اسماعیل گرامیمقدم، قائم مقام حزب اعتمادملی:
مردم حق دارند از حاکمان خود درباره چرایی توسعهنیافتگی پرسش داشته باشند
اسماعیل گرامی مقدم نوشت: هر رکنی که در این کشور مسوولیتی دارد باید به مطالبات بحق مردم رسیدگی کند. مردم ایران حق دارند از حاکمان خود درباره چرایی توسعهنیافتگی پرسش داشته باشند و حاکمیت موظف است به آنها پاسخ دهد.
اسماعیل گرامیمقدم، قائم مقام حزب اعتمادملی در یادداشتی با عنوان «ریشهیابی واقعی دردها و نارضایتیها» در روزنامه اعتماد نوشت: هر نامی که بر رخدادهای اخیر بگذاریم و آن را با اسامی و عناوینی چون جنبش، حلقههای اعتراضی و... نامگذاری کنیم، نمیتوان انکار کرد که این رخدادها ریشههایی دارد که باید به آنها توجه کرد. واقع آن است که در بررسی ریشههای اعتراضات، ناامیدی جایگاه ویژهای دارد. به عبارت روشنتر، ناامیدی ناشی از نارضایتی است و نارضایتی هم یا منشا سیاسی دارد یا منشا اقتصادی، اجتماعی و... واقع آن است که ظهور و بروز یک چنین رخدادهای اعتراضی در این سطح، ارتباط مستقیمی با شاخصهای توسعهیافتگی جوامع دارد. عیار
یک چنین اعتراضاتی در کشورهایی که با عدم توسعهیافتگی مواجهند بیشتر و عمیقتر است. در نقطه مقابل حجم نارضایتیها در کشورهای توسعهیافته پایینتر است. نه اینکه در این کشورها اعتراضی وجود ندارد، مساله این است که نحوه مواجهه تصمیمسازان کشورهای توسعه یافته با اعتراضات و نارضایتیهای به گونهای است که نهایتا باعث بهبود وضعیت میشود. آنچه مسلم است آن که مطالعات نشاندهنده آن است که توجه به 2 پدیده یا موضوع اجتماعی شاخصه توسعهیافتگی جوامع را نمایان میکند.
1) نخستین عامل، توجه به حقوق زنان است؛ یعنی هر کشوری که توجه بیشتری به حقوق زنان خود داشته باشد، ارتباط نزدیکتری با توسعه دارد. به این دلیل که اغلب اقلام مصرفی با سلیقه و خواسته و مطالبه زنان تهیه میشود، زنان نیمی از ظرفیت رشد در جامعه را شکل میدهند و حضور فعال زنان در جامعه باعث پویایی تولید، تجارت و درنهایت اقتصاد میشود. از سوی دیگر، عدم توجه به مطالبات زنان در هر جامعهای ضمن اینکه شاخص اجتماعی و اقتصادی را کاهش میدهد به نارضایتیها بیشتر دامن میزند، به همین دلیل است که بسیاری از کشورها به بحث توسعه زنان در جامعه توجه خاصی دارند.
2) گزاره دیگری که در فرآیند کلی توسعه بسیار اثرگذار است، مساله افزایش دامنههای فساد مالی و اقتصادی در جامعه است، به خصوص اینکه این مفاسد نه در طبقات پایینی و دهکهای محروم، بلکه در دهکهای بالایی و طبقات برخوردار جامعه رخ می دهد. مطالعات علمی نشان میدهد، وقوع مفاسد در دهکها محروم با تدبیر مقامات مسوول و دهکهای بالایی قابل رفع شدن است، اما زمانی که فساد در سطوح بالایی رخ میدهد (طی سالهای اخیر در اقتصاد ایران این نوع فساد یقه سفیدها بهکرات رخ داده است) نه تنها مقابله با آن دشوار است، بلکه باعث بروز ناامیدی و نارضایتی هم در جامعه میشود. مردمی که با مشکلات اقتصادی و معیشتی دامنهداری مواجهند، با شنیدن خبر اختلاسهای چند هزار میلیارد تومانی یا دریافت تسهیلات نجومی معوق دچار افسردگی و سرخوردگی میشوند. با افزایش این نارضایتیها هم شاخص توسعه در کشور آسیب میبیند و هم سرخوردگی عمومی افزایش مییابد.
بر این اساس بدترین وجه اعتراضات سالها و دهههای اخیر این است که سیستم هرگز به دنبال ریشهیابی و درمان واقعی دردها و نارضایتیها نبوده است. حرکتهای اعتراضی سال 78، پس از شکلگیری جنبش دوم خرداد با رای بالای مردم و در شرایطی به وقوع پیوست که مردم شور و شوق فراوانی از انتخابات سال 76 به دست آورده بودند. اما برخی رفتارهای تند و افراطی باعث شدند تا مردم احساس کنند که مطالبات آنها مورد توجه برخی افراد و جریانات قرار نگرفته است. بنابراین ناامیدی وسعت یافت و اعتراضات 78 شکل گرفت.
ماجرای سال 78 اما با تلاشهای فراوان جمع شد تا اینکه باز هم فضای اعتراضی سال 88 شکل گرفت. مردم احساس کردند که مطالبات آنها در انتخابات 88 موردتوجه قرار نگرفته است. اما باز هم با این خواستهها برخوردهای امنیتی صورت گرفت. هیچکدام از تجربیات باعث تغییر در نظام حکمرانی نشد و دوباره در رخدادهای سال 96، 98 و 1401 تجمعات گسترده اعتراضی شکل گرفتند.
همانطور که همه پدیدههای اجتماعی از قوانین علمی و فیزیکی پیروی میکنند، میتوان گفت که پدیدههای اعتراضی در ایران از قانون خستگی فلزات پیروی میکنند. قانون خستگی پدیدهها در عالم فیزیکی به نقطه عطف خستگی یا گسیختگی منجر میشود و گسست میان دولت و ملت را عینیت میبخشد. در مواجهه با رخدادهای اعتراضی اخیر پرسشهایی در افکار عمومی ایجاد شده است که باید به آنها پاسخ داده شود. روند پاسخگویی به مطالبات براساس چه مکانیسمی باید محقق شود؟
این اعتراضات چه ارتباطی با رخدادهای سالهای قبل دارند؟ ارتباط با نسلهای جدید چگونه باید شکل بگیرند؟ و... به نظر میرسد، اصرار به برخی مبانی ظاهری علت و چالش اصلی مشکلات در ایران باشد. این در حالی است که کشوری مانند چین در دهههای اخیر توانسته با یک رویکرد جدید در مبانی ایدئولوژیک خود به خصوص در حوزه اقتصادی به توسعه دست پیدا کند.
یعنی حاکمیتی در حد و اندازه چین کمونیست که در حوزه سیاسی کاملا بسته بود برای اینکه بتواند امکان رقابت با جهان را بیابد، ناگزیر شد در مساله ایدئولوژی خود به جای مکتب مارکسیست به ایدههای کاپیتالیستی روی بیاورد. در واقع چین متوجه شد برای رقابت با غرب باید از همان الگوی امتحان پس داده استفاده کند. با این چرخش چین، امروز به رشد اقتصادی بالای 12درصدی رسیده و در راس هرم اقتصادی جهان در کنار امریکا ایستاده است، بنابراین اینطور نیست که تغییر در برخی گزارههای حاکمیتی منجر به گسست شود، بلکه باعث پایداری نظامهای سیاسی میشود. با عبور از رخدادهای 1401 میتوان با تغییر نگاهها و افزایش انعطافها در بسیاری از حوزههای دیپلماسی به خصوص پرونده هستهای به دستاوردهای تازهای رسید.
باید توجه داشت، علت بسیاری از مشکلات کشورمان عدم احیای برجام و مشکلات ارتباطی با جهان پیرامونی است. امروز بسیاری از ایرانیان برای بهرهمندی از مسکن حداقلی، داشتن یک خودروی عادی و بهرهمندی از حداقلها با مشکلات فراوانی مواجه هستند. ارکان نظام باید به این مطالبات بحق مردم پاسخ دهند. هر رکنی که در این کشور مسوولیتی دارد باید به مطالبات بحق مردم رسیدگی کند. مردم ایران حق دارند از حاکمان خود درباره چرایی توسعهنیافتگی پرسش داشته باشند و حاکمیت موظف است به آنها پاسخ دهد.
دیدگاه تان را بنویسید