کد خبر: 604120
|
۱۴۰۲/۰۱/۰۷ ۱۵:۴۰:۵۷
| |

آیا توافق ایران و عربستان به سرنوشت برجام دچار می‌شود؟

توافق ایران و عربستان با وجود آنکه دشواری‌ها و پیچیدگی‌های بسیار بسیار کمتری از برجام داشته و مذاکرات مربوط به آن می‌توانست خیلی سریع‌تر از آنچه شاهد بودیم به نتیجه‌ی مطلوب برسد اما از یک جنبه به برجام بی شباهت نیست؛ اهمیت روح توافق!

آیا توافق ایران و عربستان به سرنوشت برجام دچار می‌شود؟
کد خبر: 604120
|
۱۴۰۲/۰۱/۰۷ ۱۵:۴۰:۵۷

 انصاف نیوز در یادداشتی به قلم محمدتوکلی درباره‌ی توافق اخیر میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی نوشت:

بالاخره و بعد از گذشت حدود یک سال و نیم از روی کار آورده شدن ابراهیم رئیسی، دولت سیزدهم توانست اتفاقی را در کارنامه‌ی کاری خود رقم بزند که بتوان از آن به عنوان یک «دستاورد» نام برد؛ دستاوردی که البته مصداق «همسایه‌ها یاری کنید …» است!

ماجرا از آتش‌افروزی تندروهای آتش به اختیار آغاز شد، هنگامی که احساس تکلیف کردند تا به نشانه‌ی اعتراض به اعدام شیخی شیعه در عربستان دست به کار شوند و با حمله به سفارت این کشور درس عبرتی به «آل سقوط» بدهند. آنان که آن غائله را به راه انداختند هرگز تصور نمی‌کردند که روزی دولت مورد حمایت‌شان دست دوستی را به سوی «آل سعود» دراز کند.

فارغ از آنکه چه شد که این توافق حاصل شد این نکته حائز اهمیت است که همراهی ایران و عربستان، حتی اگر نیم‌بند و موقتی باشد، هم به سود این منطقه‌ی پر آشوب است و می‌تواند شرایط را ازتنش‌آلودگی فعلی به سمت و سویی دیگر هدایت کند، البته این مهم هنگامی محقق خواهد شد که توهم بی تاثیر بودن مناسبات قدرت‌های فرامنطقه‌ای بر خاورمیانه را از ذهن دور کنیم.

درباره‌ی اینکه نقش اول توافق ایران و عربستان را چه کسی عهده‌دار بود هم حرف و حدیث بسیاری گفته شده است. برخی بر این باورند که حضور پر رنگ علی شمخانی در قامت نماینده‌ی رهبری و دبیر شورایعالی امنیت ملی به این معناست که «نظام» از دولت انقلابی‌ها قطع امید کرده است و مسیری دیگر را در سیاست خارجی برگزیده است و گروهی دیگر که دولتی‌ها را هم شامل می‌شود بر این نکته تاکید دارند که «همه چیز زیر نظر رئیس‌جمهور است». در این میان افرادی هم هستند که پای سردارِ شهید را به میان کشیده‌اند و مدعی‌اند که سنگ بنای توافق را فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه پاسداران بنا نهاده است. آنان با اشاره به واپسین ماموریت سردار سلیمانی تاکید دارند که همان پیغام که قرار بود به عربستان برسد توانست سعودی‌ها را به این نتیجه برساند که این توافق برد – برد است.

درباره‌ی اینکه توافق با عربستان را به نام چه کسی باید سند زد می‌توان فرضیه‌های گوناگون دیگری را هم مطرح کرد اما به نظر می‌آید مهمتر از این فرضیه‌ها اندیشیدن به این پرسش است که ما با چه نوع حکمرانی مواجه هستیم که شکست‌ها یتیم هستند و برای پیروزی‌ها هزاران پدر یافت می‌شود؟! در چنین ساختاری‌ست که بدیهی‌ترین اصل حکومت‌داری که تناسب میان مسئولیت و اختیارات است مفقود می‌شود و تقریبا هیچ حوزه‌ای را نمی‌توان یافت که در آن اختیارات و مسئولیت‌ها مشخص شده باشد؛ صرفا جهت اطلاع مدافعان تئوری «در حکومت یکدست مشکل اختیارات و مسئولیت‌ها حل خواهد شد»!

نکته‌ی دیگر درباره‌ی توافق با عربستان استدلال متوهمانه‌ای‌ست که به شکل گسترده از سوی تریبون‌داران نظام و رسانه‌های اصولگرا مطرح می‌شود. آنان تاکید دارند که این توافق نتیجه‌ی دور شدن عربستان از آمریکا و شکستی دیگر برای استکبار جهانی است. به واقع مشخص نیست که این حضرات درباره‌ی کدام دنیا سخن می‌گویند اما اگر مقصودشان همین دنیای زمینی ما آدمیان است، در این دنیا هیچ کشور نرمالی را نمی‌توان یافت که با قهر با قدرت‌های جهانی و دوری گزیدن از آنها، بتواند اقتصاد و سیاست به‌سامانی داشته باشد، چه این قدرت شرقی باشد چه غربی!

اما ماجرای عنوان این یادداشت چیست؟ توافق ایران و عربستان با وجود آنکه دشواری‌ها و پیچیدگی‌های بسیار بسیار کمتری از برجام داشته و مذاکرات مربوط به آن می‌توانست خیلی سریع‌تر از آنچه شاهد بودیم به نتیجه‌ی مطلوب برسد اما از یک جنبه به برجام بی شباهت نیست؛ اهمیت روح توافق!

اگر بخواهیم به این سوال که «چرا برجام به این نقطه رسید؟» در حد یک عبارت سه کلمه‌ای پاسخ دهیم آن عبارت این است: بی‌اهمیت‌انگاری روح توافق. بر هر تفاهم سیاسی از جنس برجام علاوه بر متن و تفاسیر مختلف از آن، روحی حاکم است که پایبندی طرف‌های توافق به آن «تضمین» زنده ماندن توافق خواهد بود. برجام باقی می‌ماند اگر جمهوری اسلامی و ایالات متحده آن را به عنوان گام نخست برای آغاز حل و فصل دیگر پرونده‌های باز میان خود می‌دیدند اما به هر دلیلی اینطور نشد. امروز نیز توافق با عربستان تا زمانی زنده می‌ماند که طرفین آن، توافق دو جانبه را آغازی برای حل و فصل پرونده‌های منطقه ببینند.

از این واقعیت گریزی نیست که اگر تصمیم‌گیران کشور پس از برجام هسته‌ای به سراغ برجام منطقه‌ای رفته بودند احتمالا در این سال‌ها شاهد خسارت‌های مالی و جانی که به «مستشاران» وارد می‌شود نبودیم و حتی می‌توان مدعی بود که سرمایه‌ی عظیمی مثل «حاج قاسم» نیز از دست نمی‌رفت. امروز می‌توان با درس گرفتن از آن تجربه، توافق با عربستان را نقطه‌ی آغازی برای حرکت به سمت برجام منطقه‌ای تصور کرد؛ البته اگر دیگر بتوان چنان ایده‌ای را با چنین دیپلمات‌هایی که این روزها بر سر کار هستند اجرایی کرد!

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها