.
سید عطاءالله مهاجرانی در یادداشتی با عنوان «جهان نو و باورهای قدیم!» در روزنامه اعتماد نوشت: ریشی سوناک سیاستمدار جوان انگلیسی که هندیتبار است و به اصطلاح انگلیسیها رنگینپوست! و نیز به لحاظ گرایش دینی و آیینی، هندوست نخستوزیر جدید انگلستان شد.
باورش آسان به نظر نمیرسد. جوان هندیتبار هندو، نخستوزیر کشوری شود که سالهای طولانی هند را استعمار کرده است، صدها هزار نفر از هندوها و مسلمانان را کشته و تاریخی آکنده از ویرانی و شرم بر جای نهاده است. اکنون جوانی از همان تبار و سرزمین، با شمایل هندی و لهجه انگلیسی- شبههندی، نخستوزیر انگلستان میشود! شش سال پیش وقتی صدیق خان جوان پاکستانیالاصل مسلمان، شهردار لندن شد، همین پرسش به نظرم آمد...
جامعه و کشور و ملت انگلستان به لحاظ سیاسی- اجتماعی و فرهنگی چه ظرفیتی یافته است که این اتفاق که در دیگر جاهای جهان به ویژه در همه کشورهای اسلامی تصورناپذیر و تابو به نظر میرسد، رخ میدهد. مردم لندن برای دوره دوم هم به صدیق خان به عنوان شهردار رای دادند.
البته وقتی باراک حسین اوباما، رییسجمهور امریکا شد و در مراسم تحلیف گفت: «من باراک حسین اوباما…» و طنین کلمه حسین در فضای کاخ سفید و میدان سخنرانی پیچید، پیدا بود ما با جهان جدیدی روبرو هستیم. شش سال پیش وقتی صدیقخان جوان مسلمان پاکستانیالاصل، شهردار لندن شد. میتوان گفت مهمترین پست اجتماعی - سیاسی پس از نخستوزیر، شهرداری لندن، جشن عید فطر را در میدان ترافالگار برگزار کرد!
میدان ترافالگار مهمترین و مشهورترین میدان لندن است. مسلمانان مقیم لندن با هر رنگ و نشان و جلوه، در میدان جمع شده بودند. گروههای مختلف با موسیقی و آواز جشن عید فطر را عزیز میداشتند. شهردار لندن روی سن رفت و سخنرانی کرد و جمعیت برای او کف زد.
دوستی ایرانی به من گفت: «عجب اتفاقی!؟» گفتم: «بله اگر بخواهیم عمق این اتفاق را درست دریابیم، تصور کن، مردم تهران که اکثریت قریب به اتفاقشان مسلمان هستند، در تهران جوانی مسیحی را به عنوان شهردار خود انتخاب کنند و آن جوان مسیحی، در میدان آزادی جشن کریسمس برگزار کند و مسیحیان اعمّ از ارامنه شمال و جنوب و کلدانی و آشوری در میدان جمع شوند و کریسمس را جشن بگیرند!»
اکنون نخستوزیر انگلستان جوان چهل و دوسالهای است که تبار هندی دارد و دین و ایمانش هم آیین هندوست. از نام فرزندانش هم پیداست که به آیین هندو توجه و دلبستگی دارد.
ما در چنین دنیایی زندگی میکنیم. جوانان ما هم، به دلیل اینکه با جهان آزاد اطلاعات و خبر آشنا هستند، به تعبیر توماس فریدمن، جهان هموار و مسطح شده است. (۱) فاصلههای خبرگیری و کسب اطلاعات برداشته شده است. دیگر نمیشود به تعبیر امام جمعه موقت تهران که بیش از بیست سال پیش در نماز جمعه گفت: «اینترنت حرام است!» دیگر نمیشود جلو اذهان و چشمان پرده کشید. چنان که نمیتوانیم جلو پرواز پرندگان را با کشیدن تور و دیوار بگیریم. ارتفاع میگیرند و از فراز تورها و دیوارها میگذرند. و به ما لبخند میزنند! از این رو باید در دیدگاهها، تجدید نظر کنیم. تجدید نظر مبتنی بر حکمت و شناخت دقیق جامعه، به ویژه جوانان.
بدیهی است که برخی موانع جدی در قانون اساسی وجود دارد که به مقتضای همان سال تنظیم و تصویب قانون اساسی در سال ۱۳۵۸ نوشته شده است. حتی شاهد بودهایم که برخی نویسندگان و طراحان قانون اساسی، دیدگاهشان تحول یافته بود.
دیدگاه مبتنی بر ترجیح فرد مسلمان بر غیر مسلمان و نیز ترجیح شیعه بر اهل سنت که در برخی از اصول قانون اساسی دیده میشود، به ضرورت میبایست اصلاح شود. هر جوان ایرانی اعم از مسلمان شیعه یا سنی، مسیحی یا یهودی و زرتشتی میبایست احساس کند که در فضای بسته و محدود زندگی نمیکند.
اگر توانست ظرفیت علمی و دانایی و مهارت فنّی و تخصصی و تجربی خود را به حدی بالا ببرد، که مورد تایید اکثریت جامعه قرار گیرد. چرا یک جوان سنّی نتواند رییسجمهور شود؟! یا چرا مسلمانان اهل سنت نتوانند مراسم عید فطر و قربان و نماز جمعه خود را در تهران در مسجدی که از خودشان بدانند و خودشان اداره کنند، برگزار کنند؟
بدیهی است که چون امامت جمعه شأن حکومتی نیز داراست، چنان امام جمعهای میتواند مستقیما از طرف ولی فقیه و رهبر انقلاب منصوب شود. چرا ما راههای خردمندانهای که موجب پیوستگی بیشتر و انسجام افزونتر جامعه میشود و بهانهها را از دست دشمنان ملت ایران و نظام میگیرد؛ تبدیل به تابو کردهایم؟ فضای بسته، پایدار نمیماند.
دیدگاه تان را بنویسید