کد خبر: 587579
|
۱۴۰۱/۰۹/۲۶ ۱۷:۲۰:۲۰
| |

عطاءالله مهاجرانی:

چرا در امر به معروف و نهی از منکر پیامبر‌تر از پیامبر شده‌ایم؟

عطاءالله مهاجرانی نوشت:‌ چرا ما در امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، به قول فرنگی‌ها، کاتولیک‌تر از پاپ و پیامبر‌تر از پیامبر شده‌ایم؟! گرهی را که با دست و تسامح به آسانی باز می‌شود، به دندان کشیده‌ایم و مساله را تبدیل به مشکل و بعدا تبدیل به بحران کرده‌ایم؟

چرا در امر به معروف و نهی از منکر پیامبر‌تر از پیامبر شده‌ایم؟
کد خبر: 587579
|
۱۴۰۱/۰۹/۲۶ ۱۷:۲۰:۲۰

«حجاب مساله، مشکل یا بحران؟» عنوان یادداشت عطالله مهاجرانی در روزنامه اعتماد است که در آن آمده: اگر موضوع یا مساله حجاب را در ذیل امر به معروف و نهی از منکر تعریف کنیم، چه خواهد شد؟ شرایط لازم برای امر به معروف و نهی از منکر، موضوع این مقاله کوتاه نیست، اما اگر جوانی را، فرض کنید فرزند یا برادر و خواهر خودمان را نهی از منکر کردیم و پاسخ مناسب نشنیدیم و ندیدیم؟ اگر اصرار کردیم و طرف روی دنده لجاجت افتاد و اصل دین و آیین را انکار کرد؟! یعنی ما او را از بی‌توجهی یا مسامحه نسبت به انجام یک امر یا حکم شرعی، به سوی انکار ضروری دین کشاندیم! به همین دلیل در موضوع امر به معروف و نهی از منکر به موقعیت و مقتضى و تاثیر توجه شده است.

کاری نکنیم تا کسی که نسبت به یکی از احکام دینی بی‌توجه، کاهل یا لاابالی است، به سمت انکار ضروری دین گرایش پیدا کند. به این نمونه اندیشه‌برانگیز توجه کنید.:  عباد بن صهیب از امام صادق علیه‌السلام روایت کرده است:  «نگریستن به موی زنان تهامه، بادیه‌نشینان، روستاییان مانعی ندارد، زیرا اگر آنان را نهی از منکر کنند، توجه نمی‌کنند!» (۱)  علامه مجلسی این روایت را در کتاب «مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول»، مطرح، توثیق و شرح داده است.

در تفاسیر مختلف نیز در ذیل آیات مربوط به پوشش زنان، در سوره نور قرآن مجید این روایت نقل شده است. یکی از کتاب‌های ممتاز و ابتکاری، درباره شیوه حکومت پیامبر اسلام و اجرای احکام شریعت در زمان ایشان، کتاب «التراتیب الاداریه» است. محقق ارجمند مراکشی، محمد عبدالحی کتّانی (1382- ۱۳۰۲ قمری) این کتاب را نوشته است. کتاب به نحو بسیار پسندیده‌ای در مراکش چاپ شده است.

در این کتاب که جزییات مربوط به شیوه حکومت پیامبر اسلام و به اصطلاح نظام اداری حکومت او بررسی شده است، درباره امر حجاب یا پوشش زنان نکته‌ای وجود ندارد! مثلا پیامبر گشت ارشاد گذاشته باشد، اگر دیدند حجاب زنی مناسب نیست، به او تذکر بدهند، یا او را به محلی ببرند و ارشاد کنند یا او را تازیانه بزنند! چرا ما در امر به معروف و نهی از منکر، به قول فرنگی‌ها، کاتولیک‌تر از پاپ و پیامبر‌تر از پیامبر شده‌ایم؟! گرهی را که با دست و تسامح به آسانی باز می‌شود، به دندان کشیده‌ایم و مساله را تبدیل به مشکل و بعدا تبدیل به بحران کرده‌ایم؟ نکته بسیار جذاب که در معارف دینی ما و نیز در فرهنگ ملی و ایرانی و ادبیات ما درباره سلوک زنان و البته مردان وجود دارد، تاکید بر پوشش نیست که امری ظاهری است، توجه و تاکید بر «شرم و حیا» است که امری باطنی است.

در قرآن مجید از تعبیر «لباس التقوی» استفاده شده است، لباس تقوا به مثابه پوشش جان انسان است و نه پوشش تن او. امام محمد غزالی تفسیر بسیار لطیفی درباره لباس التقوی مطرح کرده است. در احیاء‌العلوم، «لباس التقوی» را به «شرم» تفسیر کرده است. دیدم یکی از پژوهشگران، تقوا را شرم معنی کرده است. سخن را از غزالی گرفته منتها، به سخن غزالی آسیب زده است، تقوا اعمّ از شرم است. اگر بنا بر همین توجه باطن و اقناع نسبت به احکام شریعت بود، دیگر اجبار در امر به معروف یا اجبار از ناحیه حکومت معنی ندارد.

حجاب اجباری یا نماز و روزه اجباری چه اعتبار و ارزشی می‌تواند داشته باشد؟ مرحوم تنکابنی در کتاب قصص‌العلماء از شیخ حسن روایت کرده است که شیخ جعفر نامی، نیمه شبان یا وقت نماز عادت داشت، افراد خانواده و همسایه! را صدا می‌زد تا برای نماز بیدار شوند، می‌گوید: «به در خانه که منزل من بود، می‌‌آمد فریاد می‌زد که برخیز، من همان افتاده می‌گفتم: ولاالضالین یا‌ الله‌اکبر! یعنی من مشغول نمازم، پس او خاطر جمع می‌شد، برمی‌گشت!» مگر نه این است که دین و احکام دینی، در واقع بال پرواز انسان به سوی کمال و مکارم است؟ کمال و مکارم و قصد قربت به خداوند متعال که سرچشمه همه خوبی‌ها و زیبایی‌هاست، با اجبار و قهر و بدخویی که فراهم نمی‌شود. در شهر اراک در مسجد آاکبر که مرحوم آیت‌الله شیخ محمد امامی‌خوانساری مجتهد محبوب اراک نماز جماعت می‌خواند، چه اتفاقی افتاده بود که مسجد در هنگام نماز از حضور جوانان موج می‌زد و اگر شما اندکی دیر می‌رسیدید، در صحن مسجد دیگر جایی برای اقامه نماز پیدا نمی‌کردید. مرحوم حجت‌الاسلام بطحایی امام جماعت محله فقیرنشین کشتارگاه اراک، حافظ قرآن بود. در همان سال‌های نوجوانی نسل ما، او که تنومند، بلندقامت و قوی بود. چند نفر از نمازگزاران مسجد که پیرمرد بودند و نمی‌توانستند، در زمستان‌های پربرف - آن زمستان‌های قدیم!- برف پشت‌بام‌هاشان را پارو کنند... 

آقای بطحایی با پاروی بزرگش به خانه آنها می‌رفت و برف‌ها را پارو می‌کرد. برف توی حیاط خانه را جمع می‌کرد و در همان حال آیات قرآنی را زمزمه می‌کرد. بدیهی بود که جوانان محله با شوق و رغبت به نماز مسجد ابوالفضل می‌آمدند و نماز را مثل معشوقی در بر می‌گرفتند! سلوک او تفسیری از این روایت بود که مردمان را بدون سخن، به سوی خداوند راهنمایی کنید .

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها