کد خبر: 594906
|
۱۴۰۱/۱۱/۱۳ ۲۱:۲۰:۰۰
| |

احمد مازنی، نماینده سابق تهران:

آن روزها هیچ‌کس در سر دادن شعار مرگ بر شاه کمترین تردیدی نداشت

احمد مازنی نوشت: آن روزها اعلامیه‌ها و شعارهای ستاد رهبری امام، نسخه‌های درمان درد مردم ایران بود که هیچ کس در سر دادن شعار مرگ بر شاه و استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی کمترین تردیدی نداشت. امام خمینی نظام سلطنتی را با همراهی مردم ریشه‌کن و جمهوری اسلامی را با رفراندوم برقرار کرد.

آن روزها هیچ‌کس در سر دادن شعار مرگ بر شاه کمترین تردیدی نداشت
کد خبر: 594906
|
۱۴۰۱/۱۱/۱۳ ۲۱:۲۰:۰۰

احمد مازنی در یادداشتی با عنوان «درباره مردی که توانست قلب ایرانیان را تسخیر کند» در روزنامه اعتماد نوشت: این روزها سخن گفتن از امام خمینی دلی چون او آرام و قلبی چون او مطمئن می‌طلبد، چراکه پس از ۴۴ سال از بازگشت معجزه‌گونه امام به وطن هم اوضاع دنیا دچار تغییرات جدی شده و هم در داخل کشور شاهد تحولاتی هستیم که بازاندیشی و باز‌شناسی اندیشه امام خمینی امری سهل و ممتنع به نظر می‌رسد. بنده که از دوران نوجوانی با نام خمینی آشنا شدم چنین می‌اندیشم که برای بازشناسی راه امام خمینی ابتدا باید شرایط زمانه او را شناخت.

زمانه خمینی در عرصه بین‌المللی دوره جولان دو ابرقدرت غرب و شرق بود. بلوک غرب به رهبری امریکا بر پایه سرمایه‌داری و اغلب روی دموکراسی دو یا چند حزبی و حاکمیت مردم تاکید داشتند و بلوک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی روی مکتب سوسیالیسم و نظام تک حزبی که بر اصل برابری انسان‌ها تاکید داشت. رهبران این دو بلوک در حقیقت دنیا را بین خود تقسیم کرده و در عین حاکمیت جنگ سرد، سالی یک بار با هم دیدار می‌کردند و این دیدارها معروف بود به تفاهم بر سر منافع دو ابرقدرت و چاپیدن کشورهای ضعیف. کشورهای دیگر اما وابسته به یکی از این دو بلوک تعریف می‌شدند. البته جنبش غیرمتعهد‌ها به عنوان غیرمتعهد نسبت به این دو بلوک تشکیل شد اما قریب به اتفاق اعضای این جنبش نیز وابسته به یکی از دو بلوک بودند و چین هم به عنوان یک کشور بزرگ و پرجمعیت تز سه جهانی را به رهبری مائو دنبال می‌کرد و نظام سوسیالیستی مستقلی ایجاد کرده بود که به طرفدارانش می‌گفتند مائوئیست.

برای درک میزان زورگویی، جنگ، استثمار و بهره‌کشی رهبران دو ابرقدرت نسبت به بقیه کشورها باید کتاب خواند؛ نسل جوان ما کمتر کتاب می‌خواند و به وبگردی اکتفا می‌کند و اما ایران که در تاریخ خود تمدن و فرهنگ چند هزار ساله دارد و با آمیختن این فرهنگ با فرهنگ اسلامی و  خدمات متقابل بین اسلام و ایران، برای خود هویت ملی و دینی مستقلی قائل بود و با جنبش مشروطه در پی راه یافتن به دنیای مدرن بود تا چشم باز کرد خود را مستعمره انگلستان و سپس امریکا دید. روس‌ها هم چه در قالب حکومت منحط تزار و چه در نقش اتحاد جماهیر شوروی سهم خود را از این سفره بی‌صاحب می‌خواستند و می‌گرفتند‌.

بعد از خاندان قاجار که مایه ننگ تاریخ ایران بودند، خاندان پهلوی به تشخیص ابرقدرت‌ها آمدند و اساس سلطنت‌شان بر وابستگی به بیگانگان بود‌. در شهریور 1320 سران روس، انگلستان و امریکا بدون هماهنگی آمدند تهران و در اقدامی مداخله‌جویانه او را استعفا دادند! و محمدرضا را به سلطنت ایران منصوب فرمودند! ۱۲ سال بعد که محمدرضا از قیام ملی مردم ایران به امریکا گریخت یک‌بار دیگر همان‌ها با کودتا، شاه را برگرداندند. شاه که خود را مدیون دولتین امریکا و انگلیس می‌دانست و در داخل نیز عناصر خودفروخته‌ای را تاجبخش می‌دانست، برنامه‌هایش را در جهت تامین رضای اربابان و تاج‌بخشان تنظیم کرد؛ وابستگی سیاسی و اقتصادی به بیگانگان، اجرای دستورالعمل‌های اربابان، فساد گسترده خاندان سلطنتی و ترویج فحشا در سطح جامعه، حبس و تبعید منتقدین و تبعید امام خمینی به خارج از کشور، گوشه‌ای از کارنامه پهلوی دوم در اجرای دستورات اربابان خارجی است.

اکثر مردم از فقر و تحقیر ملی دچار نفرت عمیق نسبت به خاندان پهلوی شدند. امریکایی‌ها با تحمیل کاپیتولاسیون به ایران و تجاوز و تحقیر مردم ایران و دریافت حق توحش، خشم و نفرت گسترده و عمیقی را در دل مردم نسبت به خود و نوکر ایرانی‌شان پدید آوردند. در این میان بودند جریان‌هایی که برای نجات ایران مبارزه می‌کردند. از چپ‌های مارکسیست تا جبهه ملی و چریک‌های التقاطی، اما تلاش آنها حتی در حد بر‌گزاری یک انتخابات نتیجه نداد و در تغییر رژیم که هیچ حتی قادر به تغییر یک بخشدار هم نبودند.

در چنین فضایی که دل‌های مردم سرشار از نفرت نسبت به سلطنت و اربابان خارجی‌اش بود و از تحقیر ملی، نابرابری و تقابل شاه با مبانی و مظاهر دین به تنگ آمده بودند، زمینه انفجار عمومی فراهم شد. در این میدان مردی که توانست قلب ایرانیان را تسخیر کند، و همه قشرها را روی مبانی، اهداف و برنامه‌های انقلاب اسلامی متحد و تحت رهبری واحد متمرکز کند امام خمینی بود.

آن روزها اعلامیه‌ها و شعارهای ستاد رهبری امام، نسخه‌های درمان درد مردم ایران بود که هیچ کس در سر دادن شعار مرگ بر شاه و استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی کمترین تردیدی نداشت. امام خمینی نظام سلطنتی را با همراهی مردم ریشه‌کن و جمهوری اسلامی را با رفراندوم برقرار کرد. این درحالی بود که نظام سلطه با رفتن شاه و جایگزینی نظام مستقل غیروابسته به شرق و غرب مخالف بود و چنین بود که مردم ایران با رهبری امام خمینی در روز‌های ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به دوران تحقیر ملی  و سلطه بیگانه بر سرزمین ایران خاتمه دادند  و آن روزها سر تا پا شوق و عزت و غرور بودند. و لو کره  الکافرون.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها