آیتالله سیدمحمدعلی ایازی عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم:
برخی به دروغ میگویند ما امروز تورم را ۲۰ درصد پایین آوردیم
برخی افراد بازداشت شده در حوادث اخیر میگویند نمایندهای در حاکمیت نداریم / کاری که حاکمیت باید انجام دهد داشتن صداقت است
یک عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم گفت: برخی به دروغ میگویند ما امروز تورم را ۲۰ درصد پایین آوردیم. من تعجب میکنم برخی از مسئولان چگونه میتوانند به راحتی درباره آمار حرف نادرست بگویند.
آیتالله سیدمحمدعلی ایازی عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در پاسخ به این سوال که با توجه به اعتراضات موجود، تا چه میزان به مطالبات مردم گوش داده شده است و آیا امروز به این مطالبات نزدیک شدهایم یا از آن دور شدیم، گفت: مطالبه یا اعتراض به حکومت حق همه انسانها است و هر در صورت دادخواهی امر نیکویی است و قرآن به آن اشاره کرده است که هیچ کس نمیتواند حق یا سخنی را آشکار کند، مگر آنکه به او ستم شود.
به گزارش ایلنا، بخش هایی از گفت و گوی آیت الله ایازی را در ادامه می خوانید:
*در قانون اساسی هم به صراحت حق اعتراض برای مردم پیشبینی شده است و جزو حقوق اولیه هر انسانی است. امیرالمومنین هم در نهجالبلاغه در یکی از موارد به حق مردم اشاره میکند و میگوید حق مردم است که بتوانند حاکم را نصیحت کنند.
*در اصل این مقدمه حق است اما اینکه چقدر به این اعتراضات توجه شده است، فکر کنم این شیوه برخوردی که در کف خیابان میشود، نشان داد که اگر میخواستند با مطالبات برخورد معقولی انجام دهند، در همان روزهای اول که ماجرای مرگ خانم مهسا امینی رخ داد، هیئت مستقلی را که مورد قبول مردم و افکار عمومی بود انتخاب میکردند و مسئله را پیگیری میکردند و به اطلاع مردم میرساندند تا اگر کسی در این موضوع خطایی انجام داده به آن خطا رسیدگی شود. متاسفانه این کار انجام نشد و در اتفاقات بعدی همین مسئله رخ نداد.
*برخی به دروغ میگویند ما امروز تورم را ۲۰ درصد پایین آوردیم. هرکس که اولیات جامعه را بداند، میداند که تورم پایین نیامده است و بر اساس آمار بانک مرکزی چهل و چند درصد تورم افزایش پیدا کرده است. من تعجب میکنم برخی از مسئولان چگونه میتوانند به راحتی درباره آمار حرف نادرست بگویند و مردم را در مقابل چیزی قرار دهند که زمینههای بدبینی و دروغگویی برای آنها فراهم شود.
*امروز افرادی دستگیر و بازجویی میشوند و برخی از آنها در بازجویی خود میگویند امروز در این حاکمیت هیچ نمایندهای در مجلس، شورای شهر و ریاست جمهوری نداریم و افراد موجود کاندیدای خودشان هستند و نه کاندیدای اکثریت مردم. بنابراین تا وقتی به مطالبات به شکل اساسی رسیدگی نشود، این وضعیت ادامه دارد و معتقدم مشکل با خشونت حل نمیشود و این خشونت از سوی هر طرفی باشد به نفع هیچ کس نیست.
*اولویت حل مشکلات اقتصادی است. این اولویت به این معناست که عوامل سقوط و افول اقتصادی بررسی شود. باید مسائل و موضوعات ما با نظام بینالمللی حل شود چراکه تمام تحریمها فشار را بر مردم بیشتر کرده و مردم تنگ آمدهاند. اولین کار این است که باید حکومت سیاست خود را در نظام بینالملل عوض کند و مدیریت درستی در حوزه نظام سیاسی و اقتصادی انجام شود. افراد کارآمد و مدیران مستقل را بگذارند. اینکه افراد ضعیف و دسته چندم را سرکار بگذارند و نتوانند کاری انجام دهند، مشکلات حل نخواهد شد.
*اولین مورد برای هر حرکت اجتماعی و سیاسی برگشت اعتماد ملی است. اولین موضوع این است که مردم باور کنند حاکمیت میخواهد کار کند. مردم نمیگویند چرا خطا میکنید. چون انسان جایزالخطاست. بنابراین باید اعتماد کنند که حاکمیت برای حل مشکلات تلاش میکند و اولویت آنان رسیدگی به مشکلات مردم است. اگر احساس اعتماد ایجاد شود، میتوان روی قدمهای بعدی حساب کرد.
*کاری که حاکمیت باید انجام دهد داشتن صداقت است. یعنی به گونهای صحبت کند که مردم باور کنند راست میگوید. این موضوع دارای روشهایی است.
*وقتی در تمام دنیا بخواهند صداقت حاکمان را محک بزنند، روشهایی را به کار میگیرند که مردم آن را باور کرده و اعتماد کنند. یک موضوع این است که بتوانند نظر مخالفان را بازتاب دهند. صدا و سیما در وضعیت فعلی خبررسانی و اطلاعرسانی به شکلی عمل کند که صداقت در آن احراز شود و مردم بفهمند که درست عمل میکنند و گزارشهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به شکل وارونه بازتاب پیدا نکند.
*در مرحله دوم باید مردم را در حل مشکلات مشارکت دهند. تا وقتی مردم را مشارکت ندهند و یک گروه الیگارشی در حکومت وجود داشته باشد که فقط آنها باشند و مردم با مدیریت کشور بیگانه باشند این وضعیت ادامه خواهد داشت. در مرحله سوم قوه قضائیه مستقل است که مردم ببینند ملاک در داوریها عدالت است.
*گاهی این اعتراضات خطرناک و شکننده است. ولی این کار با برخورد با افرادی که در کف خیابان هستند، حل نمیشود. باید به دلایلی که زمینه اعتراضات را فراهم کرده است، رسیدگی کرد.
*بعد کسانی میتوانند در میانه حاکمیت و افرادی که در کف خیابان هستند، نقش میانجی داشته باشند و فضای گفتوگو را فراهم کنند تا جلوی خشونت گرفته شود. وگرنه این خشونت را نمیتوان را با توصیه حل کرد و هر کس هم بخواهد توصیهای انجام دهد، به آن گوش داده نمیشود.
*فرض کنید که میخواهید رفراندوم برگزار کنید. رفراندوم چیزی مانند انتخابات است. اگر در انتخابات اعتماد نباشد، مسلما مردم مشارکت نمیکنند. اگر رفراندوم همراه با اعتماد باشد، مردم مشارکت میکنند و نظرشان را میدهند. اما به شرط آنکه حاکمیت برای ایجاد اعتماد قدم بردارد.
*یکی از راههایی که میتواند درباره این موضوع اتفاق بیافتد، فراهم کردن فضای گفتوگو است. باید گفتوگوهایی بین معترضان و حاکمیت اتفاق بیافتد. یعنی صدا و سیما در شبکههای خود افرادی را که در کف خیابان حضور دارند دعوت کند تا حرفهایشان را بزنند و در مقابل افراد حاکمیت با آنان گفتوگو کنند. این موارد میتواند تا حدوی وضعیت خشونت را به طور طبیعی کاهش دهد.
*مسئلهای که وجود دارد این است که ما در بدنه حاکمیت دو گروه داریم؛ یک عده کارشناسان و عده دیگر مدیران هستند. کارشناسان از هر طیف و جناحی که باشند، دیدگاهها و نظراتی دارند که گاهی در تعارض با نظر مدیران است.
*عجیب آنکه کارشناسان امنیتی و اطلاعاتی، اقتصادی، سیاسی و بینالمللی همه معتقدند روشی که انتخاب شده بدترین گزینه برای حل مسئله است. اول آنکه این شکاف بسیار جدی است.
*یعنی این شکافی که در بدنه حاکمیت بین کارشناسان و مدیران وجود دارد، این است که حتی مدیران میانه هم میگویند روشهایی که به کار گرفته شده است، گاهی روشهای درستی نیست و به حل مسائل، آرامش و کاهش خشونت نمیانجامد. اعتراض یک قسمت از کارشناسان همین است، در این موارد نه تنها صدای مردم شنیده نمیشود بلکه صدای کارشناسان حاکمیت هم شنیده نمیشود.
*معمولا در هر بخشی کارشناسان از بین همین مردم هستند و مسائل و ناراحتیهای مردم را درک میکنند و روش علمی را پیشنهاد میدهند اما کارشناسان یک چیزی میگویند و آنهایی که آن بالا نشسته و از بالا تصمیم میگیرند، کار دیگری انجام میدهند. به همین دلیل میبینید یک نفر مانند رئیس قوه قضاییه حرفی میزند که بر اساس گفتههای کارشناسان است اما به آن عمل نمیشود و به همین دلیل این حرفها به جایی نمیرسد.
*دو تحلیل وجود دارد؛ یک اینکه اگر ما بخواهیم این مشکل را حل کنیم، به معنای عقبنشینی کردن است. وقتی که یکبار عقبنشینی کردیم باید عقبنشینیهای دیگر هم انجام دهیم در حالی که این حرف بسیار غلطی است.
*هنر یک مدیر انعطاف و پویائی است. مدیری توانمند است که قدرت مانور داشته باشد نه اینکه ایستا باشد. وقتی در جنگ نیرویی نتوانست به هدف خود برسد، عقبنشینی میکند و این موضوع شجاعت و مدیریت آن فرد را نشان میدهد که وقتی در جایی از کار به مشکل میخورد، عقبنشینی میکند.
*در اینجا هم اگر یک مدیر مشکلات کشور را میبیند به جای آنکه بیاید عقبنشینی کند، موضوعاتی مانند تورم، فقر و مشکلات اقتصادی را اصلاح کند در این صورت مردم به جای آنکه به او طعنه بزنند، از او تمجید میکنند که حرف مردم را پذیرفته است.
*اما وقتی این کار را نکند و به فکر حل مشکل نباشد در واقع این یک نوع عقبنشینی است و اگر عقبنشینی کنیم، عقبنشینی بعدی در پیش خواهد بود پس به هیج عنوان نباید نشان دهیم که ضعف داریم و عقبنشینی کنیم.
*تحلیل دوم این است که آنها میخواهند کاری انجام دهند اما در انجام آن ناتوان و ناکارآمدند و مدیریت کشور در برخی موارد یک مدیریت معلول و فرسوده و دور از واقعیات جامعه است. یعنی افرادی که در سطوح مختلف کشور قرار دارند به دلایل شخصیتی و روحی (مثل ضعف و تملق) توانایی ایستادگی در برابر مسائل فرمایشی و توان حل مشکلات را ندارند.
*چون درک کارآمدی از مشکلات و تحلیل درستی ندارند میگویند اگر ما عقبنشینی کنیم باید همیشه عقبنشینی کنیم یا میگویند شاه عقبنشینی کرد ما نمیخواهیم مانند او باشیم. در صورتی که شاه دیر عقبنشینی کرد، اگر زودتر عقبنشینی کرده بود میتوانست بر مشکلات فائق آید.
*مردم حاضر در اعتراضات دو بخش دارند؛ یک بخش در دانشگاه و بخش دیگر در کف خیابان است. در مورد نیروهای جوان در کف خیابان وقتی میانگین سن دستگیر شدهها را ارزیابی میکنیم، میبینیم کمتر از ۳۰ سال هستند. در طیف دانشگاهها خواستههای آنان سیاسی و اجتماعی است. اما در خیابان تنوعی از خواستهها مانند مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی وجود دارد.
*آن چیزی که در مرحله اول خیلی پررنگ است، مسائل اقتصادی بوده، فقر خیلی شدید، گرانی و تورم هم در جامعه مشهود است. این موارد نقش پررنگی ایفا میکند. گروهی که فکر سیاسی دارند و اعتراض آنها جنبه سیاسی دارد، احساس میکنند که حاکمیت دغدغه حل مسائل و کارآمدی آن را ندارد. اگر هم بخواهد حل کند، نمیتواند. مسئولانی که توان حل مشکلات امنیتی کشور را از راه ترساندن و زدن و دستگیرکردن میخواهند حل کنند، روشن است که تحلیل درستی از مشکلات جامعه ندارند.
دیدگاه تان را بنویسید