دیپلماسی زمین بازی عاشقانه نیست/ شکست بزرگ اصولگرایان از چین
ارجاع دادن عاملیت تغییر مناسبات به امور اخلاقی و عاطفی و توقع از بازیگران مختلف عرصه بینالمللی برای رفتار در این چارچوب و نادیده گرفتن مساله مهمی به نام عنصر «منافع»، یک رویکرد در حال تشدید در سیاست خارجی ایران است.
سفر رئیس جمهوری چین به عربستان سعودی و امضای بیش از ۴۰ قرارداد همکاری میان دو کشور واکنش های زیادی در ایران به دنبال داشت. شدت این واکنش ها البته بعد از انتشار بیانیه مشترک دو کشور مضاعف هم شد. در این بیانیه از ایران خواسته شده بود که از دخالت در امور داخلی کشورهای منطقه پرهیز کند. همچنین دو کشور بر لزوم بازگشت ایران به برجام نیز تاکید کرده بودند.
به گزارش فراز، از جمله واکنش های رسمی به این بیانیه و مواضع اخیر چین در جریان سفر شی جین پینگ به عربستان، اظهرات معاون سیاسی دفتر رئیس جمهوری ایران بود. محمد جمشیدی نوشت که «همکاران چینی به یاد داشته باشند که وقتی سعودی و آمریکا از گروههای تروریستی داعش و القاعده در سوریه حمایت کردند و با تجاوز نظامی وحشیانه یمن را ویران کردند، این ایران بود که با تروریست ها جنگید تا ثبات و امنیت در منطقه مستقر شود و تروریسم به شرق و غرب تسری نیابد.»
همچنین حسن هانیزاده، کارشناس امور بین الملل هم در گفت و گویی با ایسنا تاکید کرد که «گرایش ناگهانی چین به سمت کشورهای عربی قابل توجه است و جفا و بیوفایی چین به ایران تلقی میشود.»
این دیدگاه یعنی نگاه به موضوع همکاری های جدید چین و عربستان از منظر اخلاقی و عاطفی، دیدگاهی است که در میان حامیان دولت فعلی طرفداران زیادی دارد. کما اینکه در دیگر عرصه های مناسبات دو یا چند جانبه نیز چنین است. اتفاقا یکی از انتقادات اساسی که به نوع نگاه این جریان به مقولات اقتصادی و دیپلماتیک مطرح می شود همین است که آیا توصیه ها و راهکارهای اخلاقی می توانند جای عنصر «منافع» را بگیرند؟
این اتفاق یعنی ارجاع دادن عاملیت تغییر مناسبات به امور اخلاقی و عاطفی و توقع از بازیگران مختلف عرصه بینالمللی برای رفتار در این چارچوب و نادیده گرفتن مساله مهمی به نام عنصر «منافع»، یک رویکرد در حال تشدید در سیاست خارجی ایران است. رویکردی که به گواه رویدادها و تجارب عینی مختلف، نتوانسته منافع ایران را در عرصه بین الملل پاسداری کند.
یک نمونه عینی و اخیر این موضوع مقایسه وضعیت کنونی ایران و ترکیه در کشور سوریه است. ترکیه به عنوان همسایه شمالی سوریه نه تنها به این کشور حمله کرد و سال ها علیه حکومت مرکزی آن فعالیت آشکار نظامی داشت بلکه همین الان بخشی از خاک سوریه به طور غیرقانونی در تصرف نیروهای ترک است.
در مقابل ایران با صرف هزینه های گزاف و مهمتر از آن همکاری نظامی میدانی در سوریه و دادن تلفات جانی و مالی قابل توجه، تا آخرین لحظه برای دفاع از حکومت مرکزی سوریه کوشید.
۴سال بعد از پایان جنگ سوریه اما سهم ترکیه در بازار این کشور ۹ برابر ایران است. یعنی واقعیتی که نشان می دهد معادلات سیاسی-اقتصادی در عرصه بین الملل تابع عواملی متفاوت از چیزی هستند که بخش مهمی از حاکمیت و نظریه پردازان ایرانی بهآن دل بسته اند.
کما اینکه دقیقا مشابه همین اتفاق در روابط ایران و عراق نیز رخ داد؛ حکومت بغداد علی رغم هزینه بسیار زیادی که تهران برای احیاء و تثبیت امنیت در این کشور به لحاظ مادی و جانی پرداخت کرد، کوچکترین امتیاز اقتصادی متفاوت از یدگران برای ایران قایل نشد. حتی فراتر از این هم اکنون عراق رقیب سرسخت ما در میادین نفتی مشترک هم هست و در شرایط تحریم به شکل جدی به دنبال پر کردن جای خالی ایران در بازارهای انرژی جهان می باشد.
چینی ها نیز در سیاست خارجی و مبادلات اقتصادی بین المللی خود از همین قاعده منافع پیروی می کنند. به یاد بیاوریم در دوران ترامپ که اوج فشار واشنگتن به پکن و تزاید اختلافات دو طرف بود، چینی ها تا جای ممکن تلاش کردند این اختلافات کمترین خلل را در روابط اقتصادی میان دو کشور به جای بگذارد. به طور مثال حتی بازداشت مدیرعامل هوآوی هم نتوانست چینی ها را در روابط اقتصادی خود با آمریکا از ریل «منافع» به ریل «عواطف» منحرف کند.
هم اکنون هم چین و عربستان طبیعی ترین اقدام ممکن را بر اساس منافع خود انجام داده اند. بخش غیرطبیعی ماجرا اتفاقا به برخی مواضع در تهران بر می گردد که زمین دیپلماسی و مراودات اقتصادی را با زمین عیاری و یا جهان عشاق اشتباه گرفته اند.
در دنیای واقعی چیزی جز منافع ملی تعیین کننده نوع، سطح و جهت روابط بازیگران نیست و مواعظ اخلاقی و توصیه های عاطفی راهی در این دنیا ندارند. قطب نمای حرکت کشورها در این مسیر اول از همه چیز منافع ملت هایشان است و این است که میزان دوستی و دشمنی، همکاری و تقابل و اخم و لبخند بازیگران مختلف در قبال هم را تعیین میکند.
کو گوش شنوا